موضوع : پژوهش | مقاله

حیات طیبه هدف اصلی انقلاب



هدف از همه ی مبارزاتی که ملّت ایران به رهبری امام بزرگوار انجام داد تا انقلاب به پیروزی رسید و همه ی تلاشهایی که بعد از پیروزی انقلاب در این کشور انجام شد، تشکیل حیات طیبه ی اسلامی بود. اسلام برای انسان، روش زندگی مناسب لایقی قایل است. اگر تنها این شرایط محقق شد، انسان می تواند به سعادت و کمال برسد. تلاش همه ی دلسوزان بشر و راهنمایان بزرگ انسان و انبیای عظام و اولیا و مجاهدان فی سبیل الله در طول تاریخ، این بوده است که این حیات طیبه را برای بشر به وجود آورند. از طرف دیگر، سعی همه ی دشمنان انسان و شیاطین و طواغیت آن بوده است که بشر را از این حیات طیبه دور کنند. لذا عنصر ایمان و دشمنی با شیطانها و طاغوتها، از اجزای اصلی دعوت همه ی پیامبران بوده و عمل پیامبر اسلام (ص) هم بر این نکته قرار داشته است.
بیانات در دیدار با گروههای مختلف مردم و میهمانان خارجی شرکت کننده در مراسم دهه ی فجر و کنفرانس اندیشه ی اسلامی ــ 13/11/68
خصوصیات استثنایی انقلاب
اگرچه در دوران کنونی و در این قرن ـ یعنی در قرن بیستم میلادی ـ در سرتاسر عالم انقلابهای گوناگونی به وجود آمد، اما انقلاب اسلامی در ایران، یک انقلاب استثنایی بود. تاکنون، همه چیز این انقلاب استثنایی بوده است و از این جهات، با انقلابهای دیگر قابل مقایسه نیست.
البته، بحث بر سر انقلابهاست. تحولاتی که با کودتاهای نظامی در دنیا انجام گرفته، اگرچه در بعضی از کشورها، اسم همان تحولات را هم انقلاب می گذارند، اما آنها قابل این نیستند که وقتی درباره ی انقلاب بحث می کنیم، از آنها هم صحبت کنیم. وجود آنها، حساب دیگر و مسأله ی دیگری است. بحث بر سر انقلابهاست؛ یعنی آن تحولاتی که به وسیله ی مردم انجام گرفت و ناظر به اصول و مبانی اعتقادی و اجتماعی جامعه بود. اگرچه این گونه انقلابها، در چند ده سال اخیر در دنیا زیاد اتفاق افتاده است، اما هیچ کدام مثل انقلاب اسلامی ما نبود و به همین خاطر است که این انقلاب با گذشت یازده سال، همچنان درخشندگی خود را در سطح جهان حفظ کرده است.
دو خصوصیت از خصوصیات استثنایی این انقلاب را مطرح می کنم که همین دو خصوصیت، بیشترین تأثیر را در وجهه ی این انقلاب در دنیا داشت؛ همچنان که بیشترین تأثیر را در پیروزی و ماندگاری انقلاب در کشور اسلامی داشت. همین دو خصوصیت بود که با گذشت چندین سال، هنوز موجب شده است که در گوشه و کنار عالم، به پیروی از این انقلاب و در پرتو آن، از سوی کسانی حداقل حرکات و تحولات و تلاشهایی انجام بگیرد.
1. ابتنا بر ارزشهای دینی، اخلاقی، معنوی
یکی از این دو خصوصیت، عبارت بود از این که مبنای این انقلاب، ارزشهای دینی و اخلاقی و معنوی بود و خصوصیت دیگر این بود که انقلاب بر پایه ی اراده و خواست مردم در تشکیل و اداره ی حکومت باقی ماند. یعنی پس از پیروزی انقلاب، اهمیت نقش مردم از آنها سلب نشد و به عنوان یک عنصر برای انقلاب باقی ماند. این دو خصوصیت، در انقلاب ما وجود دارد.
