وضعیت سیاسى ایران در آستانه انقلاب اسلامى
استبداد شدید شاه و به تبع او دولتمردان ایرانى، امرى آشکار و زبانزد همگان بود. وى به جز قدرت خویش قدرت دیگرى برایش قابل تحمل نبود. به گزارش آریا، وضعیت سیاسى ایران در آستانه وقوع انقلاب اسلامى را در دو موضوع کلى زیر بررسى مىکنیم.
الف) استبداد و روشها، ابزار و نتایج آن
استبداد شدید شاه و به تبع او دولتمردان ایرانى، امرى آشکار و زبانزد همگان بود. وى به جز قدرت خویش قدرت دیگرى برایش قابل تحمل نبود. هرگاه احساس مىکرد فردى از مقدارى نفوذ مردمى برخوردار شده است، اگر مقامى رسمى داشتبلادرنگ او را بر کنار مىکرد و چه از مقامات باشد چه از مردم، حتى او را نابود مىنمود. (1)
شاه تا مىتوانست در مقابل فشارهاى داخلى یا خارجى - منجمله فشار نهادهاى بین المللى - براى کاهش استبداد ایستادگى مىکرد.
شاه حتى مغرور به این بود که تمام کسانى را که در برابرش مقاومتبه خرج داده بودند، تصفیه کرده و بدون ریا و نیرنگ اعتراف مىکرد که از دموکراسى متنفر است. (2)
سوء استفاده شاه از قدرت و روشهاى او
در زمان محمد رضا شاه، قانون اساسى کاملا مورد سوء استفاده وى قرار مىگرفت و عملا از استقلال قوا خبرى نبود و تمام تصمیمات مهم - و از جمله انتصاب و برکنارى نخست وزیر و وزراء، صاحبان پستهاى بالا، استانداران و غیره - توسط شاه اخذ مىشد. البته سلطه شاه بر سیاستهاى نظامى و خارجى کشور از بقیه آشکارتر بود.
در این دوران، شاه با تفرقه انداختن بین افراد و سازمانهاى داراى وظایف متداخل و ایجاد و تحریک دشمنى و حسادت بین آنها حکومت مىکرد. (3)
همچنین نهادهایى مانند بازرسى شاهنشاهى، ساواک، نیروهاى مسلح شاهنشاهى، دادگاههاى نظامى و افراد ذینفوذ خاص و قدرت اقتصادى و سیاسى خانواده سلطنتى در راستاى هدایت نهادهایى مانند دفتر نخست وزیرى و وزراء، مجلس، مطبوعات و غیره و در جهت منافع و خواسته شاه، عمل مىکردند و گاه خود، وظایف اینها را انجام مىدادند. کابینه هیچ تصمیم مهمى نمىگرفت و حد اکثر اینکه وزرا براى اجراى تصمیمات شاه مشورت مىکردند. شاه یک نخست وزیر تشریفاتى مىخواست و هویدا - که از سال 1344 تا 1355- این سمت را در اختیار داشت، بخوبى این نقش را ایفا نمود.
یکى از نتایج استبداد شاه این بود که وزرا براى باقى ماندن بر سرکار همیشه تلاش مىکردند وزارت خانه آنها نظر موافق شاه را جلب کند و بنابراین آمار و حقایق قلب مىشد. با این وجود، شاه هر وقتبه قربانى نیاز داشت، گناه سیاستهاى خود را به گردن نخست وزیر با وزرا مىانداخت و آنها را بر کنار مىکرد. مثلا هویدا مسئول شکستهاى متوالى برنامه عمرانى پنجم - مانند خاموشىهاى برق در بهار و تابستان سال 1356- معرفى گردید.
