نظریه ساختار بندی آنتونی گیدنز
مقدمه
آنتونی گیدنز، جامعهشناس برجسته انگلیسی، نظریه ساختار بندی (Structuration Theory) را در دهه 1970 ارائه کرد. این نظریه تلاشی برای غلبه بر دوگانگی تاریخی میان ساختار و عاملیت در علوم اجتماعی است. گیدنز معتقد بود که ساختار و عاملیت نه بهعنوان دو عنصر جداگانه، بلکه بهعنوان دو روی یک سکه در تعامل با یکدیگر وجود دارند. نظریه او بر این نکته تأکید دارد که ساختارهای اجتماعی توسط کنشگران انسانی ایجاد میشوند و در عین حال، این ساختارها نیز کنشهای انسانی را شکل میدهند.
ساختار و عاملیت: مسئله اصلی نظریه گیدنز
1. مفهوم عاملیت (Agency):
- عاملیت به توانایی و ظرفیت کنشگران انسانی برای انجام کنشهای هدفمند اشاره دارد.
- گیدنز معتقد است که انسانها موجوداتی آگاه و نیتمند هستند که میتوانند انتخاب کنند، عمل کنند و محیط اجتماعی خود را تغییر دهند.
- عاملیت با آگاهی عملی (Practical Consciousness) و آگاهی گفتمانی (Discursive Consciousness) همراه است:
- آگاهی عملی: دانشی ضمنی که افراد برای انجام فعالیتهای روزمره به کار میگیرند.
- آگاهی گفتمانی: آگاهی صریح و قابل بیان درباره کنشها و اهداف.
2. مفهوم ساختار (Structure):
- ساختار به مجموعهای از قواعد و منابع اشاره دارد که کنشهای انسانی را شکل میدهند و محدود میکنند.
- ساختارها نه تنها محدودکننده هستند، بلکه توانمندساز نیز هستند؛ یعنی به افراد امکان میدهند تا کنشهای خود را انجام دهند.
- گیدنز ساختار را بهعنوان “قواعد و منابعی که در بازتولید نظامهای اجتماعی دخیل هستند” تعریف میکند.
3. دوگانگی ساختار و عاملیت:
- گیدنز تلاش میکند تا بر دوگانگی میان ساختار و عاملیت غلبه کند و آن را بهعنوان یک دووجهی (Duality) معرفی میکند.
- بهعبارتدیگر، ساختار و عاملیت نه جدا از هم، بلکه در رابطهای متقابل وجود دارند:
- ساختارها از طریق کنشهای انسانی بازتولید میشوند.
- کنشهای انسانی نیز در چارچوب ساختارها شکل میگیرند.
اصول اساسی نظریه ساختار بندی
ساختار بهعنوان همزمان وسیله و نتیجه کنش:
- ساختارها نه تنها چارچوبهایی برای کنش انسانی فراهم میکنند، بلکه خود نیز از طریق این کنشها بازتولید میشوند.
- بهعنوان مثال، زبان بهعنوان یک ساختار، هم وسیلهای برای ارتباط است و هم از طریق استفاده افراد بازتولید میشود.
آگاهی و نیتمندی:
- گیدنز تأکید دارد که کنشهای انسانی عمدتاً نیتمند هستند و کنشگران از محیط اجتماعی خود آگاهی دارند.
- با این حال، بسیاری از پیامدهای کنشها ناخواسته هستند و ممکن است به بازتولید ساختارهای اجتماعی منجر شوند.
بازگشتپذیری (Recursive Nature):
- کنشهای انسانی بازگشتی هستند؛ یعنی کنشگران از طریق کنشهای خود، شرایطی را ایجاد میکنند که کنشهای آینده را ممکن میسازد.
زمان و مکان:
- گیدنز بر اهمیت زمان و مکان در تحلیل اجتماعی تأکید دارد.
- او معتقد است که کنشهای انسانی در زمان و مکان خاصی رخ میدهند و این دو عامل برای فهم نظامهای اجتماعی حیاتی هستند.
ساختار و قدرت:
- گیدنز معتقد است که ساختارها با قدرت مرتبط هستند. قدرت به معنای توانایی کنشگران برای تأثیرگذاری بر محیط اجتماعی و دیگران است.
