کودکان و اخبار جنگ در رسانه‌ها
موضوع : پژوهش | مقاله

کودکان و اخبار جنگ در رسانه‌ها

اشاره

کودکان جزء اصلی‌ترین مخاطبان رسانه‌ها هستند. قدرت پردازش و تجزیه و تحلیل درست اطلاعات و اخبار دریافتی، در کودکان کمتر از بزرگسالان است و وقتی شاهد تصاویر و اخبار جنگ و خشونت از رسانه‌ها هستند و به دلیل ناتوانی در انطباق موقعیت‌های زمانی و مکانی، احساس ناامنی و خطر می‌کنند. این امر عوارض جسمی و روانی متعددی در پی دارد؛ عوارضی از قبیل ترس، اضطراب، بی‌خوابی، بی‌اشتهایی و کابوس‌های شبانه.

در گذشته به دلیل پخش اخبار در ساعات معین، این امکان برای والدین وجود داشت که کودکان را از دیدن و شنیدن اخبار و تصاویر خشونت‌آمیز منع کنند اما امروز، با انتشار لحظه‌ای اخبار و رقابت شبکه‌های اطلاع‌رسانی با یکدیگر، چنین امکانی وجود ندارد.

مؤلف در این مقاله می‌کوشد با ارایه اطلاعاتی درباره‌ی برداشت‌ها و واکنش‌های کودکان در برابر اخبار جنگ و سوءاستفاده‌ی صاحبان رسانه‌ها از دقت و توجه کودکان نسبت به حوادث پیرامون، راهنمایی‌های لازم را جهت کاهش اثرات تماشای صحنه‌های خشونت‌آمیز در کودکان به والدین عرضه کند.


در سال 1990، هنگامی که آمریکا قصد داشت با حمایت متحدان خود حمله‌ی گسترده‌ای را علیه عراق آغاز کند، در یک داستان دنباله‌دار در مجله‌ی «تایم» قرار بود که با کوتاه کردن سبیل صدام، او را شبیه هیتلر کنند. سازندگان کارتون به ارایه تصویرهای مختلف از صدام پرداختند و شبکه‌ی NBC با استفاده از این فناوری در 8 اوت 1990 بازی ویدئویی جنگی‌ای را شبیه‌سازی کرد که در آن یک سرهنگ آمریکایی به هیئت صدام درآمده بود و ادعا می‌کرد: «من هر روز یکی از اسرا را می‌کشم»! رسانه‌ها با هیجان کامل به بیان اظهارات و جنایات صدام پرداختند و ناگهان به وقایع و حوادثی که تا آن زمان گزارش نشده بود، توجه نشان دادند، به حوادثی مانند استفاده‌ی صدام از سلاح‌های شیمیایی علیه رزمندگان و مردم ایران و حتی مردم کرد عراق. این حوادث به زمانی مربوط می‌شد که صدام هم‌پیمان آنان بود. (Kellner, 1998).
جنگ دوم خلیج فارس (جنگ آزادسازی کویت) آغاز شد و رسانه‌های آمریکایی با سیطره بر امواج، اطلاعات و اخبار این جنگ را به انحصار خود درآوردند. اما در جنگ دوم خلیج فارس این انحصار شکسته شد. حضور شبکه‌های مستقل مانند الجزیره و دیگر شبکه‌های عربی ـ اسلامی باعث شد تا جنگ رسانه‌ای جلوه‌ای دیگر پیدا کند. با این حال شبکه‌های نزدیک به کاخ سفید مانند CNN و FaxNews به پوشش یک جانبه و سوگیرانه‌ی اخبار جنگ پرداختند و حتی در مورد تظاهرات ضدجنگ سراسر جهان نیز اطلاعات تحریف شده به مخاطبان خود ارایه دادند. این شبکه‌ها تظاهرکنندگان را رقیبان بی‌منطق سیاست‌های آمریکا معرفی می‌کردند و به خصوص تظاهرکنندگان آمریکایی را به شکل اراذل متمرد، خارجی‌های موبلند یا عرب‌ها نشان می‌دادند. سخنرانی‌های آنان به ندرت منعکس می‌شد و پوشش خبری تنها به پخش شعارها، تصاویر راه‌پیمایی‌ها و تفسیرهای خود آن رسانه محدود می‌شد.
