نقش وسایل نوین ارتباط جمعی و رسانهها در مدیریت بحرانها
عصر امروز را عصر سلطه ارتباطات می نامند، بیگمان در مورد همه مسائل جهان، بزرگترین رسالت اطلاعرسانی بر دوش رسانههای جمعی است. امروزه رسانههاباگسترش مرزهای جغرافیایی، فرهنگی و سیاسی، هویت انسان معاصر را نیز تحتتاثیر قرار دادهاند، به طوری که میتوان هویت انسان مدرن را هویت رسانهای شده نام گذاشت.
افزایش نقش وسایل نوین ارتباط جمعی دربخش های مختلف زندگی بشری سبب شده است ازآنهادرتحولات گوناگون مورد استفاده شود ونقش رسانه هادرآگاهی، هموار سازی وگسترش بحرانها برجسته گردد. به بیان دیگر، رسانه هاهمان گونه که در تضعیف پایه های امنیتی موثرند، می توانند در ایجاد وتحکیم آن نیز سهم بسزایی داشته باشند.
رسانه ها می توانند بادورکردن احساس ناامنی، بی اعتمادی ونا امیدی فضای ذهنی افراد در جامعه به گونه ای عمل کنند که ضمن انعکاس واقعیت ها از بزرگنمایی هاوکاستی ها خودداری کرده وبه جای بحران نمایی وبحران افزایی به بحران زدایی، مهار، کنترل وکاهش خسارت بحران سهم مهمی داشته باشد، چرا که ثبات وامنیت ملی وتحکیم آن، تابع مستقیمی از رویکرد افکار عمومی ورضایت ونارضایتی مردم و واکنش آنها در مواقع بحرانی می باشد.
از این منظر رسانهها در حفظ و تحکیم وفاق ملّی، چه به لحاظ سختافزاری و چه به لحاظ نرمافزاری و بالا بردن توان انتخاب جامعه، افزایش مشارکت، رقابت و پویایی شهروندان و ارتقای سطح دانش در برقراری وحدت و یا تمایز و یکپارچگی مدد رسانند، تا وفاق ملّـی و در نهایت، امنیت ملّی پایدار بماند.
مقدمـــه
بحران ها در تمامی انواع خود جز جدایی ناپذیر زندگی بشرند و روز به روز بر تنوع و تعدد آنها افزوده می شود. رسانه های جمعی نقش انکار ناپذیری در جامعه دارند و یکی از عرصه هایی که رسانه های جمعی در آن نقش و اهمیت بسیار زیاد داشته نقشی است که رسانه ها در بحران ها و مدیریت بحران ایفا می کنند. جنبه های مثبت و منفی این نقش بسیار مهم است. رسانه ها می توانند در زمینه بحران های درحال وقوع جدیدترین اطلاعات را به مردم بدهند و مردم را در جریان آخرین اخبار مربوط به وقایعی که اتفاق افتاده است بگذارند. رسانه ها ما را به درون مناطق بحران زده می برند و ما را از آنچه در آنجا می گذرد آگاه می سازند. رسانه ها قادرند مردم را به انجام دادن اقدامات مثبت تشویق و یا برعکس موجبات ترس و وحشت بیشتر مردم را فراهم کنند.
جهان در دنیای واقعی Real World حوادث بیشماری در هر لحظه در اطراف ما رخ می دهند. مانند حوادث طبیعی (سیل، زلزله، صاعقه و...)، حوادث ناشی از دخالت انسان (جنگ، خشونت، رقابتهای انتخاباتی و...) و همچنین رویدادهای اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی. بنابراین، در دنیاى اطلاعات کنونى، رسانهها هم مىتوانند منبع و منشأ بسیارى از بحرانها در سطوح مختلف باشند و هم مىتوانند تحدید و تدبیرکننده بحرانها باشند. رسانهها حتى مىتوانند از «نیست»، «هست» بسازند و بر قامت بحرانى که تولد نیافته است جامعه هستى بپوشانند (و بالعکس). به بیان دیگر، رسانهها هم مىتوانند مشروعیت، مشارکت، مقبولیت، اعتماد و ثباتساز باشند و هم مىتوانند جامعه را در متن و بطن بحرانهاى مشروعیت، مشارکت و... قرار دهند. در این عصر دنیا دهکدهای متصل است که افراد آن در هر لحظه که بخواهند به هر گوشه آن میتوانند مسافرت کنند، از اخبار آن مطلع شوند و یا بدان جا پیغام بفرستند. اینترنت، تلفنهمراه، محاسبات بیسیم، نرمافزار و سختافزار، هوش مصنوعی و ... پدیدههای این عصر هستند. افزایش روز افزون شبکههای خبری ماهوارهای، روزنامهها و کمیسیونهای خبری از نقش مهمّ رسانههای جمعی در «اطلاعرسانی» حکایت دارد. دراین میان رسانه های نوین امکان دسترسی به اطلاعات را برای شهروندان سیاستمداران و دیوانسالاران افزایش داده اند. وهمچنین جمع آوری انباشت و توزیع اطلاعات را سرعت بخشیده اند و محدودیت های زمانی و مکانی را از بین برده اند. رسانه های نوین به دریافت کنندگان اطلاعات امکان داده اند کنترل بیشتری بر آن داشته باشند. رسانه های نوین امکان قبض و بسط اطلاعات و امکان تعامل میان فرستنده و گیرنده اطلاعات را برای فرستنده فراهم کرده اند. از اینرو نقش رسانهها در مقوله اطلاعرسانی بسیار تعیین کننده است، بطوریکه در بالا رفتن فرهنگ و قدرت مفاهمه جامعه و حتی میان جوامع مختلف، بیشترین نقش را ایفا مینماید.
