نقد لذتگرایی حسّی
در مقالات قبل به بیان دیگاه آریستیپوس در خصوص لذت اشاره کردیم و گفتیم که نظریه آریستیپوس بر این نکته تاکید دارد که هر چیزی که دارای لذت حسی باشد، ذاتا خوب است و ارزش هر چیز دیگری تنها و تنها با همین معیار سنجیده میشود. آریستیپوس سعادت را با لذت یکی میداند اما بر این باور است که افراط در لذت به الم منتهی میشود و محدود سازی تمایلات یکی از شرایط ارضای آنها است. به عقیده او تنها لذت است که انسان را به ادامه حیات وامیدارد...
در مقام نقد و بررسی این دیدگاه باید گفت: یکی از ایراداتی که به این مکتب گرفته شده این است که چه بسیارند لذات آنی و زودگذری که منشاء آلام و بلایای فراوانی در آینده میشوند و چه بسیارند آلام و رنجهای فعلی و موقتیای که سرچشمه آسایش و راحتی در آینده میشوند چنانکه یک عمل جراحی امروز که احتمالاً همراه درد و رنج فراوانی خواهد بود ممکن است موجب راحتی و لذت انسان در آینده شود. اشکال دیگر این مکتب آن است که این نظریه مخالف فهم متعارف از اخلاق بوده و در حقیقت معنایی جز نفی اخلاق ندارد. زیرا معنایی که عموم مردم از اخلاق میفهمند این است که برخی از صفات و افعال انسانی ممدوح و پسندیدهاند و برخی دیگر مذموم و ناپسند. و وظیفه هر انسانی این است که از طرفی، در پی کسب صفات پسندیده و انجام فضایل اخلاقی باشد و از طرف دیگر، در اجتناب از صفات نکوهیده و پرهیز از انجام کارهای مذموم از هیچ کوششی دریغ نکند. هر چند که برای اتصاف به فضایل و اجتناب از رذایل اخلاقی ممکن است متحمل رنجها و سختیهایی شود و یا دستکم، پارهای از شادیها و شادکامیها را از دست بدهد. به هر حال، عقل سلیم حکم میکند که اخلاق همواره با لذات حسی و جسمانی مطابقت ندارد. در حالی که این مکتب، یا دستکم برخی از مدافعان و پیروان آن، انسانها را به پیروی از لذات جسمانی و محسوس و آنی دعوت میکند و از آنان میخواهد که از هر گونه رنج و المی دوری کنند. و این در واقع تنزل آدمیان به درجه و مرتبه حیوانات و چارپایان است. این در واقع ویژگی حیوانات است که صرفا در پی لذتها هستند و از سختیها و دردها و المها پرهیز میکنند.
اشکال دیگر این نظریه آن است که لذت را منحصر در لذات دنیوی و این جهانی پنداشته و از لذات اخروی و پایدار و حقیقی غفلت ورزیده است و همین امر باعث شده است که از شناخت لذات کاملتر و خالصتر و پایدارتر اخروی باز مانده و به لذات حسی و محدود و مقطعی این دنیا دل خوش دارند. از دیگر اشکالات این دیدگاه آن است که این لذات آنی و زودگذر همگی مربوط به غرایز است. در حالی که انسان، منحصر در غرائز نیست. حالات و شئونات وجودی آدمی بسیار فراتر از دایره تنگ و محدود غرایز است. انسان افزون بر غرایز، دارای ویژگیهای دیگری چون عواطف و عقل نیز هست. هر انسانی بخواهد عواطف خانوادگی و اجتماعی خود را ارضاء کند، به ناچار باید، از یک سری لذتهای دیگر چشمپوشی نماید. بنابراین نباید انسان را در دایره تنگ غرایز محصور کنیم و سایر ویژگیهای او را نادیده بگیریم.
منبع: / روزنامه / رسالت ۱۳۹۰/۹/۵
نویسنده : حسین راضی
نظر شما