مردی که زیاد می دانست؛ دکنر رضا براهنی
روزنامه شرق، چهارشنبه ۱۹ آذر ۱۳۸۲ - ۱۵ شوال ۱۴۲۴ - ۱۰ دسامبر ۲۰۰۳
مهدی یزدانی خرم:دکتررضا براهنی همین روزها شصت و نه ساله می شود. او که در دوران چند دهه حضور در حوزه های متعدد و مختلف ادبیات این کشور، همواره چهره ای پررنگ و گاه جریان ساز بوده است، در سال های دهه هفتاد نیز، یک چهره پویا، متفاوت و فعال بود. براهنی با حضوری جدی در بسیاری از شاخه های ادبی، کوشید تا به نوعی جایگاه ویژه در حوزه های مختلف این کلیت دست پیدا کند. ۲۱ آذر روزی است که براهنی شصت و نه ساله می شود و ما عدم حضور فیزیکی او در ایران را احساس می کنیم. او به سال ۱۳۱۴ در تبریز به دنیا آمد و پس از گذراندن مراحل ابتدایی و متوسطه در دانشگاه استانبول ترکیه، دکترای زبان و ادبیات انگلیسی را به دست آورد. براهنی پس از بازگشت به ایران، با جامعه ادبی آن سال ها آشنا و نزدیک شد و از سال های دهه چهل فعالیت های خود را آغاز کرد. براهنی علاوه بر اخذ یک چهره آکادمیک، همواره به عنوان منتقد، داستان نویس و شاعری دگراندیش مطرح بوده و هست. نوشته های او که در نشریاتی مانند فردوسی، آرش، جهان نو، جگن و... منتشر می شد، بیانگر ظهور چهره ای جدید و صریح در عالم نقد و نوشتن این کشور بود. براهنی بارها به عنوان استاد میهمان در دانشگاه های غرب تدریس کرد و نوشته هایش در نشریاتی چون نیویورک تایمز، نیویورک ریویو و... منتشر می شد. براهنی در سال های دهه پنجاه به زندان حکومت پهلوی افتاد و پس از انقلاب توانست برخی از آثار منتشر شده اش را چاپ کند.
از نوشته های او در حوزه داستان می توان به روزگار دوزخی آقای ایاز (در ایران منتشر نشد) ،چاه به چاه (۱۳۶۲)، بعد از عروسی چه گذشت (۱۳۶۲)، رازهای سرزمین من (۱۳۶۷)، آزاده خانم و نویسنده اش (۱۳۶۷) و... اشاره کرد. در زمینه نقد از براهنی کتاب هایی چون: طلا در مس، کیمیا و خاک، بوطیقای قصه نویسی، جنون نوشتن، قصه نویسی و... منتشر شده اند. براهنی علاوه بر این مقولات، یک شاعر جریان ساز نیز محسوب می شود. کتاب هایی مانند: آهوان باغ، مصیبتی زیر آفتاب، ظل الله، خطاب به پروانه ها، غم های بزرگ ما و... از آثار وی در این زمینه محسوب می شوند. این مرد علاوه بر این سه مقوله، کتاب هایی در باب مسائل اجتماعی و سیاسی نیز نوشته است که اشراف او بر مسائل مهم کشورش را آشکار می کند. او در سال های میانی دهه هفتاد و در اوج جریان های روشنفکرکشی ایران را ترک و در کانادا اقامت گزید. رضا براهنی مدتی به عنوان رئیس انجمن قلم کانادا فعالیت کرد و چهره ای بین المللی است. در این نوشته تنها به سه ویژگی خاص او اشاره ای گذرا می کنم:
۱) رضا براهنی، فارغ از تمامی کارکردهای ادبی و ژورنالیستی خود، یک چهره آکادمیک است. او در سال هایی که اصحاب ادبیات نوین ایران، درصدد راهی برای شکستن سنت های ادبی ایران بودند، توانست به واسطه تحصیلات خود و اشراف بر مسائل روز هنر و ادبیات جهان، به عنوان یک استاد دانشگاه، دانشگاه تهران را متحول کند. او پس از استخدام در دانشگاه تهران توانست دوره های فوق لیسانس زبان و ادبیات انگلیسی و ادبیات تطبیقی را بنیان گذارد و در کسوت یک استاد دانشگاه نسلی را تربیت کند که در دانشکده ادبیات سنت گرا، تمایل به شنیدن صداهای تازه تر داشتند. براهنی برای نخستین بار، فلسفه رمان را به عنوان یک واحد درسی تدریس کرد. این جنبه خاص از شخصیت او علاوه بر این که در حوزه تدریس آکادمیک جریان مهمی محسوب می شود، باعث نفوذ افکار تئوریسین های مهم ادبیات جهان در میان چهره های دانشگاهی شد.
