رویکرد اسلام به چهار کارکرد مهم خانواده
نهاد خانواده و کارکردهاى آن از دیرباز از سوى ادیان، مکاتب و فرهنگهاى مختلف، مورد توجه قرار گرفته است. این نهاد تأثیرگذار در اسلام نیز از جایگاه والایى برخوردار بوده و به آن توجه ویژهاى شده است. هدف این نوشتار، که رویکرد اسلام به خانواده و چهار کارکرد مهم آن را مورد بررسى قرار مىدهد، دستیابى به نگرش اسلام به خانواده و کارکردهاى آن است. از اینرو، این مقاله با رویکرد نظرى و تحلیلى، نگاهى گذرا به جایگاه نهاد خانواده در اسلام دارد و پس از آن، ضمن برشمردن کارکردهاى مهم خانواده، به تبیین رویکرد اسلام در این خصوص پرداخته است. نویسنده با روش اسنادى و با مراجعه به متون اصلى آموزههاى اسلام، مسئله را تبیین نموده است.
مسئله ازدواج انسانها سابقهاى به بلنداى حضور اولین انسانها در روى زمین دارد. اسلام نیز براى خانواده ارزش فراوانى قایل است و در سورههاى متعدد قرآن کریم از آن سخن به میان آورده است. با نگاهى گذرا به کتابهاى فقهى و اخلاقى و حتى رسالههاى عملیه، روشن مىشود که اسلام با چه وسعت نظرى به بحث از این نهاد پرداخته است. برخلاف بسیارى از مکاتبِ بنام مذهبى و یا فلسفى که به ازدواج با نظرى کراهتآمیز مىنگرند و آن را مذموم و مختص وقت ضرورت مىدانند، و تجرد را مقدّم بر ازدواج و ازدواج را تنها به عنوان راهى براى فرار از بدکارى به رسمیت مىشناسند، اسلام با تأکیدهاى فراوان به ازدواج، تشکیل خانواده را مورد تشویق قرار مىدهد.
در اسلام، خانواده یکى از نهادهاى زیربنایى بنیاد هستى و از ساختارهاى اصلى جامعه اسلامى به شمار مىآید که همگام با دیگر ساختارهاى جامعه در راه تحقق اهداف انسان، به عنوان خلیفه و جانشین خداوند، گام برمىدارد.از دیدگاه آموزههاى دینى، خانواده سنگبناى جامعه است که فرد را به جامعه، و نسلها را به یکدیگر مرتبط مىسازد و گروههاى اجتماعى گوناگون را به هم پیوند مىدهد. با توجه به سطوح مختلف جامعه (فرد، خانواده، همسایگان، ملت، امت و...) خانواده مرکز ثقل جامعه اسلامى است.2
از نگاه اسلام، تشکیل خانواده آنچنان محبوب و مورد درخواست است که هیچ سازمان و بنایى محبوبتر از آن در نزد خداوند، وجود ندارد.3
«پس از پذیرش اسلام، براى مسلمانان سود و بهرهاى بالاتر از سود همسر مسلمان نیست؛ همسرى که وقتى به سویش نظر مىافکند خوشحال گردد و هنگامى که فرمانى به او دهد اطاعت نماید و در غیاب شوهر مال و دارایىاش را نگهدارى کند.»4 از سوى دیگر، در منابع اسلامى بر این نکته تأکید شده است که ازدواج زمینهساز رشد و کمال است و عزوبت زمینهساز انحطاط و عقبماندگى؛5 و براى آنکه انسانها را به تشکیل خانواده تشویق و ترغیب کند، آن را سنّت پیامبر دانسته، و پیروى از آن را پیروى از سنّت و شیوه زندگى وى به شمار آورده است.6
اسلام به صراحت دستور مىدهد که افراد مجرّد را به تشکیل خانواده وادارید و در این راه از فقر و ندارى هراس نداشته باشید که خداوند بىنیازتان خواهد کرد،7و ازدواج را جزء حقوق فرزندان بر پدر و مادر مىداند.8
از یکسو، جامعه اسلامى و همه مسلمانان را تشویق مىکند که در امر تشکیل خانواده به جوانان کمک کنند9
از سوى دیگر، با هشدار نسبت به بىتوجهى به تشکیل خانواده، آسیبهاى بىتوجهى به ازدواج را مورد توجه قرار مىدهد.10
با توجه به تأکید اسلام بر تشکیل خانواده، این نوشتار بر آن است رویکرد اسلام به کارکردهاى خانواده را مورد بررسى قرار دهد. از اینرو، سؤال اساسى این است: نوع نگاه اسلام به کارکردهاى خانواده چگونه است و در این خصوص چه توصیههایى را براى کارآمدى بیشتر خانواده ارائه مىدهد؟
کارکردهاى خانواده
نهاد خانواده طى قرون متمادى و بخصوص در چند قرن اخیر، شکلهاى مختلفى را پذیرفته و در فرهنگهاى گوناگون به قالبهاى متفاوتى درآمده است. با وجود این، خانواده در شکلهاى مختلف آن همواره کارکردهاى بسیارى را دارا بوده است. جامعهشناسان، شش کارکرد اساسى را براى خانواده برشمردهاند که عبارتند از: تولید مثل، تأمین پایگاه اجتماعى، تنظیم رفتار جنسى، حمایت و مراقبت، عاطفه و همراهى، و جامعهپذیرى. در این نوشتار، به دلیل ضیق مجال، رویکرد اسلام به چهار کارکرد اخیر را مورد بررسى قرار مىدهیم.
الف. تنظیم رفتار جنسى
یکى از کارکردهاى مهم خانواده، کارکرد تنظیم روابط جنسى است. اساسآ یکى از هدفهاى ازدواج و تشکیل خانواده، تأمین نیازهاى جنسىِ زن و مرد است. بىشک، بدون جذب و انجذاب جنسى و روابط جنسى مطلوب، زندگى زناشویى با سعادت و شیرینى همراه نخواهد بود. دانشمندان بر این نکته تأکید کردهاند که «مسائل جنسى در زناشویى، نقش مهمى را بازى مىکنند و داشتن روابط جنسى مطلوب از ضروریات هر خانواده مىباشد... . اغلب اشکالات خانوادگى مستقیمآ یا به طور غیرمستقیم معلول ناسازگارىهاى جنسى بوده و عامل جنسى در سعادت زناشویى نقش مهمى را بازى مىکند.»11
حال سؤال این است که دیدگاه اسلام در اینباره چیست؟ براى پاسخ به این سؤال، بحث خود را در سه بخش زیر پى مىگیریم.
1. غریزه جنسى در اسلام
بر اساس اندیشه مسلمانان، اسلام دینى واقعنگر است و آموزهها و تعالیم آن بر اساس مصلحت و مفسده واقعى انسانها بیان شده است. از اینرو، در بیان احکام خود به واقعیتهاى زندگى انسانها نظر داشته است. یکى از واقعیتهاى زندگى انسانها نیاز آنها به ارضاى غریزه جنسى است که اسلام با نگاهى مثبت بدان نگریسته. با
دقت در متون دینى اسلام، با طیف وسیعى از آیات و روایات روبهرو مىشویم که به غریزه جنسى انسانها پرداختهاند. از سوى دیگر، همه آیات و روایاتى که مسلمانان را به ازدواج و تشکیل خانواده دعوت مىکنند، به نوعى به رفتارهاى جنسى انسانها توجه دارند.
از نظر اسلام، همسردوستى و رابطه جنسى و نیاز غریزى انسانها به جنس مخالف، تدبیرى خدایى است که سببساز پیوند زن و مرد و در نتیجه، استمرار نسل بشر است. خداوند در قرآن مىفرماید: (یَا أَیُّهَا النَّاسُ اتَّقُواْ رَبَّکُمُ الَّذِی خَلَقَکُم مِن نَفْسٍ وَاحِدَةٍ وَخَلَقَ مِنْهَا زَوْجَهَا وَبَثَّ مِنْهُمَا رِجَالا کَثِیرآ وَنِسَاء وَاتَّقُواْ اللّهَ الَّذِی تَسَاءلُونَ بِهِ وَالأَرْحَامَ إِنَّ اللّهَ کَانَ عَلَیْکُمْ رَقِیبآ) (نساء: 1)؛ اى مردم، بترسید از عصیان پروردگار خود؛ آن خدایى که همه شما را از یک تن بیافرید و هم از آن جفت او را خلق کرد و از آن دو تن خلقى بسیار در اطراف عالم از مرد و زن برانگیخت. از این سنخ آیات استفاده مىشود که غریزه جنسى باعث تداوم نسل انسان است. از عبارت (وَبَثَّ مِنْهُمَا رِجَالا کَثِیرآ وَنِسَاء) به خوبى استفاده مىشود که انتشار افراد و تدوام نسل انسان، بر اثر رفتارهاى جنسى و ارتباط دو همسر مىباشد و رابطه زناشویى به منظور تکثیر نسل در متن خلقت قرار داده شده است.12 چیزى که فطرى انسان و طبیعت خلقت بشر است، به خودى خود نمىتواند ارزش منفى داشته باشد.
در روایات اسلامى نیز با اشاره به غریزه جنسى انسانها، بر ارزش مثبت داشتن آن تأکید شده است. در برخى از روایات، علاقه به زنان از جمله اخلاق پیامبران13 و از نشانههاى ایمان14 و نیز به عنوان نور چشم پیامبر15 و لذتبخشترین چیزها16 معرفى شده است. روشن است که علاقه به زنان، گاه به خاطر جنبههاى عاطفى است و گاه به خاطر مسائل جنسى.
آیات و روایات بسیارى که در این زمینه وجود دارند، با نفى این اندیشه که ازدواج و ارضاى نیاز جنسى کارى پلید، زشت، شیطانى و داراىارزشمنفى است،تأکید دارند که اینگونه اندیشهها در قاموس اسلام جایگاهى ندارند.