انقلابهای دیگر، غالباً بر مبنای تفکرات مادّی انجام گرفته است. ممکن است این تفکرات، افکار مادّی مکتبی و مسلکی ـ یعنی تفکرات مارکسیستی و کمونیستی ـ باشد و یا این که اعتقادی هم به یک مکتب مادّی نداشته باشند؛ بلکه بر مبنای مادّی نگری ـ مثل گروههای میهن دوست و میهن پرستی که در بعضی از کشورها اقداماتی را انجام می دهند و بینش دینی ندارند ـ عمل کنند.
همه ی انقلابها این گونه اند. حتّی انقلابهایی که مقدّمات آنها مذهبی یا اسلامی بوده است، در انتها از حالت اسلامی بودن خارج شدند؛ مثل بعضی از کشورها که در اول، انقلابشان در مساجد شکل گرفت و نهضت از مساجد یا مدارس دینی شروع شد ـ هم در آسیا و هم در آفریقا ـ لیکن بعد که حرکات رشد پیدا کرد، چون در میان مذهبیون، قوّت رهبری کافی وجود نداشته، دیگران آمدند و امور را قبضه کردند و خط را از حالت مذهبی، به سمت لامذهبی بردند.
تقریباً هیچ نقطه یی از دنیا را که در آن انقلاب شده باشد، سراغ ندارم که از این قاعده ی کلی خارج باشد؛ ولی در کشور ما این طور نشد. انقلاب از خانه ی مذهب ـ یعنی مسجد و مدرسه ی دینی ـ آغاز شد و جهت گیری مذهبی در انقلاب روزبه روز افزایش پیدا کرد و نقش مذهب و ارزشهای معنوی، آن قدر قوی شد که کسانی را به میدان انقلاب کشاند که معمولاً در هیچ انقلابی، این گونه آدمها به میدان نمی آیند. حتّی افراد مسن و بی خبر از مسایل سیاسی و آدمهایی را که در شهرها و روستاهای دورافتاده زندگی می کنند، به میدان انقلاب و مبارزه کشاند. علاوه ی بر این، روحیه ی مذهبی در این انقلاب کاری کرد که در دوران انقلاب، کمترین ضایعه به وجود آید. این، نکته ی مهمی است که اگر کسانی در انقلابهای مادّی دنیا ـ مخصوصاً انقلاب اکتبر کشور روسیه ـ مطالعه کرده باشند، معنای این مطلب را خیلی خوب می فهمند.
آن جاهایی که انقلابی بر اساس لامذهبی به وجود آمده، در هنگام شکوفایی انقلاب و اوج نهضت انقلابی، ضایعات فراوانی ایجاد شده است؛ چون مردمی که تحت هیچ قانون و قاعده و ضابطه یی نیستند و نظامی را از بین بردند و هنوز هم چیزی جایگزینش نشده، قاعدتاً در معاملات اجتماعی و برخوردها و انتقام گیریشان، خیلی بی محابا عمل می کنند. در آن انقلابی که اشاره شد، از این قبیل قضایا زیاد اتفاق افتاده است. کسانی که قضایای آن انقلاب و امثال آن را خوانده باشند، این نکته را تصدیق می کنند. انتقام کشیها، سوءاستفاده ها، آدمهای ناباب، مدتی بخشی از کشور را برای خودشان قرق می کنند و چه قدر اموال را از بین می برند و چه قدر نفوس بی گناه را نابود می کنند و از این قبیل.
