انگلیسِ آینده خطرناکتر از بریتانیای گذشته
بهار امسال در اجلاس جهانی بین المجالس "پاناما" هیئت ایرانی که با تصویب ماده اضطراری اصلی خود در اجلاس با عنوان دفاع از حرکتهای آزادیخواهی خاورمیانه و شمال آفریقا به دستاوردی بیسابقه دست یافته بود، پیام هیئت انگلیسی را دریافت کرد که رئیس آن هیئت خواستار ملاقات و مذاکره با طرف ایرانی خود شده بود. برخی از دوستان هیئت ایرانی خواستار عدم مذاکره بودند و استدلال آنها این بود که آقای "مایک گیبس" که نماینده ودیپلماتی کهنهکار است میخواهد همان ادعاهای گذشته را در ملاقاتی جنجالی مطرح کرده و از آن بهرهبرداری نماید.
با این استدلال که شواهد و مصادیق حق خواهی ما از انگلیسیها بیشتر است، مذاکره را پذیرفتم و بلافاصله پس از معرفی نمایندگان و هیئت همراه آقای گیبس را با این سئوال غافلگیر کردم که: "در عجبم که چرا دولت انگلیس سفیر خود در تهران را جهت محاکمه به لندن فرا نخواند. چون او به جای آنکه طبق کنوانسیونهای بینالمللی و مقتضیات روابط دو جانبه، سفیر دوستی باشد، دشمنی ایجاد کرد و ایرانیها را به یاد تاریخ خصومتهای بریتانیا در کشورشان انداخت و ..." در این دیدار به حدی مطالبات بر حق مردم ایران و ناجوانمردیهای انگلیسیها از استعمار تا 28 مرداد، انقلاب، جنگ و تحریم و مداخله را مطرح کردیم که طرف انگلیسی با گفتن این نکته که امیدوار است در زمان دیگری فضا برای مذاکره فراهم آید، ملاقات را پایان داد.
در طول یک سالی که موضوع قطع یا کاهش رابطه با لندن در مجلس شورای اسلامی مطرح شده، بنده ازجمله کسانی بودهام که خواستار برخورد توام با دقت و مصلحت با این موضوع بودهام چون اعتقادم بر این است که براساس آن تجربه تاریخی و بویژه با توجه به عملکرد سه سال اخیر، عملا دست و پای انگلیسیها در حوزههای حضور و نفوذ سیاسی، اقتصادی و فرهنگی در ایران بسته شده و آنها همواره به دنبال فرصتی بودند که همچون خروجهای گذشته خود از ایران قطع رابطه پر هزینهای را به کشورمان تحمیل کنند.هدف نزدیک انگلیسیها باز کردن پرونده تازهای علیه جمهوری اسلامی ایران، ذیل ماده 41 فصل هفتم منشور ملل متحد است. این ماده که قطعنامههای تحریمی ذیل آن صادر میشود، دارای بندهای پانزدهگانهای است که یکی از بندهای آن تحریم دیپلماتیک است. انگلیسیها حتی زمانی که احساس کردند در رابطه دیپلماتیک با ایران محدود شدهاند و عملا سطح روابط آنها با ایران در حد سفارت نیست، باز هم بر حفظ "سفیر" خود تاکید کردند و روابط را به سطح "کاردار" یعنی سطح مورد علاقه ایرانیها کاهش ندادند. در واقع آنها مترصد فرصتی بودند که دیگران را نیز با خود همراه کنند و به عبارتی هم برای ایران بحرانسازی تازهای را شروع کنند و هم دوستان اروپایی و حتی اعضای شورای امنیت سازمان ملل متحد را وارد بازی تازهای نمایند که در عمل به ضرر آنها تمام میشود.
در گذشته هم همین سیاست در دستور کار آنها قرار داشت. آنها هنگامی که میبایست از نفت ایران چشمپوشی میکردند، کودتایی را به ملت ایران تحمیل کردند و زمانی که قرار بود جای خود را در منطقه به استعمار تازهای به اسم ایالات متحده آمریکا بدهند، بحرین را از ایران جدا کردند و حداقل در 58 نقطه مرزی و ارضی منطقه تخم نفاق و درگیری و اختلاف را بر جای گذاشتند.
به هر حال برای انگلیسیها دل کندن از ایران و خلیجفارس همواره ناراحتکننده بوده است. موجودیت و عنوان صندوق ذخیره در دنیای امروز، در هنگام غارت ثروتهای نفتی ایرانیان شکل گرفت. انگلیسیها اولین تاراجکنندگان نفت خاورمیانه بودند که نفت ایران را برداشت میکردند و کمتر از ده درصد قیمت آن را به شاهان ایرانی میدادند و باقیمانده را در صندوق ذخیره ارزی خود، انباشت میکردند. راه نوین توسعه اقتصادی انگلیس از پول نفت ایرانیان شکل گرفت. از زمان ملیشدن صنعت نفت تاکنون برخورد انگلیسیها با مردم ایران یک برخورد انتقامی است. ضمن آنکه آنها اکنون به دنبال راهی برای سهمخواهیهای تازه در خلیجفارس هستند.
ایرانیها هیچگاه فریب شعارها و سیاستهای به اصطلاح دموکراسیسازی و حقوق بشری انگلیسیها را نخواهند خورد. در اوج حملات نظامی آمریکا به منطقه و بعد از فروپاشی حکومت صدام در عراق، انگلیس تنها کشور دنیا بود که نقشه تجزیه کشورهای بزرگ اسلامی،از جمله ایران را مطرح کرد .