در دهه‌های اخیر پخش تصاویر جنگ همواره احساسات جهانیان را جریحه‌دار کرده است و موجی از اضطراب، ترس و نگرانی در بین اقشار مختلف مخاطبان برانگیخته است. در این میان کودکان به دلایل متعدد از حساسیت بیشتری برخوردارند. یکی از مهم‌ترین دلایل، ناتوانی کودکان در پردازش اطلاعات تلویزیونی و آسیب‌پذیری شناختی و عاطفی آنان در برابر اخبار و تصاویر خشونت‌بار جنگ است.
تصاویر تلویزیونی نقش مهمی در مفهوم‌سازی کودکان و رؤیاپردازی آنان دارد و گاه می‌تواند واکنش‌های ناخواسته‌ای را برانگیزاند. اصولاً از دهه 1960، پژوهشگران رسانه‌ای به جای تحلیل محتوای تلویزیون علاقه‌ی بیشتری به واکنش‌های پیامگیران و مخاطبان رسانه‌ها نشان داده‌اند و نتایج و شواهد چشمگیری در تبیین این رابطه به دست آورده‌اند. هنگامی که کودکان در معرض بمباران اطلاعاتی قرار می‌گیرند، تحلیل چگونگی حوادث آسان به نظر می‌رسد اما تمایز بین منابع نگرش‌ها و نظرهای کودکان بسیار مشکل است. با وجود این، با فرض این که ذهن توانایی بازخوانی و یادآوری منابع یادگیری را داشته باشد، انجام چنین کاری امکان‌پذیر به نظر می‌رسد. شواهد زیادی درباره‌ی اهمیت و نقش تلویزیون در زندگی کودکان و توانایی آنان در مفهوم‌سازی از آنچه می‌بینند وجود دارد. اکنون ما پیچیدگی‌های فرایند واکنش به برنامه‌های سرگرم‌کننده یا اخبار را به نحوی درک می‌کنیم. تمایز بین بازخوانی و بازشناسی و اطلاعات دریافتی و اطلاعات تحلیل شده مسأله بسیار مهمی است که اغلب تحقیقات مربوط به واکنش کودکان به تلویزیون را جذب خود کرده است (Sturm, 1991).
این باور که تلویزیون نقش مؤثری در یادگیری کودکان دارد و عواطف و احساسات آنان را تحت تأثیر قرار می‌دهد احساسات متفاوتی را در بین بزرگسالان برانگیخته است، اما با وجود آن که این اصل، مسلم و بدیهی به نظر می‌رسد چندان مورد استقبال نبوده و گاه والدین به راحتی از کنار آن گذشته‌اند.
بدیهی بودن این اصل از این واقعیت ساده نشأت می‌گیرد که امروزه تقریباً در تمام خانواده‌ها تلویزیون حضوری مؤثر دارد و کودکان وقت زیادی صرف تماشای برنامه‌های آن می‌کنند. از برنامه‌های ویژه کودکان که بگذریم، اخبار تلویزیون و تصاویری که در ایام ویژه، از حوادث جهان به تصویر کشیده می‌شود، اطلاعات زیادی درباره‌ی جهان در اختیار آنان قرار می‌دهد. البته کودکان علاقه چندانی به تماشای اخبار تلویزیون ندارند اما اخبار، جزئی از برنامه‌های تلویزیون است و خواه‌ناخواه در دامنه‌ی توجه آنان قرار می‌گیرد. نگرانی معلمان، والدین و دیگر صاحب‌نظران ناشی از این واقعیت است که کودکان در مورد آنچه در تلویزیون می‌بینند در مدرسه و خیابان با همسالان خود گفت‌وگو می‌کنند. والدین به یک دلیل دیگر نیز از آگاهی کودکان خود از حوادث جهان نگرانند، بدین معنی که آنان معتقدند تماشای این حوادث ممکن است حس بی‌گناهی و معصومیت کودکان را خدشه‌دار کند و موجب شود که آنان احساس ناامنی و تهدید کنند.
