نظریه های اخلاق نفع گرایی در قرن بیستم
نظریه اصالت منفعت که با رویکرد جرمی بنتام و جان استوارت میل به صورت یک نظریه ساختارمند و منسجم شکل یافت؛ در قرن بیستم و بویژه از سال 1950 به صورت گرایش های مختلفی ظهور و بروز نمود.
در مورد سود گرایی، دو رویکرد عمده می توان در نظر داشت:
1-سود گرایی عمل نگر. 2- سود گرایی قاعده نگر. در سود گرایی عمل نگر این مفهوم مورد تأکید قرار می گیرد که اصل سود می بایست به عنوان اصلی درباره افعال فردی تبیین گردد. افعالی که بیشترین سود و منفعت را برای بیشترین افراد اجتماع پدید می آورد. در رهیافت سودگرایی قاعده مند، اصل سود نه بر افعال آدمی که درباره قواعدی که بر افعال فردی حاکمند، می بایست تفهیم گردد. در این راستا بسیاری از معتقدان به اصالت منفعت، جهت سازگاری اهداف سود گرایی با آرمانطلبی عدالت، مجذوب سود گرایی قاعده مند گشته بودند. این عقیده نیز با مخالفت برخی روبهرو می گشت.
«دیوید لیونز» نتایج اصل سودمندی را در سه حالت مورد مباحثه قرار می داد. نخستین نتیجه این اصل، «فایده پیروی» از اصل سودمندی بود که منظور تمامی منافع حاصل از پیروی از اصالت منفعت می باشد. نتیجه بعدی مربوط به «فایده پذیرش» این قاعده بود یعنی منافعی که از پذیرش آن اصل می توان به دست آورد. و نتیجه سوم مربوط به اموری چون کاهش اضطراب و ترس و از این قبیل می باشد.
وی بر این باور بود که سود گرایی قاعده مند و سودگرایی عمل نگر تنها در صورتی که فایده مورد نظر، «فایده پیروی» از اصل سود باشد با هم منطبق و سازگار خواهند بود. لیونز اختلاف بین سودمندی عمل گرا و سود مندی قاعده گرا را در قبول فایده پذیرش منحصر می داند.
«سی. اسمارت» نیز سودمندی قاعده نگر را در درجه دوم اولویت قرار می دهد. وی معتقد است وقتی امکان سنجش فایده یک فعل از طریق سودمندی عمل نگر وجود نداشته باشد، سودمندی قاعده مند مورد توجه قرار می گیرد. «سیجویک» نیز از نظریه پردازان قرن بیستم است که سود گروی را توصیه می نماید.
وی استدلال می نماید که نهادهای اجتماعی که قواعد اخلاقی اجتماع امروز را تبیین می نمایند، دیگر ساختارهای سنتی گذشته را از دست داده و دارای ساختار جدیدی گشته اند که به نهادهای اقتصادی بازار آزاد شباهت بسیار دارد. لذا قواعد اخلاقی جوامع امروز به قواعد اقتصادی شبیه و نزدیک است. لذا این استلزامات اخلاقی، اموری را که افراد جامعه به عنوان بیش ترین خیر و خوبی بر می گزینند، میبایست به عنوان قضایای اخلاقی تبیین و مطرح نماید.
«آر. بی. براندت» در اثر خود با عنوان «نظریه ای در باب خیر و صواب» که در سال 1979 به طبع رساند به دفاع از نظریه سودنگری قاعده مند پرداخت. وی این اندیشه اش را از دیدگاه های «ادوارد مور» ملهم نموده بود. وی معتقد بود قواعد اخلاقی می بایست در یک اجتماع نسبتاً معقول به صورت قواعدی محترم مورد پذیرش قرار گیرد. وی بر این باور بود که قواعد اخلاقی سنتی که نظریه اصالت منفعت را در نظر نمی گیرند اغلب بی فایده بوده و در اجتماع به عنوان قاعده ای ملحوظ، عملی و محترم مورد پذیرش قرار نگرفته و در نهایت متروک می گردند.
«هیر» در سال 1981 به نشر اثری با عنوان «اندیشه اخلاقی: ساحات، روش و دیدگاه های آن» نظریه سودمندی قاعده نگر را توصیه مینماید. همچنین در سال 1984 «دریک پارفیت» در کتاب خود موسوم به «دلایل و اشخاص» به تحلیلی روشنگرانه از نظریه اصالت سود میپردازد و گوشزد می نماید که مشکلات اخلاقی که از طریق سیاستهای اجتماعی بهوجود می آیند به میزان گسترده ای بر رفاه و ساختار نسل های آینده تأثیر جدی بر جای می گذارند.
منابع:
تاریخ فلسفه اخلاق غرب، لارنس سی. بکر، قم: موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی (ره)، 1378
مبانی اخلاق در فلسفه غرب و در فلسفه اسلامی، حسن معلمی، تهران: موسسه فرهنگی دانش و اندیشه معاصر، 1380
منبع: / روزنامه / رسالت ۱۳۹۰/۹/۷
نویسنده : نسرین علویان
نظر شما