اسلام برخلاف برخى ادیان و مکاتب، رفتارهاى جنسى را امرى طبیعى و فطرى مىداند که مانند هر نیاز فطرى دیگر باید برآورده شود. شهید مطهّرى پس از بیان اینکه مسیحیت «ازدواج» و «علاقه و آمیزش جنسى» را فکرى پلید مىدانند، به تحلیل این اندیشه پرداخته و با مقایسه آن با اندیشه اسلام، تقابل این دو نوع نگاه را متذکر مىشود. ایشان در این زمینه مىنویسند :
ظاهرآ علت اینکه فکر پلیدى علاقه و آمیزش جنسى در میان مسیحیان تا این حد اوج گرفت، تفسیرى بود که از بدو تشکیل کلیسا، از طرف کلیسا براى مجرد زیستن حضرت مسیح صورت گرفت... به عقیده ارباب کلیسا، تقوا ایجاب مىکند که انسان از ازدواج خوددارى کند... . کلیسا ازدواج را به نیّت تولیدنسل جایز مىشمارد، اما این ضرورت پلیدى ذاتى این کار را از نظر کلیسا از میان نمىبرد. علت دیگر جواز ازدواج دفع افسد به فاسد است؛ یعنى به این وسیله از آمیزشهاى بىقید و بند مردان و زنان جلوگیرى مىشود.17
وى سپس در مقام مقایسه این نوع نگرش با نگرش اسلام مىنویسد :
در اسلام کوچکترین اشارهاى به پلیدى علاقه جنسى و آثار ناشى از آن نشده است... از نظر اسلام، علاقه جنسى نه تنها با معنویت و روحانیت منافات ندارد، بلکه جزء خوى و خلق انبیا است.18
نکتهاى که در پایان این بخش لازم است متذکر شویم این است که راز ارزش مثبت داشتن ارضاى این غریزه این
است که از نگاه اسلام غریزه جنسى یک امر طبیعى و فطرى است و چیزى که نظام تکوینى و طبیعى در انسان قرار داده نمىتواند داراى ارزش منفى باشد؛ زیرا این امر سببساز تناقض میان تکوین و تشریع و ناهماهنگى بین نظام هستى و نظام اخلاقى خواهد بود. در حالى که از نظر اسلام، نظام تکوینى و طبیعى نه تنها منافاتى با نظام تشریع ندارد، بلکه مکمّل آن است. از این منظر، دین و قوانین تشریعى دینى، فطرى است و هماهنگ با طبیعت انسان مىباشد و یکى از رمزهاى فراگیرى و جهانى و ابدى بودن دین هم همین است.
2. روابط جنسى در چارچوب خانواده
بحث دیگرى که درباره کارکرد خانواده در خصوص تنظیم روابط جنسى از نگاه اسلام باید به آن بپردازیم مسئله چارچوب رفتارهاى جنسى است. سؤال این است که آیا ارزش مثبت داشتن ارضاى غریزه جنسى در نظر اسلام به معناى مطلق بودن این ارزش رفتار جنسى است و یا اینکه اسلام محدوده خاصى را براى رفتارهاى جنسى معرفى مىکند که اگر در آن چارچوب باشد ارزشمند خواهد بود؟
از نگاه اسلام، انسانها آزاد آفریده شدهاند و آزادى گوهرى الهى است که خداوند به بندگانش هدیه داده است. اما بىشک آزادى بىحد و حصر و بدون قید و شرط نه تنها به سود انسانها نیست، بلکه گاه به زیان آنهاست و آسیبهاى فردى و اجتماعى بسیارى را براى آنان به دنبال دارد. از اینرو، دین به منظور پیشگیرى از این آسیبها، براى رفتارهاى انسانى محدودیتهایى را قرار داده است که رفتارهاى جنسى نیز از این قانون مستثنا نیستند.
در نگاه اسلام، رفتارهاى جنسى انسان، قانونمند است و از قواعد رفتارى خاصى پیروى مىکند؛ زیرا در رفتارهاى جنسى هدف آن است که هم نیازهاى فطرى انسان پاسخ گفته شود و هم این رفتار متناسب شأن انسانیت باشد تا زمینه تعالى و رشد معنوى انسان فراهم گردد، نه اینکه چون حیوان پاسخى باشد به یک غریزه کور و عارى از رشد اخلاقى و تدبیر انسانى.
از منظر اسلام، خانواده سنگبناى جامعه انسانى است؛ جامعهاى که براى تداوم بقا، رشد و شکوفایى و نیل به اهدافش، نیازمند یک نظم هنجارى است و اساس این نظم هنجارى با تشکیل خانواده، براى جامعه مهیا خواهد شد؛ زیرا مسائل اجتماعى و حقوقى (مانند مسائل نسب، ارث، انفاق، و تربیت) و دیگر مسئولیتهایى که پدر و مادر نسبت به فرزند و یکدیگر دارند (مانند اطاعت، تمتع، التذاذ و مواردى نظیر آن) همه بر تشکیل خانواده بار خواهند شد و لازم است رعایت شوند تا جامعه، جامعهاى انسانى باشد و زمینه رشد عواطف و فضایل انسانى، عشق، و ایثار در آن فراهم شود و متقابلا زمینههاى فساد و انحطاط و تباهى و بیمارىهاى جسمى و روانى و سقوط در زندگى حیوانى از بین برود. همین توجه به مصالح فردى و اجتماعى انسانها، اسلام را بر آن داشته است که براى رفتارهاى جنسى انسان، حیطه و حوزه خاصى را قایل شود: نظام ازدواج وتشکیل خانواده.
از اینرو، در نگاه اسلام قالب کلى محدودیتهاى اجتماعى در ارضاى غریزه جنسى، همان ازدواج قانونى و شرعى است که باید رفتارهاى جنسى در این چارچوب محدود شود تا با دیگر مصالح انسانى تضاد نداشته باشد.
اسلام، آزادىهاى جنسى و رفتارهاى جنسى بىقید و بند و رها از هرگونه الزامات اخلاقى را امرى زشت و مذموم مىداند و براى آن کیفرهاى خاصى را مشخص کرده است. اسلام براى قانونمند کردن روابط جنسى و محدود کردن آن به محیط خانواده، به مردان و زنان جامعه اسلامى دو توصیه مهم ارائه مىدهد. اول آنکه از همه مردان و زنان مىخواهد که به ارزشهایى که کنشهاى جنسى انسان را جهت مىدهند و زمینهساز طهارت اجتماعىاند، احترام بگذارند و به آنها عمل کنند. تأکید اسلام بر ارزش «حیا» و «عفت» از اینگونه توصیههاى راهبردى است. در بینش اسلامى، حیا و عفت به عنوان یک خصلت انسانى، مبناى روابط زن و مرد در فرهنگ اسلامى است. پوشش و حجاب که هنجارهاى این ارزشاند در راستاى حفظ و رشد این خصلت قرار دارند و منع از تبرّج (خودآرایى) و اختلاط با نامحرمان با این فلسفه شکل گرفته است.19 از اینرو، اسلام به زنان و مردان توصیه مىکند که جامعه اسلامى را با رفتارهاى نیک، پاک نگاه دارند و از رفتارهایى که طهارت اجتماعى را به خطر مىاندازد، پرهیز کنند. به مردان و زنان مؤمن توصیه مىکند که از نگاه خیره به یکدیگر بپرهیزند20 و از زنان مىخواهد تا زینتهاى خود را از نامحرمان بپوشانند و حتى در راه رفتن توجه نامحرم را به خود معطوف ندارند21 و در سخن گفتن نیز به هوش باشند تا
دلهاى مریض را به سوى خود جلب نکنند.22 از نظر اسلام، به کارگیرى این راهکارها در راستاى محدودسازى روابط جنسى در خانواده، از نظر روانى به بهداشت روانى اجتماع کمک مىکند و از جنبه خانوادگى سبب تحکیم روابط افراد خانواده و برقرارى صمیمیت کامل بین زوجین مىگردد و از جنبه اجتماعى موجب حفظ و استیفاى نیروى کار و فعالیت اجتماع مىشود و از نظر وضع زن در برابر مرد، سبب مىگردد که ارزش زن در برابر مرد بالا رود.23
توصیه دومى که اسلام براى فرایند محدودسازى رفتارهاى جنسى در چارچوب خانواده براى مردان و زنان جامعه اسلامى بیان مىکند این است که محیط خانوادگى خود را به گونهاى بسازند تا آمادگى کامل براى کامیابى همسران از یکدیگر را داشته باشد. اسلام، زن و یا مردى را که از این نظر کوتاهى کنند مورد نکوهش قرار مىدهد. از زنان و مردان مىخواهد تا از همه امورى که زمینهساز دلزدگى در رابطه جنسى است، دورى گزیده و در مقابل، به انجام کارهایى که روابط جنسى را براى همسر لذتبخشتر مىکند، همت گمارند. به گفته شهید مطهّرى، «شاید براى یک نفر فرنگى شگفتانگیز باشد که اگر بشنود اسلام مزاح و ملاعبه زن و شوهر، آرایش کردن زن براى شوهر، پاکیزه کردن شوهرْ خود را براى زن مستحب مىداند... در اسلام زنى که در آرایش و زینت خود براى شوهر کوتاهى کند، نکوهش شده است. کما اینکه مردانى که در ارضاى زن خود کوتاهى کنند نیز نکوهش شدهاند.»24
3. اسلام و تمایلات جنسى زنان
آنچه از بررسى متون اسلامى به دست مىآید این است که اسلام اصل تمایل جنسى زنان را همچون مردان مىپذیرد و آن را نیاز زن مىداند. از نگاه اسلام، زن در انسانیت هیچ تفاوتى با مرد ندارد و به مقتضاى انسان بودن، اصل نیازهاى طبیعى در او هیچ تفاوتى با نیازهاى مرد ندارد. همانگونه که همه انسانها ـ چه زن و چه مرد ـ به تغذیه نیاز دارند که باید برآورده شود، غریزه جنسى نیز نیازى است براى آسودن تن و حاجتى است براى ادامه حیات، و از این حیث میان زن و مرد هیچ تفاوتى وجود ندارد.
