موضوع : پژوهش | مقاله

تحولات منطقه و مأموریت رسانه های غربی- عربی


از آغاز موج بیداری اسلامی در کشورهای مسلمان تا موج بیداری انسانی که در آستانه ورود به قلب اروپا می باشد صحنه های فراوانی از مظلومیت انسان هایی که خواهان تحول خواهی هستند از دریچه دوربین ها و صفحه مطبوعات به تصویر کشیده شده است و خبرنگاران و روزنامه نگاران فراوانی نیز در فضای مجازی به پوشش خبری یا ارائه تحلیل و بازتاب این قیام در سایر نقاط جهان پرداخته اند. اما در این میان، مردم بحرین و قیام آنها علی رغم برخورداری از نقاط مشترک با مردم منطقه و قیام های موجود از زوایای متعددی با مظلومیت های مضاعفی مواجه شده است؛ سانسور رسانه ای و بایکوت شدید خبری از تحولات بحرین و انتفاضه خونین مردم این کشور از جمله مواردی که از سوی رسانه های غربی- عربی در یک توطئه مشترک در کنار بی توجهی سایر نهادهای بین المللی حامی حقوق بشر به طور هماهنگ و هدفمند دنبال می شود. در این میان رفتارشناسی رسانه های غربی- عربی در قبال تحولات منطقه و چرایی اتخاذ مواضع دوگانه و تداوم سیاست یک بام و دو هوا از سوی این رسانه ها از موضوعاتی است که سعی شده در این یادداشت مورد توجه قرارگیرد.
همگام با آغاز موج بیداری اسلامی در کشورهای منطقه که از تونس آغاز و همچنان زنجیروار در سایر کشورهای اسلامی ادامه دارد و حتی بازتاب های آن در حال رسیدن به قلب اروپا می باشد؛ مردم بحرین نیز برای رهایی از دیکتاتور دست نشانده به جرگه این قیام ها پیوستند و از فرصت و فضای پیش آمده برای احقاق حقوق خود به طور مسالمت آمیز و بدون حمایت از پشتیبانی قدرت های خارجی استفاده کرده و وارد عرصه شدند. رژیم آل خلیفه نیز در برابر خواسته های منطقی و حداکثری مردم مظلوم بحرین نه تنها راه گفت وگو و مدارا را باز نکرد و به ارائه راهکار و گزینه نپرداخت؛ بلکه با چراغ سبز آمریکا، سکوت هدفمند نهادها و سازمان های بین المللی و همکاری کشورهای عضو شورای همکاری خلیج فارس به طور وحشیانه ای به سرکوب بی رحمانه مردم مسلمان و مظلوم این کشور نیز پرداخت.
در این میان رژیم بحرین با هدف خروج از بن بست خطرناک سیاسی پیش آمده، که علاوه بر حکومت آل خلیفه به شدت منافع آمریکا و کشورهای عرب متحد رژیم صهیونیستی را تهدید می کند؛ راه برخورد با مشت آهنین را پیش گرفت. طوری که در سرکوب انتفاضه مردم بحرین نه تنها نیروهای امنیتی این کشور، بلکه نیروهای اعزامی از کشور عربستان، امارات متحده عربی، اردن، قطر و بنا به برخی گزارشها با هدف سرکوب گسترده اعتراض ها بیش از هزار تن از افرادی که پیش تر در ارتش پاکستان خدمت می کردند به گارد بحرین ملحق شدند.
در این میان آل سعود و آل خلیفه در طول شبانه روز و دربرابر چشمان بیدار نهادها و سازمان های مدافع حقوق بشر و کشورها و ملت های جهان از هیچ جنایت و تجاوزی در حق مردم بحرین از کودکان و زنان گرفته تا بیماران و کادر درمانی دریغ نکردند. این توحش زمانی به اوج خود رسید که اشغال گران بحرین در برابر سکوت کشورهای اسلامی و جامعه مسلمانان، اهانت به برترین مقدسات مسلمین همچون سوزاندن قرآن، تخریب مساجد و اماکن مذهبی و حمله به عزاداران اهل بیت(ع) را نیز به طور گسترده ای در دستور کار خود قراردادند.