این مسایل، در انقلاب ما اتفاق نیفتاد. در این جا، وقتی مردم تهران دکانها را بستند و زندگی را تعطیل کردند و همه وارد میدان مبارزه شدند، از شهرها و روستاهای اطراف، برای مردم نان آوردند؛ یعنی همدردی کامل کردند. در این جا، مسأله ی خشم مردم به خاطر یک قضیه ی مادّی نبود؛ بلکه مسأله ی دین و معنویت و خدا بود و این به سبک دیگری در زندگی مردم اثر می گذارد و به فعالیتهای آنها شکل می دهد. بعد هم وقتی انقلاب پیروز شد، حکومتی که به وجود آمد، بر اساس انقلاب، یک حکومت اسلامی بود؛ یعنی جمهوری اسلامی. این حکومت، به سمت چپ و راست حرکت نکرد؛ بلکه در خط مستقیم دین باقی ماند. وقتی جمهوری اسلامی هم تشکیل شد، با گذشت زمان راه دین را رها نکرد؛ بلکه درست در قانونگذاری و انتخاب مسؤولان و مجریان و کارگزاران اصلی نظام ـ مثل نمایندگان مجلس و دیگران ـ مردم با معیارهای اسلامی وارد میدان شدند.
دین، خصوصیت انقلاب بود و ماند. این طور نبود که روزی دین خصوصیت انقلاب باشد و پس از چندی، این خصوصیت از انقلاب گرفته بشود و به چیز دیگری تبدیل بشود. این یک خصوصیت، در هیچ یک از انقلابها نبود وهمین، یکی از مهمترین عوامل بود تا هر جای دنیا قلبی برای دین و اسلام می تپد، به جمهوری اسلامی ـ که برای اسلام حرکت می کند و به اعلای کلمه ی اسلام فکر می کند ـ علاقه مند باشد.
2. مردمی بودن
خصوصیت دوم، مردمی بودن است. انقلابهای دیگر ـ آنها که حقیقتاً انقلاب بودند ـ پس از پیروزی خود، اغلب نسبت به مردم بی اعتنا شدند. کودتاها و حرکات نظامی و امثال اینها را کاری نداریم. انقلابها، همیشه در همه جای دنیا به دست مردم به وجود آمده؛ اما بعد از آن که به پیروزی رسیده یا در آستانه ی پیروزی قرار گرفته، احزاب یا حزب جای انقلاب و مردم را گرفته است و مردم کنار رفته اند. مثل کشورهای کمونیستی و سوسیالیستی دنیا که نظامهای خیلی از آنها، با یک انقلاب به وجود آمده بود و مردم در آن نقش داشتند و به گروه انقلابی و مبارز مردم کمک کرده بودند؛ اما در همه ی این کشورها، به مجرد این که انقلاب به پیروزی نزدیک شد یا به پیروزی رسید، مردم دیگر هیچکاره شدند و حزب همه کاره شد. حزب کمونیست یا هر اسم دیگری که برای حزب حاکم داشتند، هر کاری که خواست بکند، به نام مردم کرد، اما مردم در هیچ کار نقش نداشتند؛ همان مردمی که به خیابانها آمده بودند، یا به نحوی از انحا مبارزه کرده بودند، یا مثلاً از گروه مبارز پشتیبانی کرده بودند.
مردم، حتّی این حق را نداشتند که یک نماینده به مجلس قانونگذاری بفرستند. در هیچ کدام از این کشورها که به اصطلاح کنگره های ملی دارند و همان مجالس قانونگذاری آنهاست، نمایندگان مردم حضور ندارند! اصلاً مردم هیچ نقشی نداشتند. این، چیز خیلی عجیبی است. اما همین چیز عجیب، همه جای دنیا بود.