مفهوم بحران
در مورد بحران عملا یک تعریف واحدی که مورد اتفاق همه باشد، وجود ندارد، لکن آن چیزی که ما به آن بحران میگوییم عبارت است از وضعیتی ناپایدار و متزلزل که در چارچوب آن وضع موجود در حال تغییر و توام با تنش و اصطکاک و نارضایتی است و به خطر افتادن منافع جمعی اعضای یک جامعه که برای قسمت عمدهای از جامعه این وضعیت تهدید به شمار میرود و آنها خود را در معرض آسیب میبینند. پس ما به این شرایط، بحران میگوییم. گام اول در مدیریت بحران شناخت زمینه های بحران و گردآوری اطلاعات در زمینه های شکل گیری یا احتمال حادث شدن بحران است. تغییری ناگهانی، شدیدتر از حالت عادی و غافل گیری تهدیدآمیز، ازجمله معیارهای تعریف بحران هستند. بحران در حقیقت وضعیتی است که مدیریت بر آن بسیار ضروری و لازم است یعنی اگر بحران مدیریت نشود، آسیب و خسارت به مراتب بالا میرود. مدیریت بحران به نوعى تدبیر راهبردى دلالت مىورزد که در فرایند آن، محیطهاى داخلى و خارجى یک بحران مورد تحلیل قرار مىگیرد، از این منظر، مىتوان گفت که مدیریت بحران، اقدامى است که، در بسیارى موارد، شبیه به جنگ محدود است و هدفش نه محو کامل جنگ، بلکه تحدید و ممانعت از تکرار آن است. به بیان مک کارتى، «هدف اصلى مدیریت بحران، دستیابى به راهحلى معقول براى برطرف کردن شرایط غیرعادى به گونهاى است که منافع و ارزشهاى اساسى، حفظ و تأمین گردند. به بیان دیگر، کاملاً قابل تصور است که بحران نه تنها در نتیجه تصمیمات عمدى، اقدامات معین یا انتخاب آگاهانه، بلکه به سبب وقایعى همچون فرایند خبرگیرى و خبردهى یا از دست دادن تسلط بر وقایع، منجر به اعمال خشونت شود.
بحرانها انواع و اقسام دارند. بحرانهای ناشی از بلایای طبیعی که تا حد زیادی قابل پیشبینی نیستند. مثلا زلزله، طوفان و سیل عموما بحرانهای طبیعی از نظر زمان و مکان وقوع غیرقابل پیشبینیاند؛ اما این که در صورت وقوع بحران چه اتفاقی خواهد افتاد، این قابل پیشبینی است و براساس این پیشبینی میتوان میزان خسارت را بسیار پایین آورد. بحرانهای ناشی از مسائل سیاسی، اجتماعی هم هست که قاعدتا امکان پیشبینیاش بیشتر از بحرانهای طبیعی است؛ چراکه مراحل مقدماتی دارد تا برسد به مرحله بحران. با این همه زمان و مکان این نوع بحران را هم به صورت دقیق نمیتوان پیشیبنی کرد. لذا برای این نوع بحرانها همه مسوولان ذیربط که عمدتا مسوولان امنیتی کشور هستند، پیشبینیهای لازم را باید بکنند. بحرانهایی هم که ناشی از دخالت یا حمله دشمن خارجی است که باز هم صددرصد قابل پیشبینی و قطعی نیست. در هر حال زمان و مکان بحران را نمیشود پیشبینی کرد و البته حجم بحران، شدت و خسارت بحران قابل پیشبینی و برنامهریزی است، ولی وظیفه مدیریت بحران در هر دستگاهی این است که وضعیتهای مختلف احتمالی را که ناشی از مسائلی است که میتواند منجر به بحران بشود، پیشبینی کند و برای کاهش تلفات و خسارات برنامهریزی کرده و آموزشهای لازم را ارائه نماید.
رسانههای همگانی در فرآیند اطلاعرسانی
در قرون 19 و 20 میلادی اختراعاتی شکل گرفت که شیوههای مختلف ارتباط (شیوه بیان، گفتاری، ایمائی، نوشتاری، چاپی) میان انسانها را تسهیل نمود، این اختراعات افراد را در مکان جابجا نمیکنند: مانند: رادیو، تلفن، نامه، روزنامه، سینما، تلویزیون و تلگراف و براساس نوع ارتباط به یک طرفه یا دو طرفه دستهبندی شده، رسانههایی که در عملیات استراتژیک یا ملّی استفاده میشود، بطور کلی بر دو نوع هستند؛ رسانههای کند و رسانههای تند.
در این میان رسانههای همگانی، از جمله رسانههای تند هستند که از عوامل اساسی شکل دادن به افکار عمومی میباشند که هر یک دارای امکانات و محدودیتهایی بوده که مورد بحث قرار میگیرند. مهمترین وسیله ارتباط جمعی و تبلیغات که میتواند در بین اقشار جامعه نفوذ کند، رادیو و تلویزیون است. با در نظر گرفتن درصدی از جمعیت جهان که بیسوادند و همچنین کودکان جهان، که فقط از رادیو و تلویزیون میتوانند استفاده کنند، به اهمیت این وسایل ارتباط جمعی بیشتر پی میبریم. در این میان نقش رادیو، به دلیل امکانات فنی کمتری که نیاز دارد، نسبت به تلویزیون، از اهمیت بیشتری برخوردار است. نقش رسانه ملی درمدیریت بحرانهم درمقایسه باسایر رسانه ها موثرتر است چراکه رسانه ملی در حقیقت به عنوان اصلیترین مرجع اطلاعرسانی کشور ما، همواره سعی میکند همواره مسیر تعالی و پیشرفت رادرکشورمان فراهم نمایید. این موضوع خود نشاندهنده ظرفیت رسانه ملی است. در کشور ما با توجه به این که رسانه ملی از گستردگی خاصی روبهرو است و شبکههای رادیویی و تلویزیونی بسیاری دارد چه برای مخاطبان داخلی و چه برای مخاطبان خارجی؛ این تاثیرگذاری خیلی بیشتر است در قیاس با سایر رسانههای بزرگ میباشد. رفتار رسانه ملی که به عنوان تنها رسانه فراگیر در ایران وظیفه خبررسانی صادقانه و آگاهسازی مردم را بر عهده دارد، در مواردی مصداق بارز قلب حقایق است. باید توجه داشت که کشور ما از لحاظ طبیعی کشور بحرانخیزی است و زمینه بلایای طبیعی در آن فراوان است. هماهنگی سازمان صدا و سیما با سازمانها و دستگاههایی مختلفی مثل سازمان هلال احمر، شهرداری تهران، استانداریها، وزارت کشور، نیروهای مسلح، بسیج و ارتباطات ستاد فوریتهای سازمان صدا و سیما است که به نوعی در موضوع مدیریت بحران مسوولیت و نقش دارند و این که در مواقع بحران تعامل کاری و مدیریتی باید به چه نحوی عمل کنند. بنابراین امروزه هزاران فرستنده رادیویی و تلویزیونی در سراسر جهان وجود دارد که نه تنها در سطح داخلی از کشور خود را پوشش میدهند؛ بلکه به دهها زبان برای کشورهای دیگر برنامه پخش میکنند. در این راستا کشورهای آمریکا، روسیه و انگلستان در پخش برنامههای بینالمللی رادیویی سر آمد سایر قدرتها هستند. جالب است که در بین این قدرتهای خبر، تنها کشورهای غربی و در رأس آنها آمریکا و انگلیس با داشتن 10 درصد جمعیت جهان 90 درصد امواج بینالمللی رادیوها را در اختیار دارند.
