موضوع : پژوهش | مقاله

جنگ روانی؛ صورت شدید انگاره‌سازی


در حوزه ارتباطی از جنگ روانی به عنوان صورت شدید انگاره‌سازی و برجسته‌سازی یاد می‌شود. هدف جنگ روانی این است که مخاطب را از نظر روانی شکست بدهد. البته از لحاظ سازوکارهای تأثیرگذاری در شرایط جنگ و صلح عملکردها متفاوت است. در شرایط جنگی، تأثیرگذاری دشوارتر می‌شود چون مخاطب می‌داند وارد جنگ شده است یا دست کم به او گفته شده که رسانه می‌خواهد تو را تحت تأثیر قرار دهد.

مخاطبان می‌دانند که در شرایط جنگی، رادیوی دشمن بر مبنای تبلیغات صحبت می‌کند و از همین رو با گارد بسته‌تری وارد ارتباط می‌شوند، اما انگاره‌سازی و برجسته‌سازی صورت‌های پیچیده‌تری دارد و اصلاً مربوط به زمان خاصی نیست. انگاره‌سازی همیشه می‌تواند تأثیرگذار باشد و عمل کند. در مباحث نظری مربوط به انگاره‌سازی، سؤالات زیر مطرح است:

چه چیزی باعث تغییر می‌شود؟ رسانه‌ها چه نقشی در تغییرات ایفا می‌کنند؟ رسانه‌ها چگونه می‌توانند به نحوه درک ما از این تغییرات تأثیر بگذارند؟ش

در این «مقاله عقیده‌ای» (Opinion Article) جنبه‌هایی از این موضوع تشریح می‌شود.


واقعیت این است که جهان پیرامون ما، جهانی واقعی است اما رویدادهای این جهان که از طریق رسانه‌ها در معرض آنها قرار می‌گیریم الزاماً واقعی نیستند و ممکن است صرفاً شبه رویداد باشند. نظریات مطرح در خصوص قدرت رسانه‌ها در ایجاد تغییر در جوامع سه دسته‌اند:

1ـ نظریه اقتصاد سیاسی:
از این دیدگاه، آنچه باعث تغییر در جوامع می‌شود رسانه‌ها نیستند، بلکه نهادهای اقتصادی و سیاسی هستند. اگر از دید این نظریه به موضوع نگاه کنیم، رسانه‌ها ناقل تغییرات هستند، نه عامل تغییرات. در این نظریه نقش رسانه‌ها به حداقل می‌رسد و همه آنها آیینه‌ای به حساب می‌آیند که در برابر تحولات اقتصادی و سیاسی قرار می‌گیرند.

2ـ نظریه تأثیرات (Effects):
نظریه‌هایی را شامل می‌شود که اساساً حرف اولشان این است که رسانه‌ها عامل اصلی تغییراتند. در نظریه تأثیرات، مخاطبان ضعیف قلمداد می‌شوند و همه قدرت به رسانه داده می‌شود. از این دیدگاه رسانه‌ها هر کاری که بخواهند می‌توانند انجام دهند. این نظریه برخلاف نظریه اقتصادی سیاسی، همه قدرت را به حساب رسانه‌ها می‌گذارد.

3ـ نظریه مدل فرهنگی:
در این مدل هم نهادهای سیاسی و اقتصادی مهم شمرده می‌شوند و هم رسانه‌ها. از این دیدگاه فرهنگ تاندون و حلقه پیوند این دو است (مانند تاندون بین استخوان‌ها و ماهیچه‌ها که موجب حرکت آنها می‌شود). در این دیدگاه رسانه‌ها در واقع، نقشه حرکت هستند و نهادهای اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و مخاطبان مثل شهری که در آن خودروها با رعایت مقررات حرکت می‌کنند. در نظریه فرهنگی، فضای رسانه‌ها همان نقشه شهر برای حرکت است و همه می‌توانند طبق مقررات در آن حرکت کنند.
بنابراین محور مشترک هر سه نظریه مورد بحث قدرت است:
ـ قدرت نهادهای اقتصادی ـ سیاسی (در نظریه اول)
ـ قدرت رسانه‌ها (در نظریه دوم)
ـ قدرت فرهنگ (در نظریه سوم)
به مجموعه این قدرت‌ها می‌توان قدرت مخاطبان را نیز افزود. بنابراین، واژه جنگ روانی واژه‌ی دقیقی نیست، زیرا مخاطب را از ابتدا شکستنی و قابل شکست فرض می‌کند و در حالی که می‌دانیم مخاطب از گزینه‌ها و آرایه‌هایی متنوع و همچنین از قدرت واکنش برخوردار است. بنابراین، قدرت، اصل است و در هر نوع تفکر رسانه‌ای باید قدرت فرستنده، گیرنده و پیام، همه لحاظ شوند.

