مثل هوا با تنبرگ
موضوع عدالت و تحقق آن از دغدغههای دیرین بشر است. بسیاری از نحلههای فکری و ادیان الهی درباره عدالت، گونههای مختلفی را طرح کردهاند. آنچه که در مقاله ذیل حائز اهمیت است بررسی مبانی عدالت براساس آموزههای شیعی است. دکتر محمد شمالی، عضو هیات علمی موسسه پژوهشی امام خمینی و فارغالتحصیل فلسفه اخلاق از انگلستان در این مقاله سعی نموده روایتی شیعی از عدالت را ارائه کند.
راه درست شناخت دین اسلام این است که آن را به عنوان یک نظام در نظر بگیریم. اسلام چنین نیست که فقط از دستهای از عقاید و اعمال پراکنده و گسسته از هم یا ظواهر و تشریفاتی بدون روحی وحدتبخش تشکیل شده باشد. اسلام نظام تام و کاملی است که از جانب خداوند برای هدایت انسانها در تمام ابعاد حیات انسانی و در تمام و تحت همه شرایط وحی شده است. اسلام مجموعهای نظاممند است که دارای تمامی مولفههای لازم برای تامین نیازهای نوع بشر در سطح جهانی تا ابد میباشد. اسلام به روشنی، آرمانهای خود و ابزارهای نظری و عملی لازم برای رسیدن به آنها را بیان نموده است. قابلیت و توانایی دین اسلام در رویارویی با طیف گستردهای از چالشها و سختیها در دورانهای مختلف و توانایی برای پیشرفت مستمر در شرایط مختلف فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی و بدون اینکه هویت و تمامیت خود را از دست بدهد، نشانهای است از کارآیی و قابلیت عالی نظام فکری اسلام.
البته مسلمانان بیش از هرکس دیگر به این مساله اذعان دارند که این موفقیت و استحکام به سبب خود دین اسلام است و نه کارهای مسلمانان یا حاکمان. در آنچه در پی میآید به سه ویژگی عمده اسلام از دیدگاه شیعه و یا به عبارتی دیگر، به سه ویژگی عمده تفکر شیعی میپردازیم. آن سه ویژگی عبارتند از: معنویت، عقلانیت و عدالتطلبی. البته ویژگیهای عمده دیگری وجود دارد که در یک بحث جامع باید مورد بحث و بررسی قرار گیرد، مانند: پویایی، ترغیب و تشویق به هنر، دانش و جنبههای دیگر تمدن، جامعیت، موازنه میان دنیا و آخرت، موازنه میان جسم و روح و موازنه میان فرد و جامعه.
عدالتطلبی
یکی از آموزههای اصلی تشیع، عدل الهی است. خداوند عادل است و هرگز بر خلاف عدالت رفتار نمیکند. عدل با عقل شناخته میشود و وحی نیز آن را تایید میکند. قرآن چنین میگوید:ما ترازوهاى عدل را در روز قیامت برپا میکنیم، پس به هیچکس کمترین ستمی نمیشود؛ و اگر به مقدار سنگینی یک دانه خردل (کار نیک و بدی) باشد، ما آن را حاضر میکنیم و کافی است که ما حسابکننده باشیم! (سوره انبیا، آیه 47) خداوند با عدالت با انسانها رفتار میکند و از آنها نیز میخواهد که با دیگران با عدالت رفتار نموده و در جامعه بشری عدالت را حاکم سازند. مساله عدل الهی صرفاً یک مساله کلامی نیست، زیرا دارای لوازم عملی مهم و آشکاری میباشد. تمام پیامبران برای تحقق بخشیدن به عدالت آمدهاند:
ما رسولان خود را با دلایل روشن فرستادیم و با آنها کتاب (آسمانی) و میزان (شناسایی حق از باطل و قوانین عادلانه) نازل کردیم تا مردم قیام به عدالت کنند؛ و آهن را نازل کردیم که در آن نیروی شدید و منافعی برای مردم است، تا خداوند بداند چه کسی او و رسولانش را یاری میکند بیآنکه او را ببینند؛ خداوند قوی و شکستناپذیر است! (سوره حدید، آیه25)
خداوند به عدل و احسان و بخشش به نزدیکان فرمان میدهد؛ و از فحشا و منکر و ستم، نهی میکند؛ خداوند به شما اندرز میدهد، شاید متذکر شوید! (سوره نحل، آیه90)
بر همگان لازم است عدالت را در زندگی فردی و اجتماعی خود پیاده سازند. مسلمان واقعی کسی است که با خود، همسر، فرزندان و هرکس دیگری حتی دشمنان خود عادلانه رفتار نماید. مطابق فقه شیعه مناصب دینی یا سیاسی اجتماعی فراوانی وجود دارند که دارنده این مناصب باید از عدالت برخوردار باشند. به طور مثال، امام جماعت و جمعه، شهود، قاضی، مرجع تقلید، حاکم و ولی فقیه همگی باید عادل باشند.