در زمینه برنامههای تلویزیونی نیز شرایط به همین ترتیب است، بطوریکه درصد عظیمی از برنامههایی که از رادیو و تلویزیونهای جهان پخش میشود، محصول یک تولیدی قدرتهای برتر جهانی هستند، در این مورد: ایالات متحده آمریکا با بیش از 200هزار ساعت، مقام اوّل و انگلستان با بیش از 30هزار ساعت برنامههای تلویزیونی مقام دوم را به خود اختصاص دادهاند و فرانسه و ژاپن نیز در ردههای دیگر قرار گرفتهاند و این تولیدات تلویزیونی غرب که در سطح بسیار گستردهای در کشورهای جهان سوم به نمایش در میآیند، عامل بسیار مهمی در ترویج و نشر عقاید و فرهنگ غرب در مناطق مختلف جهان بشمار میآید. بدین ترتیب انتشار اخبار و اطلاعرسانی به شکل فراگیر آن، به صورت گزینشی و با برداشتی متفاوت نسبت به واقعیتها به مخاطبان رسیده و اذهان عمومی را بدین شکل جهت میدهند و مبداء تبلیغات هدفمند را تشکیل داده و به تبع آن اهداف مورد نظر خود را در سراسر جهان، مورد حجمه رسانهای خود قرار میدهند. پس بیدلیل نبود که جیمی کارتر در دوران ریاست جمهوری خود عنوان میکند: «هر دلاری که برای تبلیغات خرج شود، از هر ده دلاری که برای تسلیحات اختصاص داده میشود، مؤثرتر است.
جایگاه رسانههای نوین درشکلگیری هویت انسانها
امروزه رسانهها، مرزهای جغرافیایی، فرهنگی و سیاسی را درنور دیدهاند و با گسترش فزاینده و روزافزون خود از حوزه اجتماعی- سیاسی فراتر رفته، هویت انسان معاصر را نیز تحتتاثیر قرار دادهاند، به طوری که میتوان هویت انسان مدرن را هویت رسانهای شده نام گذاشت.
یکی از مهمترین دستاوردهای انسان که بر حیات سیاسی اجتماعی جوامع بشری تاثیر گذاشته، وسایل ارتباط جمعی است. تاثیر وسایل نوین ارتباطی، در شکلگیری نظامهای سیاسی اجتماعی و زیست بوم انسان آنقدر عمیق است که به قول مک لوهان، جهان به دهکدهای کوچک تبدیل شده است؛ دهکدهای که هر کس براحتی میتواند با فرد دیگری در نقطهای دیگر ازجهان ارتباط برقرار کند. از این منظر رسانهها به عنوان یکی از عوامل موثر در شکلگیری و تحول هویت اهمیت مییابد بویژه در دنیای معاصر که به عصر ارتباطات شهرت یافته است. اینک در عصر اطلاعات با جهانی رسانهای شده روبهرو هستیم که صاحبان فناوری و دانش به وسیله قدرت عظیم رسانهای، فرهنگ و ارزشهای خویش را به جهانی - انسانی تسلط میدهند و هویتهای قوی و ملی کشورهای دیگر را به چالش میکشانند. این مساله بویژه برای کشوری مثل ما که صاحب تمدن و فرهنگ و اندیشه در تاریخ بوده، حیاتیتر و جدیتر است. پرسش اساسی این است که در برابر این غولهای رسانهای چه باید کرد؟ چگونه باید از این زندان هویتی رهایی یافت؟
یکی از عواملی که گیدنز در بحث هویت شخصی بر آن تأکید می ورزد رسانه ها هستند. رسانه ها درک فرد از روابطش را تغییر می دهند. اطلاعات و افکاری که رسانه ها در جامعه منتشر می کنند فقط بازتابی از جهان اجتماعی نیست بلکه یکی از عوامل و نیروهای مؤثر در شکل جهان اجتماعی است. این رسانه ها در بازاندیشی مدرن نقشی محوری دارند و گزینه های انتخاب ما را مشخص کرده و سبک های زندگی را به ما معرفی می کنند. در طول نیم قرن گذشته، مهمترین نیروی دگرگون کننده زندگی ما، بازارهای اقتصادی و یا بهم وابستگی اقتصادی، سیاسی و فرهنگی نبوده، بلکه تاثیر ارتباطات بوده است که عموما تحت عنوان "انقلاب ارتباطات" خوانده می شود. پس شکی نیست که اصلی ترین عامل بهم وابستگی روزافزون ما، تاثیر ارتباطات بوده که در این میان "ارتباطات هم زمان" از اهمیت ویژه ای برخوردار است.