اولین تصاویر جنگ، تصاویری کلی است که به زمان و مکان خاصی اشاره ندارد. تصویر شلیک و انفجار موشک‌ها در دوردست تفاوت چندانی با صحنه‌هایی که در فیلم‌های سینمایی جنگی به نمایش درمی‌آید، ندارد اما با شدت گرفتن جنگ، تصاویر جزئی‌تر می‌شوند، تصویر سربازان زخمی، اسرا، کودکان، زنان آوراه و... احساس ترس و نگرانی را به کودکان القا می‌کند. تحقیقات صورت گرفته پس از حادثه 11 سپتامبر نشان داده است که بین تماشای تصاویر تلویزیونی و «اختلال استرس پس از ضربه» (PTSD) رابطه وجود دارد (Novik. 2002). پژوهشگران معتقدند که کودکان و نوجوانان بر حسب ویژگی‌های شخصیتی خود، ممکن است با تماشای این تصاویر افسرده و غمگین شده و یا دچار ترس و اضطراب شوند. آنان از این می‌ترسند که این حوادث برای خود آنها یا کسانی که دوستشان دارند اتفاق بیفتد (Cohen, 2003). پوشش تلویزیونی برخی مناقشات بین‌المللی ممکن است هم والدین و هم کودکان را دچار اضطراب کند. برخی از کودکان کنجکاوی‌های ویژه‌ای دارند و می‌خواهند با تماشای تصاویر و گوش دادن به صحبت‌های بزرگسالان از مسایل آگاه شوند. اگر اطلاعات دریافتی این کودکان حاکی از بحران، شرایط نامناسب و بلاتکلیفی باشد، اضطراب و نگرانی آنان افزایش می‌یابد. با این حال شرایط سنی و میزان رشد و تحول شناختی ـ عاطفی کودکان و نوجوانان متغیرهای مهمی در نوع و میزان واکنش آنان به اخبار جنگ به شمار می‌رود. خردسالان عموماً توانایی چندانی برای تشخیص موقعیت مکانی و زمانی جنگ ندارند و به همین دلیل با تماشای حوادث بر صفحه‌ی تلویزیون در زندگی و محیط خانوادگی خود احساس خطر می‌کنند. تراز تحولی هر کودک بر نوع سؤالات، علایق و ادارک او تأثیر می‌گذارد. بسیاری از کودکان نسبت به سلامت خود و خانواده‌هایشان احساس نگرانی می‌کنند و گاه از رفتن به مدرسه اجتناب کرده و دوست دارند همواره در کنار والدین خود باشند. کودکان مدرسه‌رو احتمالاً سؤالات مشخص‌تری می‌پرسند و برخی مسایل اخلاقی و قانونی جنگ را زیر سؤال می‌برند. این کودکان اغلب درک عمیق‌تری از مسایل انسانی و پیامدهای اجتماعی جنگ دارند و به همان اندازه نیز نگرانی‌های عمیق‌تری ابراز می‌کنند. در مجموع واکنش‌هایی که کودکان و نوجوانان به اخبار و وقایع جنگ دارند عبارتند از:
ـ اشتغال ذهنی با جنگ و تمایل افراطی به صحبت کردن در مورد آن.
ـ نگرانی شدید در مورد دیگران به خصوص والدین و دیگر اعضای خانواده.