اما دو مفهوم اساسی در انگاره‌سازی:

1ـ مفهوم گزینش‌گری (Selectivity):
گزینش‌گری مفهوم بسیار مهمی در رشته ارتباطات است. اگر ما به این نکته دقت کنیم که رسانه‌ها در هر حال و همیشه، خواسته و ناخواسته، مشغول تأثیرگذاری بر یک پدیده و یا تأکیدزدایی از آن هستند (این نکته را بیش از دو دهه تجربه حرفه‌ای به من آموخته است) نحوه مصرف رسانه‌ای خود را تغییر می‌دهیم. امروزه تأثیرات این تأکیدگذاری و تأکیدزدایی بیش از هر زمان دیگری آشکار و ملموس شده است. «هارولد دیتز» از صفت جهت‌گیری (Bias) استفاده کرده و می‌گوید هر رسانه‌ای به خودی خود جهت‌گیری دارد.
اما از دیگر سو، مک لوهان نیز می‌گوید که رسانه همان پیام است. یعنی شما نمی‌توانید بگویید که رسانه‌ای وجود دارد اما به خودی خود پیامی را به ما نمی‌دهد. از نظر مک لوهان عینک، یک رسانه است که پیام آن این است: چشم این آدم ضعیف است. اسلحه امتداد مشت یک انسان است و پیام آن این است که او (صاحب اسلحه) قدرتمند است. پیش از نظر او رسانه‌ها به خودی خود پیام دارند. نیل پستمن می‌گوید رسانه‌ها کارشان این است که ساختارهای واقعی را در زمان انتقال ارزشگذاری کنند و با این کار پدیده‌ای را مهم‌تر و پدیده‌ دیگری را نازل‌تر نشان دهند.
حالا اجازه بدهید به یک مثال بپردازم و از دیدگاه مفهوم گزینش‌گری به آن نگاه کنم. BBG سازمانی است آمریکایی (سازمان بین‌المللی پخش آمریکا) که از 7 سازمان دیگر تشکیل شده است: صدای آمریکا، رادیو فردا، رادیو سواه، رادیو مارتینی و ... اگر از دیدگاه گزینش‌گری به این سازمان نگاه کنیم دیگر سازمانی نخواهد بود که صرفاً برای سرگرم‌سازی مردم جهان تشکیل شده باشد. آن هم با 61 زبان برای 100 میلیون شنونده، بیننده و کاربر اینترنتی.
در مفهوم گزینش‌گری این نکته را به مخاطبان متذکر می‌شوند که مصرف رسانه‌ای عین مصرف بسته مواد غذایی است که درصد چربی، کلسترول و غیره دارد. نگاه گزینش‌گری معطوف به این است که وقتی در معرض رسانه‌ای قرار می‌گیرد مراقب تأکیدگذاری یا تأکیدزدایی و سازه‌های بسته‌های رسانه‌ای باشید.

2ـ مفهوم تغییر شکل:
برخی از مصرف‌کنندگان فکر می‌کنند که کنترل رسانه‌ها را در اختیار دارند، مانند معتادانی که فکر می‌کنند هر وقت بخواهند ترک می‌کنند، اما همین توهم است که بلای جان آنها می‌شود. این عادت و انگاره ابتدا مانند تارهای نازک عنکبوت است اما به تدریج به میله‌های ضخیم یک قفس تبدیل می‌شود و این همان مفهوم تغییر شکل است که کارشناسان رسانه‌ها نسبت به آن هشدار می‌دهند که مبادا وسیله تبدیل به هدف شده باشد. البته بخشی از این جریان جبری است مانند خودرو به عنوان ابزار، که بخشی از سفر به عنوان هدف است. در بحث تغییر شکل، وسیله، برای مصرف‌کننده تبدیل به هدف می‌شود. آرای مایکل پارنتی کارشناس رسانه‌ها که متأسفانه آثارش درباره رسانه‌ها ترجمه نشده است متکی بر نکاتی است که به عنوان اثرات جانبی مصرف رسانه‌ای می‌تواند در مخاطبان ایجاد شود.
آثار او شالوده‌ شکلی از اقدامات رسانه‌ای است، اقداماتی که می‌خواهد مخاطب را با انگاره‌سازی مجذوب خود کند. در اینجا به 9 مفهوم انگاره‌سازی از دید مایکل پارنتی اشاره می‌شود.