در اسلام حکومت وسیله غیرقابل جایگرینی برای تحقق بخشیدن و حمایت از عدالت است. جامعه عادل تنها با توزیع عادلانه قدرت و ثروت به وجود میآید. در اینجا به چند حدیث از پیامبر اکرم(ص) و ائمه(ع) درباره این موضوع اشاره میکنیم:
1 - در فتح مکه، یکی از زنان ثروتمند و از خانواده اشراف مرتکب سرقت شد. پیامبر تصمیم به مجازات او گرفتند. اعضای خانواده او و دیگر افراد نزد پیامبر رفتند و از ایشان خواستار عفو و بخشودگی شدند. پیامبر درخواست ایشان را نپذیرفت و ایشان را جمع نمود و فرمود که امتهای پیشین به این دلیل از بین رفتند که با طبقه فقیر و محروم با تبعیض رفتار شده و آنها مورد ستم قرار گرفتهاند.
2 - امام علی(ع) در تبیین علت پذیرش خلافت پس از مرگ عثمان چنین فرمودند:
بهخدا سوگند، خدایی که دانه را شکافت و انسان را آفرید، اگر نه این بود که جمعیتبسیاری گرداگردم را گرفته و به یاریام قیام کردهاند و از این جهت حجت تمام شده است و اگر نبود عهد و مسوولیتی که خداوند از علما و دانشمندان (هر جامعه) گرفته که در برابر شکمخواری ستمگران و گرسنگی ستمدیدگان سکوت نکنند، من مهار شتر خلافت را رها میساختم و از آن صرفنظر مینمودم و آخر آن را با جام آغازش سیراب میکردم (آنوقت) خوب میفهمیدید که دنیای شما (با همه زینتهایش) در نظر من بیارزشتر از آبی است که از بینی گوسفندی بیرون آید! (نهج البلاغه، خطبه3)
3 - در توصیف برنامهها و سیاستهای خویش برای اصلاح توزیع ناعادلانه منابع، امام علی بر بازگرداندن اموال عمومی به ناحق تصاحب شده به بیتالمال چنین تاکید مینماید:
به خدا سوگند! آنچه از عطایای عثمان و آنچه بیهوده از بیتالمال مسلمین به این و آن بخشیده، اگر بیابم به صاحبش بازمیگردانم، گرچه زنانی را به آن کابین بسته و یا کنیزانی را با آن خریده باشند، زیرا عدالت گشایش میآورد و آنکس که عدالت بر او گران آید، تحمل ظلم و ستم بر او گرانتر خواهد بود! (نهجالبلاغه، خطبه 15 )
4 - روزی امام علی(ع) گردنبندی را
بر گردن دختر خود مشاهده کردند. ایشان از دختر خود پرسیدند که این گردنبند از کجاست. وی پاسخ داد که از خزانه به عاریت گرفته است. حضرت خزانه دار را احضار کردند و از وی علت جریان را جویا شدند. خزانهدار گفت که این گردنبند به صورت امانت است و پس از ثبت آن در اختیار قرار داده شده است. حضرت او را مرخص نمود و فرمود که اگر غیر از این میبود، مجازات سرقت را در مورد دختر خویش اجرا مینمود.
