موضوع : پژوهش | مقاله

مدارا و موانع اجتماعی تحقق آن در ایران

برای دریافت پاسخی مرتبط با چیستی موانع اجتماعی تحقق مدارا در ایران، شناسایی جایگاه مدارا در فرهنگ و ادب ایرانی ضروری است. این مفهوم را هم می‌توان از در مقایسه با مفاهیم معارض شناخت و هم اینکه به کنکاش در سابقه مفهوم، تعاریف و دیدگاههای ارائه شده و مصادیق اشاره شده در ادبیات و فرهنگ ایرانی تعریف کرد. مفاهیم معارض با مدارا عبارتند از تجاوز، خشونت، ستیز، بی صبری، دشمنی، سختی، و جنگ. با مراجعه به گفتگوهای رسمی‌میان مردم دیده می‌شود در بیان حالات و روحیات و ابراز وجود بیشر جنگ تا صلح، خشونت تا مدارا، قطعیت تا مماشات، انتقام و تسویه حساب تا گذشت و جوانمردی سخن رانده می‌شود. مردم تصور می‌کنند باید با دیگران نزدیک مانند دشمن عمل کرد. اگر از رفاقت، مدارا و دوستی و گذشت سخن گفته شود، دیگری نزدیک از موقعیت سوء استفاده خواهد کرد. این نوع نگاه در دوره جدید از فضای سیاسی متخاصم ناشی شده است. افراد سعی دارند تا به ثبت خطاهای روزمره دوستان و رقبا بپردازند چون برای تسویه حساب در آینده نزدیک نیاز به آن اسناد و شواهد می‌باشد. در حالی که اخلاق دینی اساس را بر گذشت و پاک کردن ذهن و قلب و نادیده گرفتن خطای دیگری که می‌تواند دوست تا دشمن، آشنا تا غریبه، خودی تا بیگانه و ... باشد.

همانطور که اشاره شد، با مراجعه به گفت‌وگوهای روزمره، منابع مکتوب از قبیل روزنامه‌ها و مجلات و کتابها محوریت بر دشمنی تا صلح و دوستی است. مردم هم برای تحرک و مشارکت در امور سیاسی با این نوع تعابیر تهییج می‌شوند. به نظر می‌آید طرح شعار صلح متعلق به آدم‌های وابسته، غرب زده، ناتوان و سازشکار است تا طرح مفاهیمی‌چون جنگ، رقابت و کشت و کشتار. با این توضیح دیگر برای شناسایی عوامل اجتماعی عدم مدارا نیاز به تحقیق اجتماعی نیست. بهتر است به اطرافمان کمی‌با دقت نگاه کنیم. آنوقت نیروهای اجتماعی، زیرساخت‌ها و فضاهای فرهنگی و فکری موثر در ایجاد تزاحم،‏ رادیکال‌گرایی، برخورد، حذف، و ستیز تا دوستی، رفاقت و مدارا، و صلح کشف خواهند شد.

لازم نیست برای شناسایی موانع عدم تحقق مدارا راه دور نرفته و به اطرافمان نگاه کنیم. بیشتر ما در اشاعه اندیشه و عمل همراه با ستیز و خشونت هستیم تا مدارا و تسامح و صبر و دوستی. الگوی موجود در فرهنگ امروز ایرانی سابقه تاریخی ندارد. زیرا با مراجعه به متون ادبی و فرهنگی ایرانی می‌توان دید که بیشتر از تسامح و بردباری و سازگاری با دیگران سخن گفته شده است. در فرهنگ نامه دهخدا تحت عنوان «مدارا» و مدارا کردن اطلاعات بسیاری وجود دارد. مدارا به معنای رعایت کردن و صلح و آشتی نمودن، سلوک، ملایمت، آرامی،‏اهستگی، نرمی، رفق و مماشات، راه رفتن با تسامح، بردباری، تحمل، ملایمت است. به طور کلی مدارا یعنی تسامح و رعایت دیگری تا حذف و برخورد.

مدارا در نزد بزرگان فرهنگ و ادب ایرانی مورد توجه بوده است.

▪ فردوسی در این زمینه آورده است:

مدارا خرد را برادر بود

خرد بر سر جان چو افسر بود

کنون چاره با او مداراست بس

که تاج بزرگی نماند به کس

روانش ستیز از مدارا گزید

دلش رای رزم بخارا گزید

▪ منوچهری آورده است:

به مدارا دل نرم کنم آخر کار

به درم نرم کنم گر به مدارا نشود

▪ ناصر خسرو نیز اشاره کرده است:

پیشه مدارا کن با هر کسی

بر قدر دانش او کار کن

با عامه که جان را خدای گوید

‌ای پیر چه رویست جز مدارا

مدارا کردن نیز به معنای مهربانی کردن، نرمی‌نمودن، ‏شفقت و ملایمت نشان دادن نسبت به دیگران (دوست و دشمن) است. مدارا کردن با دیگران به ظاهر دشمن است تا دوست. اگر رابطه با دوستان از سر مدارا باشد،‏ کاری صورت نگرفته است. رابطه با انصاف و صمیمیت و بردباری با دشمنان وجود داشته باشد، هنر می‌باشد. این معنی را در بیان ادیبان آمده است:

