خیزش جدید ملتهای خاورمیانه
یکم) با آغاز حرکتهای مردمی برای رهایی از نفوذ آمریکا و رژیمهای دیکتاتور عرب، خاورمیانه اینک در آستانه یک دگرگونی اساسی قرار گرفته است. این حرکت، نخست از تونس آغاز شد و به سرعت در جهان عرب گسترش یافت تا جایی که اکنون رژیم دیکتاتوری قذافی در آستانه فروپاشی کامل قرار دارد. دلایل متعددی برای قیام ملتهای عرب وجود دارد که مهمترین آنها وجود دیکتاتورهای وابسته به آمریکا و رژیم صهیونیستی و رفتارهای سیاسی غیرمنصفانه آمریکا با ملتهای عرب است. آمریکا بدون توجه به ساختارهای سنتی کشورهای اسلامی تلاش کرده است تا در راستای حفظ امنیت مرزهای فلسطین اشغالی، رژیمهای عرب را به سرکوب هرگونه حرکت ضداسرائیلی تشویق کند. نتیجه این امر، به تراکم خشم و نفرت ملتها از رفتار غیرانسانی آمریکا نسبت به ملتهای عرب منطقه و انفجار خشم عمومی این ملتها منجر شد. به همین دلیل قیام مردم تونس، مصر، یمن، لیبی و... تقریباً برای آمریکا و غرب غافلگیر کننده بود و این کشورها نتوانستند استراتژی مشخصی برای مهار خیزش مردم ارائه دهند.
دوم) اوضاع سیاسی خاورمیانه با روی کار آمدن رژیمهای غیرهمسو با آمریکا و اسرائیل دستخوش تحولات عمیقی خواهد شد. این تحولات قطعاً به سود آمریکا و رژیم صهیونیستی نخواهد بود، زیرا بازتعریفی که از خاورمیانه جدید صورت خواهد گرفت، کاملاً با معیارها و فرمولهای آمریکا و غرب فاصله دارد. به موجب این بازتعریف، خاورمیانه درآینده براساس منافع ملتها شکل خواهد گرفت و نقش مدیریتی آمریکا و غرب به عنوان قدرتهای فرامنطقهای کم رنگ خواهد شد. در این صورت قدرت تأثیرگذاری رژیم اسرائیل در خاورمیانه رو به افول خواهد گذارد و این رژیم دچار انزوا و در نهایت فروپاشی خواهد شد. در هر حال، خاورمیانه اکنون برفراز یک آتشفشان قرار دارد که این آتشفشان در صورت انفجار، تأثیرات دراز مدت خود را برمنطقه و جهان باقی خواهد گذارد.
کارشناسان براین باورند که در یک فرایند زمانی کوتاه، هیچ یک از رژیمهای دیکتاتور عرب نخواهند توانست در برابر انقلاب ملتهای عرب ایستادگی کنند و دیر یا زود سرنگون خواهند شد. سرنگونی رژیمهای عرب وابسته به آمریکا این فرصت را برای ملتهای عرب به وجود خواهد آورد که در تعاملات آینده خود با رژیم صهیونیستی، تجدیدنظر کنند. خروجی این تجدیدنظرها، لغو موافقتنامههای غیرعادلانه صلح اعراب و اسرائیل و تشکیل یک جبهه قدرتمند اسلامی ـ عربی برای مقابله با رژیم صهیونیستی و طرد این رژیم از خاورمیانه خواهد بود.
سوم) چند سال پیش وقتی غرب از خاورمیانه جدید سخن میگفت، گمانش این بود که با اتکا به سه عنصر نظامی در منطقه، دیکتاتوری دست نشانده حاکم بر اکثر ملتها و جریانهای روشنفکری غرب زده و سرسپرده، خواهد توانست امواج آرمانگرایی و ظلم ستیزی را مهار کرده و از بین ببرد.
اشغال افغانستان و عراق، آنچنان آنها را به خود غره کرد که حتی از حمله نظامی و تسخیر ایران نیز سخن گفتند. ناکامی اسرائیل در جنگ 33 روزه، خوش خیالانه بودن طرح آمریکایی خاورمیانه جدید را رو کرد. مقاومت حماس در جنگ 22روزه، احتضار آن را به نمایش گذاشت و حضور میلیونی مردم در نه دی 88 در ایران، تیرخلاص را به آنان شلیک کرد. حال وقت آن است که ملتهای منطقه، خاورمیانه جدید خود را به رخ مستکبران جهانی و دنبالههای دیکتاتورشان در کشورهایی همچون مصر، تونس، اردن، یمن، عربستان سعودی، لیبی و... بکشند.
