کتاب بی واژه
روزنامه شرق، دوشنبه ۱۷ آذر ۱۳۸۲ - ۱۴ شوال ۱۴۲۴ - ۸ دسامبر ۲۰۰۳
شهروز نظری: هیچ ایدئولوژی ای با آدم های رادیکالش شناخته نمی شود. رادیکال ها هیچ وقت اکثریت یک جمعیت فکری نیستند. اصولاً رادیکالیسم با اقلیت یک رابطه ناگسستنی دارد و هر گاه چنین نگره ای به وجود آمده است که رادیکالیسم به عنوان جدی ترین برخورد با یک ایدئولوژی مورد ارزیابی قرار گیرد تنها نشانه اش کم اطلاعی و سهل انگاری و سرسری گیری به آن جریان فکری است. پان ترکیسم از آن رویکردهای عجیب و غریب منطقه ای ماست. اینکه جریانات آزادی خواهانه و تلاش های مشروطه خواهی و ظلم ستیزی مردم آذربایجان به کلی با موضع فرقه دموکرات و شخص پیشه وری پیوند داده شود هیجان ناسیونالیستی غریبی است که به تبع احساس پان ایرانیستی بی حد و حصر ما به وجود آمده است.
ایرانی نمی تواند سال ۱۳۲۵ و دخالت های شوروی کمونیستی را فراموش کند سال قتل عام و شورش های قاضی محمد و کشتار کردها و ترک ها همه بخش های تاریک و تباه دورانی است که گاه و بی گاه وجدان و پندار آدم غرب ایران را می لرزاند. تعجب کردم وقتی فضای دهشتناک آن سال ها را در یک کتاب نقاشی دیدم. هنرمندش نتوانسته بود از شر سال های تهاجم و دخالت خارجی و رسوبات این سال های سیاه بگریزد؛ فاسونکی به دلیل نزدیکی و رقت قلبی در خلق آثارش هر آنچه مردم آذربایجان از سال های استبداد از ذهنشان انباشته اند به روی بوم های متعدد تصویرسازی کرده است.
هر چند آثارش هیچ غرابتی با جریان نقاشی معاصر ما ندارد و آن را باید به تنفس فاسونکی در فضای اکسپرسیو اروپای شمالی آن هم از جنس پیش فاشیستی اش مورد ارزیابی قرار داد اما در همین آثار هم نگاه یک تبریزی منزوی دوران پسامشروطه ای آشکارا قابل نشانه گذاری است.
فاسونکی باید در جریان اکسپرسیو آلمان های به آمریکا گریخته جنگ دوم مورد ارزشگذاری قرار گیرد با این تفاوت که آنها فاشیسم و تشویش و تنفر و رخوت را پیش بینی کردند و فاسونکی در چهره هایش پس بینی کرده است.
اینکه قومیت را به عنوان مبدا و آغاز پدیده زیبایی شناسی قرار دهیم متد نخ نمای مجهولی است اما فاسونکی به دلیل گسست فرهنگی که با نقاشی فارسی زبان دارد به عنوان یک عنصر ناهمگن حائز ویژگی هایی است که ماه ریز را واداشته است تا صرفاً به دلیل نگره هنر برای هنرمند و ارضای شهوت نقش زدن فاسونکی مجموعه کاملی شامل صد صفحه از تخیلاتش را رودرروی بیننده قرار دهد. هرچند این کتاب شامل همه ادوار هنری فاسونکی نیست اما برای معرفی کلی از او کافی است. در مقدمه و یادداشت های آن به هیچ وجه اثری از نگره های تاریخی مردم آذربایجان با تاریخ و اجتماع ایرانی به چشم نمی خورد که البته نگره قابل احترام و پذیرشی است اما نقاشی ها تلی از زیبایی شناسی قومی اندکه با ابزار و راهکاری مغرب زمینی (آلمانی) که به گوارش مخاطب تزریق می شود. به جز تحلیل آثار فاسونکی اصراری که ناشر با چاپ نفیس و صفحه آرایی نوآورانه اش ( در ارائه و نحوه چینش هر تصویر و دیتیل های منطقی) که در تاریخ کم قدمت کتب مجموعه آثار هنرمند بی مثال است ما را به تامل وا می دارد که لزوماً داشتن چنین نگارخانه های جاودانه ای به چه کار مخاطب هنر و فرهیخته ای می آید.
آیا این آثار کارکرد تاریخی می یابند و یا می توانند در بسط و گسترش حالیه و جاری هنر هم سهمی داشته باشند.
اینکه چقدر کتب تصویری از مرجعیت روشنفکری به جریان عمومی زندگانی آدمیزاد ایرانی می تواند نشت کند حدیث دیگری است اما مجموعه های اندک و کم شمار این دهه حداقل دستاوردش این است که مخاطب می تواند با کتابی مواجه شود که به جای متن و قصویت از کلیدهای بصری بهره می گیرد و دیگر ایرانی شگفت زده نمی شود از کتاب بی واژه. فاسونکی را باید از انزوای ماه ریزی اش بیرون کشید و در کنار نمونه های هم عصر و دوره اش مورد نقد قرار دارد.
نقاشی هایش به صراحت زیبایی شناسی قالب نقاشی ایرانی را نپذیرفته و برای نقاشی معاصر ما که همیشه سعی می کند با عناصر بصری معلوم خود را به تنه تاریخ پارسی بچسباند در تناقضی آشکار است.
به نظر می رسد کتاب فاسونکی را باید به همان انفرادش، نگاه و وسواس طبسیان و گزینش های مشکی بازخوانی و نقد کرد.
نظر شما