در آموزههاى دینى اسلام، درباره روابط جنسى زن و مرد بر نکاتى تأکید شده که با دقت در آنها به خوبى مىتوان وجود اصل تمایلات جنسى در زنان را دریافت. اسلام بر تأمین نیازهاى جنسى زنان در چارچوب خانواده، به طور خاص تأکید دارد و از این نظر کارکرد یاد شده را هم درباره مردان و هم درباره زنان صادق مىداند. از پیامبر اکرمˆ نقل شده که فرمودند: «سه چیزند که جفا و ظلماند... سوم: آمیزش قبل از شوخى و مغازله است.25 و نیز سه چیز را نشانه ناتوانى و ضعف دانستهاند که یکى از آنها این است که مرد رابطه جنسى با همسرش برقرار کند و پیش از آنکه با او سخنان مناسب گوید و انس گیرد، کار خود را تمام کند و حاجت خود را برآورد، پیش از آنکه زن نیاز خود را برآورده باشد.26
ایشان همچنین به مردان توصیه مىکند که به هنگام روابط جنسى با همسر مداعبه و شوخى کردن را فراموش نکنند که این، روابط جنسى را دلپسندتر مىکند.27 نیز به آنان سفارش مىکند که این امور را رعایت کنند؛ زیرا زنان هم نیازهایى دارند که باید برآورده شود.28 در برخى کتب روایى نیز بابى وجود دارد به نام «باب استحباب ملاعبه و مداعبه با همسر».29
در برخى از روایات بر حق همبسترى (که بر اساس آن، شوهر مجاز نیست بدون رضایت زن، بیش از چهار ماه از همبستر شدن با وى خوددارى کند)30 و وجوب ارضاى نیازهاى جنسى زن توسط شوهر در مواردى که خطر آلوده شدن زن به گناه در کار باشد31 تأکید شده است که نمونههاى دیگرى از توجه خاص اسلام به میل جنسى زنان است.
اینگونه آموزههاى دینى بر این نکته مهم تأکید دارند که باید تمایلات جنسى زنان را جدّى گرفت و نسبت به آن بىتوجه نبود. اسلام بر خلاف برخى مکاتب و ادیان دیگر، تمایلات جنسى زنان را به رسمیت شناخته و آن را نیاز و حقّ زنان، و برآوردن آن را سببساز دلپذیر شدن روابط جنسى و مایه تحکیم خانواده دانسته است؛ زیرا اگر نیاز انسان از راه درست و صحیح آن برآورده نشود، هم آرامش روانى خانواده به خطر مىافتاد و هم گاه ممکن است این نیاز از راههاى نامشروع برآورده شود که در هر صورت، بنیان خانواده به مخاطره خواهد افتاد. از اینرو، اسلام به مردان هشدار مىدهد که به تمایلات همسران خویش توجه کنند؛ زیرا در آنها نیز «نیازى» است که باید برطرف شود.
نکته دیگرى که در اینجا لازم است بیان شود این است که هرچند اسلام وجود اصل تمایلات جنسى را براى زنان و مردان ـ هر دو ـ مىپذیرد، اما به تفاوت بین تمایلات زن و مرد عقیده دارد. به عبارت دیگر، در آموزههاى دینى به روایاتى برمىخوریم که سائق جنسى مرد را از حیث کمّى و سائق جنسى زن را از حیث کیفى برتر و قوىتر معرفى مىکند. همچنین بردبارى جنسى زن را بیش از مرد و تحریکپذیرى جنسى زن و مرد را نیز متفاوت دانسته است.32 بر اساس همین عقیده به تفاوت تمایلات جنسى زن و مرد است که فقه اسلامى در زمینه ارضاى غریزه جنسى، گاه زن و مرد را به حقوق و تکالیف متفاوتى در این خصوص ملزم کرده است. توجه ویژه اسلام به واقعیتهاى زندگى انسانها و بنا ساختن دستورات و آموزههاى خود بر اساس مصلحتها و مفسدههاى واقعى زندگى انسانها، باعث شده که برخى فمینیستها از این واقعگرایى اسلام تجلیل کنند. نوال سعداوى، فمینیست مشهور عرب، در این زمینه مىگوید : «محمّد [ˆ] از جهت درک مسائل جنسى بر بیشتر مردان عصر جدید برترى دارد، و نیز از جهت توانایى و شهامت اعتراف به امورى که بیشتر مردان فرهیخته عرب به آنها اعتراف نکرده و یا از اعتراف به آنها احساس مشقّت کردهاند؛ که موضوع مداعبات جنسى از جمله این امور است.»33
ب. حمایت و مراقبت
زندگى خانوادگى، نوعى زندگى اجتماعى است که بر پایه تعاون و همبستگى و همکارى اعضا سامان مىیابد. همانگونه که در زندگى اجتماعى، انسانها بدون یارى همدیگر نمىتوانند نیازهاى زیستى و روانى خود را برآورده سازند، در زندگى خانوادگى نیاز اعضا براى برآورده شدن نیازهایشان به یارى یکدیگر نیازمندند. وجود کودکان و خردسالانى که توانایى برآوردن نیازهاى اولیه و مراقبت از خود را ندارند و نیز حضور سالمندان یا بیمارانى که از رفع نیاز خویش عاجزند، ضرورت کارکرد مراقبتى و حمایتى خانواده را روشن مىکند.
از نگاه اسلام، انسان موجودى نیازمند است. و بدون یارى دیگران، توانایى برآوردن نیازهاى خویش را ندارد. از اینرو، استعدادهاى انسانها متفاوت آفریده شده تا بتوانند نیازهاى یکدیگر را برآورده سازند.34 روشن است که این نیازمندى، مخصوص ساحتى خاص از زندگانى بشر نیست، بلکه در ساحتهاى مختلف زندگى انسان جریان دارد. یکى از این ساحتهاى نیاز انسان، نیاز به مراقبت و حمایت است. جلوههاى این نیاز را در همه مراحل عمر انسان مىتوان به روشنى مشاهده کرد، هرچند در دوران نوزادى و خردسالى و نیز پیرى و سالمندى، این نیاز ظهور و بروز بیشترى دارد.
در دیدگاه اسلام، همه انسانها در مراقبت و حمایت از یکدیگر مسئولیت دارند و این تکلیفى است که بر عهده همه اعضاى جامعه اسلامى نهاده شده. در حدیث نبوى چنین آمده است: «همه شما مراقب و نگاهبان یکدیگرید و از آن سؤال مىشوید.»35 در این روایت نقش مراقبت و حمایت به عنوان یک نقش اجتماعى براى همه مسلمانان تعیین شده است که همه در برابر آن باید پاسخگو باشند.اما این نقش منحصر در جامعه نیست، بلکه در خانواده نیز پدر و مادر باید نقش مراقبتى و حمایتى نسبت به فرزندان خویش داشته باشند. پیامبر اکرمˆ در ادامه همین روایت مىفرماید: «مرد نگاهبان و مراقب خانوادهاش مىباشد و باید پاسخگو باشد. زن نیز نگاهبان خانه شوهر و فرزندانش مىباشد و باید پاسخگو باشد.»36 بىشک، این نقش مراقبتى و حمایتى که بر عهده پدر و مادر گذاشته شده است، مراقبتهاى زیستى، روانى و معنوى از فرزندان و سایر اعضاى خانواده را شامل مىشود.
حق حمایت و مراقبت کودک، که از حقوق او و از جهاتى از مهمترین حقوق او به شمار مىرود، براى حفظ و حراست او و نیز ایجاد رشد در اوست. اصلْ در آن، به وجود آوردن شرایط و عواملى است که مکمّل زندگى سالم و طبیعى او بوده و از بروز بسیارى از موانع و حوادث جلوگیرى کند. کودک نیاز به حمایت دارد و غرض از آن، وجود پشتیبانى محکم است که او را در طریق حرکت به سوى رشد و کمال یارى دهد. او باید به این امر دلگرم باشد که مىتواند پیش رود و اگر در سر راه او مانعى پدید آید مىتواند آن را از میان بردارد و والدین و مربیان کمککننده اویند. کودک، نیاز به مراقبت دارد؛ چراکه به خیر و صلاحِ خود، واقف نیست.37
در آموزهاى دینى، از کارکرد مراقبتى و حمایتى خانواده، به «حضانت» تعبیر شده است. تعبیر حضانت، هم حمایتها و مراقبتهاى زیستى و هم جنبههاى روانى و معنوى مراقبت و حمایت را شامل مىگردد. هرچند در این بخش انواع مراقبتها ذکر مىگردند، اما تأکید ما بیشتر بر روى مراقبتهاى زیستى است؛ زیرا موضوع مراقبتهاى روانى و معنوى را در بحث از کارکردهایى همچون عاطفه و همراهى و جامعهپذیرى، پى خواهیم گرفت.
حضانت به معناى پروراندن و پروردن است. ریشه این لغت واژه «حِضن» است که زیر بغل تا تهیگاه و آغوش را مىگویند. در بغل گرفتن، در کنار نهادن و زیر پر و بال گرفتن نیز از معانى دیگر آن است. به پدر و مادر «حاضِن» و «حاضِنه» گفته مىشود؛ زیرا وظیفه نگهدارى و تربیت کودک را بر عهده دارند.38
در متون فقهى نیز براى حضانت تعاریفى ذکر شده است که بر همین معنا تطبیق دارد. صاحب جواهر، فقیه بزرگ اسلامى، از علّامه حلّى و شهید ثانى نقل کرده که در معناى حضانت، چنین گفتهاند: «ولایة و سلطنة على تربیة الطفل و ما یتعلق بهما من مصلحة حفظه و جعله فى سریره و کحله و تنظیفه و غسل خرقته و ثیابه»؛39
حضانت، نوعى ولایت و تسلط بر پرورش کودک است و آنچه بدان ربط دارد؛ از قبیل: نگهدارى، گذاردن در گهواره، نظافت و شستن لباسهایش.
