مشروطه; درسهای ناتمام !
روزنامه همشهری چهارشنبه 17 مرداد ,1375 7 آگوست ,1996 سال چهارم , شماره 1036
گفت و گویی به مناسبت سالگرد انقلاب مشروطیت ایران بخش آخر
اشاره: در سلسله بحث های بررسی انقلاب مشروطه ایران, درباره مفهوم و
برداشت های مبدعان ,پیامدهای انقلاب مشروطیت و.. . پرسش هایی از این
دست مورد بحث و گفت وگو قرار گرفت. آخرین بخش میزگرد حاضر به علل و
عوامل عدم شکل گیری موفق انقلاب مشروطه می پردازد.
. دکتر یزدانی: . در مورد پیامدهای مشروطیت یا آثار و نتایج به نظر
من اگراز بعد سیاسی نگاه کنیم عمده ترین نتیجه اش این بود که نوع
حکومت جدید و یک رژیم سیاسی جدید در ایران به وجود آمد که تا آن زمان
ایرانیان هیچگونه سابقه ای نسبت به این مسئله نداشتند یعنی یکباره
این بار سلسله حکومتهای استبدادی بعداز قرنهای متمادی درایران
شکسته شد و نوع حکومت جدیدی به ایرانیان معرفی شد. که یک مبنایش
قانون اساسی و وجود مجلس نمایندگان بود و همینطور شناختن برخی
آزادی های فردی و اجتماعی برای ایرانیان به همراه داشت, همین طور
ناشی شدن مشروعیت سیاسی از اراده ملت. اینها همه مسائلی بودکه
برای ایرانی ها تازگی داشت و برای اولین بار به ایرانیان معرفی
می شد. در این هم تردیدی نیست که هیچکدام از این اصول به صورت
واقعی در ایران عملی نمی شد. من فکر نمی کنم در ایران هیچکس روی این
مسئله صحه بگذارد که دقیقا این مسائل اجرا شد, نه نشد. یعنی ما
می دانیم که ایرانیان به صورت واقعی از آزادیهای سیاسی برخوردار
نشدند. مجلس ما در بیشتر موارد در طی دوره نظام مشروطیت نه در دوره
انقلاب مشروطیت, در دوره ای که ما نظامی به عنوان نظام مشروطیت در
ایران داشتیم کاریکاتور یک مجلس بود.
این حکومتها مرتب در انتخاب نمایندگان اعمال قدرت می کردندو حتی
دستگاه تبلیغاتی نظام سلطنتی استبدادی که در ایران بود به جای
اینکه مشروعیت سیاسی را از ملت ناشی بداند, باز ناشی از فره ایزدی
می دانست و این را در تبلیغات خودش عنوان می کرد. بنابراین ایرانیان
به معنای واقعی کلمه از این مواردی که قرار بود مشروطیت برای آنها
به ارمغان بیاورد برخوردار نشدند اما این نکته هم به نظر من اهمیت
دارد که در عین حال آگاهان سیاسی در جامعه ایران, حداقل به این نکته
واقف شدند که اگر حکومتی در ایران نوعی رژیم استبدادی راحاکم
می کند, این انحراف ازاصول مشروطیت است که بایدباشد. بنابراین در
زمان هایی که حکومت استبدادی تضعیف شد مردم توانستند مجددا حرکتی
راآغاز کنند برای احقاق آن حقوق از دست رفته خودشان یعنی برای
مثال به محض اینکه حکومت رضاشاه ساقط می شود, مدت دوازده سیزده سال
در ایران مجددا جنبشی صورت می گیرد. برای اینکه آن حکومت مشروطه, هم
در راستای مبارزه با استبداد و هم استعمار بتواند دوباره احیا شود و
همین گونه در سالهای بعد از کودتای 28 مرداد در سالهای مثلا 39 تا
41 که حکومت دوباره اندکی سست می شود و باز یک حرکت مجددی را می بینیم
در بین مردم آغاز می شود. یعنی مشروطیت به مردم نوعی تفکر جدید را
ارائه می دهد که بتوانند در لوای آن برای خواسته های انسانی وسیاسی
و اجتماعیشان مبارزه کنند. به اعتقاد من مشروطیت یکی از پدیده هایی
در جامعه ایران است که به شدت بر فرهنگ جامعه ایران تاثیر می گذارد
و موجب یک سلسله تحرکات فرهنگی درسالهای بعد از خود مشروطیت
می شود. یعنی ما مثلا در عرصه شعر نگاه کنیم, که در واقع میراث هنر
اصلی ماست, می بینیم کلا مضمون و فرم شعر عوض می شود, شاعران جدیدی
وارد کار می شوند که مفاهیم جدیدی را وارد شعر قدیم ایران می کنند
برای اولین بار نثر جدید سیاسی بوجود می آید. این شیوه نوشتاری دوره
مشروطه, ارتباط ما را کاملا با سنن کاتبان دیوانی گذشته قطع می کند.