از سوى دیگر، انتخاب نخست وزیر و وزیران عمدتا از بین افراد وابسته به سازمانهاى جاسوسى شاه و آمریکا و فراماسونرى صورت مىگرفت. در کتاب انقلاب ایران و مبانى رهبرى امام خمینى، که در گرماگرم درگیرىهاى زمان انقلاب بصورت پاورقى در یکى از روزنامهها منتشر مىشد، در این رابطه آمده است:
«آمارى که از وابستگىهاى افراد شناخته شده هیئت وزیران هویدا، آموزگار، شریفامامى، و ازهارى به دست آمده... حکایت از آن دارد که 38%فراماسون، 24%عضو سیا و 21%عضو ساواک بودهاند». (4)
استخدام و کنترل نخبگان (5)
در ایران پیش از انقلاب، حدود 40 خانواده ویژه - که از نظر سیاسى و ثروت خیلى نیرومند بودند - وجود داشت. اکثریتبالایى از نخبگان سیاسى از این خانوادهها برگزیده مىشدند و یک بررسى نشان مىدهد که 75%نخبگان سیاسى، حد اقل یک خویشاوند ذینفوذ داشتهاند. البته استخدام سیاسى نخبگان محدود به اعضاى خانوادههاى فوق نبود، بلکه گروه کوچکى از تنکوکراتهاى طبقه متوسط نیز به همکارى پذیرفته شدند. نخبگان سیاسى مهمتر بدلیل احساس عدم امنیتشاه و بى اعتمادى او، بدون توجه به امر کیفیت دست چین مىشدند و تعداد آنها به کسانى که مىشد که کنترل شوند و تهدیدى براى رژیم نباشند کاهش میافت. به همین دلیل به عنوان مثال: همسر شاه، فرح، رئیس 26 سازمان حکومتى بود و هزاران تصمیم معمولى حکومتى به جاى رستههاى پایینتر توسط شاه اخذ مىشد.
از سوى دیگر، روشهاى کنترل نخبگان با انواع مختلفى از مجازات براى نخبگان «خطاکار»، تغییر متناوب افراد براى جلوگیرى از بروز حمایت مردمى براى آنها، و ایجاد تفرقه بین آنان مانند گماردن افراد رقیب به ریاست آژانسهاى حکومتى و بعهده گرفتن نقش موازنه بین آنها توسط شاه، تکمیل مىشد. عدم امنیتشغلى نخبگان باعث فساد و جمع آورى پول توسط آنها براى روز مبادا مىشد.
نخبگان ادارى و نقش آنها
به دلیل تحولات اقتصادى ناشى از گران شدن قیمت نفت که به یک بوروکراسى متخصص و ماهر نیاز داشت، درها به سوى روشنفکران - که بدلیل افزایش تعدادشان یک بوروکراسى حکومت غول پیکر پدید آورده بر آن مسلط گردیدند - باز شد. وقتى انقلاب آغاز شد و همراه با پیشرفت انقلاب، توقف خدمات کشورى پشت رژیم را شکست.
سخنان تکرارى و خستگى مردم
شاه در سخنان خود به طور مکرر روى موضوعات خاصى مانند رسیدن به دروازههاى تمدن بزرگ، انقلاب سفید، اصلاحات ارضى و صنعتى شدن کشور مانور مىداد. در سالها و ماههاى پایانى، شنیدن این سخنان براى مردم که نتایجبرنامههاى او را مىدیدند، خسته کننده و تنفر انگیز به نظر مىرسید. به قول یکى از نویسندگان «وعده رسیدن به دروازههاى تمدن بزرگ بقدر ابلهانه و بلند پروازانه بود که نه فقط امیدى بر نمىانگیخت، بلکه هر شنوندهاى را خشمگین و از آینده نومید مىکرد». (6)
این تنفر و خستگى، به هنگام بازگو شدن القابى که به شاه داده شده بود - مانند آریا مهر یا بزرگ ارتشتاران - که این القاب مکرر و فراوان از دستگاههاى تبلیغاتى شنیده مىشد نیز به چشم مىخورد.
شاه با دادن وعدههاى بسیار تلاش مىکرد بر استحکام قدرتش بیفزاید. اما بر خلاف این اندیشه ماکیاولى - که وعدهها (بدقولى) باعث ثبات تاج و تخت هستند - این سخنان در نهایت اثرات معکوس بخشید.