این نکته شایان ذکر است که کارکرد مراقبتى و حمایتى خانواده، مخصوص به کودکان نیست، بلکه همه اعضاى خانواده باید در مراقبت و حمایت از همدیگر بکوشند. همسران، خواهران و برادران، پدر و مادر و سایر اعضاى خانواده، نسبت به همدیگر این نقش کلیدى را بر عهده دارند. اما چون غالبآ کودکان نیاز بیشترى به مراقبت و حمایت دارند، تکیه بحث ما بیشتر بر روى نقش مراقبتى و حمایتى خانواده از کودکان مىباشد.
از نگاه اسلام، این کارکرد به گسترهاى خاص از زندگى کودکان اختصاص ندارد، بلکه ابعاد مختلفى از زندگى آنان را دربر مىگیرد. به عبارت دیگر، یکى از وظایف حساس پدر و مادر، مسئولیت اداره خانواده و رسیدگى به نیازها و مشکلات فرزندان و افراد خانواده است. این وظایف جنبههاى مختلفى را دربر مىگیرد، که از آن جمله مىتوان به موارد ذیل اشاره کرد :
1. مراقبت و حمایت اقتصادى و معیشتى
دنیاى کودک دنیاى ضعف و ناتوانى است. در برخى از روایات به این نکته اشاره شده است که نوزاد انسانى، ضعیفترین موجود نسبت به نوزادهاى دیگر حیوانات است.40 از اینرو، براى برآوردن نیازهاى اولیه زیستى خود، نیازمند حمایت و مراقبت پدر و مادر است. به همین دلیل، از نگاه اسلام، اداره فرزندان از نظر خوراک و پوشاک و مسکن، از وظایف پدر و مادر شمرده شده است. در تعالیم اسلامى سفارشهاى بسیارى درباره تغذیه کودک و شیوههاى درست آن بیان شده است که از جمله آنها روایاتى است که بر تغذیه کودک با شیر مادر تأکید کرده و آن را با برکتترین غذا براى کودک معرفى کرده است.41 در برخى دیگر از روایات به پدر و مادرها توصیه شده که به کودکان خود، غذاهاى مقوى بخورانند تا از رشد جسمى خوبى برخوردار شوند.42
2. مراقبتها و حمایتهاى روانى و عاطفى
از میان مجموعه نیازهاى آدمى، شاید هیچکدام به اهمیت و اعتبار نیازهاى عاطفى و نیاز به مهر و محبت نباشند. به جرئت مىتوان ادعا کرد که نقش اینگونه نیازها در ادامه حیات متعادل انسان، از نقش نیازهاى اقتصادى و معیشتى کمتر نیست، به گونهاى که روانشناسان آن را از جمله نیازهاى اساسى آدمى برشمردهاند و محرومیت آن را سببساز بروز عوارض و آسیبهاى روانى و ریشه بسیارى از نابهنجارىها و ناسازگارىها دانستهاند.43
فرزندان، رحم، شفقّت، مهربانى، نیکوکارى، از خودگذشتگى، ادب، فروتنى و سایر فضیلتهاى نفسانى را در سالهاى نخستین زندگى در دامن پرمهر و عطوفت پدر و مادر مىآموزند. این عطوفت پدر و مادر و آرامش خانوادگى است که شخصیت فرزندان را مىسازد. به همین دلیل، فقدان این عطوفت و بىتوجهى به نیازهاى روانى فرزندان، زمینه را براى خروج آنان از حالت تعادل شخصیتى و گرایش به ناهمنوایى با جامعه و ارزشهاى آن، فراهم مىسازد. علاقه پدر و مادرى و مراقبت دقیق ابتدایى آنان، اگر توأم با گرمى و ثبات و پایدارى باشد، زیربناى حسن رضایتمندى و اطمینان و اعتماد به دیگران را در کودک ایجاد مىکند و او را به تعادل شخصیتى نزدیکتر مىنماید. از اینرو، روانشناسان بر این نکته تأکید کردهاند که «ریشه بسیارى از ناسازگارى جوانان را باید در سلوک والدین آنان، در مراحل اولیه کودکى جستوجو کرد. اگر پدر و مادر در شرایطى باشند که بتوانند با سلوک خویش نیازمندىهاى عاطفى کودکان خود را برآورند، شاید مشکلاتى که بعدها در سنین جوانى خودنمایى مىکند، اصلا به وجود نیاید.»44
در آموزههاى دین اسلام، به مسائل روانى و عاطفى فرزندان توجه ویژهاى مبذول شده است. اسلام به پدر و مادرها سفارش مىکند که تلاش کنند از جنبههاى عاطفى و روانى، فرزندان خود را مورد حمایت و مراقبت قرار دهند. یکى از نیازهاى کودکان، نیاز به محبوب بودن و مهربانى است. اسلام با توجه به این نیاز به پدران و مادران جامعه اسلامى توصیه مىکند: «کودکان را دوست داشته باشید و با آنان مهربان باشید.»45 و آنچنان بر مهربانى با کودکان تأکید دارد که پدر و مادر را از بىتوجهى به وعدهاى که به کودک دادهاند، منع مىکند.46 و اصولا محبت و مهربانى به فرزند و توجه به نیازهاى روانى او را از عوامل رحمت الهى بر انسان، دانسته است.47 در نگاه اسلام، حتى بوسیدن فرزندان، بر کمال معنوى پدر و مادر مىافزاید. از اینرو، اسلام با توجه به نقش بوسه در تأمین بخشى از نیازهاى عاطفى و روانى کودک، به والدین توصیه مىکند که تا مىتوانید فرزندان خود را ببوسید.48
یکى دیگر از نیازهاى روانى کودکان، نیاز به بازى است. امروزه روانشناسان بر نقش بازىها در شکوفایى ذهنى و روانى کودکان، تأکید دارند. اسلام با شناخت این نیاز، به پدر و مادرها سفارش مىکند که باید با کودکان همانند خودشان رفتار کنند49 و بخشى از وقت خود را به بازى با آنان بگذرانند.50
3. مراقبتها و حمایتهاى دینى
در نگاه اسلام، زندگى انسان محدود به این دنیا نیست، بلکه زندگى واقعى در سراى آخرت است.51 دین مجموعه مقرّراتى است که زمینه کامیابى و سعادت انسان در زندگى دنیوى و اخروى را فراهم مىکند. نیاز انسان به دین، براى مصون ماندن از آسیبهایى که زندگىاش را به خطر مىاندازد، یک نیاز اساسى است. از اینرو، مراقبت از فرزندان در برابر اندیشههاى باطل که سعادت آنان را به مخاطره مىاندازد، یکى از وظایف پدران و مادران است.
بر اساس آموزههاى دینى، والدین نه تنها مسئول برآوردن نیازهاى معیشتى و روانى فرزندان و مراقبت از آنان در این زمینهها هستند، بلکه در ساحت اندیشههاى بنیادین و نگاه فرزندانشان به هستى و آغاز و انجام زندگى، نیز مسئولیت داشته و وظیفه مراقبت و حمایت در این ساحت را بر عهده دارند. در قرآن به مسلمانان سفارش شده است که خود و خانواده خود را از آتش جنهم نگاه دارند: (... قُوا أَنفُسَکُمْ وَأَهْلِیکُمْ نَارآ.) (تحریم : 6) بر اساس این دستور، وظیفه پدران و مادران، فقط در تأمین نیازهاى جسمى و روحى فرزندان خلاصه نمىشود، بلکه مهمتر از آن تغذیه روح و جان و ایجاد فضایى براى رشد معنوى آنان است. نقل شده که وقتى آیه مزبور نازل شد، عدهاى از پیامبر ˆ سؤال کردند: چگونه خانواده خود را از آتش نگاه داریم؟ فرمودند: آنها را امر به
معروف و نهى از منکر مىکنى؛ اگر از تو پذیرفتند، آنها را از آتش حفظ کردهاى و اگر نپذیرفتند، وظیفهات را انجام دادهاى.52 در رساله حقوق امام سجاد ‰نیز به کارکرد مراقبتى و حمایتى خانواده در ساحت امور دینى اشاره شده است. در این روایت، آشنا کردن فرزندان با خدا و یارى آنان در اطاعت او، از حقوق فرزند بر پدر و مادر شمرده شده است: «حقِّ فرزند این است که بدانى او از توست و خوبى و بدى او، به تو ارتباط پیدا مىکند. در تربیت و ادب آموزى و خداشناسى او مسئولیت دارى. باید او را در محبت و اطاعت خدا کمک کنى و وسایل ایمان و پاکى او را فراهم سازى. عمل تو باید درباره او مانند کسى که یقین دارد اگر در این راه، کمترین زحمتى به خود مىدهد، پاداش کافى دارد و اگر کاهلى نماید، مورد مؤاخذه و مجازات قرار مىگیرد.»53 در برخى از روایات نیز به والدین توصیه شده است که در مورد امور دینى و عقیدتى فرزندانشان حساسیت داشته باشند و پیش از اینکه اندیشههاى باطل به آنها القا شود، امور دینىشان را به آنان بیاموزند.54
اسلام و نقش مراقبتى مادران
اسلام، مادران را رکن مهم تربیت و پرورش کودکان مىداند. نظر به اهمیتى که مادر خوب در تکوین شخصیتِ کودک و پرورش همهجانبه او و در نتیجه، بهسازى جامعه دارد، در اسلام، جوانان به دقت در انتخاب همسر (یعنى مادر فرداى جامعه) سفارش شدهاند. اسلام توصیه مىکند که در انتخاب همسر، ویژگىهایى همچون عفت، اصالت خانوادگى، تقوا و ایمان همسر از اولویتى مهم برخوردارند. حتى درباره تغذیه کودکان از شیر مادر، توصیه شده است که اولا، هیچ شیرى به اندازه شیر مادر براى کودک مفید نیست.55 و ثانیآ، شیر هر زنى شایستگى خوردن ندارد. تأثیر شیر در شکلدهى به شخصیت کودکان، از چنان تأثیرى برخوردار است که گاه طبع انسان را علىرغم خلقت انسان بر فطرت الهى، تغییر مىدهد.56 از اینرو، در آموزههاى دینى وارد شده است که از خوراندن شیر زن احمق، دیوانه، روسپى57 و شرابخوار،58 به فرزندان اجتناب شود.