همانگونه که موج جدید انقلاب اسلامی در چالش با غرب بر بستر احیای عدالت و مبارزه با فساد و فقر و تبعیض و اشرافیت شکل گرفت و استکبار داخلی و خارجی را همزمان آماج قرار داد، خیزش جدید ملتهای خاورمیانه نیز در نخستین گام، فقر، تبعیض، ناکارآمدی، فساد و اشرافیت دیکتاتوری مورد حمایت غرب را هدف گرفته است.
چهارم) صاحبنظران با توجه به اوضاع کنونی معتقد هستند آخرین حربهای که برای غرب در برابر این سونامی باقی مانده است، تلاش برای تحمیل گفتمانی بر این نهضت است که این مبارزه همهجانبه علیه استکبار داخلی و خارجی در کشورهای خاورمیانه را فاقد منشور و راهبرد و برنامه مشخص اعلام کند. شاید بتوان منشور جامعی را که امام علی(ع) برای حکومت مصر تنظیم کرده و در عهدنامه مالکاشتر در تاریخ به امانت سپرده است، یکی از کرامات آن حضرت دانست.
نگاهی به نامههای 38 و 62 نهجالبلاغه که خطاب به مردم مصر صادر شده است و نیز فرازهای عهدنامه مالک و تطبیقش با فریادهای امروز مردم مظلوم مصر علیه فقر و فساد حکومت خودکامگان و اشراف، کافی است تا نشان دهد اسلام ناب محمدی و جریان «لیقوم الناس بالقسط» برای بازگویی آرمانها و مطالبات و درانداختن طرحی نو در خاورمیانه جدید، نیازی به تفالههای تفکر الحادی و لیبرالیستی ندارد: «اندوه من از این است که مشتی بیخرد و تبهکاران این امت، حکومت را به دست گیرند و مال خدا را میان خود دست به دست گردانند و بندگان خدا را خدمت گیرند و با نیکان در پیکار شوند و فاسقان را یاران خود سازند.... اگر نه از حکومت اینان بر شما بیم داشتم، هرگز شما را برنمیانگیختم و تحریصتان نمینمودم.... روی به رزم دشمنانتان نهید، خدایتان بیامرزاد.
در خانهها منشینید که به ستم گرفتار خواهید شد ـ بخشی از پیام امیرالمؤمنین(ع) به مردم مصر هنگام اعزام مالک اشتر به آن کشور. نهجالبلاغه، نامه 62»
مالک اشتر هیچگاه به مصر نرسید، اما امروز و پس از قرنها این صدای عدالتخواهی و اشرافیت ستیزی است که دوباره از مصر برخاسته است.
پنجم) در سال 2006 میلادی «کاندولیزا رایس» در زمان جنگ اسرائیل ـ لبنان، حرف از خاورمیانه جدید زده بود و قبل از آن، یکی از روزنامههای آمریکایی در سال 2004 میلادی با چاپ نقشهای، جغرافیای جدید برای خاورمیانه ترسیم کرده بود؛ چیزی که بیشتر شبیه به تراوشات ذهنی یک خوابگرد سیاسی بود. اما امروز مردم عرب تصمیم گرفتهاند خود خاورمیانه جدید را خلق کنند، آنهم نه با تغییرات در مرزهای جغرافیایی، بلکه با تغییر ریاست جمهوریهای مادامالعمر که چند دهه گذشته را با سرکوب خواستههای مردمی و جلوگیری از روند اصلاحات سیاسی و اقتصادی، مانع از توسعه همهجانبه کشورهای خود شدهاند.
ششم) اتفاقات در حال وقوع در کشورهایی که فاصله چندانی با ما ندارند و به عبارتی همسایگان ما در منطقه خاورمیانه شمرده میشوند، موضوعی است که بدون شک بر محیط کلی خاورمیانه و کشورهای منطقه تأثیرگذار خواهد بود. این تحولات اگر چه از تونس آغاز شد و تا مصر ادامه یافت، اما قابل انکار نیست که در بخشی دیگر از کشورهای عربنشین نیز تأثیر بسزایی خواهد داشت که امروز شاهد تأثیر آن بر یمن، اردن، لیبی و... هستیم.
