کابوس همسایه بودن
روزنامه شرق ، سه شنبه ۲۵ آذر ۱۳۸۲ - ۲۱ شوال ۱۴۲۴ - ۱۶ دسامبر ۲۰۰۳
اسفندیار حبیب نژاد: زندگی شهرنشینی روابط خاصی را برای همسایه ها به وجود آورده و آپارتمان نشینی بیشترین نقش را در دگرگونی آن بر عهده داشته است. علاوه بر این، ترکیب قدیمی و جدید وضعیت کوچه و خیابان نیز در این رابطه نقش مهمی ایفا می کند. بعد از حدود یک ماه بیدار شدن های اجباری، روزی در اوایل صبح مطلبی را نوشتم که لحن آن شاید شبیه دست نوشته های کسانی شده که برای گریز از فراموشی یک موهبت، دست به ثبت خاطرات آن می زنند. کوچه ای بن بست، نزدیک یکی از خیابان های اصلی ابرشهر تهران:باید قدر همسایه ای که هر روز سر ساعت ما را بیدار می کند را دانست. هر چند که این کار او با گاز دادن های متوالی به ماشین اش برای گرم کردن آن باشد و یا حتی با خراب بودن اگزوز آنکه صدا را چند برابر می کند. اگر چنین سروصدایی نبود شاید ما خواب می ماندیم و چه کسی می داند بر سر برنامه های روزانه ما چه می آمد!
نمی دانم این خارجی های از خدا بی خبر در کشورهای غربی چرا این قدر از همسایه های خود شکایت می کنند که از یکدیگر بی خبر هستند! در آنجا کمتر کسی از ساکنین یک آپارتمان می فهمد که همسایگانش چه زمانی می روند و چه زمانی برمی گردند. چرا که ماشین خود را حتی در سرمای زیر ۳۰ درجه، بلافاصله بعد از استارت زدن راه می اندازند و مسافتی حدود دویست، سیصد متر با دنده یک حرکت می کنند تا موتور آن گرم شود و بعد از رسیدن به مقصد نیز بلافاصله ماشین خود را خاموش می کنند. یعنی چندین سال است که کسی به صورت در جا ماشین خود را گرم نمی کند و برای اتومبیل آنها نیز مشکلی به وجود نمی آید، این عمل نه یک قانون که فرهنگ آنها شده است، بنابراین کسی از همسایه ها بر اثر گاز دادن های متوالی از خواب بیدار نمی شود. به همین دلیل است که شهروندان کشورهای غربی از همدیگر خبر ندارند و باید هم از یکدیگر شاکی باشند. ولی ما همسایه های خوبی داریم. این طور نیست؟ما که در اینجا از شنیدن گاز دادن های متوالی و منقطع اتومبیل همسایه ها و سواری های گذری که از این کوچه بن بست به عنوان پارکینگ شخصی استفاده می کنند، بهره مندیم، از مزایای صدای دریل برقی و کمپرسور و مته برای کندن آسفالت (حتی در نیمه شب) نیز برخوردار هستیم. مطالبی از جنس مطلب بالا، اگر چه به صورت مکتوب درنمی آید، بارها در ذهن افراد مختلف جامعه ما به صورت کابوس واری تکرار می شود. اما تمام این مشکلات و مشابه آن (که کم هم نیست) ریشه در یک ویژگی اخلاقی ما ایرانیان دارد که در مباحث جامعه شناختی یا به دلیل خود سانسوری و یا مصلحت اندیشی نابجا به آن نمی پردازیم.
نظر شما