در یکی از سفرهایی که یکی دو سال قبل به یکی از همین کشورهای سوسیالیستی رفته بودیم، یکی از همراهان ما که از نمایندگان محترم مجلس شورای اسلامی بود، با مقامات مجلس ملی آن کشور راجع به مجلس صحبتهایی کرده بود. اطلاعاتی از مجلس ما به آنها داده بود و اطلاعاتی هم از مجلس آنها گرفته بود. ما نشسته بودیم و راجع به موضوعی صحبت می کردیم. ایشان، با یک قیافه ی خیلی جدی پیش ما آمد و گفت: ما چیزهای مهمی از این آقایان ـ که میهمانشان بودیم ـ یاد گرفتیم. او گفت: وقتی که راجع به مجلس با اینها صحبت کردیم، از اینها پرسیدیم که مجلس شما چگونه است و چند عضو دارد و چه مواقعی تشکیل می شود و رئیسش چگونه انتخاب می گردد؟ معلوم شد که مجلس ملی اینها، متشکل از افرادی است که به وسیله ی دستگاهها و سازمانهای حزبی وابسته به خود حکومت تشکیل می شود. یعنی مثلاً پانصد، ششصد نفر آدم به عنوان اعضا و نمایندگان کنگره، به وسیله ی همان دستگاههای حزبی انتخاب می شوند. بعد این افراد که نام تجمعشان کنگره ی ملی است، سالی دو مرتبه جلسه تشکیل می دهند!!
شما ببینید در این کشور که فقط سالی دو مرتبه مجلس قانونگذاریشان تشکیل می شود، قانون را چه کسی وضع می کند؟ اختیار قانونگذاری دست کیست؟ دست همانهایی است که در رأس تشکیلات حکومت قرار دارند. اگر بپرسید اسم حکومت شما چیست؟ می گویند: حکومت دموکراتیک سوسیالیستی؛ یعنی حکومت مردمی. اسمش مردمی است، در حالی که در هیچ امری از امور آن کشور، مردم دخالت ندارند و این، همان مردمی هستند که انقلاب را به پیروزی رساندند. اسم این کشورها هم کشور انقلابی است. همه ی انقلابهایی که ما در دنیا دیدیم و کشورهایی که بر اساس یک انقلاب، نظامی را به وجود آوردند، تقریباً به همین شکلی بودند که مطرح کردم.
در کشور ما، انقلاب از روز اول، همه ی نقشها در همه ی امور را به مردم داده است. یعنی مجلس را ـ که محل قانونگذاری است ـ مردم تشکیل می دهند و نمایندگان مردم به آن جا می روند و هیچ کس هم حق ندارد نماینده یی را به مردم تحمیل کند. یک نفر نماینده هم از این دویست و هفتاد نفر، بدون آرای مردم به مجلس نمی آید. رئیس جمهور را ـ که مجری امور و مدیر و رئیس اداره ی کشور است ـ مردم با آرای خودشان انتخاب می کنند. هر کسی را که دلشان خواست، انتخاب می کنند. اختیار با مردم است.
این وضعی که انتخابات ریاست جمهوری در ایران دارد، حتّی در کشورهای دموکراتیک غرب هم این وضعیت نیست؛ چون در آن کشورها، احزاب در مقابل هم صف آرایی می کنند و هر حزبی، اسم کسی را به عنوان کاندیدا ذکر می کند. مردمی که به آن کس رأی می دهند، در حقیقت به آن حزب رأی می دهند و خیلی ها آن کس را اصلاً نمی شناسند. به هر جهتی طرفدار این حزبند و انگیزه های گوناگون اقتصادی و سیاسی و غیرسیاسی موجب می شود که طرفدار فلان حزب باشند و به خاطر طرفداری آن حزب، به کاندیدای آن تشکیلات رأی می دهند و خود آن کاندیدا را هم اصلاً نمی شناسند.
نظامی که در آن حاکم ـ چه رهبر، چه ریاست جمهوری، چه ریاست قوّه ی قضاییه، چه مجلس شورای اسلامی ـ متکی و متصل به مردم و مورد علاقه و پشتیبانی و حمایت آنهاست، نظام جمهوری اسلامی است که نه امریکا و متحدانش و نه شرق و غرب ـ آن روزی که دو قدرت بزرگ در دنیا وجود داشت ـ و نه هیچ قدرتی قادر نیست این نظام و حکومت را متلاشی و بلکه متزلزل کند.

 

 

منبع: / روزنامه / کیهان ۱۳۹۰/۵/۲۲

نظر شما