بىشک، مادران دشوارىهاى فراوانى را در طول دورههاى باردارى، زایمان، شیردهى و تربیت کودکان، متحمل مىشوند و به طور طبیعى، این امور محدودیتهایى را هم براى آنان به وجود مىآورد. در نتیجه، ممکن است زنان به عوارضى مانند آشفتگى روانى و سرخوردگى و احساس پوچى و یا از خودبیگانگى مبتلا شوند. این، طبیعت کارهاى سخت و دشوار است. اما این یک بُعد مسئله است. بعد دیگر مسئله این است که این امور، امورى موقتى هستند که مىتوان از طریق عوامل مهمترى، اثربخشى آنها را به حداقل رسانید و مادران را از آسیبهاى احتمالى آنها رهانید. وجود انگیزههاى معنوى و ایمان بالا، از جمله علل و عواملى است که مىتواند به زنان کمک کند تا از این گردنههاى سخت به راحتى عبور کنند. از اینرو، اسلام با تأکید بر ابعاد معنوى مادرى کوشیده است تا سلامت روانى و احساس رضایت و امید را در مادران تقویت کند و از این طریق، زنان را از پیامدهاى منفى دوران باردارى و زایمان دور نگه دارد. در روایات اسلامى، براى دورههاى سهگانه باردارى، زایمان و شیردهى، ارزشى به اندازه جهاد و شهادت در راه خدا بیان شده است.59
از سوى دیگر، جایگاه والاى مادران در اسلام و توصیههاى وجوبى و استحبابى درباره احسان و نیکى به والدین و به ویژه مادران، زمینه از خودبیگانگى مادران را تا حد زیادى از بین برده است. رابطه توأم با محبت و احترام متقابل بین والدین و فرزندان در بیشتر خانوادههاى مذهبى، گواهى بر این مدعاست. روایاتى که جایگاه بلند مادران را در نگاه اسلام به تصویر مىکشند، فراوانند که ما از آنهمه، به بیان حق مادر بر فرزند از دیدگاه امام سجاد ‰در رساله حقوق اشاره مىکنیم :
حق مادر بر تو آن است که بدانى او تو را (در دوره باردارى) حمل کرد، به گونهاى که هیچکس دیگرى را (با این دشوارى) حمل نمىکند و از ثمره قلب خود به تو بخشید، آنگونه که هیچکس به دیگرى نمىبخشد. با تمام وجود تو را محافظت کرد و پرهیز نداشت از آنکه خود گرسنه مانَد و تو را سیر سازد، تشنه مانَد و تو را سیراب کند، برهنه مانَد و تو را بپوشاند، گرماى آفتاب را تحمل کند تا تو را سایه سازد. به خاطر تو بىخوابى کشد و تو را از گرما و سرما محافظت کند، تا تو براى او بمانى. همانا تو توان سپاسگزارى از او را ندارى، مگر به یارى خداوند و توفیق او.60
به طور خلاصه مىتوان گفت: نگاه اسلام به مادرى دو بعد دارد: بُعد تکلیفى و بعد حقوقى. از نظر تکلیف، حساسترین و مهمترین تکالیف بر عهده مادر است، به گونهاى که مادرى را مىتوان یک رسالت دانست؛ زیرا نقش مادرى، نقش خطیر انسانسازى است. رسالت مادرى، دورهاى طولانى است که از نخستین لحظه حضور نطفه در رحم، آغاز مىشود و تا سالهاى طولانى پس از تولد فرزند، ادامه مىیابد. بدین سبب است که اسلام، توصیههاى زیادى درباره دوران باردارى و زایمان براى زنان بیان داشته است.
بعد دوم نگاه اسلام به مادرى، بعد حقوق مادرى است، به گونهاى که در این بعد نیز حقوق بىنظیر و بىبدلیلى را براى مادران قایل شده است. در اسلام، از مادران به گونهاى تجلیل شده که از هیچ کس دیگرى تا به این حد تجلیل نشده است. در قرآن کریم خداوند بعد از اینکه مردم را به اطاعت خویش فرامىخواند، بلافاصله بر لزوم محبت و احسان به پدر و مادر تأکید مىکند.61
شاید علت اینهمه تأکید آن باشد که از نگاه اسلام، مادر محور خانواده است و اسلام مىخواهد پیوند فرزندان با محور خانواده استوار گردد و از این طریق نظام خانواده پایدارتر گردد.
با توجه به نگاه اینچنینى اسلام به مادر، و نقش مادرى او، در این دیدگاه جایى براى سخن گفتن از ظلم و ستم و به بردگى کشیدن او به میان نمىآید.
ج. عاطفه و همراهى
یکى دیگر از کارکردهاى مهم نهاد خانواده، عاطفه و همراهى است. نیازهاى عاطفى را مىتوان یکى از ضرورىترین نیازهایى دانست که از آغاز حیات تا انجام زندگى بشر، با انسان همراه است. بىشک، هیچ انسانى را نمىتوان یافت که از محبت گریزان باشد و از مهر و محبت دیگران خود را بىنیاز بداند. انسان در همه مراحل حیات، خویشتن خویش را به مهر و محبت دیگران نیازمند مىبیند. اصولا یکى از عوامل مهمى که انسان را به سوى ازدواج و تشکیل خانواده سوق مىدهد، همین نیاز به عاطفه و همراهى دیگران است. پیدایش رابطه عاطفى میان زن و مرد است که آن دو را دلسوز و یار و حامى یکدیگر قرار مىدهد، به گونهاى که به جرئت مىتوان گفت: «نیرومندترین عامل دوام و رشد خانواده، عاطفه و محبت اعضاى خانواده به یکدیگر است. بنابراین، به حکم عقل، اگر زندگى خانوادگى ضرورت داشته باشد، بهترین عامل براى استحکام و بقاى آن، برانگیختن عواطف متقابل افراد خانوادهنسبت به یکدیگر است.»62
خانواده محیطى است که اعضا در آن نیازهاى عاطفى خویش را برآورده مىسازند. هرچند عاطفه و همراهى را مىتوان در محیطهاى اجتماعى مختلف، کم و بیش احساس کرد، اما پایایى، بىپیرایگى و صداقت عواطف و احساسات در کانون خانواده نمودى روشنتر دارد. عواطف انسانى در محیط خانوادگى بهتر رشد کرده و روح اعضا، به ویژه کودکان را با حرارت محیط فطرى و طبیعى، نرم و ملایم مىسازد. خانواده محبت مورد نیاز اعضا را به آسانى در اختیارشان مىگذارد؛ چیزى که در بیرون از فضاى خانواده کمتر مىتوان بدان دست یافت. ضرورت کارکرد عاطفه و همراهى، زمانى روشنتر مىشود که بدانیم محبت، عاطفه و مهربانى، زمینهساز رشد و شکوفایى بهتر و بیشتر استعدادهاى انسانى است.
از آنرو که عاطفه و همراهى، یک نیاز انسانى است که نهاد خانواده آن را برآورده مىسازد، بحث از این کارکرد براى همه اعضاى خانواده قابل طرح و بیان است؛ یعنى هم در مورد عاطفه بین همسران با یکدیگر و هم عاطفه و همراهى پدر و مادر با فرزندانشان و هم در رابطه با دیگر اعضاى خانواده، قابل طرح است، هرچند تکیه ما در این نوشتار بیشتر بر روى جریان این کارکرد در رابطه با همسران خواهد بود.
اسلام با درک واقعیتهاى زندگى انسان و توجه به نیازهاى روانى او، بر جریان کارکرد عاطفه و همراهى در خانواده تأکید کرده است. در نگاه اسلام، اساس زندگى خانوادگى بر عاطفه و محبت بنا شده است. قرآن کریم رابطه زن و شوهرى و تشکیل خانواده را مایه سکون و آرامش زن و مرد دانسته و آن را نشانهاى از عظمت و قدرت خداوند برمىشمرد. (وَمِنْ آیَاتِهِ أَنْ خَلَقَ لَکُم مِنْ أَنفُسِکُمْ أَزْوَاجآ لِتَسْکُنُوا إِلَیْهَا وَجَعَلَ بَیْنَکُم مَّوَدَّةً وَرَحْمَةً إِنَّ فِی ذَلِکَ لَآیَاتٍ لِقَوْمٍ یَتَفَکَّرُونَ) (روم: 21)؛ یکى از نشانههاى او آن است که براى شما از جنس خودتان، همسرانى آفرید تا در کنار آنان آرامش یابید. و در میان شما مودّت و مهربانى را برقرار نمود. در این امر نشانههایى است براى گروهى که تفکر مىکنند. در این آیه رسیدن به آرامش روانى، کارکرد ازدواج و تشکیل خانواده دانسته شده است. گویا دورى از تشکیل خانواده و زندگى در تجرّد، همواره قرین با اضطراب و تشویش خاطر است و این تشویش را فقط تشکیل خانواده و انس با همسر، به آرامش تبدیل خواهد کر. «این آرامش از اینجا ناشى مىشود که این دو جنس مکمّل یکدیگر و مایه شکوفایى و نشاط و پرورش یکدیگر مىباشند، به طورى که هریک بدون دیگرى ناقص است و طبیعى است که میان یک موجود و مکمّل وجود او چنین جاذبه نیرومندى وجود داشته باشد.»63 آنگونه که از این آیه استفاده مىشود،
اسلام بنیان خانواده را بر دو رکن اساسى مودّت و رحمت مىداند. در نگاه اسلام، سنخ فضایى که همسران مىخواهند در پرتو آن زندگى نوین خود را آغاز نمایند، به گونهاى است که انسانیت انسان در آن شکوفا مىشود. در این فضا دیگر براى منفعتطلبى شخصى و طمعورزى فردى و پیروى از هوا و هوس و غرایز حیوانى، جایى وجود ندارد. روشن است که در چنین فضایى، زن و شوهر، نیازهاى عاطفى و روانى یکدیگر را برآورده مىسازند و سببساز پیوندى استوار و رابطهاى محکم بر پایه مودّت و رحمت خواهند بود. علّامه طباطبائى در خصوص دو واژه «مودّت» و «رحمت» چنین مىنویسند :
مودّت تقریبآ به معناى محبتى است که اثرش در مقام عمل ظاهر باشد... . و رحمت به معناى نوعى تأثیر نفسانى است که از مشاهده محرومیت محرومى که کمالى ندارد و محتاج به رفع نقص است، در دل پدید مىآید و صاحب دل را وادار مىکند به اینکه در مقام عمل برآید و او را از محرومیت نجات داده و نقصش را رفع کند. یکى از روشنترین جلوهگاهها و موارد خودنمایى مودّت و رحمت، جامعه کوچک خانواده است؛ چون زن و شوهر در محبت و مودّت ملازم یکدیگرند.64
در توضیح آیه مزبور بیان چند نکته لازم است. نخست اینکه کارکرد آرامشبخشى و عاطفى خانواده، چیزى نیست که به صرف جریان یک خطبه عقد، به صورت جبرى نمود پیدا کند، بلکه منظور این است که وقتى زن و مرد عقد همسرى بستند و قرار گذاشتند عمرى در کنار هم زندگى کنند، به تدریج عواطف خاص نسبت به یکدیگر در آن دو به وجود مىآید و رشد مىکند. از اینرو، آنچه از این آیه برداشت مىشود این است که هدف اسلام از دستور به تشکیل خانواده، این است که زن و شوهر وظیفه دارند براى ایجاد فضایى آرام و پرعاطفه در خانواده به عنوان یک اصل مهم تلاش کنند.