سازمان اطلاعات و امنیت کشور (ساواک)
در شکل گیرى ساواک، که از اواخر سال 1335 کار خود را آغاز کرد، آمریکا و اسرائیل نقش عمدهاى داشتند. (7)
این سازمان بویژه در زمان حاکمیت نصیرى (دوره نخست وزیرى هویدا) با هزاران مامور رسمى و تعداد بسیار زیادى خبرچین و بهرهگیرى از شیوههاى متنوع در شکنجه و سرکوبى، کار کنترل تمامى محافل، سازمانها، نهادها، مراکز و افراد مظنون را به عهده داشت. بدینوسیله، ساواک که در تمام روزنامهها حضور داشت. براى آنها سر مقاله مىنوشتیا مطالب را دیکته مىکرد. در ادارات همه تحت مراقبتبودند. در ضیافتها هر کس به فرد مجاور خود بدگمان بود. در اطاقهاى هتلها، میکروفون کار گذاشته شده بود. کتابها و حتى نامههایى که از خارج مىرسید کنترل مىشد. نامهها با بى دقتى زیاد باز و بعد با سنجاق دوخته مىشد.
ساواک گاه براى دستگیرى یک گروه کوچک به منظور اینکه فرد یا افراد مورد نظر فرار نکنند، دهها نفر را دستگیر مىکرد.
رژیم شاه علاوه بر بهره گیرى از نیروهاى گارد (مانند گارد شاهنشاهى و گارد دانشگاه) در سرکوبىها از نیروهاى ارتش، ژاندارمرى و شهربانى نیز بهره مىبرد. (8)
علاوه بر این، ساواک براى حضور دائمى در افکار مردم و القاى ترس (مثلا با مصاحبههاى مقام امنیتى - ثابتى) تلاش مىکرد. ایجاد «کمیته مشترک ضد خرابکارى» با کمک شهربانى در سال 1350 به ساواک حضور آشکار بیشترى مىبخشید.
بدین ترتیب، ساواک توانسته بود به جز تعدادى از رهبران مذهبى و برخى از روشنفکران و تبعیدشدگان به خارج همه را بترساند.
همچنین ساواک در راستاى کنترل مخالفین در خارج از کشور، پولهاى هنگفتى براى رؤساى ساواک در خارج ارسال مىکرد و به اشخاص داخلى یا سیاستمداران خارجى و از جمله یکصد روزنامه و نشریه خارجى مبالغ بسیارى حق السکوت مىداد. (9)
مجموعا 4 نفر - که عبارت بودند از تیمور بختیار، پاکروان، نصیرى و مقدم - به ترتیب به عنوان ریاستساواک منصوب شدند:
نفر اول در سال 1340 به دلیل احساس خطر شاه از وى، بر کنار شد و سپس بدستیکى از مامورین ساواک در عراق به قتل رسید. جاى وى را پاکروان گرفت. بدنبال حمله به شاه در 21 فروردین 1344 در کاخ مرمر، پاکروان نیز عزل شد و نصیرى که قبلا مامور برکنارى مصدق، فرماندار نظامى تهران در جریان قیام 15 خرداد و از مهرههاى مطمئن شاه بود، به ریاستساواک رسید. نصیرى در جریان انقلاب که شاه به قربانى نیاز داشت، قربانى شاه شد و مقدم به جایش منصوب شد. این هر سه نفر اخیر، با پیروزى انقلاب دستگیر شده و توسط دادگاههاى انقلاب اسلامى محاکمه و اعدام شدند. (10)
بطور کلى، القاى ترس مفرط باعث تنفر سرکوب شده گردیده بود، هنگامى که با تحولات انقلابى در سال 1356 و 1357 در این ترس تزلزل ایجاد شد و روحیه انقلابى پدید آمد، ساواک مهاجم به هدف حملات انقلابیون تبدیل شد و افشاى گسترده اعمال و شکنجههاى روحى و جسمى ساواک دهان به دهان نقل شده بر طغیانهاى عمومى مىافزود. مجموعه تحولات و اوضاع سیاسى که تا کنون تشریح شد، در ایجاد و تقویت زمینههاى نارضایتى مؤثر افتاد. اما نمىتوان همچون بعضى از منابع (11) نقش عامل سیاسى را مطلق نمود و ریشه انقلاب اسلامى ایران را تنها در استبداد و دیکتاتورى رژیم گذشته دانست.
