موضوع : پژوهش | مقاله

قطره چکان؟!


یکی از افتخارات دولت‌ها این است که هزینه‌های مربوط به درمان را کم کنند. یکی از وظایف وزارت رفاه هم همین است. اصولاً رفاه وقتی به وجود می‌آید که شما از امکانات بهداشتی و درمانی مناسب برخوردار باشید و بویژه در مورد درمان دغدغه‌ای نداشته باشید. در بسیاری از کشورهای دنیا بویژه کشورهای پیشرفته، بیمه‌های مختلف مسئولیت درمان بیماران را بر دوش می‌گیرند. رقم بیمه‌ها هم کم نیست. تا آنجا که من می‌دانم هزینه بیمه‌های درمانی در کشوری چون آمریکا بخش مهمی از درآمدهای کارمندان را به خود اختصاص می‌دهد. در اروپا نیز همین طور است. دولت‌ها چندان خود را درگیر نظام بیمه‌ای نمی‌کنند.
از سوی دیگر در برخی از کشورها اما نظام بیمه و درمان کاملاً دولتی و یا شبه دولتی است. مثلاً در چین چنین وضعیتی حاکم است. اما در برخی کشورها نظام بیمه‌ای وجود دارد که نه دولتی است و نه خصوصی. گاه هم دولتی است و هم خصوصی.
ایران از جمله کشورهایی است که در آن نظام بیمه همگانی وجود دارد اما می‌توان به جرأت گفت که این نظام بیمه‌ای تقریباً منحصر به فرد است. در سال‌های اخیر اعلام شده است که از جمله توفیقات دولت این بوده که افراد بیشتری از جامعه را تحت پوشش قرار داده است. قوانین مختلفی هم تصویب شده که دست‌یابی به دفترچه بیمه را آسان کرده است. مسئولین با افتخار اعلام می‌کنند که توانستند افراد تحت پوشش را به دو برابر برسانند. بویژه در مورد بیمه روستائیان توفیقات شایان توجهی داشته‌اند اما سئوال اساسی این است که این حمایت چه مشخصاتی دارد؟
اجازه بدهید برای آنکه بحث بیشتر جا بیفتد به یک نمونه دم‌دستی اشاره کنم.
یکی از آشنایان برگه آزمایشگاهی را به من نشان داده است که شاید بتواند به روشن‌تر شدن بحث کمک کند.
در قسمت بالای این برگه با خط درشت سال نو تبریک گفته شده و در زیر آن نام و مشخصات بیمار و دکتر مربوطه درج شده و در ذیل آن مشخصات آزمایش آمده است. یک آزمایش معمولی خون که میزان قند و چربی و اسید اوریک و... بدن را تعیین می‌کند. در خط بعدی نوع پذیرش نوشته شده است که کلمه تأمین اجتماعی آمده، یعنی بیمار دارای دفترچه تأمین اجتماعی بوده است.
مجموع هزینه‌ها را 41048 تومان ذکر کرده و سهم بیمار 30600 تومان... از این دو عدد نسبت گرفتم و معلوم شد که دفترچه سازمان تأمین اجتماعی برای این بیمار و برای یک آزمایش خون ساده تنها به قدر 25 درصد مؤثر بوده و 75 درصد هزینه‌ها سهم خود بیمار شده است.
ممکن است هزینه این آزمایش با همین مشخصات در یک شهر و دیار دیگر و یا در یک مرکز درمانی در یک منطقه دورافتاده بسیار کمتر از این باشد. و در آن صورت سهم بیمار به 50 درصد هم نرسد اما بیماری که در یک شهر بزرگ زندگی می‌کند هم نیازمند درمان است و او هم حق بیمه می‌پردازد و تصورش این است که با دفترچه‌ای که در دست دارد می‌تواند بخش اعظم هزینه‌های درمانش را نظام بیمه‌ای بپردازد وگرنه خود را تحت پوشش احساس نمی‌کند.