نثر جدیدی بوجود می آید که به صورتی نثر کنونی و سیاسی ما ادامه همان
مطلب است. در زمینه ترانه سرایی و در زمینه هنرهایی مثل نقاشی و
سایر موارد می بینیم که نوعی حرکت جدید آغاز می شود. طنزی که دهخدا
ارائه می دهد تا قبل از آن زمان چنین طنزی را به صورتی شاید مثلا در
عبیدزاکانی می دیدیم ولی نه با بار سیاسی که دهخدا مطرح می کند.
همین طور در طرز رفتار ایرانیان, در رفتار اجتماعیشان و آداب و
سنتهایی که بصورت جدیدی دارد در می آید. یعنی در تمام این ابعاد ما
می بینیم که این فرهنگ متبلور می شود. بنابراین ایرانیی که بدنبال
مشروطیت در جامعه دارد زندگی می کند تفاوتهای اساسی با ایرانیی که
قبل از دوره مشروطیت است, دارد. باید این ابعاد شکافته شود و حدود و
ثغورش مشخص شود تا بتوانیم یک برداشت کامل از پیامدهای مشروطیت بر
جامعه ایران بدست آوریم.
همشهری: آیا دلیل آنکه به آن حداکثرها نرسیدند بیشتر از این
ناشی نمی شود که خود مفهوم مشروطیت از سوی کسانی که مبدع این
جریان در ایران بودند به درستی تعریف نشده بود . دکتر نوایی:
این واژه فرنگی را هم قسمت اعظم مردم شنیده بودند ولی ندیده بودند و
تحقیق نکرده بودند و در یک کتاب متقن منسجم نخوانده بودند. اما علل و
عوامل مختلف بود و گفته شد که مثلا وثوق الدوله آمد, وثوق الدوله آن
وقت به عنوان مستبد شناخته نشده بود. وثوق الدوله رئیس مالیه
آذربایجان بود و خانواده اش کاراستیفا و مالیه داشت. اما اورا
به عنوان یک فرد مطلع وتحصیلکرده می شناختند. برای اینکه می دانید
که انگلیسی و عربی تا اندازه ای می دانست, فارسی و فرانسه را هم خوب
می دانست و حتی در روزگاریکه امثال بدیع الزمانها و اقبالها و
قزوینی ها و بهارها را داشتیم, باز او رئیس فرهنگستان می شود. یعنی
آنها او را می پذیرند. قرارداد 1919 مطلبی است که بحث مفصل دارد. کار
مملکتی را هم که نمی شد به هر کسی بسپارند. مگر چند نفر در آن زمان
به این امور وارد بودند
به همین جهت است که شما می بینید مثلادر همین دولتهای مشروطه افراد
مرتب عوض می شوند, غیر از اینها کسی نیست. مطلب دیگر, شما فشار
خارجی را در نظر بگیرید که در طی جنگ بین الملل روسها می خواستند که
فرمانفرما یا سپهدار بیایند. دولت انگلیس هم با اینکه رقابتش با
روسها برقرار بود, به خاطر خطر آلمان مجبور بودند با هم همکاری
کنند. خوب شما فشار اینهارا نگاه کنید, ببینید منابع روسی اساسا
درباره مشروطه چه می نویسند می گویند یک مشت اراذل و اوباش (اصلا به
کلی منکر این می شود که حتی یکنفر بتواند پیدا شود که مشروطیت را
بفهمد) همه را می گوید اراذل و اوباش و غارتگر. خوب این پیداست یک
آدمی که به هر حال آن وصیتنامه منسوب به پطر کبیر سر لوحه کارش است
نمی خواهد در ایران هیچگونه تاسیسات تمدنی و اندیشه تمدن بوجود آید
تا چه رسد به اندیشه و افکار آزاد و تشکیل دولت آزاد, در کنار دولت
تزاری.