از دیدگاه اسلام حاکمان علاوه بر زندگی اجتماعی، باید در زندگی شخصی خود نیز عادل باشند. آنها میبایست وظایف شخصی خود را همچون مسوولیتهای سیاسی - اجتماعی مانند احترام به حقوق شهروندان به انجام رسانند. رعایت عدل و اعتدال در امور شخصی و اجرایی تواما لازم است.
«عاصم»گفت: ای امیر مومنان! اما تو خود با این لباس خشن و آن غذای ناگوار به سر میبری (در حالی که پیشوا و امام ما هستی؟ و بر ما لازم است به تو اقتدا کنیم).
فرمود: وای بر تو! من مثل تو نیستم (وظیفه من غیر از شما است) خداوند بر پیشوایانحق واجب شمرده که بر خود سخت گیرند و همچون طبقه ضعیف مردم باشند، تا نداری فقیر او را هیجان نیاورد که سر از فرمان خداوند برتابد. (نهجالبلاغه، خطبه 209)
علاوه بر رعایت عدالت توسط خود، حاکمان میبایست عدالت اجتماعی را تحقق بخشیده و از تعدی کارگزاران خود یا شهروندان به عدالت جلوگیری نمایند. امام علی علیهالسلام در نامهای به«عثمان بنحنیف انصاری» فرماندار بصره، پس از آنکه به حضرت گزارش داده شد، که یکی از ثروتمندان بصره وی را به میهمانی دعوت کرده و او پذیرفته است میفرمایند:
اما بعد! ای پسر حنیف! به من گزارش داده شده که مردی که از متمکنان اهل«بصره» تو را به خوان مهمانیاش دعوت کرده و تو به سرعت به سوی آن شتافتهای، در حالی که طعامهای رنگارنگ و ظرفهای بزرگ غذا یکی بعد از دیگری پیش تو قرار داده میشد. من گمان نمیکردم تو دعوت جمعیتی را قبول کنی که نیازمندانشان ممنوع و ثروتمندانشان دعوت شوند. به آنچه میخوری بنگر (آیا حلال است یا حرام؟) آنگاه آنچه حلال بودنش برای تو مشتبه بود از دهان بینداز و آنچه را یقین به پاکیزگی و حلیتش داری تناول کن!
آگاه باش! هر مامومی امام و پیشوایی دارد که باید به وی اقتدا کند.
آیا به همین قناعت کنم که گفته شود: من امیر مومنانم؟ اما با آنان در سختیهای روزگار شرکت نکنم؟! و پیشوا و مقتدایشان در تلخیهای زندگی نباشم؟ من آفریده نشدم که خوردن خوراکیهای پاکیزه مرا به خود مشغول دارد، همچون حیوان پرواری که تمام همش، علف است و یا همچون حیوان رهاشدهای که شغلش چریدن و خوردن و پرکردن شکم میباشد و از سرنوشتیکه در انتظار او است بیخبر است آیا بیهوده یا مهمل و عبث آفریده شدهام؟ (نهجالبلاغه، نامه 45)
یکی از جنبههای نظام سیاسی مقبول از دیدگاه اسلام این است که شهروندان باید بتوانند نسبت به نقض قوانین اسلام یا حقوق انسانها اعتراض نمایند. امام علی(ع) در نامه به مالک اشتر که به عنوان حاکم مصر تعیین شده بود، چنین مرقوم داشتند:
برای مراجعان خود وقتی مقرر کن که به نیاز آنها شخصاً رسیدگی کنی! مجلس عمومی و همگانی برای آنها تشکیل ده و درهای آن را به روی هیچکس نبند و بهخاطر خداوندی که تو را آفریده تواضع کن و لشکریان و محافظان و پاسبانان را از این مجلس دور ساز! تا هرکس با صراحت و بدون ترس و لکنت سخنان خود را با تو بگوید، زیرا من بارها از رسول خدا صلیالله علیه و آله و سلم این سخن را شنیدم «ملتی که حق ضعیفان را از زورمندان با صراحت نگیرد، هرگز پاک و پاکیزه نمیشود و روی سعادت نمیبیند» سپس خشونت و کندی آنها را در سخن تحمل کن، در مورد آنها هیچگونه محدودیت و استکبار روا مدار که خداوند بهواسطه این کار، رحمت واسعش را بر تو گسترش خواهد داد و موجب ثواب اطاعت او برای تو خواهد شد. (نهجالبلاغه، نامه 53)