لشکرکشی نظامیان سعودی به بحرین و اعطای تابعیت بحرینی به این نظامیان و همکاری سیاسی و نظامی کشورهای عضو شورای همکاری خلیج فارس موسوم به سپر جزیره، برای سرکوب بیشتر و سرپوش گذاشتن به دخالت نیروهای خارجی در بحرین نه تنها از منظر حقوق بین الملل و بدون مجوز شورای امنیت صورت گرفته است؛ بلکه استفاده از انواع تجهیزات نظامی برای سرکوب مخالفان حکومت از هوا و زمین و به طور شبانه روزی به واقع نوعی تجاوز و جنایت جنگی آشکار در بحرین محسوب می شوند. چنانکه توسل به زور و استفاده از قدرت نظامی در سرکوب مردم و تخریب اماکن مذهبی مبین تخطی این شبه دولت مستبداز قوانین پذیرفته شده بین المللی است. در این میان دولت مردان آمریکایی نیز در راستای حفظ منافع و ادامه حضور خود در کشوری با موقعیت بسیار راهبردی و دارای بافت جمعیتی حداکثری مخالف با سیاست های آمریکا و رژیم صهیونیستی تلاش دارند اصول و قواعد بین المللی را بر طبق آنچه در بحرین روی می دهد تفسیر کنند. طوری که از نظر آنان تلاش مقامات بحرینی و همکاری برخی کشورها با آنان را در سرکوب مردم کمک به برقراری امنیت ومهار کانون بحران در منطقه به شمار می رود.
اما قیام مردم مظلوم بحرین و انتفاضه آنها در حالی نسبت به سایر قیام ها و تحولات منطقه همچون تونس، مصر، یمن و اردن بسیار مظلوم تر واقع شده است که انقلاب هایی از جنس انقلاب مردم بحرین در این کشورها با پیوستن نظامیان و نهاد های امنیتی در داخل و حتی همدلی ها و اظهار نظرهای آمریکا و اروپا همراه شد. طوری که در لیبی از طریق سازمان پیمان آتلانتیک شمالی (ناتو) از جمله فرانسه و ایتالیا حتی کار به مداخله نظامی کشیده شد و سران اتحادیه اروپا رهبران مخالفان قذافی را به پای میز گفت وگو دعوت کردند و حتی در مواردی نیز آنان را به رسمیت شناختند. متأسفانه در این شرایط حتی رسانه های عرب که در اکثر حوزه های خبری و اطلاع رسانی پیشگام هستند، از جمله الجزیره و العربیه از پوشش مطبوعاتی کافی درباره رویدادهای کشور بحرین طفره رفتند. طوری که براساس اخبار منتشره حتی «شیخ یوسف قرضاوی»، رئیس اتحاد علمای مسلمین که مدتها در قطر زندگی کرده و از اعتراض ها علیه مبارک پشتیبانی کرده است، اعتراض های مردم بحرین را «فتنه» خواند؛ زیرا به باور قرضاوی، این حرکت ها فرقه گرایانه و عشیره ای و مستحق سرکوب بود.
این وضعیت در حالی روی می دهد که مواضع رسانه های عربی و غربی در قبال اوضاع کشور عربی سوریه، نسبت به آنچه در بحرین می گذرد؛ کاملا متفاوت و متمایز است. طوری که رسانه های عربی که در قبال اوضاع بحرین سکوت اتخاذ کرده و مواضع انفعالی پیش گرفته اند همزمان در راستای خدمت به منافع آمریکا و رژیم صهیونیستی و خیانت به اعراب و مسلمانان روی دادهای کشور سوریه را به طور هدفمندی برجسته کرده و پوشش می دهند.
در این میان همکاری و هماهنگی رسانه های عربی با رسانه های غربی که به عنوان یک سیاست راهبردی با هدف هم پوشانی فضای خبری دنبال می شود، در قبال جریانات داخلی سوریه کاملا آشکار است. چنانکه این رسانه ها علی رغم اتخاذ مواضع دوگانه و جهت دار در قبال تحولات منطقه، تلاش می کنند خود را از «دوستان و دلسوزان» مردم سوریه معرفی کنند، این در حالی است که متأسفانه در قبال وضعیت بحرین و جنایات آل خلیفه و آل سعود در این کشور شیوه سکوت و سانسور خبری پیش گرفته اند.