- ساختارها میتوانند هم محدودکننده و هم توانمندساز باشند.
مفاهیم کلیدی نظریه ساختار بندی
قواعد و منابع (Rules and Resources):
- ساختارها شامل قواعد (هنجارها و قوانین) و منابع (ابزارها و تواناییها) هستند که کنشگران برای انجام کنشهای خود از آنها استفاده میکنند.
آگاهی عملی و گفتمانی:
- همانطور که اشاره شد، آگاهی عملی به دانش ضمنی و ناآگاهانهای اشاره دارد که افراد برای انجام فعالیتهای روزمره به کار میگیرند.
- آگاهی گفتمانی به دانش صریح و قابل بیان درباره کنشها اشاره دارد.
دوگانگی ساختار (Duality of Structure):
- ساختارها هم وسیله و هم نتیجه کنشهای انسانی هستند. این مفهوم اساس نظریه ساختار بندی گیدنز است.
نظامهای اجتماعی (Social Systems):
- نظامهای اجتماعی به الگوهای تکرارشونده کنشهای انسانی اشاره دارند که در طول زمان و مکان بازتولید میشوند.
بازتولید و تغییر:
- کنشگران از طریق کنشهای خود ساختارها را بازتولید میکنند، اما این فرایند همیشه با تغییر همراه است.
نقد و تحلیل نظریه ساختار بندی
نقاط قوت:
غلبه بر دوگانگی سنتی:
- گیدنز با معرفی مفهوم دوگانگی ساختار، بر تضاد تاریخی میان ساختارگرایی و عاملیتگرایی غلبه کرده است.
تأکید بر آگاهی و نیتمندی:
- نظریه گیدنز بر نقش آگاهی و نیتمندی کنشگران تأکید دارد و از دیدگاههای جبرگرایانه فاصله میگیرد.
توجه به زمان و مکان:
- گیدنز با تأکید بر زمان و مکان، تحلیل اجتماعی را به واقعیتهای روزمره نزدیکتر کرده است.
انعطافپذیری نظریه:
- نظریه ساختار بندی بهدلیل انعطافپذیری خود، در حوزههای مختلف علوم اجتماعی قابلاستفاده است.
نقاط ضعف:
ابهام در مفاهیم:
- برخی از مفاهیم گیدنز، مانند دوگانگی ساختار، بهدلیل پیچیدگی و انتزاعی بودن، بهسختی قابلدرک هستند.
کمبود روششناسی تجربی:
- نظریه ساختار بندی بیشتر بر مبانی نظری تأکید دارد و کمتر به روشهای تجربی پرداخته است.
عدم توجه کافی به ساختارهای کلان:
- برخی منتقدان معتقدند که گیدنز بیشتر بر کنشهای خرد تأکید دارد و به ساختارهای کلان اجتماعی کمتر پرداخته است.
تفاوت نظریه ساختار بندی با ساختارگرایی
نقش کنشگران انسانی:
- در ساختارگرایی، کنشگران انسانی تحت تأثیر ساختارها عمل میکنند و نقش چندانی در تغییر ساختارها ندارند.
- در نظریه ساختار بندی، کنشگران انسانی نقش فعالی در شکلگیری و تغییر ساختارها ایفا میکنند.
تعامل میان ساختار و عاملیت:
- ساختارگرایی بر تقدم ساختار بر عاملیت تأکید دارد.
- نظریه ساختار بندی بر تعامل دوسویه و دیالکتیکی میان ساختار و عاملیت تأکید میکند.
نتیجهگیری
نظریه ساختار بندی آنتونی گیدنز یکی از مهمترین تلاشها برای تلفیق ساختار و عاملیت در علوم اجتماعی است. این نظریه با تأکید بر دوگانگی ساختار، نقش آگاهی و نیتمندی کنشگران انسانی و اهمیت زمان و مکان، رویکردی جامع برای تحلیل نظامهای اجتماعی ارائه میدهد.
با وجود انتقاداتی که به این نظریه وارد شده است، نظریه ساختار بندی همچنان بهعنوان یکی از نظریههای کلیدی در جامعهشناسی معاصر شناخته میشود و الهامبخش پژوهشگران در حوزههای مختلف علوم اجتماعی است.
نظر شما