واژههای قمی در متون کهن پارسی(کلیله و دمنه)
در جلسۀ بررسی لهجۀ قمی که دو هفتۀ پیش در بنیاد قم پژوهی تشکیل شد، به واژههای قمی در متنهای کهن اشارهای گردید. نگارنده به دلیل علاقۀ ویژهای که به این متون دارد، هنگام نگاه کردن بدانها واژه هایی را دید که عینا یا با تغییراتی هنوز در گویش قمی متداول است. نخست واژهای به کار رفته در متن فاخر کلیله و دمنه میآید. متن استناد شده تصحیح مرحوم استاد مجتبی مینوی، چاپ امیرکبیر،1361ش، است.
اِستدن: «ازپادشاهان در اِستَدنِ آن بیمی صورت نبندد»، ص51. این لفظ در گویش قمی به صورت اِسَّدن/ essadan به کار میرود. پدر بنده متولد 1308ش کوچه نووِ باغ پنبه هنوز میگوید: « نون اِسّدی؟»
اُفتیدن: «در امن و راحت و خصب و فراغت اُفتید»، ص 84. قمیهای قدیم بهخصوص پایین شهریها فعل افتادن را به صورت افتیدن/ oftidan تلفظ میکنند. مثال:«حَسنِه اَ درد افتیدَه بو»؛ حسن از درد افتاده بود.
سُوار: «همه بر مرکب شادمانگی سُوار گشتند»،ص 88. در قمی سوار گشتن بر مرکب همچون اسب و ماشین را سووار شدن ... suvar تلفظ میشود. تلفظ متن کلیله ظاهرا sovar است؛ هر چند suvar هم محتمل است.
جُوان: «عِوَضِ جُوانی اندک تجربتی است که در بقیّت عمر قوام معیشت بدان حاصل آید»، ص231. مقایسه شود با ترکیب قمی«جونه زن» = جوان زن = زنِ جوان. این ترکیب که هنوز در میان زنهای قدیمی قمی رایج است، نشان میدهد ظاهرا زمانی تلفظ قمی جَوان به صورت jowun نیز متداول بوده است. تلفظ کلیله گویا jowan یا به احتمال ضعیفتر juvan باشد. بررسی و تحلیل تحول یکی به دیگری به عهدۀ زبانشناسان محول است.
شَش: «خردمندان را با شَش کس آشنایی نتواند بود»،ص388. قمیهای قدیمیهمچون پدر بنده عدد شِش را شَش/ shash تلفظ میکنند. درگلستان سعدی نیز عدد شش را باید به همین صورت که متداول زمان سعدی بوده است در عبارت آتی تلفظ کرد: «گل همین پنج روز و شَش باشد / این گلستان همیشه خَوش باشد»
دانستن: «بازرگان پرسید که دانی زد؟ گفت:دانم»، ص51. درقمی دانستن را به معنای توانستن به کار میبرند. نمونه: «خیاطی میدونم» یا«میدونی رانندگی کنی»؛ یعنی خیاطی میتوانم یا میتوانی رانندگی کنی؟ در تهرانی به صورت میتونی استفاده می شود. بهجز متن کلیله شواهد بسیاری از متنهای کهن و معتبر پارسی در دست داریم که دانستن را به معنای توانستن به کار بردهاند که در یادنوشت جداگانهای تقدیم میشود. مصدر قمی آن به صورت دونَسّن / dunassan است.
کیسه: «بر وفای او کیسهای نتوان دوخت»، ص208. کیسه به معنای آنچه امروز جیب لباس (شلوار یا کت)میگوییم، در زبان قمیهای کهنسال جاری است. در متون کهن به جز کلیله نیز شواهد بسیار داریم.
خُسبیدن: «برهمن گفت: خون هرگز نخسبد، و بیدار کردن فتنه بهیچ تأویل مهنّا نماند»،ص127. خُسبیدن به معنای خوابیدن در گویش قمی هنوز زنده است و شواهد آن در متنهای کهن بیشمار است.
نِم داشت: «چون سوختۀ نم داشت آتش در من افتاد»، ص50. نِم داشت بنا به آنچه استاد مینوی مرقوم داشتهاند همان چیزی است که هنوز نیمدار میگویند (کهنه) و اکنون در قم و پارهای جاهای دیگر متداول است.
پای کَشان: «حیران و سرگردان و مدهوش و پای کشان، چپ و راست میرفت و در فراز و نشیب میدوید تا گرفتار شد»، ص92. در قمی به کهنسالانی که با سختی از جایی به جایی حرکت میکنند، میگویند. «هنوز یه پاکَشهای میکنه»؛ یعنی به طور کامل خانه نشین نشده است. یا اگر از این اشخاص احوالپرسی شود، گویند: «یه پا کشهای می کنم» پس«پاکشه کردن: بهسختی حرکت کردن اشخاص بهخصوص کهنسالان از جایی به جای دیگر» گفته میشود.
از نظرات دیگر دانشوران استقبال میشود.
سید محسن محسنی
نظر شما