اما چنانچه بخواهیم در یک نگاه کلی رفتارشناسی رسانه های عربی غربی درقبال تحولات منطقه و علل رویکرد دوگانه آنها را دراین حوزه مورد توجه قرار دهیم، دراین زمینه می توان به موارد زیر دراین زمینه اشاره کرد:

1- تلاش برای حذف سوریه از خط مقدم مقاومت:
نگرانی رژیم صهیونیستی از نقش حزب الله درتحولات لبنان و سهم جبهه مقاومت در ناکامی های رژیم صهیونیستی بویژه در جنگ 33 روزه که به عنوان الگویی برای ملت های منطقه تبدیل شد؛ به مراتب بیش از گذشته افزایش یافته است. از دیگر سو نقش برجسته حماس درمقابله با زیاده خواهی های رژیم صهیونیستی که در جنگ 33 روزه تجلی یافت و قرارگرفتن فتح در کنار حماس که منجر به تقویت چند منظوره جبهه مقاومت و همدلی مردم در فلسطین اشغالی شده است، ادامه حیات این رژیم را با سختی همراه کرده است. آنچه در روز یوم نکبت سال جاری نیز روی داد در مواردی مبین همین موضوع است. دراین میان نقش راهبردی سوریه هم به لحاظ موقعیت جغرافیایی و آمایش سرزمینی و هم به جهت حمایت های معنوی از جبهه مقاومت درفلسطین و لبنان و حتی همسایگی عراق طی دهه های گذشته و به ویژه دهه اخیر قابل توجه است. این موضوع پس از بازشدن گذرگاه رفح درمصر- به عنوان محل ارتباط حماس با فضای خارج- و ازطرفی وجود ریشه های فرهنگی عمیق بین ملت های لبنان و سوریه، به نسبت برای حزب الله لبنان درمقایسه با حماس در فلسطین، مهمتر و راهبردی تر شده است. طوری که سوریه به عنوان نقطه تنفسی مقاومت بسیار حیاتی و برجسته است و هر اتفاقی که در سوریه بیفتد تاثیر مستقیم بر اوضاع جریان های اسلامی لبنانی می گذارد.
دراین میان غرب و هم پیمانان منطقه ای رژیم صهیونیستی به ویژه عربستان برای حفظ موجودیت این رژیم از تیررس جبهه مقاومت، تضعیف حزب الله، فشار به دولت و ملت لبنان با هدف انزوای مقاومت، آسیب پذیرکردن مقاومت درفضای سیاسی و جلوگیری از نزدیکی حماس و حزب الله با محوریت سوریه و ایران و همچنین جلوگیری از ایجاد مدل مقاومت و تکرار زنجیره ای آن در سایر کشورهای اسلامی، از هر اهرم فشاری برای تغییر در حکومت سوریه استفاده می کنند.
لذا همان طور که درتحولات و رویدادهای داخلی لبنان نقش رسانه های غربی به ویژه درحمایت از برنامه های جریان 14 مارس و کمک به تضعیف مقاومت کاملا مشهود و غیرقابل انکار بوده است؛ در قضایای اخیر نیز این رسانه ها همچنان به نقش آفرینی پرداخته اند. طوری که همگام با آغاز تحرکات مخالفان دولت در سوریه این رسانه ها در برجسته سازی موج تحولات دراین کشور و حمایت بی حد و مرز این جریان مخالف- برخلاف آنچه در قبال قیام بحرین انجام دادند- سنگ تمام گذاشتند.
لذا همان طور که رئیس جمهور آمریکا نیز به حکومت سوریه پیشنهاد کرده بود و رسانه های موردنظر نیز به برجسته سازی آن پرداختند؛ تلاش برای وادارکردن حکومت سوریه برای پذیرفتن یکی از دو راهکار- تن دادن حکومت سوریه به تحولات و اصلاحات موردنظر آمریکا یا خداحافظی بشاراسد از حکومت این کشور- در دستور کار قرار دارد.
دراین باره یک نویسنده روس با اشاره به ناآرامی های اخیر سوریه که به کشته شدن طرفین درگیری ها منجر شد این امر را قابل انتظار توصیف کرده چرا که سیاست خارجی دمشق باب طبع غربی ها نبوده و نیست.