مسلمانان نباید نسبت به کارهای بد و رفتار ظالمانه دیگران بیتفاوت باشند و به طور خاص، باید نسبت به جرمهایی که توسط حکومتها انجام میشود، حساس باشند، زیرا بدترین مجرمها، حاکمان مجرم هستند که بر حق جامعه و امت اسلامی تعدی میکند. امام علی میفرمایند:
کسی که امانت را خوار شمارد و دست به خیانت آلاید و خویشتن و دینش را از آن منزه نسازد درهای ذلت و رسوایی را در دنیا به روی خود گشوده و در قیامت خوارتر و رسواتر خواهد بود و بزرگترین خیانت، خیانت به ملت است و رسواترین تقلب، تقلب به پیشوایان مسلمین والسلام... (نهجالبلاغه، نامه 26)
هرگاه حاکمان اخلاق یا قوانین اسلامی را نادیده بگیرند، باید به ایشان تذکر داده شود و در صورت اصرار بر عملکرد خود، مسلمانان باید اعتراض و در صورت لزوم قیام نمایند تا جلوی نهادینهشدن بیعدالتی گرفته شود. قرآن میفرماید:
شما بهترین امتی هستید که برای [نفع] بشریت آمده است؛ شما امر به معروف و نهی از منکر نموده و به خدا ایمان دارید. (سوره آلعمران، آیه 110) خداوند بیان آشکار بدیها را دوست ندارد، مگر از سوی کسی که مورد ظلم و ستم قرار گرفته است و خداوند شنوا و دانا است. (سوره نساء، آیه 148)
پیامبر اکرم در این مورد چنین میفرماید: بهترین جهاد، کلامی است که در مطالبه عدل در مقابل حکمران ستمگری به زبان آورده میشود.
ایشان همچنین میفرماید: همانا شما امر به معروف و نهی از منکر کنید؛ در غیر این صورت، افراد فاسق و بدکار بر شما مسلط شده و آنگاه حتی دعای افراد نیکوکار در میان شما مستجاب نخواهد شد.
امامان اهل بیت همواره در مقابل ستم حاکمان ظالم ایستادگی نمودند. شاهد روشن و محکم آمادگی ایشان برای فداکاری و تحمل هرگونه مشکل در این مورد، این واقعیت است که جز امام دوازدهم که در غیبت به سر میبرد، همه امامان به شهادت رسیدند و هیچیک با مرگ عادی از دنیا نرفتند. بسیاری از پیروان ایشان نیز کشته شده یا مورد حبس و آزار قرار گرفتند.
تاریخ شیعه مملو از مبارزات و جنبشهای انقلابی است که خواهان پیاده نمودن عدالت و قوانین اسلامی بودهاند. تکاندهندهترین و درسآموزترین حادثه در طول تاریخ شیعه، حماسه کربلا است. در تبیین علت امتناع از بیعت بایزید (خلیفه غاصب اموی) و قیام خود، امام حسین فرمودند: من مرگ را جز سعادت و زندگی و در کنار ظالمان بودن را جز تیرهروزی نمیدانم.
طبری در کتاب تاریخ الامم والملوک از امام حسین نقل مینماید: ای مردم هرکس حاکم جائری را ببیند که محرمات الهی را تجویز نموده، پیمانهای الهی را نقض کرده، برخلاف سنت پیامبر عمل نموده و با دشمنی و گناهکاری با مردم رفتار مینماید و با او با قول یا فعل اعتراض ننماید، او را در جایگاه همان حاکم جائر قرار خواهد داد.