نقش رسانههای همگانی در ارتقای امنیت ملی استفاده از رسانه ها برای تضعیف دشمن و بهره گیری از توان وظرفیت آنها (اعم از) Media War (جنگ رسانه ای مطبوعات خبرگزاریها رادیو تلویزیون اینترنت و اصول تبلیغات) به منظور دفاع از منافع ملی است. همبستگی و وفاق ملّی به عنوان پدیدهای اجتماعی، از لوازم و نتایج قطعی و حتمی توسعه همه جانبه و امنیت ملّی است. وفاق ملی که انسجام و همبستگی جامعه را پایدار میکند، پدیدهای فراتر از یگانگی و یکسانی است که بنیاد آن بر حضور و قبول ارزشهای مشترک قرار دارد؛ در مجموع، کار رسانهها در حفظ و تحکیم وفاق ملّی، چه به لحاظ سختافزاری و چه به لحاظ نرمافزاری و بالا بردن توان انتخاب جامعه، افزایش مشارکت، رقابت و پویایی شهروندان، درونی و نهادی کردن نظام ارزشی و باورهای اعتقادی و معرفی ساز و کارهای حل و فصل تعارضها و چندگانگیهای فرهنگی و اجتماعی است. در حقیقت رسانههای جمعی باید بتوانند به برقراری و استحکام رابطه میان تنوع و وحدت و یا تمایز و یکپارچگی مدد رسانند، تا وفاق ملّـی و در نهایت، «امنیت ملّی» پایدار بماند. بنابراین، به یاری همین رسانهها میتوان در جهت ارتقای سطح دانش، نگرش و رفتار اجتماعی و بازشناسی و باز تولید ارزشها و باورهای عمیق و استوار جامعه و نهادی کردن آنها، گامی جدی برداشت.
رسانهها قدرت آن را دارند که با تقویت همبستگی ملّی و هماهنگی میان بخشهای مختلف اجتماعی در عین حفظ تفاوتها، قدرت فهم و ادارک و تحمل و انتخاب فعال جامعه و در نهایت سطح و عمق «پایداری ملّی» را بالا ببرند. حال فقدان یا ضعف رسانههای کارآمد، میتواند موجبات توسعه نیافتگی فرهنگی، از هم گسیختگی توسعه اجتماعی و در نهایت توسعه نیافتگی سیاسی را فراهم سازد. بطوریکه در جامعه ما به دلیل وجود برخی چند پارگیهای اجتماعی، تاریخی، مذهبی، قومی و زبانی، و نیز شتاب رشد شهرنشینی و پیدایش جامعه نو و تحرکهای جمعیتی طبقاتی، صنفی، سیاسی و فرهنگ گسترده که برآمده از انقلاب اسلامی و افزایش مشارکت و رقابت گروههای اجتماعی است این موضوع اهمیت مضاعفی مییابد. بدین ترتیب رسانههای جمعی به عنوان بخشی از دستگاهها و نهادهای سازنده همبستگیهای اجتماعی و نیز استوار کننده وفاق و امنیت ملّی، میتوانند کاربردهای مؤثری داشته باشند.
اهمیت رسانهها و تأثیر بسزایی که انواع آنها، بویژه روزنامهها و شبکههای خبری ـ ماهوارهای و اینترنتی ـ بر سیاستگذاری دولتها دارند، موجب شده که بعنوان یک چالش جدید در حوزه حاکمیتی خود از این پدیده، یعنی «انفجار اطلاعات» یاد کنند. ارتباطات جمعی با دو چهره سازنده و ویرانگر خود در روند پاسخگویی به نیازهای ملی و تهدیدهای بینالمللی ظاهر میشود. چهره ویرانگر آن گسستن از گذشته و نیندیشیدن به آینده است. منفعل ساختن فکری و فرهنگی جامعه در زیر رگباری از اطلاعات و اخبار از هم گسیخته، تحریف واقعیتها، تولید بیامان رویا و گسترش شتابان ارزشهای چیره جهان صنعتی و مادی اندیش میباشد. اما از چهره سازنده ارتباطات جمعی نیز نباید غفلت کرد. رسانههای جمعی در این گذار تاریخی در عین حال میتوانند تأمل درباره زمان را بیاموزند و گذشته، حال و آینده را در مسیر تاریخی جامعه پیوند زنند و امکان ارتباط میان انسان، تاریخ و جهان را فراهم آورند. امنیت ملی به عنوان مفهومی تعمیمیافته به تمامی وجوه اجتماعی، دارای ابعادی فراتر از توان نظامی جهت حفاظت از مرزهای ملّی است. به یقین انقلاب ارتباطات، سهم بزرگی در پیدایش دورانی ایفا نموده که به درستی عصر «شتابندگی تاریخ» نامیده شده است. اگر در این قرن برای فروپاشی امپراطوریهای عثمانی، اتریش، اسپانیا، پرتغال، فرانسه، انگلیس و آلمان دو جنگ جهانی لازم آمد، برای اضمحلال امپراطوری شوروی (سابق) حضور رسانههای جهانی، ویدیو، شبکههای کامپیوتری کافی بود؛ تا ساز و کارها و تغییرات اجتماعی از پیش مهیا شده را تشدید نمایند. در این فرآیند تغییر، آنچه که بسیار اهمیت دارد، حفظ و استحکام همبستگی و پیوستگی میان بخشهای مختلف جامعه است. هیچ بخشی نسبت به بخشهای دیگر جامعه نباید دچار پسافتادگی یا پیشافتادگی شود؛ چرا که وقوع چنین امری عدم تعادل و بیثباتی را در پی دارد و همین جریان، امنیت ملی را به مخاطره میاندازد. آنچه مسلم است ارتباطات و امنیت، رابطهای دوسویه، متقابل و جداییناپذیر از یکدیگر دارند. بنابراین، این تأمین امنیت در گرو تناسب نظام اطلاعرسانی و ارتباطی با نیازهای ملّی و تهدیدهای بینالمللی است.
نقش تبلیغات در مدیریت بحران
مفهوم تبلیغات از ریشه لاتین propagane گرفته شده واز نظر لغوی به معنای«پخش کردن»، «منتشر ساختن» وچیزی را شناساندن است. تبلیغات از ابتدای خلقت وجود داشته است. حک اولین تصاویر و نقوش انسانهای نخستین بر روی دیوارهای غارها، سخرانیها، ترانه ها، سنگ نبشتها، همه یک حرکت تبلیغی بوده است و تبلیغات در همه زمینه های مختلف از ساختن یک سوزن تا رفتن به کره ماه وجود دارد و انگیزه های مادی، معنوی، روانی و برتری جویی وجود دارد.
در این میان توسعه تکنولوژی و ترقی روز افزون صنعت و فراگیری وسائل ارتباط جمعی است که جهان معاصر را در چنبره تبلیغات اسیر کرده است. در عصر ارتباطات یا عصر اطلاعات خبرگزاریهای غول آسای جهانی با مدرنترین ابزارها و تکنیک ها در اختیار تبلیغات قرار دارند. در روند انتشار اطلاعات و برقرای ارتباطات جمعی تدابیر تبلیغی است که دنیا را تحت تاثیر خود قرار داده است. انقلابات مشهور جهان نیز با تبلیغات به ثمر رسیده است. در انقلاب 1789 فرانسه سخرانیهای مهیج، ناطقین ورزیده موجب ارتقاء سطح آگاهیهای مردم گشت. در تمام جنگهای تاریخی تبلیغات نقش عمده ای را ایفا کرده است.
