هرمنوتیک راهی به سوی رهایی: بررسی انتقادهای هابرماس برهرمنوتیک فلسفی گادامر
کارشناسی ارشد 1391
موضوع: فلسفه
پدیدآور: ادیب رستمپور استاد راهنما: یوسف شاقول استاد راهنما: محمدجواد صافیان
دانشگاه اصفهان، دانشکده ادبیات و علوم انسانی
چکیده
هدف این پژوهش، تبیین بنیادین رابطهی فلسفه - جامعه - سیاست با یکدیگر از طریق بررسی بنیادین مبانی فلسفی و جامعهشناختی اندیشهی یورگن هابرماس و هانس گئورگ گادامر در زمینهی اشتراک و اختلاف نظرهای ایشان در باب تعریف، جایگاه و کارکرد علم هرمنوتیک میباشد. هدف از این تبیین، آن است که نشان داده شود با نظر به شرایط کنونی جامعهی جهانی و نیز وضعیت پیچیدهی فعلی جامعهی ایران، و همچنین اهمیت و جایگاه خطیر و بیبدیل رهاوردهای نوین تفسیری علم هرمنوتیک در فهم متون و از جمله کتب مرجع دینی و غیردینی، اندیشههای فلسفی - اجتماعی - سیاسی هابرماس و در این پروژه، مبادی و نتایج هرمنوتیک انتقادی وی میتواند در راستای گذار به جامعهای دموکراتیک و آزاد و تدارک راهی به سوی رهایی، راهگشاتر باشد. روش این پژوهش برای رسیدن به اهداف خویش، آن است که تجزیه و تحلیل اختلافها و نقدهای مابین هابرماس و گادامر را به گونهای بنیادین و در راستای شناخت بنیاد سنتها و مکتبهای فلسفی متفاوت ایشان دنبال کند و این روش، از یک سو، از طریق بررسی گسستها و تداومهای فکری هابرماس با سنت اندیشهی نظریهی انتقادی مکتب فرانکفورت و آراء فیلسوفان و جامعهشناسانی چون کانت، هگل، کارل مارکس و ماکس وبر و از سوی دیگر، از طریق بررسی نفوذ آراء نیچه و بویژه هیدگر در مبانی و نتایج هرمنوتیک فلسفی گادامر پیگیری میشود و کوشش بر آن است که در این روش، ساختارهای بنیادین فلسفی دو اندیشمند، که نتایج مورد اختلاف و اشتراک ایشان از آن منتج میشود، طرح گردد؛ که برای هابرماس عبارتند از: مفاهیم فلسفه، نظریهی عقلانیت بینالأذهانی، تقسیمات سهگانهی علائق و علوم انسانی، رویکرد اندیشهی انتقادی نسبت به مسائل سنت، زبان و ایدئولوژی و مفهوم کنش و انواع آن؛ و برای گادامر عبارتند از: تجزیه و تحلیل بنیادین مفاهیم و آموزههای هیدگری هرمنوتیک فلسفی وی، از جمله دوْر هرمنوتیکی، چیستی فهم، اعتبار معنا و کنش هرمنوتیکی زبان و رویکرد غیرانتقادی وی نسبت به زبان، سنت و ایدئولوژی که منجر به نتایج نسبیت و کلیت در هرمنوتیک فلسفی او میگردد. در نقطه مقابلِ اختلافات، مقایسهی مبانی و نتایج اشتراک نظرهای ایشان در اهمیت و تأثیر نگاه تاریخی، نقد مبانی پوزیتیویسم و مسألهی تأکید بر مفهوم گفتوگو و امتزاج افقها در مقولهی فهم معنا دنبال میشود. نتیجهی این پژوهش، آن است که اختلافات هابرماس با گادامر، بیشتر در زمینههایی است که مبادی و نتایج هرمنوتیک فلسفی وی، رنگ و بوی نیچهای و بویژه هیدگری دارند و هر چقدر فاصلهی گادامر از نیچه و به تبع آن، هیدگر بیشتر میشود، زمینههای موافقت و همراهی هابرماس با گادامر افزون میگردد، چرا که هابرماس از اساس، با مبادی و نتایج فکری هیدگر مخالف است. این پژوهش، ضمن بهرهگیری از رهاوردهای تفسیری هرمنوتیک فلسفی گادامر، بویژه در باب تأکیدهای او بر مقولهی گفتوگو و آموزهی امتزاج افقها به این نتیجه میرسد که با نظر به وضعیت اجتماعی - سیاسی جهان از سویی و نیز با توجه به زمینه و زمانهی بنیادگرایی دینی و غیردینی، استبدادزدگی تاریخی، اقتدارگرایی سنتی و تجربههای تلخ ایدئولوژیزدگی در جامعهی ایرانی، که در اکثر موارد، مستند به فهمهای اقتدارگرایانه و واپسگرایانهی مراجع تفسیری کتاب و سنت دینیِ حاکم بر این جامعه بوده، اندیشههای فلسفی - اجتماعی - سیاسی هابرماس نسبت به گادامر (و بویژه هیدگر) برای برونشد از انواع و أشکال بحرانهای جهان کنونی، از جمله وضعیت مبهم جامعهی ایرانی، راهگشاتر بوده و هرمنوتیک انتقادی وی نیز میتواند گامی به سوی رهایی و آزادی از ایدئولوژیهای پنهانشده در سنت، زبان، ذهن و ضمیر ناخودآگاه جامعهی ایرانی بوده و با تأکید بر مقولههای حقیقت و عقلانیت بینالأذهانی و کنشهای رهاییبخش ارتباطی و تأکید ویژه در به کارگیری خرد در عرصهی عمومی و خصوصی، و نیز رویکردهای تفسیری انتقادی دموکراتیک نسبت به متون و سنت، بتواند یاریگری آزادیخواه در نوزایی حیات فرهنگی در جامعهی ایرانی و گذار دموکراتیک به سوی جامعهی باز و آزاد باشد.
نظر شما