نکته دوم اینکه ممکن است در نگاه اول گمان شود در این آیه و آیههاى مشابه آن، فلسفه آفرینش زن، آرامش و سکون مرد بیان مىشود و خواننده را به این تصور وادارد که گویا اصل در حیات، مردانند و زنان براى کمال و آرامش و آسایش آنان آفریده شدهاند. اما بىشک، این گمان با معناى آیه سازگارى ندارد؛ زیرا آیه قرآن نیاز هریک از دو جنس به دیگرى و تکمیلکنندگى هریک نسبت به دیگرى را بیان مىکند. آرامش و سکونتى که از ازدواج به وجود مىآید طرفینى است، همانگونه که مودّت و رحمت میان آنان نیز طرفینى است. علّامه طباطبائى در این خصوص عقیده دارند که معناى آیه (خَلَقَ لَکُم مِنْ أَنفُسِکُمْ أَزْوَاجآ) (روم: 21) این است که براى سود رساندن به شما از جنس خودتان، همانندانى آفریده؛ چراکه هر یک از زن و مرد داراى جهاز تولیدمثل است که با همراهى جنس دیگر کارش به ثمر مىرسد. و بر این اساس، هر یک به تنهایى نقص دارد و به قرین خود نیازمند است. و از مجموع این دو، یک واحد تام حاصل مىشود. به دلیل همین نیاز و نقص، هریک به سمت دیگرى حرکت مىکند و زمانى که وصلت حاصل گشت، آرام مىگیرد؛ زیرا هر ناقصى به کمال خود شایق است.65 امام سجاد ‰نیز ضمن اینکه خلقت زنان را براى سکون و انس و تقواى مردان مىداند، در عین حال، به وظیفه مرد نسبت به زن توجه نشان داده و به مردان تذکر مىدهد که این کارکرد یکسویه نیست و زن هم بر تو حق دارد که از محبت و مهر و انس با تو بهرهمند گردد و مرد موظف است که مایه سکون و رحمت در خانواده باشد: «فان لها حق الرحمه و المؤجانسه»؛66 همانا براى زن بر مرد حق مهربانى و انس و آرامش، مىباشد.
در روایات نیز به کارکرد دوسویه عاطفه و همراهى در خانواده تصریح شده است. پیشوایان دینى از یکسو، مرد را موظف به احترام و اکرام همسرش دانستهاند67 و از سوى دیگر، بهترین زنان را زنانى معرفى کردهاند که نسبت به شوهرانشان با محبتترین و نسبت به فرزندانشان مهربانترین باشند.68 ایشان از زن و مرد ـ هر دو ـ مىخواهند که از آزار یکدیگر پرهیز کنند.69
تأکید اسلام بر نمودهاى عاطفه و همراهى در خانواده تا بدان میزان است که به زن و شوهر توصیه مىکند همدیگر را درک کرده و از یکدیگر چیزى را نخواهند که قادر به انجام آن نیستند. پیامبر اکرمˆ از یکسو، به زنان هشدار مىدهد که «آگاه باشید هرگاه زنى با شوهرش مدارا نداشته باشد و از او چیزى بخواهد که قادر به دست آوردن آن نیست، خداوند از چنین زنى هیچ حسنهاى را قبول نمىکند و در حالى خدا را ملاقات مىکند که خداوند از او خشمگین است.»70 و از سوى دیگر، امیرالمومنین ‰به مردان توصیه مىکند که «زن خود را به آنچه میل ندارد، اجبار نکنید... زیرا زن گل خوشبوست نه قهرمان.»71
بنابراین، در یک جمعبندى مىتوان چنین گفت: از نگاه اسلام، عاطفه و همراهى و مودّت و رحمت، از ارکان اساسى خانواده است و بدون آنها خانواده نمىتواند زمینه را براى شکوفایى و رشد استعدادها و نیروهاى مادى و معنوى انسانها فراهم کند. در رویکرد اسلامى، هم مرد و هم زن، هر دو با هم، عامل آرامش و آسایش روانى همدیگرند و آن دو باهم مىتوانند کانون خانه را به فضایى مناسب براى آرامش و آسایش براى خود و فرزندان تبدیل نموده و در این میان زمینه را براى شکوفایى استعدادهاى انسانى مهیا نمایند.
اسلام و کار خانگى
نوع نگاه به پدیدهها و داشتن بینشى خاص نسبت به آنها، در گرایشها و جهتگیرى رفتارى انسانها تأثیرگذار است. در مورد کار خانگى نیز اگر به گونهاى بدان نگریسته شود که از آن بوى از خودبیگانگى استشمام شود، ناخودآگاه جهتگیرى منفى نسبت به آن در گرایشهاى انسانها به وجود خواهد آمد. پس اینکه به یک چیز چگونه نگریسته شود، در ارزیابى ما از آن تأثیرگذار است. در این بخش در پى آن هستیم که بدانیم نگاه اسلام به کار خانگى از چه زاویهاى است و این نگاه چه تأثیرى بر جهتگیرى مردان و زنان مسلمان درباره انجام کار خانگى دارد؟
در رویکرد اسلامى، زن و مرد یار و یاور همدیگر در خانواده هستند. این دو با تشکیل خانواده مىخواهند در کنار هم به تعالى روحى و سعادت دنیوى و اخروى دست یابند. از اینرو، خانواده براى آنان میدان رقابت و برترىجویى نیست، بلکه زمینهاى براى تعاون و همکارى و همبستگى براى تعالى روح و شکوفایى استعدادهاى انسانى است. بدینروى، آنچه در خانواده اسلامى حکمفرماست، روح تعاون و همبستگى است، نه رقابت و ستیزهجویى و برترىطلبى.
اسلام با توجه به تفاوتهاى جسمى و روحى مرد و زن و با هدف مهیا کردن زمینه براى تعاون و همکارى در خانواده، نقشهاى متفاوتى را براى زنان و مردان معرفى کرده است که به کارگیرى درست و مناسب آنها، آرامش و آسایش محیط خانواده را تضمین مىکند. به عبارت دیگر، در نظام خانواده دوگونه عملکرد متفاوت را مىتوان شناسایى کرد: نخست، کارهایى که با صعوبت، خشونت و غلظت و سختى همراه است، و دوم، کارهایى که با لطافت، عطوفت و مهر قرین هستند. براى اینکه نظام خانواده بتواند شکل گیرد و تعادل خود را حفظ کند به تقسیم کار نیاز دارد. در این تقسیم کار، عقل، عدل و مصلحت، اقتضا مىکند کارهایى که به قدرت جسمانى و نیروى بدنى بیشترى نیاز دارند به مردان و کارهایى که به عطوفت و مهربانى و لطافت بیشترى نیاز دارد به زنان واگذار شود. از اینرو، در اسلام، «مادرى» نقش اختصاصى زنان و «نانآورى» از نقشهاى مردان شمرده شده است. اما در مورد کار خانگى مسئله به چه صورت است؟ آیا اسلام این کارها را وظیفه زن مىداند یا مرد؟
آنچه در دیدگاه اسلام مسلم است این است که از منظر حقوق اسلامى، اصولا هیچگونه مجوّزى براى تحمیل کار خانگى بر زن وجود ندارد و در اینگونه کارها به زنان آزادى انتخاب داده است. تنها وظیفه زن در خانواده اطاعت از شوهر و ابراز وفادارى نسبت به همسر است. اما امورى همچون شیر دادن بچه، شستن لباسها و جاروب کردن خانه و تمیز کردن آن، وظیفه زن نیست. امام خمینى 1 در اینخصوص مىفرمایند: «مرد حق ندارد زن خود را به خدمت خانه مجبور کند.»72 برخى فقها نیز بر این مطلب تصریح کردهاند که «زن وظیفه ندارد خدمت خانه را انجام دهد و غذا تهیه کند و نظافت و مانند آن را انجام دهد، مگر به میل خود؛ و اگر مرد او را مجبور به این کارها نماید، زن مىتواند حقالزحمه خود را در برابر این کارها از او بگیرد.»73
نکته مهمى که شایسته است در اینجا بیان گردد این است که در نگاه اسلام زندگى خانوادگى بر رحمت و مودّت بنا شده است. از اینرو، تأکید اسلام بر اخلاق زناشویى توأم با تأکید بر حقوق زناشویى است. اساسآ احکام اخلاقى و حقوقى اسلام آمیخته با هم بیان شدهاند و این آمیختگى اخلاق و حقوق در روابط خانوادگى و مسائل زناشویى از تأکید بیشترى برخوردار است. علت این آمیختگى هم این است که از یکسو، احکام حقوقى نمىتوانند به تنهایى سعادت و کمال انسانى را تضمین کنند و از سوى دیگر، هدف اسلام از بیان احکام حقوقى، تنها وضع قانون به منظور تنظیم روابط اجتماعى نیست، بلکه هدف بالاترى را دنبال مىکند و آن دستیابى انسانها به کمالات معنوى و اخلاقى است. پس اهداف اخلاقى اسلام بر اهداف حقوقىاش حاکم است.74 از
اینرو، در شرایط عادى که خانواده با مشى اسلامى مسیر طبیعى و سالم خود را طى مىکند، موردى براى منازعات و مطالبات زن و شوهر از یکدیگر پیش نمىآید و هر دو با تفاهم و دوستى و با تقسیم کارى معقول و خداپسندانه به ایفاى مسئولیتهاى خانوادگى خود مىپردازند. اما در مواردى که به هر دلیلى زن و شوهر، با هم اختلاف پیدا کردند، این سؤال پیش مىآید که آیا زن مىتواند بدون مشارکت در انجام وظایف خانه، صرفآ با اکتفا به حداقل وظایف شرعى (تمکین جنسى و اطاعت از شوهر) حقوق خود را طلب کند؟ از نظر فقهى، حتى در چنین صورتى حق نفقه زن از مرد ساقط نمىشود و شوهر نمىتواند او را به کار و خدمت خانه مجبور کند. هرچند در صورت توجه صرف به حقوق و بىتوجهى به اخلاق خانوادگى، چنین شرایطى تداوم نمىیابد و در صورتى که زن و شوهر تفاهم و همدلى را جایگزین خصومت نسازند، عاقبت کارشان به جدایى و طلاق خواهد انجامید.