صاحبنظران مسائل سیاسی در بررسی مسائل موجود در منطقه معتقدند اگر این تحولات به همین شکل ادامه پیدا کند و کشورهایی که در حال تحول هستند، به اهداف خود ـ با توجه به آنچه که تاکنون اعلام کردهاند ـ دسترسی پیدا کنند و با در نظر گرفتن این زمینه که اکثریت مردم آنها مسلمان هستند، میتوان شکلگیری خاورمیانه جدید اسلامی را در منطقه پیشبینی کرد؛ خاورمیانهای که تفکر اسلامی، وجه غالب آن خواهد بود. به عقیده آنها با توجه به این موضوع که تفکر اسلامی تفکر غالب در این منطقه است، میتوان گسترش این تفکر را پیشبینی کرد.
هفتم) کارشناسان مسائل سیاسی خاورمیانه درباره شکل گیری خاورمیانه جدیداسلامی با توجه به تحولات در حال وقوع در منطقه معتقدند؛ تحولات منطقه آفریقا البته متصل به تحولات خاورمیانه است. از نظر جغرافیایی، خاورمیانه براساس بیشترین برداشتی که در این خصوص انجام شده، در واقع شامل 17 کشور است که شامل ایران و عراق؛ هفت کشور شبه جزیره عربستان، اردن، سوریه، لبنان و فلسطین میشود. البته بخشی از مصر هم شامل شبهجزیره سینا، در مرزبندی خاورمیانه قرار میگیرد و ادامه این مرزها آفریقاست که در بعضی اصلاحات، خاورمیانه را تا آفریقا گسترش دادهاند، ولی دیدگاه غالب جغرافیدانان بر این است که شمال آفریقا جزو خاورمیانه نیست.
این تحلیلگران مسائل سیاسی خاورمیانه، با اشاره به اینکه منطقه ما پس از تحمل و تجربه یک دوره نزدیک به دویست ساله از استعمار و استیلای غرب بر ممالک اسلامی، نوعی بازخیزی را تجربه میکند. بر این نکته تاکید کردهاند که در این منطقه، مردم مسلمان در خاورمیانه، جنوب شرقی آسیا، شمال آفریقا و آمریکای لاتین، یک بازخیزی هویتی را تجربه میکنند که پایه و اساس آن، یکی تکیه بر فرهنگ بومی و دیگری مبارزه با استیلای خارجی است. وجه مشترک تمامی جنبشها از اندونزی تا شیلی، همین دو هدف است و با توجه به پررنگ بودن جنبه بومی آن در جاهایی که اکثریت آن را مردم مسلمان تشکیل میدهند، این بومیگرایی به معنای بازگشت به اسلام است.
اساس رویکرد فرهنگی این تحولات در این کشورها، رویکرد به اسلام است و کشورهای اسلامی اعم از اینکه در خاورمیانه هستند یا نیستند، یک بازخیزی منطقهای از جنس انقلاب ضداستعماری ایران را تجربه میکنند. این تحولات در کشورهای منطقه بهشدت در حال پیگیری است. منطقه به شکل یک فنر درآمده است که هر لحظه آماده پریدن و رهاشدن است و این پتانسیلی است که در حال حاضر در بیشتر کشورهای منطقه وجود دارد.
هشتم) درست پیش از دو قرن پس از ورود ناپلئون به مصر (که به عنوان نقطه آغاز خاورمیانه مدرن شناخته میشود)، حدود 80 سال پس از زوال امپراتوری عثمانی، 50 سال پس از پایان دوران استعمارگری، و کمتر از 20 سال پس از پایان جنگ سرد، اکنون دوران آمریکایی خاورمیانه، یعنی چهارمین بخش از تاریخ مدرن منطقه، پایان یافته است. این قلم در خاتمه تاکید دارد که دوران تسلط ایالات متحده بر خاورمیانه پایان یافته و دوران جدیدی در تاریخ این منطقه حساس و مهم آغاز شده است. به دلیل ظهور و فعالیت بازیگران جدید و نیروهای جدیدتر که برای نفوذ بیشتر بر منطقه باهم در حال رقابت هستند، واشنگتن برای تسلط مجدد بر این منطقه، مجبور است به جای تکیه بر قوه قهریه و نیروی نظامی، بیشتر روی دیپلماسی تکیه و سرمایهگذاری کند. گرچه میدانیم از این دیپلماسی مبتنی بر پایه زور و خوی استکباری هم دیگر کاری برنمیآید و دنیا باید بپذیرد که آمریکا قدرتی در حال اضمحلال است و تزش در خلق خاورمیانه جدید، با شکست مواجه شده است.
منبع: / روزنامه / اطلاعات ۱۳۸۹/۱۲/۱۸
نویسنده : اسدالله افشار
نظر شما