ـ وابستگی به خانواده برای کسب احساس ایمنی بیشتر. این مسأله به تغییر در رابطه کودک با والدین منجر می‌شود و گاه او را پرتوقع و پرخاشگر و یا منزوی و افسرده جلوه می‌دهد.
ـ بروز اختلالات مربوط به خواب، دیدن کابوس‌های مرتبط با جنگ، جراحت و آوارگی. این مسایل باعث می‌شود تا کودک از رفتن به رختخواب خودداری کند.
ـ تغییر در عادات غذایی، ناتوانی در تطابق با تغییرات، کاهش تمرکز و بی‌قراری.
ـ تماشای بیش از حد اخبار و صحنه‌های جنگ ممکن است باعث شود که کودکان یا نسبت به جراحات معمولی حساسیت بیش از حد نشان دهد و یا برخی از مسایل و ویژگی‌های زندگی بشری مانند مرگ همنوع را امری عادی تلقی کند.
از این رو متخصصان علوم رفتاری تأکید دارند که والدین باید بر نحوه‌ی تماشای اخبار جنگ از سوی کودکان و نوجوانان نظارت دقیق داشته باشند و با صحبت در مورد حوادث رخ داده و احساسات و عقاید کودکان، به اصلاح نگرش آنان پرداخته و باعث ایجاد احساس امنیت در آنان شوند. با این حال گسترش رسانه‌های گروهی و نفوذ آنها بر زندگی انسان، اعمال چنین نظارتی را با مشکل مواجه می‌کند. در دوران جنگ ویتنام، اولین جنگی که پوشش تلویزیونی داشت، اخبار جنگ در ساعت مشخصی پخش می‌شد و والدین به راحتی می‌توانستند مانع از تماشای کودکان شوند اما امروزه که شبکه‌های خبری 24 ساعته، هر پانزده دقیقه یک بار اخبار جنگ را با جزئیات فراوان به نمایش می‌گذارند، اعمال نظارت دقیق بسیار مشکل شده است. برخی از پژوهشگران معتقدند از آنجا که کودکان علاقه‌ای به اخبار و رویدادهای دنیای بزرگسالان ندارند، تماشای اخبار جنگ نمی‌تواند چندان نگران‌کننده باشد اما در مقابل محققان دیگر به واکنش‌های کودکان به اخبار و صحنه‌های جنگ اشاره کرده و اعتقاد دارند که کودکان و نوجوانان اخبار تلویزیون را دنبال می‌کنند و حتی به انعکاس این اخبار در بین صحبت‌های بزرگسالان حساسیت بیشتری نشان می‌دهند (Jupp, 2003) . با این حال باید گفت جدا از اینکه این نظارت چگونه اعمال می‌شود، برخی تصاویر تلویزیونی، بالقوه آسیب بیشتری به کودکان می‌رسانند. بسیاری فکر می‌کنند تنها تصاویر واقعی و واضحی که تلویزیون در برنامه‌های خبری، گزارش‌ها و برنامه‌های مستند ارایه می‌دهد، کودکان را از حوادث جهان آگاه می‌کند، اما اکنون باید پذیرفت کمتر چیزی در جهان وجود دارد که آن را می‌توان از کودکان مخفی نگه داشت. آنان قحطی و گرسنگی مردم آفریقا، خشونت، بی‌خانمانی و آوارگی مردم عراق، فلسطین، چچن و ... را شاهد هستند و تمام مصائب جنگ را به چشم خود می‌بینند. اثر تصاویر هراس‌انگیز جنگ و خونریزی بسیار واضح و پذیرفتنی است اما برخی اوقات تصاویر نمادین، مانند صحنه دست و پا زدن مرغ دریایی آغشته به مواد نفتی اثر عمیق‌تری بر کودکان دارد. سؤال این است: این اطلاعات چگونه بر کودکان تأثیر می گذارد و در چهارچوب ساختاراجتماعی آنان از واقعیت قرار می‌گیرد؟ آیا این اطلاعات آنان را مضطرب می‌کند، به رشد فکری آنان کمک می‌کند یا آنان را بی‌اعتنا بار می‌آورد؟