ب) وابستگى به بیگانگان
رژیم شاه عمیقا در جنبههاى مختلف سیاسى، اقتصادى، نظامى و غیره... به آمریکا و کشورهایى که در اردوى این کشور بودند، پیوند خورده بود. این پیوند یک رابطه سالم دو جانبه نبود، بلکه در بسیارى از موارد به وابستگى گسترده این رژیم به بیگانگان - که این وابستگى به طور مکرر مورد انتقاد مخالفین قرار مىگرفت - انجامیده بود.
مبارزه با نفوذ بیگانه در ایران به پایان قرن 19- زمانى که علما با اعطاى امتیاز رویتر به مقابله برخاستند - بر مىگردد. این بدبینى و مخالفتبا نفوذ خارجى در ایران، از پس از سقوط دکتر مصدق و جایگزینى آمریکا به جاى انگلیس - و به این دلیل که ایرانیان به آمریکا به عنوان حاکم نامرئى کشور مىنگریستند و با شعار شاه آمریکایى - علیه آمریکائیان ادامه یافت و در انقلاب اسلامى به اوج خود رسید.
پس از جنگ دوم جهانى و همزمان با تشدید جنگ سرد بین شرق و غرب، آمریکا در راستاى جلوگیرى از توسعه شوروى و کمونیزم و حفظ منافع خود، ابتدا دستبه کمکهاى سیاسى (مثلا کمک در خروج نیروهاى روسیه از کشور) زد و سپس همراه با این کمکها، کمکهاى اقتصادى و نظامى خود به رژیم شاه را به کشور سرازیر ساخت. در این رابطه، بر اساس یک پیمان نظامى دو جانبه در سال 1947 یک ماموریت نظامى آمریکایى - تحت عنوان رشد کارایى ارتش ایران - بر عهده رژیم شاه قرار گرفت. این قرار داد تا پایان سلطنت محمد رضا شاه ادامه یافت. آمریکا همچنین، در سرنگونى حکومت دکتر مصدق مداخله داشت. پس از این سرنگونى تا سال 1967، آمریکا حدود یک میلیارد دلار به رژیم شاه کمک اقتصادى نمود، تا به گفته آنها ضعف اقتصادى باعث نفوذ کمونیزم و روسها در ایران نگردد. آمریکا، همچنین در راستاى سیاستسد بندى در اطراف اتحاد شوروى، ایران راوارد پیمان بغداد - که بعدا به نام پیمان مرکزى یا سنتو (CENTO) مشهور شد - نمود.
علاوه بر این، منابع به امضاى یک قرارداد سرى نظامى بین آمریکا و ایران در سال 1959 اشاره دارند که بر اساس آن آمریکا در صورت وقوع تجاوز به ایران به یارى ایران مىشتافت. (12)
اما هر چند تلاشهاى آمریکائیان در زمینه ایران، ظاهرا تحت عنوان کمک صورت مىگرفت، عملا ایران را به آمریکا وابسته کرد. همراهى و خود باختگى شاه و دولتمردان ایرانى نیز این روند را تشدید کرد. آمریکا از این وابستگى در زمینههاى مختلف سیاسى، اقتصادى، نظامى و استراتژیک از ایران بهره مىبرد: بر اساس دکترین نیکسون، ایران به ژاندارم آمریکا در منطقه تبدیل شد. قصد این دکترین ایجاد قدرتهاى منطقهاى براى حمایت از منافع بین المللى آمریکا و سایر کشورهاى غربى در مقابل روسها بود. در نتیجه، رئیس جمهور آمریکا - نیکسون - با فروش هر نوع تسلیحات مرسوم به ایران موافقت نمود. تا اواسط دهه 1350 ایران به بزرگترین خریدار تسلیحات آمریکایى تبدیل شده بود. از سال 1950 تا زمان سقوط شاه، ایران قرار دادهاى خرید تجهیزات و خدمات نظامى به ارزش حدود 20 میلیارد دلار با آمریکا امضا کرد. از سوى دیگر، آمریکا 40%سهام کنسرسیوم نفتى را بدست آورد و به اقسام سرمایه گذارىها در ایران اقدام نمود. روابط اقتصادى بین ایران و آمریکا نیز این برداشت ایرانىها را که روابط ایران - آمریکا ماهیتا امپریالیستى است، تایید مىکرد. بعنوان مثال، براى هر دلارى که ایران از تجارت با آمریکا بدست مىآورد دو دلار براى کالاهاى آمریکایى مىپرداخت.
