موضوع : پژوهش | مقاله

جنگ روانی و فریبکاری رسانه‌ها


اشاره

در عصر رسانه‌های دیجیتال که تصور می‌شود هیچ محدودیتی بر سر راه دسترسی به اطلاعات و اخبار وجود ندارد، عظیم‌ترین سانسورها و تحریف‌های خبری صورت می‌گیرد. تز جریان آزاد اطلاعات که در چهارچوب لیبرالیسم مطرح می‌شود، در حقیقت آزادی یک سویه‌ی ناشران و صاحبان سرمایه را برای ارسال اطلاعات در نظر دارد نه آزادی عموم مردم برای دستیابی به اطلاعات صحیح، دقیق، مفید و متنوع.


آزادی نشر با آزادی دریافت اطلاعات و اخبار صحیح، کامل و جامع تفاوت بسیار دارد. برای مثال در کشور آمریکا که دارای عظیم‌ترین بنگاه‌های رسانه‌ای در جهان است، مطبوعات و رسانه‌ها به خصوص در جریان بحران‌ها و جنگ‌ها، در انجام اصلح‌ترین وظایف خود یعنی تبیین وقایع روز بر اساس حقایق تاریخی، سیاسی و اجتماعی و همچنین انتشار اخبار و عقاید متنوع کوتاهی می‌کنند.
در جریان حمله آمریکا به افغانستان و عراق، سیاست جنگ‌طلبانه دولت آمریکا مورد حمایت بسیاری از شبکه‌های تلویزیونی قرار گرفت.
پروفسور حمید مولانا در مقاله حاضر نشان می‌دهد که چگونه رسانه‌های آمریکا حقیقت را فدای منفعت صاحبان سرمایه و قدرت می‌کنند و در زمان جنگ و کشمکش‌های بین‌المللی برای حفظ مخاطبان و جلب آگهی بیشتر، با تکیه بر شعارهای مردم‌پسند، بزرگ‌نمایی رشادت نیروهای آمریکایی، موجه جلوه دادن کنترل اخبار و استفاده‌ی تبلیغاتی از اخبار و اطلاعات با یکدیگر به رقابت می‌پردازند.

مطبوعات و رسانه‌ها و وسایل و ابزار آلات ارتباطی و اطلاعاتی ذاتاً و به خودی خود خوب یا بد، پسندیده یا ناپسند و مطلوب یا نامطلوب نیستند. این شعار که مطبوعات رکن چهارم مشروطیت و دموکراسی در جامعه است اسطوره‌ای بیش نیست. کارکرد، کاربرد و کارنامه مطبوعات و رسانه‌ها با الگوی آنها، با روش و اهداف آنها و با نظام سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی‌ای که در چهارچوب آن عمل می‌کنند، رابطه دارد. برای مثال، در یک قرن اخیر مطبوعات و رسانه‌های دنیا به طور کلی، جز در مواقع استثنایی همواره در خدمت سلطه‌گرایان ملی و بین‌المللی بوده‌اند.
رسانه‌ها و مطبوعات مسلط غرب در طول این قرن از منافع استثماری اروپا و آمریکا دفاع و پشتیبانی کرده‌اند و رسانه‌ها و مطبوعات سیستم سوسیالیستی و کمونیستی در انحصار حزب حاکم به رشد و نمود خود ادامه داده‌اند. در جهان به اصطلاح سوم غیراروپایی و آمریکایی نیز مطبوعات و رسانه‌ها و زیرساخت‌های ارتباطی مدرن اغلب در اختیار و کنترل مقلدان، دست‌نشاندگان، مزدوران و نخبگان مرعوب بوده است. رسانه‌های مستقل و مبارزی که جدا از این الگوها فعالیت داشته‌اند در تاریخ معاصر داستان بسیار کوتاه و پراکنده‌ای دارند. با تشکل بین‌المللی نظام «ملت ـ دولت»، مطبوعات و رسانه‌ها بیش از هر زمان دیگر در تاریخ به ابزارآلات پروپاگاند و استقرار استکبار داخلی و خارجی تبدیل شده‌اند این حقیقتی است که کمتر می‌توان آن را انکار کرد.