«کنستانتین مدودف» در مقاله ای که در روزنامه تریبونا منتشر شد می نویسد: شخصیت اسد و سیاست خارجی دمشق قطعا باب طبع غرب و به خصوص آمریکا نیست؛ غربی ها می خواهند که سوریه روابط نزدیک با ایران را به حال تعلیق درآورده و از ارائه کمک به سازمان شیعه «حزب الله» لبنان و گروه های فلسطینی مخالف اسراییل منصرف شود.
این روزنامه نگار روسی با تأکید بر اینکه مدتهاست روابط سوریه با کشورهای غرب درست تنظیم نمی شود، یکی از علل این تیرگی روابط را وجود مسئله ارتفاعات جولان و زیاده خواهی اسراییل دانسته و می نویسد: آمریکایی ها مقامات سوریه را به حمایت از تروریسم بین المللی و تشویق مقاومت متهم می کنند و دراین زمینه اتهامات همیشگی را در زمینه نقض حقوق بشر و حکومت دیکتاتوری بشاراسد دنبال می کنند.
اما مقاومت حکومت سوریه در برابر مخالفان سازماندهی شده و بعضا وابسته به رژیم صهیونیستی و مورد حمایت جریان سلفی که مجهز به تسلیحات نظامی هستند- به طوری که اخیرا تنها در یک کمین حدود 120 سرباز سوری را به طرز فجیعی به کام مرگ فرستادند- باعث شده است، تلاش رسانه های غربی درحمایت از مخالفان و تضعیف حکومت را وارد فاز جدیدی کرده است طوری که پوشش خبری سوریه در صدر اخبار رسانه های عربی قرار دارد.
دراین میان پوشش رسانه ای اظهارات شیخ یوسف قرضاوی درمورد حوادث سوریه قابل تأمل است. این روحانی مصری که رئیس هیئت علمای مسلمین را نیز برعهده دارد برخلاف اظهاراتش علیه قیام مردم بحرین در یک رویکرد کاملا جهت دار و برعکس، نظام سوری را به دلیل سرکوب معترضان محکوم کرد. اما گویا نسبت به این رویکرد دوگانه در درون هیئت علمای مسلمین اختلاف مواضع جدی وجود دارد و در درون این هیئت اختلاف های عمیقی بر سر سوریه به وجود آمده است. چنانکه براساس اخبار منتشره «شیح حسان عبدالله» رئیس هیئت اداری درجماعت علمای مسلمین در اعتراض به اظهارات قرضاوی ضمن استعفا از سمت خود، گفته است: «چگونه است که شیخ قرضاوی از جنبش های مردمی در سوریه حمایت می کند، ولی تحرکات مردم بحرین را محکوم کرد.»

2- سرپوشی بر جنایات آل سعود در بحرین:
رسانه های عربی و غربی درحالی در یک اقدام هماهنگ به برجسته سازی اخبار سوریه می پردازند و هر روز به قول خود ابعاد جدیدی از رویدادهای سوریه را با هدف واکنش جامعه جهانی به تصویر می کشند که درمیان این رسانه ها سخنی از جنایات آل سعود و آل خلیفه مطرح نمی شود.
دراین میان این رسانه ها از زوایای مختلف تلاش دارند با پوشش گسترده رویدادهای سوریه ضمن تلاش برای ترسیم چهره ای زشت و مستبد از حکومت سوریه، به برجسته سازی نقش حامیان و متحدان این کشور در پاسخ به برخی انتقادات نسبت به دخالت نظامی در بحرین توجه شود. لذا با متهم کردن متحدین راهبردی سوریه همچون مقاومت و جمهوری اسلامی ایران در سرکوب مخالفان، قصد دارند از فضای بوجودآمده ضمن انحراف اذهان و افکارعمومی از جنایات گسترده در بحرین، به مظلوم نمایی مخالفان سوری نیز کمک کنند. این درحالی است که هرچند آنچه در سوریه روی می دهد گرچه به نظر عده ای ممکن است قابل دفاع نباشد. اما هرگز نمی توان روی دادها و حوادث این کشور را چیزی از جنس اتفاقات یا حوادث بحرین دانست. استفاده علنی و آشکار از مزدوران بیگانه برای سرکوب مردم از زمین و هوا، بهره برداری از انواع تجهیزات و جنگ افزارهای نبرد شهری، اعلان آشکار دولت مردان انگلیس در تجهیز و آموزش نظامیان سعودی، حمله به مراسمات مذهبی، توهین به مقدسات و تخریب اماکن مذهبی، بازداشت وضرب و شتم کادرپزشکی به جرم معاینه و کمک به مجروحان، سانسور شدید خبری و... نشان دهنده این تناقض آشکار و ناکارآمدی سیاست یک بام و دوهوایی است که رسانه های عربی و غربی در قبال تحولات منطقه دنبال می کنند.