در جنگها و شورش های منطقه ای اخیر نقش تبلیغات یک طرفه آشنای اذهان عموم می باشد. تبلیغات با وجوه متضاد خود هم می سازد و هم می سوزاند و روزگار، روزگار بدون تبلیغات نمی گذرد. تبلیغات سوای تبلیغات که بر پایه دروغ و نیرنگ باشد و بطور مکرر پخش می شوند بر روان مردم فشار زیادی وارد می کنند که باورهای آنها به مسخره گرفته شده و به آنها توهین می شود و این زمانی است که تبلیغات یک طرفه باشد و امکان پاسخ به آن نباشد. جنبه اطلاع رسانی عوارض سوئی نیز دارد که مهمترین آن فشار روانی است. امروزه تبلیغات به لحاظ سازوکار اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی آن در جامعه یکی از موضوعهای مهم و قابل توجهو اثر گذار به شمار میآید. اهمیت موضوع تبلیغ در حوزههای مختلف به حدی است که یکی از بخشهای مهم مدیریت بحران است که باتبلیغات درست وبه هنگام میتوان ازبسیاری ازبحرانهاجلوگیری کرد.
جنگ روحی و روانی رسانه ها
جنگ اطلاعات جزئی لاینفک از جنگ نرم است و به واقع جوهره آن را تشکیل میدهد. جنگ اطلاعات در قالبهایی از جمله (ایجاد اختلال در رد و بدلهای الکترومغناطیسی ودادهها..) در جنگ الکترونیک، (جنگ ماهوارهای و دزدی دادههاو...) در جاسوسی و هم چنین در قالب (طراحی و هدایت افکار مردمان و سپاه و...) با عنوان پروپاگاندا و تبلیغات میتواند خود را به عرصه ظهور رساند. در جنگها و به خصوص جنگهای جدید و به ویژه جنگ نامتقارن و نا همگن افکار عمومی نقش بسیار مهم و غیر قابل انکاری را بر عهده دارند.
استفاده از رسانهها برای تضعیف گروه و مجموعه هدف با بهره گیری از توان و ظرفیت رسانهها(اعم از مطبوعات، خبرگزاریها، رادیو، تلویزیون، اینترنت و اصول تبلیغات)بکارگرفته میشود. جنگ رسانه ای یکی از برجسته ترین جنبههای«جنگ نرم» (Soft Warfare) و«جنگهای جدید بین المللی» است. جنگ روانی به عنوان یک موئلفه اصلی جنگ نرم، از طریق رسانه به عنوان تاثیر گذار ترین عامل بر روند تفکر جامعه، اعمال میشود و ارتباطی مستقیم با موضوع افکار عمومی دارد.
از جنگ دوم جهانی به بعد، این جنگ رسانهای به یک رشته علمى و استراتژیک تبدیل شد که شاکله اصلى قدرت نظامى، اقتصادى، فرهنگى و سیاسى کشورهایى مثل آمریکا و... را تشکیل مىدهد. دقیقاً به همین دلیل است که مارشال مک لوهان میگوید: «جنگهایی که در آینده رخ خواهند داد به وسیله تسلیحات جنگی و در میدانهای نبرد نخواهند بود، بلکه این جنگها به دلیل تصوراتی رخ خواهد داد که رسانههای جمعی به مردم القاء میکنند. رسانهها درشکل دادن به تصورات مردم و هدایت افکارعمومی نقش تعیین کننده ای دارند. از اینرو قدرتهای سلطه جو برای تحقق اهداف خود، به کارکرد مؤثر رسانهها در جنگ و طرح ریزی جنگ رسانه ای یا جنگ روانی رسانهای توجهی جدی دارند. رسانهها همان طور که اشاره شد میتوانند حقایق را وارونه نمایش دهند، کتمان کنند، تحریف یا سانسور نمایند و یا با انعکاس برخی اخبار واقعی و غیر واقعی به تهییج و تحریک و یا آرامش افکار عمومی بپردازند.
از اهداف چنین برنامههایی مىتوان به«تغییر و آلودگى محیط به نفع مهاجم»، «نفوذ در افکار عمومى و گمراه کردن آن»، «بسیج فکرى مردم»، «شخیصتکشى و شخصیتسازى»، «کوشش در شکست اراده مقاومت»، «نفاق و تفرقهانگیزى میان نخبگان و جناحهاى مختلف»، «مشغول کردن دولتمردان و سردمداران و روزنامهنگاران به مسائل جزئى و منحرف کردن آنان از مسائل اساسى» و «فراهم کردن محیط براى زد و خوردهاى داخلى و خارجى» را نام برد که نتیجه این جنگ، هم ابعاد خارجى و هم ابعاد داخلى دارد.
رسانه و قدرت
اطلاعات مناسب نه تنها به مسائل واقعی، مثلا ً آنچه اتفاق افتاده است، بلکه به انتقال اندیشه، فرهنگها و نگرشها نیز مربوط می شود. بنا به تعریف، ارتباطات برای همه رفتارهای سیاسی و اجتماعی مهم است. بدون ارتباطات، نه سیاست ونه جامعه نمی تواند وجود داشته باشد. جدی نگرفتن افکار عمومی، پشبرد بسیاری از اهداف ملی و بین المللی را دچار ضعف و نقصان می کند. کشوری که در چالش های بزرگ جهانی وارد شود اما نتواند صدای خود را به گوش جهانیان رسانده و در شکل دهی به افکار عمومی جهانیان نقشی جدی ایفا کند، قطعا به شدت آسیب پذیر خواهد بود.
