نگاه خبرنگار - گلى براى تو
روزنامه شرق، پنجشنبه 13 آذر 1382
شیوا زرآبادى: برای نخستین بار به مناسبت روز جهانی معلولان، کودکان معلول انجمن توان یاب به گونه ای دیگر این روز را در خاطر سپردند. آنان به همراه مادرانشان به مرکز مشارکت امور زنان، دانشکده توانبخشی و وزارت کشور سر زدند. کودکان معلول باتوان خود و با تلاش و کوشش خود به مسئولان نهادهای مربوط خاطرنشان کردند که آن کودکی که دیروز توده ای گوشت بیش نبود با توانبخشی در یک سازمان غیردولتی این بار با پای خود به سوی آنان آمده است و با یک دست گل به نشانه مهربانی و احترام و با دست دیگر پرچم ایران را به او تقدیم می کند. پرچم ایران را با این پیام به دست مسئولان دادند که ایران کشور همه ماست و همه ما به دور از تبعیض، حق زندگی در آن را داریم. دیروز کودکان کم توان یاد گرفتند که تنها این روز را برای این جشن نمی گیرند که هدایایی از مسئولان دریافت کنند ،بلکه برای اثبات توانایی ها و مطالبه حقوق از دست رفته شان دور هم جمع می شوند.
آیا فرد معلول نیازمند کمک و اعانات ماست؟ جامعه ای که در آن با نادیده گرفتن حقوق معلولان و احترام نگذاشتن به آنان جایی جز کنج خانه ها برای آنان در نظر نگرفته است و آنچه که تاکنون در مورد معلولان کم نبوده است، لوایح و قوانین و دستورالعمل هاست و به تازگی طرحی به منظور حمایت از معلولان در صحن مجلس مطرح خواهد شد. اما تا زمانی که طرح ما و دستورالعمل ها ضمانت اجرایی نداشته باشد هدف از مطرح ساختن آنها را نمی توان جز برای دلخوشی معلولان دانست. این در حالی است که بیش از نیمی از نمایندگان مجلس ششم از جانبازان کشور می باشند و بیراه نگفته ایم اگر بگوییم آنچه که تاکنون به صورت کم رنگ و ضعیف برای بهبود وضعیت تردد در خیابان ها و اماکن شهر ایجاد شده به یمن وجود جانبازان عزیز کشور بوده است. در حالی که باورهای غلط بعضی از مردم هم کمتر از لوایح و دستورالعمل های بیجان نیست.
والدینی که با سال ها تلاش و مشقت در راه تربیت فرزند معلول شان او را با وجود دلهره به بطن جامعه می فرستند تا احساس استقلال و اعتماد به نفس را در او به بار رساند ،آیا غافل از آن هستند که در کوچه و خیابان برخی از مردم با متحجرانه ترین و بسته ترین نگاه ممکن والدین معلولان را به بی توجهی و بی خیالی محکوم می کنند و کودکان معلول را معضلی برای جامعه می دانند. آیا با اطلاع رسانی و آگاهی دادن نمی توان به پدر و مادری که در صرف وقت برای توانبخشی کودکانشان کوتاهی می کنند، امید داد که با آموزش و پرورش کودکانشان می توانند به زندگی عادی برگردند. از طرفی وقتی از هر ده کودک ،1 کودک به طور مادرزادی و یا به واسطه حادثه یا بیماری دچار معلولیت می شوند و آیا کشوری که دو میلیون و نیم معلول دارد نمی تواند با پرورش استعدادها و آموزش حرفه ای به آنان از نیروهای استثنایی آنان استفاده کند،آیا معلولان نیازمند ترحم و دلسوزی ما هستند. آیا نمی توان من هموطن به جای اشک تمساح و «او»ی مسئول به جای جشن ها و حرکات نمایشی در روز معلولان به ایجاد فرصت برابر برای آنان فکر کنند.دیروز کودکان معلول، خود به نهادهای متولی امور خود رفتند تا بگویند «من» آن معلول نیستم که می خواهم در چهار دیواری انجمن خیریه و کلینیک توانبخشی بمانم و «تو»ی مسئول برایم هدیه ای بیاوری و مرا ساکت نگهداری. من با پای خود و با توان اندک خود گلی به تو می دهم تا بدانی من هم زاده این مرز و بومم.دیروز کودکان معلول شش طبقه پله های مرکز مشارکت زنان را بالا رفتند و از دالان ها و پله های دانشکده توانبخشی، این نقطه عطف رسیدگی به آنان که جالب است بدانیم اگر این کودکان که امروز به طور رایگان در انجمن خیریه ای توانبخشی می شوند اگر به دانشکده توانبخشی مراجعه کنند باید هزینه آن را بپردازند. لااقل آنان می دانند فردا برای گرفتن حق خود به کجا روی آورند.کودکان معلول از حرف های دکتر هادیان معاون دانشکده توانبخشی چیزی نفهمیدند وقتی که می گفت خود کودک و والدین او مهمترین افراد برای پرورش و آموزش این کودکان هستند، اما فردا روزی به این ساختمان سر خواهند زد و شاید توقعاتی از این نهاد داشته باشند.دیروز در راهروهای بخش امور اجتماعی وزارت کشور شوری برپا بود، کودکی گفت امروز عید است، دیگری سوره توحید را خواند و آن یکی گنگ و مبهم به پرچم ایران در دستش چشم دوخته بود.
نظر شما