طوری که «راشد الراشد» در مصاحبه با شبکه خبری العالم در این باره یکی از رهبران جریان عمل اسلامی بحرین حملات نظامیان بحرینی به هیئت های عزاداری در مناسبت های مذهبی را به منزله اعلان جنگ علیه دین و مقدسات دانست.

3- تکرار سناریوی لیبی و یمن در سوریه:
شواهد نشان می دهد مواضع هماهنگ رسانه های عربی غربی در قبال تحولات سوریه و بزرگنمایی بیش از اندازه حوادث این کشور بواقع مبین بخشی از راهبرد هماهنگ کشورهای عربی و غربی در قبال حکومت بشار اسد نیز می باشد. چنانکه رسانه ها قصد دارند با انتشار اخبار گزینشی، جهت دار و از پیش هماهنگ شده با محوریت درشت نمایی جنایات حکومت اسد در سوریه ضمن کمک به افزایش تنش داخلی و تقویت مخالفان به جریحه دار کردن عواطف عمومی و بسیج جامعه جهانی در قبال حکومت سوریه نیز پرداخته شود. لذا تلاش برای معرفی کردن بشار اسد به عنوان جنایتکار جنگی، توطئه ای برای الحاق رهبر سوریه به سرنوشت دیکتاتورهای عرب منطقه به شمار می رود. طوری که ادامه این روند در عرصه جهانی ضمن تسریع در سقوط حکومت این کشور به تضعیف موقعیت بین المللی اسد و حتی متحدان این کشور نیز کمک خواهد کرد.
در این میان تقویت این ذهنیت که نظام سوریه نمی تواند از بحران موجود به سلامت عبور کند و مردم این کشور نمی توانند نسبت به حرکت های اصلاح طلبانه بشار اسد، رئیس جمهوری سوریه خوش بین باشند، راهبرد دیگری است که از سوی رسانه ها دنبال می شود. چرا که قطع امید از انجام اصلاحات در سوریه و تضعیف پایگاه مردمی حکومت این کشور می تواند در هدایت تحولات به سمت و سویی که جنگ داخلی در این کشور تقویت یا کار به تجزیه سوریه بینجامد به عرصه عمل نزدیک تر شود. طوری که این کشور به سرنوشت لبنان و عراق دچار و زمینه برای حضور دولت ائتلافی به جای یک حکومت قوی فراهم شود.
در همین رابطه در راستای تلاش برای انزوای بشار اسد در خارج و داخل سوریه رسانه ها خبر دادند هیئتی متشکل از سازمان های حقوق بشری سوریه سه شنبه هفته گذشته (7-6-2011) در دیدار با لوئیس مورانو اوکامبو دادستان دادگاه جنایی لاهه با تقدیم شکوائیه ای رسما خواستار محاکمه بشار اسد رئیس جمهور سوریه شدند.
این هیئت گفته است براساس ماده 15قانون دادگاه جنایی لاهه و با توجه به جنایت هایی که رژیم بشار اسد طی سه ماه گذشته بر ضد معترضان سوری مرتکب شده است از این دادگاه خواسته است با رئیس جمهور سوریه برخورد کند.
در همین رابطه وزیر خارجه فرانسه نیز برای اینکه از قافله عقب نماند و همچنان به ظاهر در صف اول مدافعان از حقوق ملت سوریه قرار داشته باشد بر عدم مشروعیت بشار اسد تأکید کرده است. «آلن ژوپه» در جریان سخنرانی در مؤسسه بروکینگز در آمریکا اعلام کرد: «فرانسه به فشار خود برای محکوم کردن سرکوب های سوریه در شورای امنیت ادامه می دهد.»