جنگ خلیج فارس به عنوان رویدادی جهانی، به لحاظ پوشش خبری در سراسر جهان بی‌سابقه بوده و هیچ رویداد دیگری به اندازه آن مورد توجه رسانه‌های گروهی نبوده است. این مسأله را تا حدودی می‌توان به رشد فناوری ارتباطات نسبت داد اما علت اصلی را باید در ماهیت این جنگ جست‌وجو کرد. این جنگ چه در سال 1990 و چه در سال 2003، اگرچه کوتاه بود، تمام رسانه‌های جهان را به تسخیر خود درآورد و مهم‌ترین عناوین خبری را به خود اختصاص داد. بررسی‌هایی که بر روی اثرات پوشش خبری جنگ دوم خلیج فارس در سال 1990 صورت گرفته نشان می‌دهد اثرات این جنگ حتی مردم کشورهای دورتر را نیز دربرگرفته و کودکان را دچار اضطراب کرده است.
انتظار می‌رفت که تنها کودکان کشورهای درگیر جنگ درجاتی از همدلی یا اضطراب را نسبت به این موضوع نشان دهند اما Toivonen و Cullingford در تحقیق خود دریافتند که اخبار جنگ حتی کودکان کشورهای بی‌طرف را نیز متأثر ساخته است. آنان این سؤال را مطرح ساختند که آیا دیدن تصاویر مربوط به جنگ ممکن است اثر ملموسی بر نگرش کودکان داشته باشد؟ در فنلاند که همانند سایر کشورها پوشش خبری جنگ گسترده و کامل بود والدین از تأثیر منفی تصاویر خشونت‌بار بر کودکان نگران شده بودند و نامه‌های زیادی در اعتراض به پخش صحنه‌های خشن جنگ به بنگاه‌های خبری می‌فرستادند.
در مورد تأثیرات تلویزیون تحقیقات زیادی وجود دارد اما درباره‌ی واکنش‌های کودکان به حوادث ویژه‌ای مانند جنگ، پژوهش‌های برجسته‌ی زیادی در دست نیست (Hodge & Tripp, 1993). تحقیق Toivonen و Cullingford نه تنها به دنبال کشف شیوه‌ی واکنش کودکان به جنگ به عنوان موضوعی رسانه‌ای است بلکه بر مبنای پاسخ کودکان، واکنش‌های آنان را در همان زمان با در نظر گرفتن تغییرات احتمالی در طول زمان ثبت کرده است.
سؤالات اساسی تحقیق آنها عبارت بود از:
1ـ کودکان در مورد رویدادهای رسانه‌ای مانند جنگ خلیج فارس چه نوع اطلاعاتی کسب می‌کنند؟
2ـ آیا اطلاعات مربوط به جنگ خلیج فارس تأثیری بر عملکرد تحصیلی کودکان در مدرسه داشته است؟
3ـ در مواردی مانند جنگ خلیج فارس، واکنش کودکان مقطع ابتدایی به رسانه‌های گروهی چگونه است؟
آنان اطلاعات و داده‌های تحقیق خود را در سه مرحله جمع‌آوری کردند: مرحله نخست، یک هفته پس از آغاز جنگ، مرحله دوم، بلافاصله پس از آتش‌بس و مرحله سوم، پس از آرامش نسبی اوضاع منطقه. همان طور که انتظار می‌رفت نتایج نشان داد که تقریباً همه کودکان، صرف نظر از سن، جنس، مدرسه و محل سکونت، دچار اضطراب جنگ هستند اما جالب‌ترین و شاید مهم‌ترین نتیجه‌ی این پژوهش یادآوری نقش بسیار مهم رسانه‌های گروهی در فراهم کردن اطلاعات مهم برای کودکان بود. برای بزرگسالان، تلویزیون و روزنامه‌ها منابع مهم اطلاعات به شمار می‌روند. روزنامه‌ها و تلویزیون کارآمدترین مجاری در عرصه اطلاعات تازه و آگاه نگاه داشتن مردم از وقایع هستند. این مسأله تا حدود زیادی در مورد کودکان نیز صادق است. با این تفاوت که آنان اغلب به صورت فعال به دنبال کسب اطلاعات نیستند و به اخبار کمتر از سایر برنامه‌ها علاقه نشان می‌دهند. با این حال نتایج این تحقیق نشان داد که میزان تماشای برنامه‌های خبری تلویزیون و نگرش مثبت به تلویزیون با سطح آگاهی کودکان از جنگ رابطه دارد. البته این که آیا پیام واقعاً به مخاطب منتقل می‌شود یا نه کمتر مورد بررسی قرار گرفته است.