نویسندگان و شاعرانی مانند: شاملو، گلشیری، نادرپور، رویایی، رحمانی و... با وجود حضور جدی در جامعه فرهنگی کشور، هیچ گاه نتوانسته بودند که به آدم هایی دانشگاهی و آکادمیک تبدیل شوند. درواقع تلاش براهنی در سال های دهه چهل، بر این بود که در کنار فعالیت های شناخته شده ادبی، نسل جوان دانشجو را با تفکر ادبیات مدرن و جدید روبه رو کند. زیرا تا قبل از فعالیت های براهنی، این نسل بیشتر با مصادیق این نوع ادبیات یعنی محصولات هنری روبه رو و آشنا شده بود. دانشگاه به عنوان مهمترین مرکز علمی ایران، همواره در راستای آموزش باورهای تاریخی و کلاسیک بوده است به طوری که در حوزه نقد ادبی ما با سبک شناسی مرحوم بهار روبه رو بوده و هستیم و براهنی با نوشتن کتاب هایی مانند طلا در مس و قصه نویسی، علاوه بر به چالش کشاندن محصولات ادبی چند دهه اخیر، برنگاه کتاب هایی مانند سبک شناسی بهار،خرده وارد کرد.او از سوی دیگر، یک زبان و بیان علمی و دانشگاهی را که از رویه توصیفی دور شده و به سمت نگاهی تحلیلی حرکت می کردس بنیان گذارد. براهنی به عنوان یک چهره دانشگاهی، علاوه بر تدریس مسائل جدید حوزه ادبیات غرب، در مقابل شیوه های کلاسیک و قدیمی بررسی ادبیات ایستاد.
او با توجه به ساختار و ساختمان مصادیق متعدد ادبی، از سنت معنابافی و مفهوم نمایی دور شد. طلا در مس که به نوعی یکی از مهمترین کتاب های دانشگاهی براهنی به حساب می آید در دوره ای نوشته شد که بزرگانی مانند بدیع الزمان فروزانفر، هنوز هم بر ارائه تدریس با شیوه حوزوی تأکید داشتند. درواقع براهنی نفس وجود دانشگاه در ایران را به خوبی درک کرد و دریافت که دانشگاه های ایران به واسطه سنت حوزوی، نمونه هایی مدرن از آن سنت به حساب می آیند. پس با این درک او کوشید تا با ارائه ساختار جدیدی در بیان مولفه های متفاوت ادبی، از این سنت دور شود. دانشگاه تهران دهه های چهل و پنجاه به دلیل عدم تمایل چهره های مهم ادبی روز برای حضور از یکسو و سختگیری دستگاه حاکم برای نشر آرای ایشان و کمبود تحصیلکرده با مدارج بالا در میان ایشان از سویی دیگر، معمولاً به پایگاهی برای مقابله با ادبیات روز ایران و ترویج سنت های کهن شعری و ادبی بود. کمتر چهره بزرگی در این سال ها با نوآوری های شاملو، هدایت، چوبک و... سرسازش داشت و همین محیط فرماسون گونه! می کوشید تا تحصیلکردگان رشته های متعدد ادبی به نمونه هایی از اساتیدشان تبدیل شوند. ارزش کار براهنی در این برهه آشکار می شد که در برابر انبوهی از فضلا و حکمای دانشگاهی توانست حرف های تازه را بیان کند. او با درک خاصی که از موقعیت تاریخی و اجتماعی جامعه داشت، دریافت که حضور و نفوذ در میان دانشجویان می تواند، نسلی بزرگ را با زیرساخت ها و ویژگی های فکری ادبیات جهان و ایران آشنا کرده و در سایه درس دانشگاهی، آنها را وادار به مطالعه و تحقیق جدی تر در این باره بنماید. براهنی بعد از جریان تأسف انگیز انقلاب فرهنگی، از دانشگاه بیرون می رود، اما شیوه او به دلیل بازگویی صداها و حرف هایی تازه هنوز هم در خاطره این دانشگاه باقی مانده است.
۲) دکتر رضا براهنی از نخستین کسانی است که رمان را به منزله یک ساختمان نوشتاری درک کرده است. آثاری که او تا پایان دهه ۶۰ در حوزه ادبیات خلق کرده است حاکی از توجه وی به اجرای صحیح ساختاری فرض شده است. البته این نگاه با براهنی آغاز نشده و نویسنده ای مانند ابراهیم گلستان، آغاز کننده این نوع نگاه بوده است، اما براهنی (به جرأت می توان گفت) نگاه به رمان نویسی را از تعاریف قدیمی جدا کرد. یکی از معضلات نویسنده ایرانی دهه های سی و چهل، لغزش میان مرزهای داستان کوتاه و رمان بود. این گفته ، به این معنا است که، برخی از نویسندگان ایرانی از لحاظ فرم شناختی، مرزهای میان رمان و داستان کوتاه را درک نکرده و توصیف گرایی و استفاده از یک پروسه طولانی از واقعه و یا یک زندگی را ویژگی رمان دانسته و عکس آن در باب داستان کوتاه صادق بود. به نحوی که رمان نویسی در تعریف بسیاری از نویسندگان، توجه به بعد زمانی داستان درون متن بود. براهنی به واسطه آشنایی با تئوری های روز، رمان را که اقبال کمتری در میان نویسندگان جدی ایران داشت (شازده احتجاب یک داستان بلند است) مورد توجهی جدی قرار داد. او به غیر از آثاری که در این زمینه خلق کرد، زیرساخت های فرمی و صوری مقوله ای به نام رمان را تدوین و بازگو کرد. به طوری که در کتاب مهم «قصه نویسی» ما با تفکیک دقیق و علمی این دو ژانر روبه رو هستیم.
ادامه دارد
نظر شما