سنت و فرهنگ روزنامه‌نگاری و اطلاع‌رسانی لیبرال غرب که ادعای دموکراسی یعنی مردم‌سالاری دارد بر این عقیده است که مطبوعات و رسانه‌های یک جامعه دموکراتیک باید 1ـ منابع مستقل خبر و اطلاعات را دارا باشند؛ 2ـ وقایع روز را در چهارچوب تاریخی، اجتماعی و سیاسی آن تبیین کنند و 3ـ در گفتمان و ترویج اخبار و اطلاعات عقاید متنوع و گوناگون را انتشار دهند. مطبوعات و رسانه‌های آمریکا که به ویژه در مواقع بحرانی و جنگ همواره در ردیف 2 و 3 در مأموریت اجتماعی و در مسوولیت اطلاع‌رسانی حرفه‌ای خویش کوتاهی می‌کنند، فرسنگ‌ها از اهداف ادعایی خود فاصله دارند. در حقیقت مطبوعات و رسانه‌های اصلی و مسلط آمریکا در مواقع بحرانی و کشمکش‌های بین‌المللی بیش از هر زمان دیگر پیرو و تابع منابع قدرت و عقاید نخبگان و دولتمردان هستند. اضافه بر این، انگیزه منفعت مالی و سوداگری حاصل از سیستم رسانه‌های بازرگانی که متعلق به سرمایه‌داران و صاحبان ثروت است، با تعصبات و احساسات مخاطبان رابطه دارد نه با حقایق، واقعیت‌ها و حقانیت.
مطالعه اخیر مؤسسه مربوط به «انصاف و درستکاری در اطلاع‌رسانی» در گزارش اخیر خود خاطر نشان می‌کند که 76 درصد از مدعوین برنامه‌های گفت‌وگوی تلویزیونی و رادیویی آمریکا در ماه‌های مصادف با حمله‌ نیروهای نظامی آمریکا به عراق از مقامات رسمی جنگ طلب آمریکا بوده‌اند و منابع و برنامه‌های مخالف یا ضد جنگ کمتر از یک درصد برنامه‌های رسانه‌ای الکترونیکی آمریکا را شامل می‌شده است. نود درصد مردم آمریکا غذای خبری و اطلاعاتی روزانه‌ی خود را از تلویزیون و رادیو دریافت می‌کنند. طبق مطالعات یک جامعه‌شناس آمریکایی به نام تادگیتلنیز در ماه‌های پیش از آغاز حمله آمریکا به عراق مقالات مندرج در روزنامه‌ واشنگتن پست، یکی از چند روزنامه بانفوذ آمریکا، سه بر یک در پشتیبانی از جنگ بوده است.
دوازده سال پیش، در جنگ اول آمریکا با عراق، نمایندگان مطبوعات و خبرنگاران رسانه‌ها اجازه حضور در جبهه‌های جنگ و همراه بودن با قوای نظامی آمریکا را نداشتند و تمام اخبار مربوط به جنگ توسط فرماندهی نیروهای آمریکا روزانه در یک مصاحبه و از یک سالن به مطبوعات و رسانه‌ها اعلام می‌شد. این کنترل و سانسور فوق‌العاده‌ی اخبار مورد اعتراض صاحبان خبرگزاری‌ها و شرکت‌های رسانه‌ای و روزنامه‌نگاران آمریکا قرار گرفت. در حمله اخیر آمریکا به عراق استراتژی کنترل خبر توسط وزارت دفاع عوض شد و در حدود 600 خبرنگار و فیلمبردار به عنوان «رسانه‌های پیوندی» همراه قوای آمریکا در جبهه‌ها حاضر شدند اما حضور و فعالیت آنها طبق مقررات نظامی کاملاً تحت کنترل بود و در حقیقت رسانه‌ها به سربازان و افسران نظامی پیوند و وابستگی داشتند.