اگر قرار باشد گسترش حوزه تحت حمایت سازمان تأمین اجتماعی و یا وزارت رفاه به بهای محروم شدن سایر افراد و بیمه‌شدگان قدیمی‌تر از بخش عمده‌ای از حمایت‌های بیمه‌ای بینجامد، با عذرخواهی باید گفت به این گسترش حوزه و یا افراد تحت پوشش توفیق نمی‌گویند. این افتخار که مثلاً مسئول محترمی بگوید 5 میلیون ایرانی جدید به افراد تحت پوشش نظام بیمه‌ای کشور افزوده شده وقتی شوق برانگیز خواهد بود که افراد جدید به بهای تنگ‌تر شدن جای افراد قدیم به مجموعه بیمه اضافه نشده باشند. نظام بیمه تعریف دارد یعنی اینکه شما به پشتوانه آن بتوانید در رابطه با درمان و هزینه‌های درمانی دغدغه‌مند نباشید اما اگر قرار باشد سهم شما از تامین هزینه‌های درمانی هر سال نسبت به سال گذشته بیشتر بشود مفهومی که از بیمه و حمایت‌های بیمه‌ای در ذهن دارید منقلب خواهد شد. ناگفته پیداست که افزایش عائله جدید به هر قیمتی برای سازمان تامین اجتماعی و یا سازمان «خدمات درمانی بدون اندیشه به تامین هزینه‌های این حجم از عائله‌مندی مشکلات دولت و تعهدات هزینه‌ای او را هر روز بیشتر و بیشتر خواهد کرد و در نتیجه کار به جایی خواهد رسید که این دفترچه‌های بیمه که زمانی چتر مطمئنی در روزهای توفانی بیماری بر سرتان بود چنان فرسوده و پاره پاره شود که ترجیح بدهید هرگز بازش نکنید و آن را بر سرتان نگیرید.
در اینکه کارگزاران و دلسوزانی در دولت هستند که با زحمات زیاد و شوق فراوان می‌خواهند سقف خدماتشان را بالا ببرند و گره از کار بندگان خدا و بویژه آنها که محرومترند بگشایند تردیدی نیست اما باید به این هم اندیشه داشت که این شوق و عزم و اراده را که نیت بالقوه باید خواند چگونه و با چه راه و روشی باید به فعلیّت رساند. ناگفته پیداست که سازمانی نظیر تأمین اجتماعی بضاعت محدودی دارد و اگر بی‌حساب و کتاب بر حجم عائله و تعهداتش بیفزائیم بی‌آنکه به فکر تأمین هزینه‌های فزاینده‌اش باشیم ناگزیر و به تدریج چنان ناتوان خواهد شد که خسته و از نفس افتاده ناگهان از حرکت باز می‌ماند و چشم برهم می‌گذارد. همچنان که به فکر گسترش حوزه خدمات‌رسانی خود و بیان آمارهای شوق‌انگیز و غرورآفرین و افزودن اعداد و صفرهای تازه و درصدهای درشت رشد هستیم به فکر حجم و کیفیت و اندازه و سهم این خدمات هم باید باشیم. نکته مهم دیگر اینکه هرگونه تلاش در جهت وابستگی هرچه بیشتر نظام تأمین اجتماعی به دولت و بودجه‌های دولت (که سرنوشت مختوم و ناگزیر افزایش تعهدات و گستره خدمات آن بدون ایجاد سازوکاری مناسب برای افزایش درآمدهای منطقی و پایدار آن خواهد بود) جدای بحث الزام ناگزیر دولت برای کاستن از حجم خود و کاهش هزینه‌های جاری و محدودتر کردن وابستگی به درآمدهای نفتی (طبق برنامه پنجساله و سند چشم‌انداز و اصل 44) این سازمان را وارد گردابی خواهد کرد که بیرون آمدن از آن بسیار سخت و دشوار خواهد بود. گردابی که محصول آن تنها نوشاندن آب با قطره چکان به انبوه تشنگان خواهد بود که حاصلی جز غبن و حسرت ندارد و اگر تشنگی نیفزاید دهانی هم حتی تر نخواهد کرد و جگر تفته‌ای را به قدری قرار نخواهد رساند.


منبع: / روزنامه / اطلاعات ۱۳۹۰/۱/۲۹
نویسنده : فتح‌الله آملی

نظر شما