اصولاً رسانه‌ها بیشتر علاقه‌مند به بررسی‌های کمی و برآورد میزان مخاطبان خود هستند. با این حال به نظر می‌رسد که تأثیر رسانه‌های گروهی در دانش و آگاهی‌های مخاطبان از وقایع جهان روز به روز در حال افزایش است. جنگ اخیر آمریکا علیه عراق نشان داد که رشد روزافزون فناوری نقش مؤثری در جریان‌سازی اطلاعاتی دارد و ارسال گزارش‌های مستقیم از حوادث جهان این نقش را در اطلاع‌رسانی ممتاز و بی‌رقیب جلوه داده است. نتایج تحقیق پیش گفته نشان داد که میزان آگاهی و هوشیاری کودکان نسبت به واقعه‌ای مانند جنگ خلیج فارس به شدت تحت تأثیر میزان پوشش رسانه‌ای آن واقعه است، به گونه‌ای که اگر حتی در مرحله‌ای پس از پوشش کامل خبری، ناگهان پوشش واقعه قطع شود، میزان هوشیاری کودکان نسبت به آن واقعه نیز کم خواهد شد. پژوهشگران یاد شده از کودکان خواسته بودند تا در سه مرحله آغاز جنگ، آتش بس و استقرار آرامش، نگرانی‌ها خود را در چهار مقوله‌ی عملکرد تحصیلی، سلامتی، آلودگی محیط زیست و جنگ درجه‌بندی کنند. نتایج نشان داد که پس از اعلام آتش بس و بهبود نسبی اوضاع، از میزان پوشش خبری این جنگ به شدت کاسته شد. بازتاب این مسأله در میزان اضطراب و نگرانی کودکان در خصوص چهار مقوله به گونه‌ای بود که موجب کاهش اضطراب جنگ شد اما نگرانی از آلودگی محیط زیست و عملکرد تحصیلی را افزایش داد. این مسأله بیانگر اهمیت و نقش رسانه‌های گروهی به خصوص تلویزیون در زندگی کودکان است. همچنین از کودکان خواسته شده بود تا برنامه‌های مختلف تلویزیونی را با هم مقایسه کنند و به طور مشخص نشان دهند کدام یک از مطالب روزنامه‌ها را به یاد دارند. نتایج نشان داد که برخلاف تصور عامه، کودکان و نوجوانان وقت خود را تنها صرف تماشای برنامه‌های کارتونی و گوش دادن به موسیقی پاپ نمی‌کنند، بلکه به حوادث جاری جامعه و جهان نیز اهمیت می‌دهند. در مورد تلویزیون، تماشای اخبار در بین شش گزینه، رتبه‌ی سوم را به دست آورده بود.