از آنجا که علم و دانش مهمترین ابزار برتری جوامع بر یکدیگر است، بدیهی است کشورهای استعمارگر سابق و توسعهیافته امروز، به منظور حفظ منافع خود در دیگر کشورها از علم و تکنولوژی به عنوان بهترین وسیله استفاده میکنند و امپریالیسم خبری، رسانهها، کتب و مجلات را به عنوان ابزاری، به انحصار خود در آوردهاند که صدها دانشمند طراز اول آمریکایی و اروپایی و گاه، جهان سومی (نخبگان مهاجر)، به شکل سازمانیافتهای مجهز به آخرین اطلاعات و آمار درباره اغلب کشورها، الویتهای استراتژیک آنها هستند و تقریبا در بیشتر حوزهها و مسائل آنها، از جنبههای سیاسی، اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی و نظامی مشغول تفکر و مطالعه و ارائه راه و روشهای متعدد میباشند؛ و بدین طریق خط مشی شبکههای بزرگ خبری و اطلاعرسانی جهانی را تعیین و ترسیم مینمایند.
امروزه چهار خبرگزاری غربی به عنوان بزرگترین بنگاههای اطلاعرسانی و سخن پراکنی جهان نظیر؛ یونایتدپرس، اسوشیتدپرس، فرانس پرس و رویتر، روزانه نزدیک به چهل میلیون کلمه خبر به سراسر دنیا مخابره میکنند و 90 درصد اخبار خارجی روزنامهها و سایر وسایل ارتباط جمعی، از این چهار منبع خبری تهیه و پخش میشود که خوراک خبری بیشتر رسانهها از این غولهای خبرگزاری است که به راحتی میتوانند افکار عمومی دنیا را تحتتأثیر قرار دهند، به عقیده هاوس «خبرگزاریها به طور اخص بر خبرهای تألمانگیز و فاجعهآمیز جهان سوم تأکید ندارد؛ بلکه آنها تصویر مخدوشی از جهان سوم ارائه میدهند و برخورد آنها با جهان سوم برخورد قومگرایانه بوده و صرفا در جهت ارضای بازار خبری تحت سلطه غرب است. بنابراین این هژمونی رسانهای و خبری قدرتهای جهانی، توانسته است چالشی جدی در زمینه امنیت ملّی سایر کشورهای جهان؛ بخصوص کشورهای هدف؛ که تبعا همقدم و همجهت با سیاستهای آنها نیستند، بشمار آیند. زیرا باید این واقعیت را پذیرفت که نقش و تأثیر بسزای بنگاههای اطلاعرسانی بر اذهان عمومی به هیچ وجه قابل چشمپوشی نیست، زیرا در بسیاری از مواقع این رسانهها بودهاند که قیامی به راه انداخته، و یا از برخی رویدادها جلوگیری کردهاند. به همین سبب، قدرت رسانهها را به اندازهای میدانند که قادر است در سرتاسر جهان، به عنوان مهمترین سلاح به کار گرفته شود. دربررسی وسایل ارتباط جمعی معاصرچون مطبوعات وخبرگزاریها، می توان آنها را به عنوان مهمترین وسیله ارتباط سیاسی ازقرن 19 تا اواسط قرن 20 به شمار آورد. علم و فن آوری متکی بر ابزار ارتباطی در عصر تحولات اطلاعاتی و ارتباطاتی به عوامل مهم قدرت در عرصه ی جهانی تبدیل شده اند. در نتیجه کارآیی یا ناکارآیی کشورها و در مقیاس دیگر، ضعف یا توانمندی آنها، بستگی به نحوه ی بهره مندی آنها از اطلاع رسانی نوین دارد.
در حال حاضر شاهد نوعی عدم توازن و شکاف در پیشرفت رسانه های اطلاعاتی و ارتباطی جهان سوم و کشورهای پیشرفته هستیم که در عرصه ی اطلاع رسانی از سایر بخش ها بیشتر رخ نمایانده است. به هر طریق، قدرت استفاده از فن آوری های نوین و تسلط بر ابزارهای اطلاعاتی ـ ماهواره های ارتباطی، شبکه ی جهانی اینترنت، پست الکترونیکی، ریزپردازنده ها و ... شیوه ی تازه تری از تسلط جهانی را پی افکنده است که در صورت عدم چاره اندیشی از سوی دولت های جوامع جهان سومی، خطر عمیق تر شدن شکاف های جهانی را بیشتر می سازد. عصر حاضر نشان از نوعی تحول در فن آوری های ارتباطی، اطلاعاتی دارد که به مرور منجر به تسلط قدرتهای برتر به فن آوری های پیشرفته تر و در نتیجه تمرکز قدرت و رسانه در یک نقطه خاص می شود.
رسانه ها و توسعه
اگر رسانه های ارتباطی را به عنوان دستگاه عصبی تلقی کنیم، باید برای فهم و درک رسانه ها به نحوه زندگی در قرن حاضر مراجعه نماییم. رسانه ها می توانند فرهنگ و هویت افراد را تغییر داده و یا به آن شکل دهند. امروزه در دنیای صنعتی 50 تا 80 درصد از نیروی کار فعال در بخش ارتباطات مشغول فعالیت هستند، علاوه بر آن مردم کشورهای توسعه یافته بیش از 6 تا 7 ساعت از وقت خود را صرف ارتباطات می کنند. اغلب این کشورها در عرصه رسانه های ارتباطی، خود تولید کننده اطلاعات هستند و از پیشرفتهای رسانه ای نیز برای تولیدات خود بهره می جویند.