علاوه بر اینها، آمریکا و سایر کشورهاى اردوگاه غرب دستشاه را در زمینه سرکوبى مخافین نیز باز گذاشته، کمکهاى خود در این زمینه را نیز به عمل مىآوردند.
از میان تلاشهاى آمریکا در زمینه ایران - که ایرانیان را به وابستگى شاه به آمریکا بیشتر از پیش معتقد مىساخت - مىتوان از درخواست آمریکا براى کسب مصونیت دیپلماتیک براى اتباع آمریکایى در ایران و تصویب آن که مقابله شدید امام خمینى «ره» را به دنبال داشت، ورود هزاران متخصص نظامى آمریکایى و تنفر مردم از ارزشهاى جدیدى که این افراد بهکشور تزریق مىکردند و مداخله شاه در عمان (ظفار)، ارسال تجهیزات نظامى توسط شاه به مراکش، اردن، زئیر، درگیرى نظامى ایران در سومالى، عملیات نظامى علیه ناراضیان بلوچ در پاکستان و ارسال جتهاى فانتوم براى حفظ رئیس جمهور ویتنام جنوبى - و ان تیو - نام برد که همه این مداخلات و درگیریهاى نظامى یا تجهیزات ارسالى به دستور آمریکا و در راستاى منافع بین المللى این کشور صورت مىگرفت. بدین ترتیب، به شاه به عنوان یک عنصر آمریکایى نگریسته مىشد.
روابط با اسرائیل و آفریقاى جنوبى
روابط شاه و اسرائیل یکى از عوامل مخالفت عمومى با رژیم شاه بود، بر خلاف نظر عموم مردم ایران و افکار عمومى در جهان عرب که خواستار نابودى رژیم اسرائیل بودند، رژیم شاه روابطى گسترده با اسرائیل داشت. در یکى از منابع طرفدار رژیم شاه آمده بود: «هدف کنونى ناسیونالیسم عرب... نابود ساختن اسرائیل، گسترش پان عربیسم در منطقه خلیج فارس و سوسیالیزم رادیکال است. ناسیونالیسم عرب اغلب مخالفتبا بیگانگان خصوصا بریتانیا و ایالات متحده را در بردارد. هیچیک از این مسائل با دکترین کنونى ایران... مطابقت ندارد». (13)
بدین ترتیب، شاه 65%نفت مورد نیاز اسرائیل را تامین مىکرد. کالاهاى اسرائیلى به سوى ایران سرازیر بود. ساواک و موساد همکارى گستردهاى داشتند و آژانس یهود که فعالیت عمدهاش مهاجرت یهودیان به فلسطین است در تهران دفتر نمایندگى باز کرده بود. همچنین، مشهور است که در جنگ سال 1967 هواپیماهاى آمریکایى در ایران فرود آمده، پس از تغییر رنگ و آرم به اسرائیل مىرفتند.
شاه علیرغم مخالفتهاى داخلى و جهانى و از آن جمله انتقاد نیم میلیارد نفر سکنه آفریقا، با رژیم نژاد پرست (آپارتاید) آفریقاى جنوبى نیز روابط حسنه داشت و 95%نفت مورد نیاز این رژیم را تامین مىکرد. (14)
بطور کلى، متهورانهترین حملات علیه آمریکا و اسرائیل از طرف امام خمینى «ره» صورت مىگرفت. ایشان شدیدا و به طور مکرر در سخنرانىها و اعلامیههاى خود رژیم شاه را به دلیل وابستگى سیاسى، اقتصادى و نظامى به آمریکا و رابطه با اسرائیل مورد نکوهش قرار مىدادند (15).