حادثه غمبار کربلا و پیامدهای آن به خوبی روشن ساخت که جامعه اسلامی دچار انحراف جدی از مسیری شده بود که پیامبر اکرم(ص) بنا نهاده بودند. تنها امیدی که برای نجات اسلام و سنت پیامبر و بیداری مردم وجود داشت، این بود که جامعه با ضربه ناشی از حادثهای غمبار و در عین حال اندیشهخیز تکان خورده و به خود آید.
این حادثه چیزی جز فداکاری بزرگ نوه پیامبر نبود. او با دهها تن از یاران و خویشان به شهادت رسید و فرزندش امام سجاد همراه با خواهرش زینب و سایر خانمها و کودکان به اسارت گرفته شدند. در راه کربلا امام حسین پیامبر را در خواب دیدند که فرمود: خداوند میخواهد تو را کشته و ایشان را اسیر ببیند.
بسیاری از اشخاص پس از این فاجعه و مصیبت بزرگ به خود آمدند.
قیامها و جنبشهای متعددی صورت گرفت که نهایتاً به سقوط بنیامیه منجر گشت. خلفای عباسی با شعار انتقامخواهی از بنیامیه و طلب رضا و خشنودی آلمحمد که مورد ستم و تعدی بنیامیه بودند، روی کار آمدند. البته بنیعباس نیز از مسیر عدالت دور شدند و بسیاری از امامان اهل بیت(ع) و شیعیان بیگناه را به شهادت رساندند. شیعیان نیز با تبعیت از امامان خویش از آغاز امید چندانی به خلفای بنیعباس نداشتند و به تلاشهای عدالتخواهانه خود همواره ادامه دادند.
در این میان آنچه از همه مهمتر است این است که امام حسین ثابت نمود شهادت، آرمانی مقدس و وسیلهای کارآمد برای حمایت از اصول و ارزشهای اسلامی و مقابله با ظلم، بیعدالتی و بدعتها میباشد. به همین دلیل است که پیامبر فرمودند: حسین از من و من از حسین هستم.
روشن است که امام حسین از پیامبر بود زیرا وی نهتنها نوه پیامبر بلکه پیرو صادق و مخلص پیامبر بود. اما این مطلب حائز اهمیت است که چرا پیامبر میفرماید: من از حسین هستم.
به نظر میرسد منظور پیامبر این است که بقای اسلام و پیام و رسالت وی نیازمند قیام و شهادت شجاعانه حسین است. اگر حسین و مجاهدت شجاعانه او نبود، اسلام حقیقی و ناب محمدی تداوم نمییافت. در روز عاشورا امام حسین خود چنین گفت: اگر دین محمد جز با کشته شدن من پا بر جا نمیماند پس ای شمشیرها مرا دریابید. آموزه منجی که در اسلام با نام مهدی شناخته میشود فصل مهمی از کتاب قطور عدالت در اسلام است. به طور مثال، پیامبر فرمودند: خداوند برای ما اهل بیت [یعنی پیامبر و خاندانش] زندگی آخرت را بر زندگی دنیا برگزیده است و اهل بیت من رنج و بلای زیادی خواهند دید، سپس آنها از خانه و کاشانه خویش رانده میشوند. سپس مردمی از شرق که پرچمهای سیاه را حمل میکنند، خواهند آمد و حق را مطالبه خواهند نمود. خواست ایشان اجابت نمیشود و لذا جنگ در گرفته و پیروزی ایشان ظاهر میشود.
در این زمان به ایشان پیشنهاد داده میشود که خواستهای نخستین ایشان اجابت خواهد شد، ولی ایشان نمیپذیرند و سرانجام حکومت را به مردی از خاندان من تسلیم مینمایند تا زمین را از عدالت مملو سازد همانطور که از فساد پر خواهد شد. پس هرکس آن زمان را درک کند باید به ایشان پیوسته ولو اینکه لازم باشد روی برف و یخ سینهخیز حرکت کند، زیرا خلیفه الله، مهدی، در میان ایشان است.
منبع: / روزنامه / تهران امروز ۱۳۸۵/۰۹/۰۱
نویسنده : محمد علی شمالی
نظر شما