از زمان آغاز گفتمان ارتباط میان رسانه ها و توسعه، یعنی پایان جنگ جهانی دوم، بیش از نیم قرن می گذرد. در این مدت، نظریه پردازان و اندیشمندان عرصه ارتباطات دیدگاههای متفاوت و گهگاه متضادی ارایه داده اند. برخی چون «مک لوهان» دهکده جهانی را منشأ تحول در جوامع وآن راناشی از رشد و گسترش رسانه هامیدانند و به عکس برخی از نظریه پردازان نو اندیش عصر جدید، رسانه ها را محصول و نتیجه توسعه می دانند. در این بین عده ای نیز معتقدند رسانه ها می توانند هم محرک توسعه باشند و هم نتیجه آن. به عبارت دیگر، رسانه ها در وجه منفی هم می توانند عامل توسعه نیافتگی باشند و هم نتیجه توسعه نیافتگی؛ یعنی ساخت اجتماعی و سیاسی توسعه نیافته، ارتباطات توسعه نیافته هم دارد و این ارتباطات توسعه نیافته دوباره ساخت اجتماعی و ساخت سیاسی توسعه نیافته را تشدید می کند. در هر صورت، نباید از خاطر برد که مقوله ارتباط، فراتر از رسانه و حتی سازمان رسانه است. گاهی این دو مفهوم را به یک معنا می گیریم، یعنی تصور می کنیم هرچه دامنه رسانه ها افزایش پیدا کند، به همان اندازه هم ارتباطات گسترش پیدا می کند. در حالی که این گونه نیست. گاه خود رسانه می تواند نقش نارسانه را هم ایفا کند. اگر مفهوم اعتماد وجود نداشته باشد، هر قدر رسانه توسعه پیدا کند، به همان نسبت بی اعتمادی توسعه پیدا می کند. یعنی هر قدر تعداد گیرندگان رادیو و تلویزیون یا شمارگان روزنامه و نشریه زیاد باشد و پذیرش در مخاطبان وجود نداشته باشد، این امر دلیل بر ارتباط کامل نمی شود، چون الزاماً توسعه کمی به برقراری جریان ارتباط منجر نمی شود. در برابر فرایند ارتباط، ما با دو عنصر خاموشی و سکوت و یا پارازیت مواجه هستیم که این خود نوعی از اختلال ارتباطی است. همان طور که در برابر توسعه، زوال را داریم. یعنی اگر توسعه در جامعه ای رخ ندهد، منابع ثروت و قدرت رو به زوال و نابودی میروند. در شرایطی ارتباط می تواند با پارازیت انجام شود یا در برابر آن خاموشی قرار گیرد. منظور از خاموشی، عنصر ضد ارتباطی آن است، نه عنصر ارتباطی. چون در یک زمان، سکوت خود یک ارتباط است و فقط پیامی رد و بدل نمی شود.
نتیجهگیری
با توجه به وجود زمینه تهدیدات بالقوه و خطراتی که امنیت ملی، استقلال و تمامیت ارضی کشور را نشانه گرفته ضرورت عقلی دفاع کاملا مشهود می باشد. آمار و سوابق جنگهای گذشته نشان می دهد پدافند عامل در حال حاضر به تنهایی قادر به مقابله با سلاح های مدرن و مخرب آفندی جهت جلوگیری از اثرات ویرانگر آنها بر مراکز حیاتی و حساس و نیروی انسانی نیستند و لذا به کار گیری اصول و معیارهای پدافند غیرعامل می تواند به تکمیل زنجیره دفاعی کمکی موثر و قابل توجه نماید که این امر به طور شایسته ای از جانب مقام معظم رهبری نیز مورد تاکیر قرار گرفته است. جمهورى اسلامى ایران به لحاظ موقعیت جغرافیایى ممتاز، دارا بودن منابع پرارزش نفت و گاز، نظام اسلامى استکبار ستیز و ورود به عرصه هاى دانش و فنآورى در سند چشم انداز بیست ساله به عنوان یکى از ارکان اصلى ایجاد امنیت مورد توجه بوده است. مطابق قانون چهارم توسعه، یکی از محورهای اساسی موضوع امنیت ملی، بحث پدافند غیر عامل است که هدف از اجرای این طرح کاستن از آسیبپذیری نیروی انسانی و مستحدثات و تجهیزات حیاتی و حساس و مهم کشور علیرغم حملات خصمانه و مخرب دشمن و استمرار فعالیتها و خدمات زیر بنایی و تامین نیازهای حیاتی و تداوم اداره کشور در شرایط بحرانی ناشی از جنگ است.. با عنایت به اینکه این بحث از مباحثی است که دانش فنی آن در داخل کشور در حال شکلگیری است شناخت دقیقتر مفاهیم و جایگاه این مبحث میتواند اقدامی موثر در این خصوص باشد.
از آنجا که هر بحران دارای ویژگی های خود می باشد، داشتن اطلاعات، تجزیه و تحلیل از تجربیات بحران های به وجود آمده در گذشته از اهمیت ویژه ای برخوردار است. دراین میان نقش اطلاعات پیش از بروز هر بحران، هشدار دادن برای جلوگیری از بروز وضع غیر مترقبه است. نقش اطلاعات پس از وقوع بحران (اطلاعات جاری) آگهی دادن به مدیران بحران و نهادهای مسئول اجرای سیاست ها و تصمیم های مربوط به بحران زدایی، از اتمام رویدادها و شرایط به وجود آمده است. اطلاعات جاری، در برنامه ریزی اجرای واکنش ها در برابر بحران موثر است. در این شرایط، تصمیم گیران می توانند به منظور آگاهی از پیش زمینه های لازم و هدف های جاری و شیوه عمل دشمن، از اطلاعات بهره گیرند.
واکنش ها و بازتاب داخلی و خارجی، موضع گیری ها و عملکرد دستگاه سیاسی کشور و مطالعه نقش و تاثیر رسانه ها و افکار عمومی بر تصمیم گیری های مربوط به مدیریت بحران مواردی هستند که در حوزه کارکرد اطلاعات در تدبیر بحران می باید مد نظر قرار گیرند. چون بحران ها اغلب غیره منتظره هستند، اطلاعات کافی درباره موضوع یافت نمی شود ; چرا که در اغلب موارد اطلاعات مناسب و حاضر آماده، در مجموعه ای مرتب و طبقه بندی شده و مطابق با ویژگی های وضعیت بحرانی در دسترس نیست. کمبود اطلاعات مناسب به اظطراب موجود دامن می زند و در نتیجه تنش های پنهانی و یا جدید در تیم مدیریت بحران بروز پیدا می کند. تکنیک انضباطی، تکنیک روانی، تکنیک چانه زنی، تکنیک پیشگیرانه، تکنیک استقرار دولت بحران، تکنیک جریان سازی و تکنیک افزایش اعتبارازجمله روش ها و تکنیک های حل تعارضات در مدیریت بحران است.