پىنوشتها:
1. نظر عمومى مردم بر این است که مرگ مشکوک بسیارى از افراد صاحب نام مانند تختى، حاج آقا مصطفى خمینى و دکتر شریعتى توسط شاه صورت گرفته است. وزرا نیز اگر مىخواستند در قدرت بمانند باید از نظر فکرى خود را بى تفاوت مىکردند.
2. کلربریر، پیر بلانشه، ایران: انقلاب به نام خدا، ترجمه قاسم صنعوى (تهران: کتاب سحاب)، ص 121.
3. مثلا هویدا به نفوذ هوشنگ انصارى وزیر دارایى و جمشید آموزگار وزیر کشور که قرار بود رهبران دو جناح حزب رستاخیز باشند، حسادت مىورزید. خود او دبیر کل موقتحزب شده بود.
4. سیروس پرهام، انقلاب ایران و مبانى رهبرى امام خمینى (تهران: انتشارات امیر کبیر، 1357)، ص 26.
5. کلمه نخبه اصطلاحا درباره مفهوم حژخدب بکار مىرود که در اینجا به معنى کسانى است که اداره امور را بر عهده دارند. این واژه در معناى کلى خود روشنفکران و گروهاى فکرى را نیز شامل مىشود.
6. مهدى پرهام، فرهنگ سکوت، مجموعه سى مقاله (تهران، بى تا، 1357) ص ص 12- 11.
7. براى کسب اطلاعات مشروح درباره چگونگى تشکیل و سازماندهى ساواک و نقش آمریکا، انگلیس و اسرائیل در ایجاد آموزش آن رجوع کنید به حسین فردوست، ظهور و سقوط سلطنت پهلوى (2 جلد، تهران: انتشارات روزنامه اطلاعات، 1370) جلد 1، ص ص 476- 381.
8. گارد شاهنشاهى که در مرکز آن سازمان افسران قرار داشت و مطمئنترین نیروى نظامى شاه بود، بطور اخص حفاظت از شاه را بر عهده داشت.
9. حسین ارژنگى، غارتگرى در ایران (تهران: ناشر نویسنده، 1358) ص ص 26- 18 و 42- 40.
10. حاتم قادرى، تحلیلى از انقلاب اسلامى ایران (تهران: دفتر تحقیقات و برنامه ریزى درسى وزارت آموزش و پرورش، 1366)، ص ص 54- 53.
11. See Mohsen Nodjomi,Deictaorship and rise of popularMovement: the case of iran (ann arbor: u. m. i,1986) ,pp. 178 -179.
12. سید جلال الدین مدنى، تاریخ سیاسى معاصر ایران (2 جلد، قم: دفتر انتشارات اسلامى، 1361)، جلد 1، ص 176.
13. حافظ فرمانفرمائیان، تحلیل تاریخى سیاستخارجى ایران از آغاز تا امروز، ترجمه اسماعیل شاکرى (تهران: انتشارات مرکز مطالعات عالى بین المللى دانشگاه تهران، 1355)، ص 62.
14. گ. ل. بوندارفسکى، تاریخ توسعه طلبى آمریکا در ایران (تهران: انتشارات آلفا، 1358)، ص 112.
15. به عنوان مثال رجوع کنید به: فلسطین و صهیونیزم (کلام امام)، دفتر نوزدهم (تهران: انتشارات امیر کبیر، 1363)، ص ص 63- 41.
حمید روحانى، بررسى و تحلیلى از نهضت امام خمینى (2 جلد، تهران: انتشارات راه امام، 1360)، ج 1، صفحات 413، 457، 692، 716، 726
منبع: / خبرگزاری / آریا ۱۳۸۸/۱۱/۲۰به نقل از: کتاب جرعه جارى، نوشته مصطفى ملکوتیان
نویسنده : مصطفی ملکوتیان
نظر شما