اما سؤال اصلی این است که روزنامه‌نگار، فیلمبردار و خبرنگاری که 24 ساعته همراه سربازان و تحت حمایت و امنیت ارتش است تا چه اندازه می‌تواند در گزارش خبر از جبهه‌های جنگ مستقل باشد. مطابق مقررات، همه پرسش‌ و پاسخ‌ها و صحبت‌های خبرنگاران با نظامیان روی نوار ضبط می‌شد و بالطبع از تماس مستقیم مطبوعات با سربازان و ردیف‌های پایین نظامی جلوگیری به عمل می‌آمد. نظامیان اخباری را که برخلاف امنیت جنگ تشخیص می‌دادند سانسور می‌کردند و این سانسور و کنترل به هیچ وجه در مطبوعات و رسانه‌ها برای خوانندگان یا شنوندگان تشریح نمی‌شد.
زمانی که قوای نظامی آمریکا مرکز خبرنگاران و گزارش‌دهندگان رسانه‌ها را در جنگ عراق به موشک بستند، بسیاری از مؤسسات مربوط به حقوق بشر در غرب و سازمان‌های حرفه‌ای روزنامه‌نگاری از جمله فدراسیون بین‌المللی روزنامه‌نگاران این گونه عملیات را جنایات جنگی اعلام کردند. هنری کسینجر سیاستمدار پیر آمریکا و وزیر خارجه و مشاور اسبق کاخ سفید در پاسخ به این سؤال که آیا انتقاد از حمله موشکی آمریکا به مطبوعات به جا است، جواب داد: «من هیچ وقت نشنیده بودم که گفته شود رادیو ـ تلویزیون طرف مقابل را نباید در جنگ مورد حمله قرار داد» و حتی زمانی که مصاحبه‌کننده پافشاری کرد این گونه اهداف غیرنظامی بوده و حمله به آنها برخلاف قانون بین‌الملل و قرارداد ژنو است، کسینجر جواب داد: «این بسیار خطرناک است که چنین مسایلی را به امور حقوقی و قانونی ارتباط دهیم». (مجله‌ی پروگرسیو، 2003، ص 24).
در اوایل حمله‌ نظامی آمریکا به عراق یکی از خدمه مأمور آذوقه ارتش آمریکا در جنوب عراق که به علت زخمی شدن به بیمارستان انتقال داده شده بود از طرف نیروهای ویژه آمریکا نجات داده شد و فیلم این عملیات را وزارت دفاع آمریکا در اختیار رسانه‌ها قرار داد. مطبوعات و رسانه‌ها این خبر را بزرگ کردند و از شجاعت و دفاع او در مقابل حملات دشمن سخن گفتند تا این که معلوم شد خبر گزارش داده شده از طرف وزارت دفاع و مطبوعات و رسانه‌ها صحیح نبوده و این خانم نه خود در تیراندازی شرکت داشته و نه مورد تیراندازی و حمله عراقی‌ها قرار گرفته است، در نتیجه برای فرد دیگری که در همان روز در اثر تیراندازی کشته شده بود، جز ذکر نامش در ردیف تلفات، تبلیغ دیگری صورت نگرفت. روزنامه‌ تایمز لندن در تحلیلی این نوع کنترل خبر، منفعت و بهره تبلیغاتی حاصل از آن را برای قوای آمریکایی و انگلیسی جایز دانست. (مجله نیشن، 7 ژوئیه 2003، ص 22).
یکی از خصایص مطبوعات و رسانه‌های لیبرالیسم این است که حقیقت را فدای منفعت و سوداگری می‌کنند و رسانه‌ها به ویژه در زمان جنگ و کشمکش‌های بین‌المللی برای حفظ مخاطبان برنامه‌های خود را تغییر داده و با تکیه به شعارهای مردم‌پسند برای جلب آگهی‌ها و مخاطبان بیشتر رقابت می‌کنند. در جریان حمله به افغانستان و عراق سیاست جنگ‌طلبانه دولت آمریکا مورد حمایت بسیاری از شبکه‌های تلویزیونی قرار گرفت و شبکه تلویزیون فاکس آمریکا که متعلق به سرمایه‌دار و غول بزرگ رسانه‌ای روپرت مورداک است در «وطن پرستی» و «آزادی عراق» حتی از ژنرال‌ها و کاخ سفید نیز جلوتر افتاد چنان که عبارت «عملیات برای آزادی عراق» در طول این مدت همیشه بر صفحه تلویزیون شبکه فاکس ظاهر بود. این شبکه در دو سال اخیر به ویژه در حمله آمریکا به عراق با تکیه بر احساسات ملی و نظامی‌گرایانه آمریکایی‌ها تعداد بینندگان خود را دو برابر افزایش داده است.