پس وقتی ما می خواهیم بگوییم چرا مشروطه نگرفت نمی توانیم یک عامل را
در نظر بگیریم. بسیاری از این عوامل هست که هر کدام جای بحث مفصلی
دارد. مثلا در نحوه قوانین و نوع امتیازها و طرز دادن امتیازها
می بینم که بعد از مجلس قرار شد هیچ امتیازی به خارجی داده نشود مگر
اینکه از مجلس بگذرد این یعنی چه یعنی اولا همه مردم بفهمند که این
مسئله مطرح است. نه تنها آنهایی که آنجا نشستند. بلکه تمام جامعه و
آن عده هم علی القاعده به این نظر و منظور و نیت انتخاب شده بودند.
تاکید من بیشتر بر سه مجلس اول است, در این سه مجلس ما افرادی را
می بینیم که دلشان برای مملکتشان می سوزد. اما چه کاری می توانستند
بکنند. ملتی و جامعه ای که نمی تواند حقوق کارمندان اداره و معلمین
خودش را بدهد. پنج ماه پنج ماه عقب می افتد, می روند سفارت روس بست
می نشینند. تازه وقتی هم که می خواهند بهشان پول بدهند یا آجر میدهد
در اردبیل, یا مثنوی علاءالدوله یا شاهنامه امیربهادر می دهند, اینها
چطور می توانستند. با این حال به نظر من مشروطیت تجلی تحول عظیم
ایرانی است. وقتی آن فرد در مجلس دوم بلند می شود و در برابر
اولتیماتوم روس می ایستد و می گوید شاید خدا خواسته باشد. این نهایت
تجلی ملت است. وقتی مردی مثل شیخ فضل الله تا پای جان در راه عقیده
خودش می ایستد این نشان دهنده این است که این جامعه می تواند افراد خوب
را در طی یک حکومتهای ملی بپروراند. شما می بینید یک دلال اسب مثل
ستارخان, یازده ماه در مقابل قشون دولتی می ایستد, این نتیجه آرمان
مشروطه خواهی و آزادی خواهی و ظلم ستیزی است. حتی کسانی مثل
میرزاکوچک خان, شیخ محمد خیابانی و کلنل پسیان و دیگران که قیام
کردند, اینها را ما همه اش باید در همین مشروطیت و همین آرمان
آزادیخواهی و همین آرمان بدست آوردن حقوق فردی و انسانی و اجتماعی
بدانیم. اگر امروز شما این اندیشه ها را در سر دارید و امروز شما این
اصول و مجلس را می بینید, بسیاری از اینها چیزهایی است که ما در
روزگار مشروطه داشتیم. حالا اگر در طی این ادوار مثلا وکلای فرمایشی
در دوره رضاخانی و محمدرضاخانی بودند آن یک مطلب دیگری است.
اینکه مشروطیت ما را متوجه حقوق فردی و اجتماعی خودمان کردخودش
نعمتی است.
. دکتر ذوقی: من کاملا به این مسئله اعتقاد دارم. من معتقدم که
انقلاب مشروطیت و استقرار نظام مشروطیت در ایران که با تغییر ساختار
سیاسی همراه بود و یک توزیع قدرت سیاسی ایجاد کرد و به نخبگان, این
میدان و فرصت را داد تا به جای یک اندیشه و یک تفکر استبدادی تفکرها
و اندیشه های مختلف در عرصه جامعه بتوانند خودنمایی کنند و راه و صلاح
و چاره ای برای مملکت بیندیشند. این خودش از نکات مثبت پیامدهای
انقلاب مشروطیت است و منکر آن نمی توانیم بشویم.