آنها در این راه حتی با اشغالگران آمریکایی نیز اختلاف پیدا کردند. در نقشهای که در پایگاه اطلاعرسانی و خبری "بی. بی. سی" هم قابل رویت بود، ایران به ده کشور، عراق به سه کشور و کشورهای دیگر همچون عربستان، افغانستان و پاکستان نیز به گونهها و تعداد متفاوت تقسیم شدهاند. براساس این نقشه بود که نیروهای انگلیسی هنگام اشغال عراق در بصره و جنوب این کشور مستقر شدند، یعنی جایی که منبع ذخایر نفت عراق به شمار میآید و در نقشه تقسیم شده ایران نیز انگلیسیها به دنبال بازگشت به سیطره نفتی هستند.
و آنچه اکنون انگلیسیها در صدد باوراندن آن به دوستان غربی خود و بویژه آمریکاییها هستند این است که خاورمیانه "موزائیک" بهتر از خاورمیانه امروز قابل مدیریت است، چون در نقشه آنها کشورهای بزرگ و داعیهدار، تجزیه شدهاند و علاوه بر اینکه دیگر نمیتوانند داعیه مقاومت داشته باشند هر قسمت از خاک تجزیه شده به خط گسل تازهای تبدیل میشود و جنگ و ناامنی را در دنیای اسلام تا آینده مورد نیاز غرب نهادینه میکند.
به هرحال طبق تجربه تاریخی، تاکنون سیاست مداخله غرب در هیچ کشوری از دنیای اسلام برای مسلمانان امنیت، آرامش و توسعه به دنبال نداشته است. لذا با توجه به نقشههای راهبردی قدرتها، انگلیس آینده از بریتانیای گذشته خطرناکتر است.
آنها این نیات خطرناک را در پشت شعارهای عامه پسند پنهان کردهاند،ولی ایرانیها از تجربه و ادله لازم برای تردید به اهداف آن قدرت برخوردارند. آنها در دوران استعمار، ایران را هم چپاول کردند و هم ویران؛ زمانی که ایرانیها بیدار شدند تا مانع چپاول ثروت خود بشوند، گرفتار کودتای آمریکایی - انگلیسی شدند و بعد از انقلاب به جرم خارج شدن از درون قلمرو استراتژیک غرب همه نوع ناجوانمردی از تحریم تا کودتا و تجهیز دشمن خونآشام خود به اسلحه و حمایت بینالمللی را تحمل نمودند. هم اینک نام شرکتهای انگلیسی و آمریکایی در صدر شرکتهایی است که صدام را به تجهیزات جنگی ممنوعه مجهز کردهاند. دست انگلیسیها به خون جوانان ایرانی از تنگستان تا "مرصاد" آلوده است.
بعد از جنگ، با شروع بازسازی، آنها ایران را تحریم اقتصادی، صنعتی و فناوری کردند تا کشور از مولفههای رشد و توسعه اقتصادی عقب بماند. و هرگاه در ایران به دلیل رقابتهای سیاسی، اختلافی پیش میآید، انگلیسیها از آن به عنوان عاملی برای نهادینه کردن خشونت و بیثباتی استفاده میکنند.
البته با همه این خباثتها، باید به گونهای عمل کرد که مجبور به بازی در زمین انگلیسیها نشویم. کارناوال پنجشنبه سفرای اروپایی در بازدید از سفارت و باغ قلهک از جمله کارنامههای سهلانگاری وزارت امور خارجه بود. طبق کنوانسیونهای بینالمللی سفرا در خارج از سفارتخانه باید رفتار و حضور و بروزشان تابع مدیریت کشور میزبان باشد. دو هدف این اقدام عبارت بودند از اول: ایجاد یک فضای روانی علیه جمهوری اسلامی ایران و دوم سند سازی برای تحریم دیپلماتیک ایران ابتدا در اتحادیه اروپایی و سپس در قالب قطعنامههای شورای امنیت سازمان ملل متحد.
ایران از تحریم استقبال نکرده ولی در عمل از هر امکانی برای مقابله با سیاستهای تحریمی استفاده کرده است. کشور ما سه سال پیش از ارتباط بانکی حوزه دلار و دو سال پیش از حوزه یورو خارج شده است. به گونهای غمانگیز حتی بیماران سرطانی ایران که برای مداوا به اروپا میروند برای گرفتن پول از بانکهای آن قلمرو با مانع مواجهاند. آنها نیز تحریمند وگرنه اقلامی همچون اسلحه امروزه در ایران ساختنی است نه خریدنی. ما در اوج جنایات صدام نیز با تحریم فروش تسلیحاتی غرب مواجه بودیم.
با توجه به شاخصهای رفتار سیاسی و دیپلماتیک، میبایست اقدامات پیشگیرانه بیشتری در قبال اماکنی همچون سفارت انگلستان در تهران صورت میگرفت تا بهانهای دست دشمنان دیروز، امروز و آینده ما داده نشود ولی این مصلحتبینی به معنای توان سیاستمداران در کنترل خشم عمومی مردم نیست. انگلیس آینده با مجموعه خصومتهایش جایی را برای نزاکت دیپلماتیک نگذاشته است.
منبع: / روزنامه / رسالت ۱۳۹۰/۰۹/۱۳
نویسنده : حشمت الله فلاحت پیشه
نظر شما