1ـ یکی از رایج‌ترین کارهایی که رسانه‌ها در سازوکارهای انگاره‌سازی انجام می‌دهند سرکوب افکار از طریق حذف حقایق است. گاه در هنگام حکایت رویداد، بخشی از آن را حذف می‌کنند و گاه کل آن را مورد بی‌توجهی قرار می‌دهند مانند منعکس نکردن اخبار اعتراضات کارگران شرکت‌های چندملیتی و یا این مورد تاریخی که خبر سرنگونی سوکارنو توسط ارتش دست‌آموز آمریکا، سه ماه بعد از آن در نیویورک تایمز ذکر شده بود.

2ـ حمله کن و هدف را تخریب کن. در بسیاری از موارد اگر تکنیک حذف جواب ندهد رسانه‌ها به سوژه حمله می‌کنند. در سال 1996 در آمریکا نشریه‌ای به نام Mercury که اطلاعاتی را در مورد روابط سیا و کنتراها (ضد انقلاب نیکاراگوئه) با سند و مدارک و آمار ذکر کرده بود. به ناگاه مورد حمله شدید سایر رسانه‌های حاکم و رسمی قرار گرفت.

3ـ تکنیک برچسب زدن: یکی از راه‌های برخورد روانی با رسانه‌ها این است که به رسانه‌های رادیکال یا شخصیت‌ها برچسب بزنند و یک نوع حوزه معنایی منفی ایجاد کنند. عباراتی مانند صفت Islamic Terrorism (تروریسم اسلامی) یا «چریک‌های چپ‌گرا» از این جمله است.

4ـ فرض‌های بازدارنده: برای نمونه هر گاه قرار باشد بودجه نظامی تثبیت شود رسانه‌ها کاری می‌کنند که پذیرش این بودجه منطقی جلوه کند و بودجه‌های تأمین اجتماعی و آموزش و بهداشت با فرضیاتی بازدارنده مهار شود.

5ـ انتقال و محاوره صوری: ظاهراً مخاطبان در همه جا این را پذیرفته‌اند که رسانه‌ها فقط عینی‌گرایی می‌کنند و بازتاب می‌دهند، در حالی که به نام خبر، به ما نظر می‌فروشند و گاه آن که می‌گوید من بی‌طرفم، خودش طرف اصلی دعواست هر چند مؤدبانه خودش را داور معرفی می‌کند. از این رو پارنتی می‌گوید که افسانه عینی‌گرایی را نباید زیاد جدی گرفت.

6ـ تحت‌الشعاع قرار دادن محتوا و یا تنزل رسانه‌ای: رسانه‌ها موضوعات را به یک سطح غیرواقعی و خفیف تنزل می‌دهند (برای مثال بحث را به اینجا می‌رسانند که به فرض جرج بوش می‌برد یا رقیب دموکراتش. با این نوع برخوردها شما به برنامه‌های طرفین فکر نمی‌کنید بلکه به این که چه کسی می‌برد توجه دارید مانند یک مسابقه اسب‌سواری!).

7ـ توازن دروغین: می‌گویند ما متوازن نشان می‌دهیم. حال آن که توازن معنایی وجود ندارد و اکثر توازن‌ها صوری است.

8ـ کادربندی: آیا ما در حقیقت تاریخ را (که ادعا می‌شود پخش زنده است) می‌بینیم یا حادثه‌ای خاص را که به تشخیص و انتخاب رسانه‌ها است؟

9ـ چرا؟: در پوشش رسانه‌ای از نوع انگاره‌سازانه، علت و چرایی رویدادها ارایه نمی‌شود و مخاطبان هیچ گاه درنمی‌یابند که چرا این طور شد و اساساً چرا فلان واقعه رخ داد، چرا که تلاش شده است هیچ گاه به علت واقعی موضوع پی نبرند. این «چرا» حتی اگر موجود باشد، نوعی پاسخ‌ پنهانی به نفع فرستنده‌ها است.
بنابراین، جنگ روانی همیشه وجود دارد چه در جنگ و چه در صلح، اما در مقاطعی شما به عنوان مخاطب اوج آن را می‌بینید. در واقع رسانه‌ها، هم از رویدادها شکل می‌گیرند و هم به آنها شکل می‌دهند، تأثیر می‌گذارند و تأثیر می‌پذیرند. از این رو راه خروج از فضای روانی که رسانه‌ها برای ما درست می‌کنند، گسترش سواد رسانه‌ای و تعمیق آن در نهادهای خانواده و آموزش و پرورش است. مخاطب باید آن قدر هوشمند و آگاه باشد که تحت تأثیر القائات و تأکیدات، برجسته‌نمایی‌ها، انگاره‌سازی‌ها و تحریف‌های رسانه‌ها قرار نگیرد.


منبع: / فصلنامه / پژوهش و سنجش / 1382 / سال دهم، شماره 34، تابستان
انویسنده : یونس شکرخواه

نظر شما