. دکتر یزدانی: من می خواهم مسئله را اینگونه مطرح کنم که آیا در
انقلابهایی که حداقل در مدتی موفق بودند, آیا خود رهبران حتی با هم
درباره آینده انقلاب و آینده اجتماعی که از بطن انقلاب بیرون می آید
توافق داشتند. نگاه کنید به انقلاب فرانسه که ابتدا خواسته آنها فقط
تاسیس مجلس طبقات سه گانه است, بعد به ایجاد مجلس ملی تبدیل می شود,
بعد تبدیل به مجلس موسسان می شود, در 1791 قانون اساسی فرانسه تدوین
می شود, در 1792 سلطنت از بین می رود, ژیرندونها بر سر کار می آیند بعد
ژاکوبنها بر سر کار می آیند.
دوره ترمیدور پیش می آید, هیئت مدیره است, حکومت کنسولی است و
سرانجام حکومت ناپلئونی است. در تمام این دوران رهبران دارند با هم
مبارزه می کنند, در هر قشری از جامعه یا نجبگان جامعه, برداشت خاص
خودشان را از انقلاب یا نظامی که باید به وجود بیاید دارند.
بنابراین نفس اختلاف عقیده بین رهبران و نخبگان یک حرکت اجتماعی چیز
طبیعی است, ما نمی توانیم انتظار داشته باشیم کسانی که زمام یک کشور
را به دنبال یک انقلاب به عهده می گیرند همه با هم هماهنگ و همراه
باشند. بنابراین این مسئله را زیاد بزرگ و عمده نکنیم که شکست
مشروطیت ناشی از این است که خود رهبران با هم اختلاف داشتند. اولا
همیشه اینجور نیست, بعضی از شعارهای واحد بین آنها وجود داشت. همه
طرفدار مجلس و اکثرا طرفدار قانون اساسی و متمم قانون اساسی بودند
و اختلاف بینشان نبود. شما نگاه کنید وقتی لایحه تیول به مجلس برده
می شود, یعنی مجلسی که خودش بخشی از آن شاهزادگان و زمینداران بزرگ
در آن هستند, تقریبا بدون مذاکره این را می پذیرد.
چرا چون نشان دهنده نوعی هماهنگی بین رهبرانی است که در مجلس جمع
شدند. یا زمانیکه لایحه اختیارات مورگان شوستر در مجلس مطرح می شود در
مجلس دوم, اکثریت مجلس چه اعتدالیون و چه دموکراتها علیرغم اختلافاتی
که با هم دارند, رای می دهند. بنابراین به نظر من خیلی این مسئله را
عمده نکنیم.
همشهری: پس از گذشت 90 سال از وقوع مشروطیت در ایران , این پدیده
تاریخی چه جایگاهی را در تاریخ معاصر داراست
. دکتر نوایی: مشروطیت به عنوان پیام آور اندیشه آزادی از قید
استبداد و تسجیل حقوق فردی و حقوق اجتماعی و بالنتیجه بازبینی مجدد
در کل مسائل جامعه بر این اساس و براساس حقوق افراد مطلبی است که در
تاریخ ایران جایگاه مهمی دارد و اثرات مهمی هم بر جای گذاشت. عواملی
هم البته پدید آمد که از سیر طبیعی این وضع کاست و به تدریج رسید به
جایی که فقط ظواهری باقی بود. یعنی مثلا دوره رضاشاه را که نگاه
می کنیم. مجلسی هست ولی افرادش چطور انتخاب شدند, آن مطلب دیگری است
یا در دوره محمدرضاشاه هم به همین ترتیب اما با اینحال حتی آنها هم
نتوانستند از وجود مجلس صرف نظر کنند.
. دکتر ذوقی: من فکر می کنم که انقلاب مشروطیت از لحاظ فیزیکی اش تجلی
غیرت و همیت جامعه ایران برای احقاق حقوق اجتماعی و انسانی و آزادی
بود.
. دکتر یزدانی: من اعتقاد دارم مشروطیت در کنار انقلاب اسلامی
بزرگترین پدیده هایی هست که در قرن بیستم در ایران اتفاق می افتد و
کلا باعث می شود که جامعه ایران در ابعاد مختلف دگرگون شود.
نظر شما