آتش در علفزار خاورمیانه
آتشی که به علفزار حکومتهای خودکامه عربی در خاورمیانه و شمال آفریقا افتاده است به جاهایی زبانه میکشد که تصور آن تا دو ماه پیش بسیار مشکل و باورنکردنی بود.
سلطان عمان به ناچار دست به کار شده است تا قبل از رسیدن تظاهرات و ناآرامی به پایتخت، مردم را آرام کند. نیروهای امنیتی در این کشور تجربه مقابله با شورش را ندارند و با دستپاچگی دستکم شش نفر را در تظاهرات چند روز قبل کشتند. این حادثه از آنجا مورد توجه قرار میگیرد که عمان کشوری آرام بود و هیچ خبر مهمی از آن به گوش مردم دنیا نمیرسید. فقط سالی یک بار جشنوارهای در منطقه خوش آب و هوای «صلاله» برگزار میشود تا خبرهایی از موسیقی و صنایع دستی و غیره پخش شود.
سلطان عمان آنچنان حکومت میکند که دولت عمان هیچ وزیری ندارد و در اصل شخص سلطان، هم وزیر خارجه است و هم وزیر دفاع و هم وزیر برنامهریزی و غیره. همه در آنجا وزیر مشاورند و کار اصلی به دست سلطان است.
همین آرامش و موقعیت سوقالجیشی در تنگه هرمز و پرهیز از تنش در روابط خارجی سبب شده است که سلطنتنشین عمان باهمه رابطه داشته باشد، گاه به میانجیگری میان دو طرف متخاصم بپردازد، خود را از کانونهای بحران و مسئلهساز دور نگه دارد و حتی عضو سازمان نفتی اوپک هم نباشد.
به ناگاه زبانه آتش به عمان کشیده شده و مردمش خواستار مشارکت در حیات سیاسیاند و میخواهند که مجلس شورای این کشور هم منتخب کامل باشد و هم اختیارات کامل، مانند دیگر کشورهای پیشرفته داشته باشد. زوال فساد مالی ناشی از تمرکز قدرت و همچنین جایگزینی جوانان و نیروهای بومی به جای نیروهای خارجی، مخصوصاً پاکستان و هند، از دیگر خواستهای مردم عمان است.
طبیعی است که دولت سعی میکند هم تعداد کشتگان و هم دامنه اعتراضها را محدود بیان کند؛ اما همین که سلطان قول ایجاد شغل به جوانان، پرداخت پول نقد به بیکاران و تشکیل کمیتهای برای بررسی نحوه گسترش اختیارات مجلس را میدهد، کافی است تا روشن شود که مسقط لرزیده است.
کشیده شدن دامنه اعتراضات مردمی به عمان از این جهت شگفتآور بود که بسیاری معتقد بودند تظاهرات برای بهبود شرایط، معمولاً در جوامعی صورت میگیرد که از توسعه سیاسی و اجتماعی مطلوبی برخوردار باشند. بنابراین، به همان اندازه که در چند سال اخیر همه منتظر انفجار در مصر بودند، به هماناندازه، هرگونه تغییری را در عمان، قطر و حتی عربستان از نظر دور میکردند. راههای مقابله برخی دولتهای ثروتمند عربی با خواستهای مردمی، دادن رشوه مالی است، مانند عربستان که پادشاهش گفته است تمامی کارمندان قراردادی و پیمانی، فوراً رسمی شوند یا زندانیان بدهکار به دولت، آزاد شوند، شغل ایجاد شود و مردم پول نقد بگیرند. در بحرین اولین کاری که پادشاه کرد، دادن حدود 3000 دلار به هر یک از اتباع بود. در کویت هم دولت سر کیسه را شل کرده است. این پاسخها کارساز نیست. اولاً اینکه ایجاد اشتغال، به کارگیری نیروهای بومی و اخراج نیروهای خارجی زمان میخواهد، ثانیاً پول مستقیم به مردم دادن، اهانت به آنان است و ثالثاً به تقاضای مردم برای تغییرات سیاسی جواب نمیدهد. در قطر هم از برگزاری انتخابات مجلس شورا سخن گفته میشود که برگزاری آن سالهاست به تعویق افتاده است.
وسایل ارتباط نوین، دنیا را کوچک کرده است، بویژه میان 350 میلیون نفری که از عراق در شرق گرفته تا مغرب در ساحل اقیانوس اطلس، به زبان واحد عربی حرف میزنند و دین و تاریخ و فرهنگ مشترکی باهم دارند. سبزیفروشی که در تونس خود را آتش زد، شعلهای به علفزار خشک دولتهای عربیانداخت که همه را میسوزاند و هیچ دولتی، حتی امارات، نمیتواند خود را از شعلههای آن، دور نگاه دارد.
منبع: / روزنامه / اطلاعات ۱۳۸۹/۱۲/۱۲
نویسنده : سید محی الدین ساجدی
نظر شما