موضوع : پژوهش | مقاله

سنگر مجلس و سنگربانی به نام آیت الله مدرس


پس از انقلاب مشروطیت مجلس شورای ملی به عنوان نهادی که وظیفه آن تحدید قدرت مطلقه پادشاه بود وظیفه ای خطیر بر عهده داشت. هر چند بسیاری از نمایندگان به ناحق بر کرسی نمایندگی تکیه می زدند و به هیچ وجه بر رسالت خویش واقف نبوده و به آن عمل نمی کردند اما بودند نمایندگانی با شهامت از جنس مردم که مجلس را مثابه سنگری برای دفاع از حقوق مردم در مقابل استبداد و استعمار می دانستند. بارزترین نمونه از نمایندگی از این سنخ شهید آیت الله مدرس بود. آیت الله مدرس بارها و بارها از طریق مجلس در برابر زورگویی مستبدین و زیاده خواهی های استعمارگران ایستاد که یک نمونه مهم از ایستادگی های وی مخالفت با طرح جمهوریخواهی رضاخانی بود. در این مقال به نقش شهید مدرس در مخالفت را غوغایی که به نام جمهوریخواهی از سوی دار و دسته رضاخان به راه افتاده بود و قصد داشت از طریق مجلس پنجم به هدف خود نایل شود، پرداخته خواهد شد.
مجلس پنجم در 22 بهمن 1302 ش با حضور ولیعهد و سردار سپه افتتاح شد. این مجلس همان‌گونه که از قبل یعنی از زمان انتخابات آن مشخص شده بود ترکیبی جنجالی داشت و قرار بود نقش بسیار مهم واصلی در تحولات آتی کشور ایفا کند. لذا از همان آغاز به‌کار دچار نوعی جبهه گیری شدید و انشقاق کم سابقه ای گشت بدین معنا که اکثریت جمهوریخواه (طرفداران رضاخان) در مقابل اقلیت ضد جمهوری قرار گرفت.‏
در یک نگاه کلی ترکیب مجلس پنجم حکایت از اکثریت داشتن طرفداران رضاخان که همانا طرفداران جمهوری شمرده می شدند داشت. به هر حال مجلس کار خود را به‌طور رسمی آغاز کرد و دو جریان طرفداران رضاخان و مخالفین آنها از همان ابتدا و از بررسی اعتبار نامه در مقابل هم موضع گرفتند، جناح اکثریت می کوشید مجلس بی درنگ کار رسیدگی به اعتبار نامه ها را خاتمه دهد، تا در آستانه نوروز 1303 پس از تصویب حد نصاب اعتبار‌نامه ها، طرح تغییر نظام سیاسی از مشروطیت به جمهوریت بلافاصله به شور علنی گذاشته شود و اگر چنانچه اقلیت از در مخالفت در آمد اعتبار نامه آنها را در اقدامی هماهنگ یک سره رد کنند. از طرف دیگر جناح اقلیت به رهبری مدرس که از نحوه انتخاب برخی از وکلای طرفدار رضاخان که با دخالت دولت و تقلب در انتخابات توانسته بودند کرسی مجلس را به‌دست آورند اطلاع داشته و از خواسته های جناح طرفدار رضاخان مطلع بودند سعی داشتند با جلوگیری از تصویب اعتبار نامه ها و به تاخیر انداختن جلسات مجلس مانع از طرح لایحه جمهوریت شوند. ‏
