ناکارآمدی گزینه ای به نام تحریم
یکی از ابزارهای کلیدی غرب علیه ایران در سه دهه گذشته استفاده از ابزار تحریم است. تحریمها در حوزه های مختلف سیاسی، اقتصادی و حتی فرهنگی قابل اعمال هستند اما بسیاری از تحلیلگران بر این نکته اساسی تاکید دارند که تحریم ها علیه ایران ناکارآمد بوده اند . دلیل اصلی ناکارآمدی تحریم علیه ایران را از دو جنبه می توان مورد تحلیل و ارزیابی قرار داد . از یک سو موضوع پیشرفت اقتصادی داخلی ایران مد نظر است و از دیگر سو قابلیتهای ابزار تحریم را باید مورد بررسی قرار داد.
نخستین تحریم جامع سراسری علیه ایران در دوران معاصر، تحریم بریتانیا علیه ایران بهمنظور واکنش در برابر انتخاب دکتر محمد مصدق به وزارت بود که هدف ملی سازی صنعت نفت را دنبال میکرد اولین قطعنامه شورای امنیت علیه ایران در زمان نخست وزیری محمد مصدق و بهمنزله واکنش علیه ملی شدن صنعت نفت ایران صادر شد.هر چند در داخل هستند شخصیتها و افرادی که نسبت به تاثیر تحریمها نگرانند اما در واقع جمهوری اسلامی ایران با اعمال سیاستهایی در قبال تحریمهای شورای امنیت و همچنین تحریمهای یکجانبه آمریکا علیه کشورمان نشان داده است که این تحریمها تاثیر جدی و مخرب نداشته و ایران همچنان به راه خود در دستیابی به فناوری صلح آمیز هستهای ادامه میدهد و در دیگر فعالیتهای علمی و اقتصادی خود نیز موفق است.
با پشت سر گذاشت این تحریمها در واقع جمهوری اسلامی ایران به یک قدرت منطقهای تبدیل شده و در کنار پیشرفتهای اقصادی و علمی، تحولات منطقه نیز باعث نگرانی غرب و آمریکا بویژه رژیم صهیونیستی از افزایش نفوذ ایران در کشورهای انقلابی شده است.تاثیر جمهوری اسلامی ایران بر کشورهای انقلابی منطقه از همان ابتدا چالش بزرگی را برای آمریکا و غرب به وجود آورد.آنها نیز با طرحهای خود سعی داشتند که این انقلابها و خیزشهای اسلامی را به نفع خود مصادره کنند که البته تاکنون این اتفاق نیفتاده است.
از سوی دیگر امروز خود کشورهای غربی توانمندی افزایش تحریم ها علیه ایران را ندارند که نمونه عینی آن در مسئله عدم تحریم نفتی ایران در نشست وزرای امورخارجه اتحادیه اروپا به منصه ظهور رسید.
از سال 2008 بار دیگر بحران مالی – اقتصادی به جان نظامهای تابع اقتصاد سرمایهداری افتاده که پس از بحرانهای دهه 30 و دهه 70 میلادی، بار دیگر چالشهای بزرگی را در پیشگاه سران کشورهای غربی قرار داده است. بدهیها در برخی کشورهای اروپایی به حدی بالا رفته است که به نوعی یادآور بحران بدهیها در دهههای 70 و 80 میلادی در آمریکای لاتین است. اتفاقا آن افزایش بدهیها هم بیارتباط با نفت نبود و اساسا بحران اقتصادی دهه 1970 میلادی را افزایش قیمت نفت از حدود 2/5 دلار به حدود 11 دلار منجر شده بود.از دیگر سو کشورهای اروپایی وابسته به منابع انرژی دیگر کشورها هستند و چارهای جز واردات نفت خام ندارند. بنابراین قیمت نفت در وضعیت اقتصادی آنها تاثیر فراوانی دارد. وضعیت اروپاییها از آمریکاییها در حوزه نفت بسیار شکنندهتر است چرا که آمریکا خود دارای مقادیری نفت است که هر چند در برابر ذخایر خاورمیانه ناچیز است اما تا حدودی نیازهای این کشور را برطرف میکند.
در شرایط بحران مالی – اقتصادی فعلی، افزایش هر یک دلار در قیمت نفت میتواند در وضعیت اقتصادی اروپا و بالاخص کشورهای ضعیفتر آن تاثیر روشن و واضحی داشته باشد. از دیگر سو هر تحریم نفتی به معنای محروم کردن بخشی از بازار از بخشی از منابع نفت است و تاثیر طبیعی آن افزایش قیمت نفت خواهد بود.
برخی این تئوری را مطرح میکنند که در صورت خروج نفت هر کشوری از گردونه عرضه و تقاضا، عربستان سعودی با اتکا به منابع بیش از 260 میلیارد بشکهای خود میتواند این کمبود را جبران کند، اما سئوال اینجاست که عربستان با وجود این همه توانایی چرا تاکنون از افزایش سرسامآور قیمت نفت طی سالهای اخیر جلوگیری نکرده است؟ در ثانی اگر منابع انرژی ایران از اهمیت زیادی برای غرب برخوردار نیست، پس چرا انگلیسیها سالها بر منابع نفت ایران چنگ انداخته بودند و پس از ملی شدن آن با یک قیام مردمی، هرچه از دستشان برمیآمد علیه ایران انجام دادند؟واقعیت آن است که ایران با داشتن بیش از 130 میلیارد بشکه نفت دارای چهارمین منابع نفت اثبات شده و دومین منابع گاز اثبات شده جهان است و در بین کشورهای اوپک نیز دومین صادرکننده محسوب میشود. چنین منابعی را نه اروپا و نه هیچ موجودیت اقتصادی دیگری نمیتواند نادیده بینگارد.اقتصاد لرزان اروپا و آمریکا نمیتواند تاوان دیدگاههای سیاسی سران چند کشور را بپردازد و دستکم در شرایط کنونی بازی با نفت به منزله بازی با آتش است. وزیر خزانهداری انگلیس که خود پیشتار ارائه این طرح است، تصریح کرده که کشورش مجبور است تا سال 2017 از سیاستهای اقتصادی انقباضی که منجر به اعتراضات گسترده مردمی نیز بوده است تبعیت کند. طی سه سال آینده درآمد خانوار در انگلیس 7/4 درصد کاهش مییابد و در ضمن در سال 2015 و علیرغم تورم سنگین 13 ساله، مردم انگلیس حداکثر معادل سال 2002 درآمد خواهند داشت. با این وصف مشخص نیست که سران لندن با کدام منطق دست بر روی نفت نهادهاند که منبع اصلی انرژی آنها و بسیاری دیگر از کشورها است؟!
منبع: / روزنامه / رسالت ۱۳۹۰/۹/۱۹
نظر شما