نگاهی به زمینه ها و تحولات اجتماعی نهضت مشروطه در جامعه ی ایران
[ دکتر مهدی پیروز نیا ]
در آغاز تنها نسیمی وزیدن آغاز می کند ونسیم را گرچه توانی هست تا در بیابانهای بی حصار و دشتهای بی مرز، گاه بوته ی خاری جابجا کند یا در صحراهای بی صاحب و بی وارث دانه ای بپرداکند، اما نسیم مگر چه می تواند کرد در شهر انسانها، در کوچه های باریک با دیوارهای بلند دیوارهایی که خانه ها را از کوچه ها و اهل خانه ها را از عابران کوچه ها جدا می کنند؟
و مگر چه می تواند کرد نسیم، در مقبره های با شکوه با متولیانی زورمند و استوار- متولیانی که حتی مرده ی قدرتمندان رااز گورهای بی نام و نشان محرومان جدا می کنند
و بسیاری سوگند می خورند که شنیده اند نسیم به نجوایی آرام وعده تغییر می دهد!
اما چون نسیم ناامید باز گردد، تند بادی وزیدن خواهد گرفت.
و آنگاه تندبادی وزیدن خواهد گرفت، تند بادی که دیوارهای سست را توان ویران کردن دارد، تندبادی که اگر لختی بیش مجال وزیدن باید فرسایش سنگ را سبب شود و بر چهره ی کوه تواند زخمی به یادگار بر جای نهد.
با این همه، مگر چه تواند کرد تند باد آنگاه که برج و باروسازی تازیانه به دست، بر جای هر دیوار کهنه و سست دیواری بنا کرد از پوست و استخوان و خون محرومان و بدست خود آنان، به ضرب تازیانه های زوزه کش جهل و بی خبری؟
اما تندباد مگر چه می تواند کرد با شبانان همواره در سایه سار امن آرمیده و گله های خوکرده به اطاعت؟ و خو گرفته به کمین و شبیخون هرازگاه گرگان و بیگاه سگان گله
و مگر چه تواند کرد تند باد که ناگزیر است برای از بیخ و بن کندن درختان تنومند و بی مصرف نخست بوته های کوچک را از خاک بیرون کشد.
و گروهی سوگند می خورند که شنیده اند تند باد با صدایی محکم و مطمئن سرود تغییر می خواند!! آنگاه چون تند باد ناامید باز گردد، توفانی برخواهد خاست.
توفانی با گردبادهایی پنهان کرده در سیاهی غبارآلود خویش، طوفانی که به تعجیل صحراها را در نوردد و درشهر آدمها، ولوله بر پا کند.
و توفان چه نتواند کرد؟
و توفان دشتهای فرورفته در پستی را به بلندای آسمان تواند برد و کوههای بلند هر بلندی را، هر سر برکشیده به غرور بر آسمان را، به گودی های پست بدل کند و به حفره های ظلمانی و تاریک افکند. و توفان چه نتواند کرد؟
و توفان، دیوارها را به تلی از خاک، سقف ها را به سنگینی از آوار، برج و باورها را به ویرانه ها و شهرهای محصور را به دشتی باز و بی حصار بدل کند و این همه تنها قدری از قدرت اوست.
و توفان چه نتواند کرد؟
و توفان هر آنچه هست، و گواه بودنش، قدمت هستی اوست به یکباره از میان بردارد، واژگون کند ، زیرو رو سازد، پس آنگاه از نوبنا کند از پس بی نظمی اش نظم نویی بنا کند.
و توفان چه نتواند کرد؟
کسی را یارای ماندن و ایستادن در برابر توفان نیست. تنها باید جولان دادن هایش را نظاره کرد و ساختن فردا را اندیشید.
و همگان خواهند شنید که توفان درغرشی عتاب آلود فرمان تغییر می خواند.
و تاریخ، باروسازان انگار جدید را، خواهد گفت:« هر آنکس که دیوار بلند کند و دل به استهزای نسیم خوش دارد و باور نکند توفان را، محکوم است به ماندن زیر آوار دیوارهای خود ساخته.»
و توفان چه نتواند کرد؟
توفان انقلاب مشروطه، این چنین در این مرز و بوم آغاز شد. نسیم اصلاحات که جابجا در گوشه و کنار زمان و مکان این دیار، از سوی اصلاح گران آغاز شده بود در برابر حصارهای خودکامگی و استبدادی کهنه به خاموشی و سکوت گرایید. اصلاحاتی که گاه تنها نسیمی بود و گاه تندبادی در هجوم بر قلعه های سنگی استبداد تنها خطی از فرسایش حک نمود و آنگاه که نسیم اصلاحات محافظه کارانه و تندباد اصلاحات رادیکال خسته از تلاش بی فرجام دوران ها ، دورانهایی استبداد زده و سرشار از ظلم و جورمستبدان، به سکوت و سکون گرایید، توفان رادیکالیسم انقلاب از راه رسید و به ناگاه دیوارهای استبداد را در هم کوبید. از جای جای این سرزمین انسانهایی خسته از استبداد و ظلم مستبدان دست دردست هم نهاده، با عزمی راسخ بر دیوارهای بلند استبداد کوفتند.