به نظر می‌رسد که اکنون می‌توان دو جهان متمایز را در زندگی کودکان و نوجوانان مشخص کرد: جهان اول، جهان مدرسه و آموزش‌های رسمی با انبوه برنامه‌های درسی به شدت کنترل شده‌ای است که کودکان آن را می‌پذیرند اما ضرورت و اهداف آن را درک نمی‌کنند؛ جهان دوم جهان آگاهی‌های بی‌درنگ از حوادث جهان است که از طریق رسانه‌های گروهی در اختیار کودکان قرار می‌گیرد و به همین دلیل اثرات آن غیرقابل پیش‌بینی و عمیق ارزیابی شده است.
روان‌شناسان و سایر متخصصان علوم رفتاری و اجتماعی برای کاستن از آثار ناخوشایند اخبار و صحنه‌های جنگ به نمایش درآمده در تلویزیون به والدین توصیه می‌کنند تا موارد زیر را مد نظر داشته باشند:
1ـ خردسالان و کودکان زیر سن مدرسه نباید شاهد تصاویر و صحنه‌های جنگ و خونریزی از تلویزیون باشند. بنابراین، عادات تماشای تلویزیون را باید به گونه‌ای تغییر داد که امکان تماشای این نوع صحنه‌ها برای خردسالان بسیار محدود شود. با این حال ممکن است کودکان در زمینه این مسایل سؤالاتی داشته باشند زیرا به هر حال چیزهای از دوستان و همسالان خود می‌شنوند. باید به طور ساده و صادقانه به این سؤالات پاسخ گفت و احساس امنیت و اطمینان را در آنان تقویت کرد.
2ـ در مورد کودکان مدرسه‌رو، باید راهنمایی‌های لازم را برای تماشای حوادث و رخدادهای جهان در اخبار و برنامه‌های تلویزیونی ارایه داد. والدین باید به همراه کودکان خود به تماشای برنامه‌ها بپردازند و در تفسیر اخبار و حوادث به آنها کمک کنند. کودکان را باید به تماشای انتقادی حوادث و اخبار رسانه‌ای تشویق کرد و به آنها آموخت که رسانه‌ها در بسیاری از مواقع در صحت اخبار دخل و تصرف می‌کنند و بر حسب منافع خود جنبه‌های منفی و مثبت حوادث را برجسته می‌سازند.
3ـ در مورد نوجوانان نیز تشویق به تماشای منتقدانه برنامه‌ها و افزایش سواد رسانه‌ای یک اصل مهم است. تحلیل محتوای برنامه‌ها به نوجوانان کمک می‌کند تا حوادث را آنچنان که هست، تفسیر کنند. باید به آنان آموخت که تحت تأثیر رسانه‌ها قرار نگیرند و در صورت لزوم به منابع دیگر اطلاعات نیز مراجعه کنند.

* محمد رضا رضایی بایندر: (پژوهشگر ارشد اداره کل پژوهش‌های سیمای سازمان صدا و سیما )

منابع و مآخذ
1-Allan, Amanda and Bruke, Susie (2003). “Managing Children Reaction to events of War”, Australian Psychological Society.
2- Allan, Amanda, and Bruke, Susie (2003), “Parents Should Shield children From War Covrage" , Australian Psychological Society.
3- Cohen, Jamie (2003), "When TV can Traumatize" abc NEWS Com.
4- Jupp Jim (2003), “The TV War: How it Effects your Children”, international Psychological Service.
5- Roberts, M. and Ruth. W (2002). “Children’s reaction to war and uncrtainty, a Guide to helping our Child”, state emergency Unit. Department Of Human Service.
6- Toivonen, K. and Collingfond (1997), “media and Information: Childrens Responses to the Gulf war” jurnal Of Educational media, Vol 23. No1.
7- University of Illinois extension (2003), “Talking With Children About War".


منبع: / فصلنامه / پژوهش و سنجش / 1382 / سال دهم، شماره 34، تابستان ۱۳۸۲/۰۰/۰۰
نویسنده : محمد رضا رضایی بایندر

نظر شما