تاریخ زنان ایران از منظر جنسیت
روزنامه شرق، یکشنبه 16 آذر 1382
امیرحسین تیمورى: افسانه نجم آبادی استاد تاریخ و مطالعات زنان در دانشگاه هاروارد است. از وی پیشتر کتاب «حکایت دختران قوچان» به فارسی منتشر شده بود و هم اکنون نیز کتاب: «زنان سیبیلو و مردان کوسه: دغدغه های جنسی در تجدد ایرانی»به زبان انگلیسی منتشر شده است:
(Women With Moustaches and men Without Beards:
Gender and Sexual Anxieties of Iranian Modernity)
با نگاهی به مجموعه آثار وی در می یابیم که وی در کنار تاریخ پردازانی چون محمد توکلی طرقی به یک تفسیر و بازخوانی رادیکال از تاریخ معاصر ایران همت گمارده است و تاثیر عامل جنسیت و دغدغه های جنسی در تکوین تجدد ایرانی را مورد غور و مداقه قرار داده است. مقاله وی در کتاب حاضر که ذیل عنوان؛ «جنسیت تجدد؛ آرایی در باب تاریخ نگاری در ایران [معاصر]» به چاپ رسیده است نیز کاملا منعکس کننده این دغدغه ها و آرای وی است. نجم آبادی در مقاله حاضر بر این نظر است که از اوایل دهه 80 حوزه تئوری و پژوهش فمینیستی تاثیر دگرگون کننده ای بر «مطالعات و بررسی های تاریخی» (doing history) داشته است که این تاثیر دو نتیجه بسزا را در پی داشته است:
1) نگارش تاریخ در باب زنان که برخی به آن herstory یا تاریخ بازیابی شده (retrieval history) می گویند.
2) معرفی جنسیت به عنوان یک عامل مهم در تحلیل های [تاریخی] (ص 75). وی برای نگارش این مقاله از منابع بصری سود جسته است که به قول خودش نشانگر توضیحی بودن یا تحلیلی بودن کار یک مورخ است. مثلا برای بحث پیرامون تجرد در دوران قاجار به هنر و نقاشی عصر قاجار که در آنها به شدت صحنه های عشقی و جنسی قابل رویت اند رجوع می کند و این گونه رجوع به این گونه آثار هنری در بررسی جنسی مفهوم تجدد را گشاینده دریچه های جدیدی بر روی مورخین می داند. (ص 78).
نجم آبادی با بیان اینکه تواریخ رسمی در خاورمیانه از معرفی جنسیت اجتناب می ورزند به دشواری های نگارش تاریخ زنان و همچنین عدم اعتنای تواریخ ایرانی به نقش زنان و جنسیت در شکل گیری مفهوم تجدد اشاره می کند و با بررسی تطبیقی منابع تاریخی دوران زندیه و افشاریه در ایران با امپراتوری عثمانی بیان می دارد که فقدان منابع در ایران در قیاس با عثمانی کاملا محسوس است.از دید وی اگر مفاهیم تاریخی مانند وطن، ملت، علم، سیاست و... را مفاهیمی مکانمند و زمانمند در نظر بگیریم با مفهوم زن نیز کار تاریخی چندانی نمی توانیم انجام دهیم. «ایران مدرن با مفاهیمی که مرتبط با نرینگی یا مادینگی است مرتبط است. از اواخر قرن 18 تا اوایل قرن 20 تجدد ایرانی کاملا با مفاهیمی چون ملت، سیاست، وطن و علم درهم آمیخته بود.» (ص 76)
با سیر در آثار دیداری _ هنری دوره قاجار و همچنین بررسی مفاهیم اروتیک در ادبیات به این نتیجه می رسد که: «جنسیت تنها یک طبقه بندی مفید برای تحلیل تاریخی نیست بلکه طبقه بندی عمده ساختاری برای مطالعه تجدد نیز است. زیرا تجدد کاملا ساخت و بافتی جنسی دارد.»مولف در انتهای مقاله نیز به برخی از سفرنامه های ایرانیانی که از غرب و فرهنگیانی که از ایران دوره قاجار دیدن کردند اشاره کرد و سفرنامه شاردن [فرانسوی] را از مهم ترین منابع برای سایر سیاحانی که از ایران دیدن کردند و به انتقاد از روابط عشقی _ جنسی ایرانیان پرداختند، برشمرده است.در مجموع می توان گفت که نگارش تاریخ زنان در ایران از خلال بحث جنسیت، یک نوع تاریخ نگاری رادیکال محسوب می شود و فقدان منابع و سایر مسائل عرصه را بر مورخین تنگ می نماید. کار در این حوزه و تبعا رویکردی رادیکال به مفهوم مدرنیته یا تجدد و بازپرداختی عمیق از این مفهوم در جهت تولید اندیشه تجدد بومی کاری است که عده ای بسیار قلیلی از محققان ایرانی که تعدادشان به زحمت به انگشتان دو دست می رسد پیشه کرده اند و این در حالی است که بسیاری از محققان و آکادمیسین های ما بومی فکر کردن و به مسائل ایران زمین پرداختن را به کناری نهاده اند و به مباحثی می پردازند که مسئله و معضل ما نیستند.
نظر شما