که با زیردستان مدارا کنم

ز خاک سیه مشک سارا کن

(فردوسی)

ترک من رحمت آشکارا کرد

هندوی خویش را مدارا کرد

(نظامی)

خواهی از دشمن نادان که گزندت نرسد رفق پیش آر و مدارا و تواضع کن وجود

(سعدی)

هر چند مدارا بش کنی مخالفت زاده کند

(گلستان) (صفحات ، دهخدا، ۱۸۱۲۰-۱۸۱۱۹)

با توجه به اهمیت مفهوم مدارا و تاکید بسیار زیادی که نسبت به مدارا کردن نسبت به دیگران در فرهنگ و دین اسلام شده است، چرا در میان ما به اندازه کافی مدارا وجود ندارد؟ در مقابل به جای مدارا اقدام برای تلافی کردن، خشونت، و بی‌صبری در همه سطوح دیده می‌شود. مردم ایران به نظر می‌آید بیش از اینکه آمادگی گذشت و مدارا کردن با یکدیگر را داشته باشند،‏ آماده پرخاش،‏ درگیری فیزیکی، اهانت به هم و پایمال کردن حق یکدیگر را دارند.

اینکه در اولین تماس افراد یکدیگر را متهم به امری خلاف می‌کنند تا اینکه به سراغ راه حلی در پایان یافتن مشکل باشند، به ماهیت اجتماعی و فرهنگی این پدیده بر می‌گردد. بدین لحاظ موعظه و پند به تنهایی راهگشا در حل این نوع مشکل نمی‌باشد. چرا انسان ایرانی در اولین اقدام به جای سازگاری و رفاقت با دیگری مصصم در برخورد و تزاحم دارد؟ به نظر می‌آید اساس مشکل در نوع هویت و شخصیتی است که انسان ایرانی در تعامل با نظام جدید اجتماعی و پیشینه ملی اش، ایجاد کرده است، بر می‌گردد. انسان ایرانی که در جریان تحولات اجتماعی ساخته شده است، از ضعف‌های بسیاری رنج می‌برد.

به طور خاص او فردی ناتوان است و توانایی کافی در تعامل با محیط پیرامونی‌اش را ندارد در نتیجه در موقع بروز مشکل در مدیریت محیط پیرامونی دچار ضعف و ناتوانی است و در صورت شکست و ضعف عیصان گری و اقدام علیه دیگری تا بردباری و صبر داشتن. چرا فرد ایرانی اینقدر ناتوان است و ضمن اینکه توانایی مدیریت محیط پیرامونی‌اش را ندارد، در جریان اقدام برای حل مشکل به خودزنی و تخریب می‌پردازد. به نظر می‌آید از مجموعه عوامل و دلایل موثر، عوامل اجتماعی تعیین کنندگی بسیاری دارند. فقدان نظام تعاملی شفاف و قدرت مند که بستر مناسب برای ارتباط بین انسانها شکل بگیرد، از اولین زمینه‌های اجتماعی بروز این شرایط است. در مقابل عوامل آسان ساز در تعامل بین انسانی بسیارند. ولی در ایران حضور سنگین ایدئولوژی‌های متعدد (مارکسیسم، ناسیونالیسم، اسلامیسیسم، و ...) از یک طرف و فقدان نهادهای مدرن تسهیل کننده، فقدان فرهنگ مدرن و ... از دیگر عوامل نقش بیشتری دارند.

ضعف ساختارهای اجتماعی، بحران هویتی انسان مدرن، تقدم نیازها و خواسته‌های سیاسی بر نیازهای اجتماعی و فرهنگی، غلبه فضای سیاسی و ایدئولوژیک تا علمی‌و اخلاقی، تقدم اخلاق بر منفعت، و ... همه در ساختن شرایط حادث شده موثر می‌باشند. با توانمند سازی حیات اجتماعی و فاصله گرفتن از حساسیت‌های سیاسی از نیازهای اجتماعی و فرهنگی امکان شکل گیری روابط اجتماعی تعاملگرایانه معطوف به اخلاق، برادری، صلح، دوستی، و مدارای دیگری مشتمل بر خودی و بیگانه فراهم خواهد شد. آنوقت است که میتوان مدعی تبلیغ دین و انقلاب در جامعه جهانی شد. تبلیغ دین از طریق اخلاق و ادب و صلح تا دشمنی و جنگ ممکن می‌شود. در سطح ملی و محله‌ای هم دیگر نیاز به توسعه سازمانهای متعدد و موازی حقوقی و اداری برای حل مشکلات عدیده مردمی‌نخواهد بود. همت بر شکل گیری رفاقت و دوستی و تحقق مدارا خود راهی در کاهش جرایم، درگیری‌ها و تزاحم‌ها خواهد بود تا توسعه نظام اداری حقوقی کشور.

تقی آزادارمکی

نظر شما