موضوع : پژوهش | مقاله

آسبب‌شناسی کودک‌آزاری در ایران


کودک‌آزاری رفتاری است که کودک مورد انواع آزارهای جسمی، جنسی، بی‌توجهی و سوءرفتارهای عاطفی قرار می‌گیرد. هر نوع کوتاهی و غفلت یا ارتکاب به هر عملی که بهداشت و سلامت جسمانی و روانی کودک را به مخاطره اندازد و خدشه‌ای بر آن وارد کند کودک‌آزاری قلمداد می‌گردد. امروزه کودک‌آزاری به عنوان یکی از اولویت‌ها و مسائل اجتماعی، بهداشتی و درمانی در کشورهای مختلف جهان مطرح است. کودک‌آزاری از هر نوع آن در جوامع مختلف مذموم است و در بسیاری از کشورها جرم تلقی می‌شود و برای مرتکب آن عواقب قانونی در نظر گرفته شده است.
کودک‌آزاران به شیوه‌های متفاوتی کودکان را مورد آزار قرار می‌دهند، اگر به گونه‌ عمدی کودک مورد آزار جسمی قرار گیرد، کودک‌آزاری جسمی اتفاق افتاده است. کودک‌آزاری جسمی ناشی از تنبیه‌های شدید جسمی، حمله آگاهانه و عمدی به کودک مثل سوزاندن، گاز گرفتن، بریدن، هل‌دادن، تابیدن اندام‌ها، شکنجه، ضربات، زخم‌ها و شکستگی‌هاست، و در صورتی که هر نوع فعالیت جنسی با یک کودک قبل از سنی که بتواند رضایت قانونی داشته باشد انجام شود، کودک‌آزاری جنسی انجام شده است.
بی‌توجهی و غفلت والدین از تأمین نیازهای اساسی کودک که برای زیستن ضروری است گونه دیگری از کودک‌آزاری است. غفلت به منزله رابطه اندک والدین با کودک است که به اهمال در تغذیه، سلامت، پوشاک، نظافت، تربیت، مراقبت پزشکی، حمایت از ابراز عشق و علاقه است. والدینی که کودکان را مورد سرزنش قرار می‌دهند، طرد می‌کنند، توقع نامتناسب از آن‌ها دارند، وابستگی‌های عمیق ایجاد می‌کنند، بی‌مهری می‌کنند، تبعیض‌گرانه رفتار می‌کنند و با خلقیات متفاوت و متعارض با کودک رفتار می‌کنند، کودک را مورد کودک‌آزاری عاطفی قرار داده‌اند.
کودک‌آزاری یکی از انواع خشونت‌های خانگی است و نظریه‌های گوناگونی به موضوع خشونت‌های خانگی و عوامل مؤثر بر بروز این خشونت‌ها پرداخته‌اند، نظریه‌پردازان زیستی وجود اختلالات زیستی را عاملی برای بروز رفتارهای خشونت‌آمیز دانسته‌اند، پژوهشگران در مورد خشونت‌های خانوادگی‌ نشان‌ داده‌اند افرادی که به خشونت فیزیکی دست می‌زنند، واکنش‌های فیزیولوژیکی شدیدی به محرک‌های مثبت و منفی نشان می‌دهند که چنین واکنشی ممکن است تحمل آن‌ها را کاهش دهد و در نتیجه منجر به خشونت شود، مطالعات نشان داده است افزایش نوراپینفرین، دوپامین، و سروتونینی، تحریک‌پذیری را افزایش داده و می‌تواند منجر به بروز انواع گوناگون خشونت شود، رویکردهای روانشناختی، خشونت‌‌گری را یکی از ویژگی‌های شخصیتی برمی‌شمارند و بر این باورند که صفت خشونتگری به دلیل مورد تنبیه و خشونت قرار گرفتن در دوران کودکی در فرد ایجاد می‌شود و فرد خشونت دیده به فرد خشونتگر بدل می‌شود. نظریه‌هایی که در تبیین‌ این پدیده بر آسیب‌شناسی روانی خشونتگران می‌پردازند بر این انگاره هستند که خشونتگران مبتلا به بیماری‌های ذهنی و روانی هستند. این افراد تمایل دارند که ناراحتی‌های خود را بر نزدیکترین اشخاص خود و کسانی که آنها را هر روز می‌بینند اعمال کنند. خشونت خانگی با ناپختگی، افسردگی، اسکیزوفرنیا و چندین اختلال شخصیت دیگر ارتباط دارد، اعتیاد به مواد و استفاده از داروهای غیرمجاز و روانگردان نیز می‌تواند عاملی برای بروز خشونت‌های خانگی باشد.