مسئله دیگرى که لازم است در اینجا بدان پرداخته شود این است که هرچند اسلام انجام کارِ خانه را هرگز به زن تحمیل نکرده است، اما از آنرو که براى ایجاد تعادل در نهاد خانواده، تقسیم کار را ضرورتى انکارناپذیر مىداند و در این میان، مردان را به انجام کارهاى سخت بیرون از خانه را مکلّف کرده است و زنان نیز زمان بیشترى را در خانه مىگذرانند، با توصیههاى اخلاقى از زنان مىخواهد که به سر و سامان دادن به امور خانه همت گمارند و آن را نوعى عبادت بدانند. پیامبر اکرم ˆ به زنان مىفرمود: «هر زنى که در خانه همسر خود چیزى را جابهجا کند (کارى انجام دهد) و هدف او اصلاح در امور خانه باشد، خداوند نظر رحمت بر او مىافکند و کسى را که خدا بر او با رحمت نظر کند، عذاب نخواهد کرد.»75
اسلام با بالا بردن انگیزههاى معنوى زنان در رسیدگى به امور خانه، سختى و دشوارى کار خانگى را بر آنها هموار ساخته و بدین صورت، زمینههاى از خودبیگانگى در آنان را از بین مىبرد. وقتى زن مسلمان احساس کند که با سر و سامان دادن به خانه شوهر و رسیدگى به کودکان، مشغول به عبادت است و در مسیر رضاى پروردگار خود تلاش مىکند، دیگر خستگى و از خودبیگانگى براى او مفهومى نخواهد داشت. اما این بدان معنا نیست که اسلام انجام کارهاى خانه را از وظایف زنان بداند، بلکه از سویى دیگر، با ارائه الگوهاى دینى، مردان را ترغیب مىکند که در انجام کارهاى خانه به همسران خود کمک کنند و آن را وظیفه اختصاصى زنان ندانند. از اینرو، آشنایى با سیره عملى بزرگان دین، به ویژه در خصوص مشارکت آنان در امور خانه، مىتواند در تصحیح بینش عمومى نسبت به این موضوع، تأثیر بسزایى داشته باشد و برخى از پندارهاى فرهنگى نادرست را از اذهان بزداید.76
روشن است که با چنین دیدگاهى نسبت به کار خانه و ارزش تلقّى کردن آن و توصیه به تعاون و همکارى در آن از سوى اسلام، هیچگاه نمىتوان آن را عامل از خودبیگانگى زنان دانست؛ زیرا اساسآ کار خانگى از وظایف زن محسوب نمىشود تا بخواهد زمینهساز از خودبیگانگى در آنان شود.
د. کارکرد جامعهپذیرى
جامعهپذیرى فرایندى است که از طریق آن، افراد نگرشها، ارزشها، و کنشهاى مورد پذیرش جامعه خود را فرامىگیرند. خانواده یکى از عوامل مهم جامعهپذیر کردن افراد جامعه است. همه مکاتب و ادیان درباره جامعهپذیرى، به خانوادهها توصیههایى کردهاند. در این میان، تأکید اسلام بر فرایند جامعهپذیرى و نقش آن در شکلدهى به شخصیت انسانها، برجستگى بیشترى دارد. اسلام با دقتى ویژه درباره مسائل جزئى جامعهپذیرى و آموزش و پرورش، اظهارنظر کرده است.
آموزههاى دینى توجه به نیازها و تمایلات اهل خانه را از مسئولیتهاى سرپرست خانواده دانسته77 و علاوه بر تشویق به فرزندآورى،78 پرورش صحیح جسمى و روحى آنان را نیز مورد توجه قرار مىدهد. انتخاب اسامى نیکو،79 آشنا کردن فرزندان با قرآن80 و روایات اهلبیت :81 و شناخت امور حلال و حرام الهى،82 آزادسازى نسبى آنان تا هفت سالگى، تحت آموزش در آوردن آنان تا چهارده سالگى و همکار قرار دادن آنان در فعالیتها و تصمیمها تا بیست و یک سالگى83 از جمله راهنمایىهایى است که اسلام براى جامعهپذیرى به والدین ارائه داده است. آشنا کردن کودکان با هنرهاى مفیدى همچون شنا و تیراندازى84 و نیز آشناسازى زنان با قرآن و هنرهایى نظیر ریسندگى، وظیفه سرپرست خانواده شمرده شده است.85
در مجموع، آنچه از آیات و روایات استفاده مىشود این است که اجتماعى کردن اعضا در محیط خانواده به لحاظ استعدادهاى طبیعى و روانى والدین و احساس تعهد آنان در قبال فرزندان و نیز به لحاظ دیگر کارکردهاى مثبت فردى و اجتماعى خانواده که مورد توجه اسلام هستند، بر شیوههاى دیگر جامعهپذیرى اولویت انکارناپذیرى دارند.
جامعهپذیرى نقشهاى جنسیتى از دیدگاه اسلام
پیش از بیان دیدگاه اسلام در این خصوص، ذکر این نکته شایان توجه است که براى شناخت دیدگاه یک مکتب باید کوشید تا مسئله را در چارچوب نظام ارزشى آن جستوجو کرد. از اینرو، با توجه به دخالت عناصر ایدئولوژیک در مباحث نابرابرى به طور عام و نابرابرى جنسى به طور خاص، دیدگاه اسلام در مورد جامعهپذیرى نقشهاى جنسیتى را تنها در چارچوب نظام ارزشى عام اسلام مىتوان فهمید. بىشک، اسلام در نظام اجتماعى مطلوب خود، برخى از تمایزهاى جنسیتى و تفاوتهاى نقشهاى زنان و مردان را اغلب به عنوان اولویت و گاه به عنوان الزام پذیرفته است. اما این پذیرش بدون قاعده و قانون نیست، بلکه بر مبناى دو اصل زیربنایى «عدالت» و «مصلحت»، صورت گرفته است. اصول کلى نظام اجتماعى اسلام و از جمله برابرى جنسى، از یکسو، بر مبادى وجودشناختى طبیعى و از سوى دیگر، در راستاى تحقق اهداف غایى به ویژه سعادت دنیوى و اخروى انسانها بنا شده است. از اینرو، الگوى برابرى جنسى در اسلام ضمن آنکه تحت تأثیر تفاوتهاى جنسى طبیعى قرار دارد، به وسیله اهداف غایى اسلام نیز جرح و تعدیل مىشود؛ یعنى آنجا که مساوات و تشابه کامل جنسى با مصالح عام مطلوب اسلام ناسازگار بوده، مورد تأیید اسلام قرار نگرفته است. به همین دلیل است که ـ براى مثال ـ تشبّه زنان به مردان و مردان به زنان، در آموزههاى دینى مورد نکوهش قرار گرفته است.86 منشأ این امر مىتواند این مسئله باشد که اینگونه مشابهتها ضمن ناسازگارى با اقتضاى تفاوت جنسى طبیعى، به بالندگى دینى و حیات معنوى جامعه آسیب وارد مىسازد. همچنین منع زنان از قضاوت یا مشارکت مستقیم در جنگ مىتواند به خاطر ویژگىهاى جسمى و روانى زنان باشد. در نتیجه، آن نوع جامعهپذیرى نقشهاى جنسیتى که هماهنگ با تفاوتهاى جنسى طبیعى و در راستاى نیل به اهداف نظام اجتماعى اسلام باشد، از دیدگاه اسلام مورد ارزیابى مثبت قرار گرفته است.87 به عبارت دیگر، در بینش اسلامى این اصرار وجود دارد که زن و مرد هرکدام براى انجام مأموریتى خاص آفریده شدهاند. زن باید زن باشد و مرد باید مرد و هرکدام باید با روش و برنامهاى خاص جامعهپذیر شوند تا نظام اجتماعى انسانها بتواند به تعادل برسد. از اینرو، خواست اسلام این است که دختران را براى پذیرش نقش مادر ـ همسر و پسران را براى پذیرش نقش پدر و نانآور آماده کند. از یکسو، آموختن هنرهاى خانگى همچون بافندگى را به زنان88 و از سوى دیگر، آموزش هنرهاى رزمى را به پسران89 توصیه کرده است.