و بدین سان به همت آنان که جان بر سر اعتقاد نهادند، نهضت آزادیخواهی و عدالت طلبی آنقدر بر قلب استبداد یورش برد تا آنگاه که استبداد فرسوده را یارای رویارویی نماند و سرانجام در چهاردهم مردادماه یکهزار و دویست و هشتاد و پنج هجری شمسی ، دستهای ارزان شاهی مریض احوال وکودک صفت، سند آغاز عصری نوین در تاریخ ایران زمین – موسوم به فرمان مشروطیت- را امضا نمود و این آغاز فصلی نو در مبارزات حق طلبانه و عدالت جویانه مردم این سرزمین بود. هر چند شروع جریان روشنفکری، روشنگری و انسان محور در ایران به سالها پیش از این تاریخ باز می گردد اما یه یقین آغاز حکومت مشروطه و تغییر سازمان سیاسی حکومت ایران از استبدادی به مشروطیت، نقطه ی عطفی برای دیگر اندیشی و آزاداندیشی بود.
با امضای فرمان مشروطیت انقلاب آزادیخواهی و عدالت طلبی به نهادینه شدن بخشی از ارمان های خود دست یافت و این به معنی پیروزی، حراست، دوام، حفظ و بقای بخش عظیمی از دستاوردهای نهضت بود.
و امروز ما در آستانه ی یکصدمین سال مشروطیت در ایران ایستاده ایم. گذشت یک قرن از مشروطیت و فراز و نشیب هایی که جامعه ی ایران در این زمان نه چندان طولانی- در برابر قدمت تاریخی این جامعه- برخورد دیده است، ما را قادر می سازد که به تحلیل کامل و علمی و از زوایای مختلف پیرامون این نهضت و تحولات اجتماعی ناشی از آن بپردازیم.
به رغم تفاسیر و تعابیر مختلف از انقلاب مشروطه و به رغم انتقادهای گاه تند، قهرآمیز و متاسفانه مغرضانه، هیچ مورخ و هیچ عالم علوم انسانی نمی تواند تاثیرات اجتماعی عمیق این حرکت عظیم را کتمان کند. حرکت عظیمی که پس از قرنها سرکوب و بارها شکست حرکتهای حق طلبانه، دگرگونی بنیادی و آینده سازی را نوید می داد. تغییرات و تحرکات اجتماعی حاصل از انقلاب مشروطه آنقدر ریشه ای و عمیق بوده است که به رغم تلاشهای مستبدین، مرتجعین و استبدادزدگان هرگز روی واپس ننهاده و به رغم مخالفتها و سرکوبهای بسیار در سالهای پس از آن هرگز سرعت آن کند نشده و هر چند گاه بدلیل سرکوب شدید و تهدیدهای مرتجعان عوام فریب به زیرزمین ها و مخفیگاهها رخ پنهان نموده اما انقلاب مشروطه مصمم تر از پیش شد، گاه با به قدرت رسیدن مستبدان و فریب خوردن توده ها چهره پنهان نموده، اما هرگاه رخنه ای و روزنه ای یافته با تمام قدرت و در تمام صحنه ها حضور یافته و فریاد آزادیخواهی و عدالت طلبی سر داده است و هرگز خاموش نشده است. گاه چون آتش زیر خاکستر به حفظ ارزشها و ارمانها پرداخته و به نقش روشنگری خود تداوم بخشیده است و گاه چون زبانه های پرفروغ آتشی عظیم جامعه ی ایر انی را نور داده و گرما بخشیده است. در یک نگاه کلی، آنچه بیش از هر چیز دیگر باید در تحلیل های این نهضت مورد توجه قرار گیرد، توجه به خصلت ایرانی بودن این نهضت است.
به رغم اظهار نظرهای گاه خالی از تفکر یا مغرضانه ای که گاهی انقلاب مشروطه را هدیه ی استعمار یا توطئه ی بیگانگان – گاه دسیسه ی انگلیسیها برای یافتن راه نفوذ در جامعه ی ایران- می خواند، انقلاب مشروطه را تنها با توجه به خصلتها و خصائص فرهنگی ایرانی، می توان تحلیل منطق بر واقعیت نمود.
تحولات اجتماعی چه با نسیم اصلاحات بطنی و گام به گام انجام پذیرد، چه با تندباد اصلاحات سریع و رادیکال و چه با توفان انقلاب، همواره گامی به جلوست، گامی که هر چند گاهی با پرداخت هزینه های بسیار سنگین برداشته می شود یقینا چگونگی برداشتن آن و نوع تحولی که ایجاد خواهد کرد ملهم از بستر تاریخی – اجتماعی و متاثر از ویژگیهای یک جامعه است.
و سرانجام کلام آخر اینکه جامعه یک مفهوم پویا است . واقعیتی است که در حرکت معنا می یابد.
آنچه همواره باید به یادداشت این است که راه تکامل خود را خواهد یافت. بی توجهی به نسیم ملایم اصلاحات بطنی اما پیوسته و دائم یا تندبادهای کم هزینه تر اصلاحات رادیکال، جامعه را ناگزیر از تن دادن به توفان انقلاب می کند که کمترین هزینه ی آن برای جامعه، جان بیمشار انسانهای بیگناه و اکثرا شیفته ی تحول و تکامل جامعه است. بهر حال چه نسیم چه تندباد و چه توفان هیچ نیرویی نمی تواند جامعه را واپس راند، یا در برابر حرکت تکاملی جامعه بایستد:«جامعه راه تکامل خود را خواهد یافت»
نظر شما