مخالفت آیت الله مدرس با اعتبار نامه ها در واقع نقشه و ترفندی بود که وی به کار بسته و قصد داشت از این طریق مانع از تشکیل رسمی جلسات مجلس گردد تا جمهوریخواهان که در آن برهه اکثریت مجلس را در اختیار داشتند نتوانند به هدف خود یعنی طرح و تصویب لایحه تغییر نظام سیاسی دست یابند. این ترفند ضمن اینکه در وهله اول توانست با مخالفت هایی که مدرس و جناح اقلیت با اعتبار نامه های جناح اکثریت می کردند اولاً وقت اندک مجلس قبل از تعطیلات نوروز 1303 ش را به اندازه کافی تلف نماید و ثانیاً اعتبار نامه برخی از نمایندگان هوادار جناح اکثریت را رد و نمایندگی آنها را به حالت تعلیق درآورد در ادامه باعث شد تا زمانی که نوبت بررسی اعتبار نامه های جناح اقلیت فرا رسید، اکثریت درصدد انتقام جویی برآمده و با مخالفت با اعتبار نامه های جناح اقلیت سعی در ممانعت از تصویب آنها نمودند. در حالی‌که اکثریت نا خواسته و ندانسته عملی را مرتکب می شدند که خواسته مدرس و همراهانش بود یعنی اتلاف وقت مجلس و ممانعت از برقراری رسمی جلسات آن. سرانجام نیز در حین بررسی اعتبار نامه های گروه اقلیت اتفاقاتی رخ داد که نهایتاً منجر به شکست جریان جمهوریخواهی گردید.‏
منازعه میان جناح اکثریت طرفدار رضاخان و اقلیت به رهبری مدرس بر سر اعتبار نامه ها در جریان بود. اکثریت سعی داشت هر چه سریعتر رسیدگی به اعتبار نامه ها را پایان داده و با رساندن تعداد نمایندگان به حد نصاب لایحه جمهوری را طرح و با توجه به اینکه اکثریت مجلس نیز در اختیارشان بود، قبل از عید نوروز آن‌را به تصویب رسانند و سال 1303 را با رژیم جدید جمهوری آغاز نمایند و حتی به قدری به موفقیت خویش مطمئن بودند که گفته می شد سکه هایی منقش به آرم جمهوری ضرب شده بود، تا "رئیس جمهور" (رضاخان) همزمان با عید نوروز به عنوان عیدی به کارمندان خود عیدی دهد.‏
اما آن‌گونه که اشاره رفت جناح اکثریت ندانسته در دام نقشه آیت الله مدرس افتاده و به هنگام بررسی اعتبار نامه های جناح اقلیت شروع به مخالفت جدی با آنها نمودند و این کمال مطلوب مدرس و هوادارانش بود.‏
مشاجرات و مخالفت ها با مطرح شدن اعتبارنامه میرزا هاشم آشتیانی از رهبران اقلیت بالا گرفت و تدین به عنوان یکی از چهره های اصلی جناح اکثریت به منظور تلافی اقدامات مدرس و هوادارانش به شدت با تایید و تصویب اعتبار نامه میرزا هاشم به مخالفت برخاست و صحنه مجلس تبدیل به عرصه رویارویی و درگیری لفظی تدین (به عنوان نماینده اکثریت) و مدرس (رهبر اقلیت) تبدیل شد. مدرس در دفاع از آشتیانی خطاب به تدین گفت: "مگذارید جنگ بیرون به داخل مجلس سرایت کند" تدین حرف‌های مدرس را اشتباه خوانده و گفت: وی حرف های خصوصی خود را مطرح می کند و از او خواست حرف خود را پس بگیرد. مدرس نیز برداشت های تدین را غلط ارزیابی کرد و در مورد انتخابات تهران گفت: " تنها مسئله انتخابات نیست انتخابات تهران یک دوسیه دارد" تدین تهدید کرد "نوبت به خودتان هم می رسد." مدرس نیز پاسخ داد. "برسد بنده و آقای آشتیانی و امثال بنده و آشتیانی فدای جنگ‌های بیرون می شویم. بنده همانم که در مقابل شما مخالفت با قرارداد (1919) کردم" با بالا گرفتن نزاع لفظی تدین از جا برخاست و صحن مجلس را ترک کرد و به اشاره او نمایندگان فراکسیون تجدد نیز از مجلس خارج شدند.‏