4- فشار بر ایران و جلوگیری از تکرار انقلاب اسلامی در منطقه:
نقش انقلاب اسلامی در تحولات منطقه و الگوگیری انقلابیون این کشورها از خیزش مردم سالاری دینی در جمهوری اسلامی باعث شده تحولات منطقه به طور جدی از سوی غربی ها رصد شود و دولتمردان آمریکا با وسواس زیاد و صرف هزینه در حفظ منافع و حامیان خود در صحنه حاضر شوند. در این میان تکرار انقلاب اسلامی و تشکیل حکومت دینی به لحاظ تجربه انقلاب شکوهمند اسلامی مردم ایران- بنا به اظهارات آشکار نخست وزیر رژیم صهیونیستی- بزرگترین خطری است که بیش از هر چیزی موجودیت رژیم صهیونیستی و متحدان راهبردی آن را تهدید می کند. لذا تلاش برای مهار کشورهایی چون بحرین که اکثریت جمعیت آن به لحاظ فکری به اندیشه های انقلاب اسلامی نزدیک ترند نسبت به سایر کشورها در اولویت قرار دارد.لذا بخشی از مأموریت راهبردی رسانه های غربی عربی به کم رنگ کردن نقش انقلاب اسلامی و جمهوری اسلامی در تحولات منطقه معطوف شده است.
بنابر این رسانه های غربی عربی در حالی که از یکسو نسبت به اخبار و روی دادهای کشوری چون بحرین که ادامه تحولات آن می تواند به انقلابی از جنس انقلاب اسلامی یا نزدیک به آن منجر شود راهبرد سانسور پیش گرفته اند و از دیگر سو نیز در تلاش هستند در یک اقدام کاملا هدفمند و از پیش طراحی شده با برجسته سازی نقش حکومت سوریه در سرکوب شدید مخالفان و حمایت جمهوری اسلامی از این حکومت به جایگاه انقلاب اسلامی خدشه وارد کنند. لذا متهم کردن ایران و مقاومت به عنوان متحدان راهبردی سوریه در پشتیبانی از حکومت این کشور در برابر مخالفان و از طرفی برجسته سازی مخالفت ایران در امور بحرین با هدف ارائه تصویری نامناسب از جمهوری اسلامی ایران و حزب الله لبنان به افکار عمومی جهان راهبردی است که از سوی رسانه های بیگانه بجد و به طور وسیع دنبال می شود.
از طرفی تجربه انقلاب اسلامی نشان داده دولت مردان آمریکا و چند کشور اروپایی و عربی منطقه و جریان رسانه ای وابسته در طول سه دهه گذشته همواره در راستای حفظ منافع و اجرای سیاست های سلطه طلبانه خود و حرکت در کنار رژیم صهیونیستی پیش رفته اند. لذا برخلاف ادعاهای واهی مبنی بر حفظ حقوق اولیه ملت ها، دولت ها و کرامت انسانی از هر تیره و تباری همواره سیاست گزینشی، تبعیض آمیز و جهت داری را در پیش گرفته اند. چراغ سبز آمریکا در قبال جنایات آل سعود در بحرین و در عین حال حمایت از جریان مخالفان در سوریه نیز موضوع جدیدی نیست؛ همان طور که حمایت آشکار آمریکا، عربستان و متحدان اروپایی رژیم صهیونیستی از جریان فتنه در سال88 با حمایت رسانه های غربی عربی ادامه داشت و دارد. رسانه های بیگانه از اقدامات جریان فتنه در 25 بهمن سال گذشته برای ایجاد ناامنی در ایران همگام با تحولات منطقه نیز در همین راستا قابل ارزیابی است.
نکته دیگر آنکه حفظ بحرین به عنوان کشوری با موقعیت بسیار راهبردی در منطقه خلیج فارس به علت نزدیکی به ایران و همچنین تسلط به کشوری با موقعیت حساس و مهم همچون سوریه به علت نزدیکی به مقاومت و ایران در راستای تضعیف جمهوری اسلامی از جمله مواردی است که می تواند به عنوان ریشه این اقدام دوگانه وتبعیض آمیز دشمنان انقلاب اسلامی در قبال تحولات منطقه به شمار رود.

 

منبع: / روزنامه / کیهان ۱۳۹۰/۴/۱
نویسنده : اکبر صفری

نظر شما