در گذار شتابان جامعه ما، رسانههای جمعی، چه در قالب ملّی، و چه در ساخت بینالمللی، میتوانند کارآیی و ناکارآمدیهایی داشته باشند که در تقویت یا تضعیف پایههای امنیت ملّی تجلی مییابد؛ این شرایط هم یک تهدید است و هم یک فرصت، زیرا برای اینکه بتوان تهدیدها را به فرصت تبدیل کرد، باید ضمن اتخاذ سیاستهای سنجیده، استراتژی لازم را نیز در این حوزه طراحی و تدوین نمود. بطور کلی وضعیت رسانهای کشور به صورت یک نظام به هم پیوسته، دارای بخشها و اجزای برابر نیست. با وجود پیشرفتهای چشمگیری که پس از پیروزی انقلاب اسلامی در روند رشد کمی و کیفی رسانههای جمعی حاصل شده است، هنوز نقاط ضعف بسیاری در نظام ارتباط جمعی و اطلاعرسانی کشور وجود دارد.
در این میان آسیب پذیرترین بخش رسانهای در جامعه ما، بخش رسانههای نوشتاری است. این بخش، از سویی به لحاظ پایداری و پیوستگی آن و از سوی دیگر به دلیل پیشینه و زمینه تاریخیش، باید به جد در برنامههای توسعه کشور مورد توجه قرار گیرد؛ چرا که به لحاظ فرهنگی، یکی از حلقههای تهدید کننده امنیت ملّی است. رسانههای الکترونیک به لحاظ آماری، در وضعیت نسبتا خوبی قرار دارند، رادیو و تلویزیون گسترش کمی و کیفی چشمگیری در مقایسه با کشورهای مشابه داشتهاند و سینمای ایرانی به صورت سینمایی خلاق، مولد و صاحب سبک فعالیت میکند.
مهمترین پدیدهای که به صورت مؤلفهای قابل توجه در چارچوب امنیت ملی در آمده است، رشد شبکهها و رسانههای ارتباطی فرا ملّی است. خطرناکترین پیامد این حادثه، تضعیف روابط فرهنگی و اجتماعی درونی و ایجاد روابط جدیدی در بیرون از مرزهاست. رسانهها و شبکههای اطلاعرسانی و ارتباطی فرا ملی میتوانند با برنامهها و پیامهای خود وابستگی تازهای را برای مخاطبان خویش بوجود آورند که زمینه ساز بحرانهای اخلاقی، هویتی، فرهنگی و اجتماعی است. چنانچه این رسانهها بتوانند اعتماد و علاقه عمومی را جلب کنند، تهدیدی جدی در زمینه امنیت ملی محسوب میگردند. اما در عین حال نباید از این قابلیت نیز غافل شد که با اتخاذ سیاستهای سنجیده و فعال، میتوان از فرصت انتقال و مبادله اطلاعات و فرهنگ نیز بخوبی بهره برد.
استراتژی های رسانه ای در بحران را میتوان به محدود سازی اهداف طرفین در گیر در بحران، مهار کردن ابزارهای دستیابی به اهداف (عدم اجازه بروز رفتارهای خشونت آمیز)، لزوم استفاده از اطلاعات موثق و کارا، برنامه ریزی شرایط اضطراری وپرهیز از ایجاد زمینه های نامطلوب یادآور شد. بحران ها می توانند فرصتی برای رسانه ها هم باشند; فرصتی برای جذب مخاطبان بیشتر. نقش رسانه ها صرفا نبایستی به مرحله حین بحران محدود شود بلکه آنها بایستی تدابیر و تمهیداتی برای مراحل قبل و بعد بحران نیز داشته باشد. در پوشش خبری بحران ها نبایستی صرفا به گزارش های بازتابی و توصیفی اکتفا کرد بلکه مهم ارائه گزارش تحلیلی و پیامدی در خصوص بحران ضروری است.
مرحله قبل از بحران (مرحله پیش بینی پیشگیری آمادگی)، مرحله حین بحران (مرحله پاسخگویی سریع امداد و نجات) ومرحله پس از بحران (مرحله بازیابی بهبود و توسعه مجدد) ازجمله نقش رسانه ها در بحران های طبیعی است. نقش رسانه ها در مرحله قبل از بحران می توان به آموزش پیشگیری از بحران برای شهروندان، آموزش شهروندان برای مواجهه با بحران، کمک به تهیه قوانین لازم برای مقابله با بحران، کمک به تهیه برنامه های لازم برای مقابله با بحران، نظارت بر مراکز مدیریت بحران و آمادگی آنها، نظارت بر مواضع آسیب پذیر در بحران ها و پیگیری وعده های داده شده مسئولان ومدیران بحران توصیف کرد. اعلام خطر و تخلیه سازی محیط، اطلاع رسانی آنی درباره پراکندگی خسارات جانی و مالی، اطلاع رسانی درباره امکانات و نحوه استفاده از آن، نظارت بر توزیع امکانات و امدادها در منطقه آسیب دیده، اعلام نیازهای واقعی آسیب دیده گان، ترغیب و تشویق مردم برای کمک های فوری به آسیب دیدگان، کمک در ساماندهی و توزیع مناسب کمک های مردمی و مقابله با غارت و چپاول اموال آسیب دیدگان ازدیگروظایف رسانه ها در حین بحران باشد. ترغیب و کمک در جمع آوری کمک های نقدی و غیرنقدی مردم سازمان ها و نهادها، نظارت بر تحقق وعده های مالی داده شده، تعیین اولویت بازسازی و ساماندهی خسارت دیدگان، نظارت بر صرف هزینه در مناطق خسارت دیده، بررسی پیامدهای نامریی غیرمستقیم و بلندمدت بحران، بررسی موارد ضعف نظام مدیریت بحران و رفع آنهاو بازنمایی مصیبت های ناگوار برای پیشگیری در وقایع بعدی ازدیگرنقش رسانه ها در مرحله پس از بحران می باشد به نظر می رسد بکارگیری راهکارهای رسانه در مدیریت بحران ها می تواند مفید باشد. این راهکارها را می توان در موارد زیر خلاصه کرد: تشکیل سامانه مدیریت بحران در سازمان صدا و سیما، تعیین روش مدیریت هر بحران، مدیریت زمان در ارجاع امور به کارشناسان، آموزش نیروهای متخصص در رسانه، گزارش بی تکلف، محتاطانه و مدبرانه
* منابع پیش نویسنده محفوظ است.
منبع: / خبرگزاری / آریا ۱۳۸۷/۰۶/۲۲
نویسنده : موسی کاظم زاده
نظر شما