«گود» خانواده را مانند هر نظام یا واحد اجتماعی دیگر دارای نظامی اقتداری می‌شناسند و هرکس را که به منافع مهم خانواده بیشتر از دیگران دسترسی دارد جهت‌دهنده سایر اعضای خانواده به سوی انسجام ساختار خانواده می‌شناسد، اما افرادی را که در وضعیت ضعیف اجتماعی ـ اقتصادی قرار دارند و توانایی منسجم نگهداشتن ساختار خانواده را ندارند، و تنها منابع اقتدارشان قدرت بدنی است، دست به انجام خشونت‌های خانگی و از جمله کودک‌آزاری می‌زنند تا از این ساختار خانواده را پایدار نگاه دارند، پژوهش‌ها نیز نشان داده‌اند در خانواده‌هایی که فقر اقتصادی وجود دارد و والدین تحصیلات پایینی دارند و موقعیت اجتماعی مناسبی ندارند میزان بروز خشونت‌های خانگی بالاست. براساس نظریه محرومیت ـ تهاجم، کلیه رفتارهای پرخاشگرانه و بویژه خشونت را ناشی از محرومیت و ناامیدی می‌دانند و نشان داده‌اند که انسانهایی دست به عمل خشونت‌آمیز می‌زنند که تحت تأثیر نوعی محرومیت و ناکامی در دستیابی به هدفهایشان قرار داشته‌اند. در نظریه یادگیری اجتماعی، خشونتگری نوعی رفتار آموخته شده است که فراگیری آن براساس مشاهده انجام می‌شود و مورد تشویق قرار گرفتن الگوی خشونت گر به تقویت رفتار خشونتگرایانه و بروز آن مؤثر است. الگوهای رفتارهای خشونت‌آمیز در خانواده و در ساختارهای فرهنگی جامعه نهفته است. اشتراوس و همکاران، مراحل زیر را در یادگیری خشونت از طریق خانواده مشخص کرده‌اند، اولین مرحله، مرحله‌ای است که در آن فرد فرامی‌گیرد افرادی که یکدیگر را دوست دارند نیز نسبت به هم رفتار خشونت‌آمیز انجام می‌دهند، سپس نبود منع اخلاقی در مورد خشونت در برابر افراد، خانواده را فرامی‌گیرد و درنهایت، نتیجه این خواهد شد که اعضای خانواده می‌آموزند درصورتی‌که نتوانند از راه‌های دیگر مشکل را حل کنند خشونت خانوادگی را مجاز بدانند. خانواده مکانی مقدر و زمین تمرین برای مشاهده و تجربه‌آموزی رفتار خشونت‌آمیز است. کوکی براساس نظریه سیستمی کودکان آزار دیده را در یک سیستم خانوادگی مفروض می‌دارد که سپر بلای افراد خانواده هستند، یک کودک خاص در خانواده ممکن است به عنوان عضو منحرف برچسب گرفته و در این زمان است که اختلافات والدین بر سر کودکی که نقش سپر بلا را به او داده‌اند خالی شود و او هدف حمله‌های خشونت‌آمیز و خصومت‌ها قرار می‌گیرد.
قربانیان کودک‌آزاری، نه فقط در دوران رشد خود با رفتارهای آزاردهنده جسمانی و روانی روبه‌رو می‌شوند، بلکه عوارض منفی طولانی را از نظر جسمانی، روانی و اجتماعی تجربه می‌کنند، این پیامدها به صورت تاخیر در رشد، امتناع از رفتن به مدرسه، بروز رفتارهای آزارگرانه، پرخاشگری، انجام اعمال مخاطره‌آفرین، اعمال جرائم اجتماعی و بروز اختلالات روانی به صورت مشکلات هیجانی و عاطفی عمیق در کارکردهای روانشناختی و روابط بین فردی بروز می‌یابد، مشکلات ناشی از کودک‌آزاری گاهی به صورت اختلالات شناختی، تجربه‌ای، کاهش اعتماد به نفس، افسردگی، اختلالات، ‌اختلالات شخصیت، هجوم ترس‌های ناگهانی، اضطرابی، ابتلای به سایکوتیک، افکار خودکشی و ترس نمودار می‌شود در مورد پیامدهای PTSD بیماریهای کودک‌آزاری می‌توان گفت برخی آثار آن به محض صورت گرفتن آزار در کودک دیده می‌شود و در برخی موارد نیز آثار آن ممکن است تا دوران نوجوانی و بزرگسالی بروز نکند که به آن تاثیرات خفته یا پنهان کودک‌آزاری گویند.