پس از خروج تجددیها جلسه مجلس به هم خورد و نمایندگان فراکسیون ها به اتاق های خود رفته و بین نمایندگان همچنان نزاع و مناقشه ادامه داشت. در همین حین دکتر حسین بهرامی (احیا السلطنه) موقع را غنیمت شمرده به تحریک تدین سیلی محکمی به گوش سید حسن مدرس نواخت که صدای آن مانند رعد در تهران و اطراف منعکس و پراکنده شد.‏
این سیلی اثر شگرفی در تحولات بعدی برجای گذاشت و اگر گفته شود مسیر جریانات و تحولات آن روز ایران را تغییر داد سخن گزافه ای نخواهد بود. در میان مردم این حرکت توهینی عظیم به ساحت روحانیون تلقی شده و احساسات مذهبی آنها را تحریک کرد و باعث خشم هزاران تن از مردم تهران و سایر شهرها علیه جمهوریخواهان گشت. در مجلس و در میان نمایندگان باعث بر هم خوردن جناح بندی های مجلس علیه جمهوریخواهان شد. بعضی از اعضای حزب تجدد از حزب خود خارج شده به مدرس پیوستند، برخی نیز بی‌طرفی را برگزیدند.‏
به هر تقدیر مخالفین جمهوری مستمسک خوبی یافتند، تا با بهره گیری از آن مخالفت خود را در مقیاس وسیع تر و در قالب اعتراضات مردمی به صورت تجمع در مساجد و تظاهرات علیه جمهوریت و جمهوریخواهی به نمایش گذارند.
پس از تعطیلی مجلس در 30 اسفند 1302‌ش مخالفین جمهوری و در راس آنها مدرس از فرصت اندکی که تا تشکیل جلسه موعود، یعنی جلسه دوم فروردین 1303 در اختیار داشتند، تا حد امکان بهره برده و با دست بردن به شیوه های مختلف سعی کردند تا زمینه را طوری فراهم کنند که جمهوریخواهان نتوانند در روز دوم فروردین به هدف خود یعنی تصویب لایحه جمهوریت نایل شوند. از جمله اقدامات مدرس این بود که عده ای از نمایندگان را به بهانه زیارت روانه قم کرد تا "بدین وسیله مجلس شورای ملی برای روز معینه از اکثریت بیفتد و نمایندگان موافق جمهوری نتوانند نفیاً و اثباتاً اقداماتی به نفع جمهوری بنمایند." همچنین مدرس و دیگر رهبران مذهبی در دیدار های نوروزی که با مردم داشتند آنها را برای انجام تظاهراتی عظیم بر ضد جمهوری در روز دوم فروردین 1303 ش آماده کرده و از آنان خواستند با شرکت در تظاهرات مانع از تغییر رژیم گردند.‏
سرانجام روز موعود فرا رسید، مردم که دعوت روحانیون را اجابت می کردند دسته دسته از نقاط مختلف تهران به سمت بهارستان سرازیر شدند. فضای داخلی مجلس به سرعت مملو از جمعیت شده و جمعیتی انبوه در بیرون از مجلس و خیابان‌های منتهی به بهارستان صف کشیدند این حرکت را روحانیونی چون حاج آقا جمال اصفهانی و شیخ عبد الحسین خرازی رهبری می کردند و مردم شعار هایی چون " ما تابع قرآنیم، جمهوری نمی‌خواهیم" و " ما دین نبی خواهیم، جمهوری نمی‌خواهیم" را زمزمه می کردند.‏
در اثنای چنین فضایی مجلس برای رسیدگی به لایحه جمهوریت تشکیل جلسه داد. اما اتفاقات بیرون مجلس بزودی محاسبات و مناسبات را بر هم زد و نهایتاً رضاخان و دار و دسته وابسته به وی تسلیم آیت الله مدرس شدند و از خواسته هایشان عقب نشستند.‏

 

منبع: / روزنامه / رسالت ۱۳۹۰/۹/۱۰
نویسنده : حجت الله کریمی

نظر شما