یکی از اسطوره‌های متداول در آمریکا این است که رسانه‌های اصلی و مسلط این کشور تمایل به لیبرالیسم معتدل دارند در حالی که دولت و مردم آمریکا عموماً متمایل به لیبرالیسم محافظه‌کارانه و دست راست هستند. هیچ چیز نمی‌تواند بیش از این حقیقت دور باشد. در کتاب «چه رسانه‌های لیبرالی؟ حقیقت درباره تعصبات و اخبار» که اخیراً توسط نویسنده آمریکایی اریک اکترمن منتشر شده است، یکی از محافظه‌کاران تندور و دست راست آمریکا به نام ویلیام کریستول که از همفکران و حامیان سیاست‌های جورج دبلیو بوش رئیس جمهور آمریکا به شمار می‌رود این طور شهادت می‌دهد: «من اعتراف می‌کنم که رسانه‌های لیبرال هیچ وقت در آمریکا قدرتمند نبوده‌اند و همیشه و همیشه در توجیه شکست محافظه‌کاران تندور و افراطی به این نام معروف شده‌اند». در اینجا منظور کریستول از «لیبرال»، لیبرال معتدل است که در مقابله با لیبرال‌های محافظه‌کار فعالیت دارند. کریستول باید بیش از هر کس دیگر از داخل مطبوعات و رسانه‌های آمریکا با اطلاع باشد زیرا سال‌ها به عنوان روزنامه‌نگار و نطق‌نویس بازیگران سیاسی در جناح محافظه‌کار فعالیت داشته و اکنون نیز سردبیر مجله «استاندارد ویکلی» از پیشکسوتان سیاست سلطه‌گرانه امپراطوری آمریکا است. او و همکارش اولارنس اف کاپلان مؤلفان کتاب «جنگ بر سر عراق» بوده و از هجوم به بغداد و فراسوی آن صحبت می‌کنند.
در آمریکا و در میان مطبوعات و رسانه‌های اصلی که تقریباً بر 90 درصد مخاطبان ایالات متحده تسلط دارند هیچ گاه تفاوت فاحشی در پوشش و تحلیل و موضع‌گیری مسایل بین‌المللی وجود نداشته است اما صاحبان رسانه‌های غول‌آسا برای آن که یک تک نظری را نوعی تنوع فکری جلوه دهند، سال‌ها است که اسطوره معتدل و لیبرال بودن قسمت اعظم مطبوعات و رسانه‌های آمریکا را پیش کشیده‌اند. مطبوعات و رسانه‌های آمریکا جز در یک قسمت کوچک و محدود، در طول دو قرن، روش و ایدئولوژی ویژه‌ای را دنبال کرده‌اند که همان مکتب سرمایه‌داری خصوصی با دیدگاه محافظه‌کارانه لیبرالیسم یا تجددگرایی و مدرنیته غرب است. لیبرالیسم در غرب فرقه‌های مختلفی دارد که به «محافظه‌کاران»، «سوسیال دموکرات‌ها»، «مترقی‌ها»، «معتدل‌ها»، «مشارکتی‌ها» و «عامیون» معروف شده‌اند اما همه اینها از جنبه فلسفه و ایدئولوژی و دیدگاه‌ها سر و ته یک کرباس هستند و فقط در وصول به اهداف مشترک تفاوت سلیقه دارند. آنچه در آمریکا به گروه «لیبرال‌ها» معروف است در حقیقت فراکسیون «محافظه‌کاران» را در اروپا تشکیل می‌دهد و آنچه در اروپا به «لیبرال» و «سوسیال دموکرات» شهرت دارد بیشتر به گروه «رادیکال‌ها» و جناح چپ و مترقیون ایالات متحده شبیه است. محافظه‌کاران آمریکا به گروه تندرو دست راست اروپا نزدیک هستند و البته ملی‌گرایان و ارتجاعیان و متعصبان افراطی در همه این گروه‌های ذکر شده پیدا می‌شوند. سوسیالیست‌های حقیقی و پایدار معتقد و متعهد در آمریکا خیلی نادر هستند و آنها نیز که در دهه‌های گذشته تظاهر به کمونیست بودن و مترقی بودن می‌کردند هم اکنون در سیستم سرمایه‌داری آمریکا جذب شده و تقریباً از اجزای جدایی‌ناپذیر سیستم سرمایه‌داری محسوب می‌شوند.