کودک آزاری از جمله آسیب‌های اجتماعی است که به دلیل گستردگی عوامل موثر برآن و تاثیرات عمیقی که این عوامل بر رشد و شخصیت کودک، خانواده و اجتماع می‌گذارد باید به عنوان یکی از اولویت‌های برنامه‌ریزی‌های روانی ـ اجتماعی پیشگیری از آن مورد توجه قرار گیرد. از جمله مشکلاتی که در زمینه برنامه‌ریزی برای پیشگیری از کودک‌آزاری در ایران وجود دارد ابهامات قانونی در برخورد با کودک‌آزاران، خصوصاً والدینی است که در رابطه با فرزندان خود مرتکب خشونت می‌شوند، براساس آمارهای موجود 90 درصد از موارد کودک‌آزاری در خانواده انجام می‌شود (پزشکان بدون مرز، 1385) اما براساس قوانین فعلی در ایران، اقدامات والدینی که به منظور تادیب یا حفاظت کودکان انجام می‌گیرد مشروط به اینکه در حد متعارف تادیب و حفاظت باشد جرم نیست، مشخص نبودن حدود قانونی در این مورد دست قاضی را برای صدور حکم در این موارد محدود می‌کند و دست والدین خشن و بی‌مسئولیت را برای اعمال خشونت باز نگاه می‌دارد و در غیاب قانونی مدون برای جلوگیری از کودک‌آزاری هر روز کودکان بی‌شماری مورد آزار و اذیت قرار می‌گیرند وجود این محدودیت‌های قانونی مانع از برخورد صحیح و صریح نیروهای انتظامی و امنیتی با این مشکل می‌شود. از سوی دیگر به موجب ماده 207 قانون مجازات اسلامی در صورت ارتکاب والدین به قتل کودک، آنها محکوم به قصاص می‌شوند؛ اما اگر قاتل کودک، پدرش باشد، ماده 220 قانون مجازات اسلامی او را از قصاص معاف کرده است و چنانچه کودکی از سوی پدر یا مادرش مورد آزار و صدمه جسمی یا روانی قرار گیرد (البته اگر این اقدامات خارج از شمول اقدامات تربیتی باشد) مرتکب به مجازات مقرر محکوم می‌شود. اما برای حمایت از کودک بزه دیده و جلوگیری از ایراد صدمات دیگر از سوی شخص بزهکار پس از تحمل مجازات هیچ تدبیری اندیشیده نشده است. در نتیجه کودک بزه دیده به محیط مجرمانه سابق اعاده و تحت سرپرستی بزهکار دیروز قرار می‌گیرد و این محدودیت‌ها قانونی و حمایتی مانع از عملکرد قاطع و موثر پلیس در راستای ممانعت از بروز پدیده کودک‌آزاری می‌گردد.
در پایان با توجه به پژوهش‌های انجام شده در مورد کودک‌آزاری در ایران، موارد ذیل به عنوان پیشنهاد مطرح می‌شود:
1ـ شناسایی کودکان در معرض خطر و حمایت از آنها.
2ـ حمایت از خانواده‌هایی که با مشکلاتی همچون فقر اقتصادی، بیماری‌های روانی، اعتیاد و زندانی شدن روبرو هستند.
3ـ انجام کارهای فرهنگی برای آشنا ساختن خانواده‌ها با روش‌های تربیتی درست و آگاه ساختن آنها با مصادیق کودک‌آزاری.
4ـ حمایت‌های روانی ـ اجتماعی از کودکان و نوجوانانی که مورد آزار قرار گرفته‌اند به لحاظ زیستی، روانی و اجتماعی.
5ـ ایجاد مراکز مناسب با مصادیق صحیح تربیتی و امکانات لازم جهت نگهداری و حمایت از کودکانی که مورد آزار قرار گرفته‌اند.
6ـ ایجاد اصلاحاتی در قوانین سرپرستی و حمایتی برای پیشگیری از بروز کودک‌آزاری.
7ـ مداخله‌های اصلاحی و تربیتی در خانواده‌هایی که کودکان خود را مورد آزار قرار می‌دهند.
8ـ پیگیری و نظارت بر وضع زندگی کودکانی که مورد آزار واقع شده‌اند.
9ـ آگاه‌سازی جامعه با نشانه‌های کودک‌آزاری و کمک‌گرفتن از مردم برای گزارش موارد کودک‌آزاری به مراجع قضایی.

 

منبع: / روزنامه / اطلاعات ۱۳۹۰/۲/۵
نویسنده : غنچه راهب

نظر شما