فروپاشی شوروی و تسلط‌گرایی جدید آمریکا در سال‌های اخیر به ویژه با حملات نظامی به افغانستان و عراق این هم‌فکری و ائتلاف سیاسی را بیش از هر زمان دیگر آشکار کرده است. هر علاقه‌مندی به این موضوع می‌تواند به کتاب‌های جدیدی که در این چند سال در مورد مطبوعات و رسانه‌های به اصطلاح لیبرال در آمریکا منتشر شده است مراجعه کند: «تهمت: لیبرال درباره حقوق آمریکایی دروغ می‌گوید» به قلم ان‌کولتر، «تعصبات: افشاگری از داخل شبکه تلویزیونی سی‌.بی‌.اس و چگونه رسانه‌ها اخبار را مخدوش می‌کنند» به قلم برنارد گولدبرگ و «جامعه صدادار بی‌معنی» به قلم جفری شوئر. در انتخابات 1992 ریاست جمهوری آمریکا روزنامه‌نگاران به اصطلاح «لیبرال» در یک جبهه واحد با سرمایه‌داران «محافظه‌کاری» مانند دیوید راکفلر از نامزدی ریاست جمهوری کلینتون پشتیبانی کردند زیرا برنامه کلینتون در حقیقت با اهداف جمهوری‌خواهان و محافظه‌کاران تندور و دست راستی در رادیو ـ تلویزیون و محتویات مطبوعات چند سال اخیر به طرز فوق‌العاده‌ای افزایش یافته است و روزنامه‌هایی مانند نیویورک تایمز و واشنگتن پست و لوس‌آنجلس تایمز که به مطبوعات «لیبرال» مسلط آمریکا مشهور بودند اکنون به نحو آشکاری در صفوف دست راستی‌ها و تندروها قرار گرفته‌اند.
آزادی مطبوعات و رسانه‌ها در چهارچوب لیبرالیسم، آزادی ناشران و صاحبان سرمایه است نه الزاماً آزادی گردش اطلاعات در جامعه و توان دسترسی مردم به اطلاعات متنوع و مفید و صحیح. آزادی نشر با آزادی دریافت اطلاعات و اخبار درست و کامل و جامع، کاملاً تفاوت دارد و این شکاف و فاصله در عصر هژمونیک و سلطه‌گرایی، علی‌رغم توسعه و اختراعات جدید فناوری، عمیق‌تر شده است. مطبوعات و رسانه‌های مبتنی بر الگوی لیبرالیسم محدودیت ارتباطی و اطلاعاتی و اجتماعی خود را کاملاً آشکار کرده‌اند و در تأمین نیازهای یک جامعه سالم به بن‌بست رسیده‌اند. جوامع بشری امروز بیش از هر زمان دیگر به مردم‌سالاری اصیل و الگوی اطلاع‌رسانی و رسانه‌ای سالمی که احتیاجات مادی و معنوی بشریت را در نظر گرفته و از قدرت‌گرایی و سلطه‌گرایی کنونی عبور کرده باشد نیاز دارند. اطلاعات و ارتباطات رگ‌های حیاتی یک جامعه و دارای اخلاق خاص خود هستند. بستر مبارزات و چالش‌های آینده بین‌المللی و جهانی بدون تردید در این مسیر خواهد بود.

منبع: / فصلنامه / پژوهش و سنجش / 1382 / سال دهم، شماره 34، تابستان ۱۳۸۲/۰۰/۰۰
نویسنده : سید حمید مولانا

نظر شما