جهاد زنان را خوب شوهردارى90 و تلاش براى خانواده را جهاد مردان معرفى مىکند. مهمترین نقشهاى جنسیتى تصویر شده براى زنان، همسرى و مادرى است و هیچیک از فعالیتهاى زنان اهمیتى همپاى این دو نقش نخواهد داشت. در تقسیم نقشها گویا چنان مدنظر بوده است که خانه و خانواده وجهه اصلى همت زن باشد. تقاضاى على ‰و فاطمه ƒاز پیامبر اکرم ˆ براى تقسیم فعالیتها و احاله کارهاى خانه به فاطمه ƒو کارهاى بیرون از منزل به على 7،91 معادل دانستن همسردارى شایسته زنان و صبر بر مشکلات ناشى از آن با جهاد مردان،92 بالاترین سعادت مرد مسلمان را برخوردارى از همسر شایسته دانستن،93 بهشت را زیرقدم مادران توصیف نمودن94 و بر باردارى، وضع حمل و شیردهى فرزندان ثوابهاى فراوان مقرر نمودن،95نشانگر جایگاه نقشهاى جنسیتى زنان است؛ همانگونه که خطابهاى بسیارى در ترغیب مردان به ایفاى نقشهاى ویژه از جمله شرکت در جهاد رسیده است.
نتیجهگیرى
اسلام مکتبى است که زندگانى انسان را داراى دو بعد دنیایى و آخرتى مىداند. از اینرو، در ارائه برنامهها و آموزههاى خود براى زندگى به هر دو جنبه از حیات انسانى توجه نشان داده است. خانواده به عنوان یک نهاد تأثیرگذار در خوشبختى دنیوى و اخروى انسان در منظومه معرفتى اسلام از جایگاه برجستهاى برخوردار است. آموزههاى اسلام در نگرش به خانواده و کارکردهاى آن به گونهاى طرحریزى شده است که ضمن از بین بردن زمینههاى تنش و تضاد و ایجاد پیشنیازهاى استحکام، خانواده را در ایفاى نقش سعادتبخشى به افراد، یارى دهد. دستاورد ما در این نوشتار را مىتوان اینگونه گزارش داد :
1. در نگاه اسلام، رفتارهاى جنسى، تدبیرى الهى براى پیوند بشر و استمرار نسل است، اما باید در چارچوب خانواده و هنجارهاى دینى بدان پاسخ داده شود.
2. در رویکرد اسلام، مراقبت و حمایت، از نقشهاى مهم خانواده به شمار رفته و خانواده وظیفه دارد نسبت به اعضاى خود حمایتهاى اقتصادى، عاطفى، دینى و فرهنگى به عمل آورد.
3. در نگرش اسلام، اساس زندگى خانوادگى بر مودّت و رحمت بنا شده است و اعضا وظیفه دارند با رعایت اخلاق و حقوق، زمینه آرامش روانى یکدیگر را فراهم کنند.
4. اسلام در رویکرد خود به خانواده، تلاش نموده است تا با تعیین جایگاه افراد و توزیع نقشها در خانواده، راه رسیدن زنان و مردان به خوشبختى اینجهانى و آنجهانى را هموارتر کند.
پى نوشت ها
1 دانشآموخته حوزه علمیه و کارشناس ارشد جامعهشناسى، مؤسسه آموزشى و پژوهشى امام خمینى (ره). دریافت: 15/1/88 ـ پذیرش: 16/3/88.
2 ـ نوال سعداوى و هبه رئوف، نابرابرى حقوقى زنان در بوتهنقد، ترجمه مهدى سرحدى، ص 184.
3 ـ محمدباقر مجلسى، بحارالانوار، ج 103، ص 222.
4 ـ محمّدبن حسن حرّ عاملى، وسائلالشیعه، ج 14، ص 23.
5 ـ همان، ص 5.
6 ـ همان، ص 3.
7 ـ نساء: 4.
8 ـ محمّدباقر مجلسى، بحارالانوار، ج 14، ص 80.
9 ـ محمّدبن حسن حرّ عاملى، وسائلالشیعه، ج 14، ص 26.
10 ـ همان، ص 7.
11 ـ هانا استون و آبراهام استون، پاسخ به مسائل جنسى وزناشویى، ترجمه طرازاللّه اخوان، ص 213 و 214.
12 ـ محمّدتقى مصباح، اخلاق در قرآن، تحقیق و نگارشمحمّدحسین اسکندرى، ج 2، ص 241.
13 ـ محمّدبن حسن حرّ عاملى، وسائلالشیعه، ص 9.
14 ـ همان.
15 ـ همان، ص 10.
16 ـ همان.
17 ـ مرتضى مطهّرى، مجموعه آثار، ج 19، ص 628.
18 ـ همان، ص 630.
19 ـ مهدى مهریزى، زن در اندیشه اسلامى، ص 106.
20 ـ نور: 30ـ31.
21 ـ نور: 31.
22 ـ احزاب: 32.
23 ـ مرتضى مطهّرى، مجموعه آثار، ص 433.
24 ـ همان، ص 402 و 403.
25 ـ محمّدبن حسن حرّ عاملى، وسائلالشیعه، ص 83.
26 ـ همان.
27 ـ همان، ص 82.
28 ـ همان، ص 83.
29 ـ همان.
30 ـ همان، ص 100.
31 ـ همان.
32 ـ محمّدبن حسن حرّ عاملى، وسائلالشیعه، ج 14، ص 40ـ41؛ج 15، ص 452.
33 ـ على افرفار، صورة المراة فى الکتابات العربیة المعاصرة، در :بولتن مرجع (4): گزیده مقالات و متون درباره فمینیسم، ص177.
34 ـ زخرف: 32.
35 ـ مسلم بن حجاج نیسابورى، الجامع الصحیح، ج 6، ص 8.
36 ـ همان.
37 ـ على قائمى، سازندگى و تربیت دختران، ص 102 و 103.
38 ـ ابن منظور، لسان العرب، ج 13، ص 122 و 123.
39 ـ محمّدحسن نجفى، جواهرالکلام، ج 31، ص 283.
40 ـ محمدباقر مجلسى، بحارالانوار، ج 3، ص 93.
41 ـ محمدبن حسن حرّ عاملى، وسائلالشیعه، ج 15، ص 175.
42 ـ محمدباقر مجلسى، بحارالانوار، ج 63، ص 277.
43 ـ على قائمى، خانواده و مسائل عاطفى کودک، ص 162.
44 ـ مهدى کىنیا، کانون خانوادگى و بزهکارى، ص 34.
45 ـ محمدباقر مجلسى، بحارالانوار، ج 101، ص 92.
46 ـ همان.
47 ـ محمّدبن حسن حرّ عاملى، وسائلالشیعه، ص 98.
48 ـ محمدباقر مجلسى، بحارالانوار، ص 92.
49 ـ محمّدبن حسن حرّ عاملى، وسائلالشیعه، ص 203.
50 ـ همان.
51 ـ عنکبوت: 64.
52 ـ محمدباقر مجلسى، بحارالانوار، ج 97، ص 74.
53 ـ محمّدبن على صدوق، من لایحضره الفقیه، تصحیح علىاکبرغفارى، ج 2، ص 622.
54 ـ محمدبن حسن حرّ عاملى، وسائلالشیعه، ص 196.
55 ـ محمدباقر مجلسى، بحارالانوار، ج 100، ص 323.
56 ـ همان.
57 ـ همان.
58 ـ همان، ص 322.
59 ـ همان، ج 101، ص 97.
60 ـ محمدبن على صدوق، من لایحضره الفقیه، ص 621.
61 ـ اسراء: 23.
62 ـ محمدتقى مصباح، اخلاق در قرآن، تحقیق و نگارشمحمّدحسین اسکندرى، ج 3، ص 72.
63 ـ ناصر مکارم شیرازى و دیگران، تفسیر نمونه، ج 16، ص 391.
64 ـ سید محمّدحسین طباطبائى، تفسیر المیزان، ترجمه سیدمحمدباقر موسوى همدانى، ص 250.
65 ـ سید محمّدحسین طباطبائى، تفسیر المیزان، ص 249.
66 ـ محمدباقر مجلسى، بحارالانوار، ج 71، ص 14.
67 ـ همان، ج 103، ص 224.
68 ـ محمّدبن حسن حرّ عاملى، وسائلالشیعه، ج 21، ص 37.
69 ـ همان، ج 20، ص 163.
70 ـ محمدباقر مجلسى، بحارالانوار، ج 103، ص 224.
71 ـ محمّدبن حسن حرّ عاملى، وسائلالشیعه، ج 14، ص 120.
72 ـ محمّدحسن بنىهاشمى خمینى (گردآورنده)، توضیحالمسائل مراجع، ج 2، ص 407.
73 ـ ناصر مکارم شیرازى، رساله توضیحالمسائل، ص 447.
74 ـ محمدتقى مصباح، اخلاق در قرآن، ج 3، ص 62.
75 ـ محمدبن حسن حرّ عاملى، وسائلالشیعه، ج 15، ص 175.
76 ـ محمدباقر مجلسى، بحارالانوار، ج 16، ص 230 و 238؛ ج14، ص 197؛ ج 104، ص 132.
77 ـ محمّدبن حسن حرّ عاملى، وسائلالشیعه، ج 15، ص 250.
78 ـ همان، ج 14، ص 34.
79 ـ همان، ج 15، ص 122.
80 ـ همان، ص 195.
81 ـ همان، ج 12، ص 247.
82 ـ همان.
83 ـ همان، ج 15، ص 195.
84 ـ همان، ج 2، ص 247.
85 ـ همان، ج 4، ص 839.
86 ـ همان، ج 12، ص 211.
87 ـ حسین بستان، اسلام و جامعهشناسى خانوده، ص 134.
88 ـ محمدبن حسن حرّ عاملى، وسائلالشیعه، ج 4، ص 839.
89 ـ همان، ج 12، ص 247.
90 ـ همان، ج 11، ص 15.
91 ـ همان، ج 14، ص 123.
92 ـ همان، ج 11، ص 15.
93 ـ همان، ج 14، ص 23.
94 ـ میرزا حسین نورى، مستدرک الوسائل، ج 15، ص 180.
95 ـ محمّدبن حسن حرّ عاملى، وسائلالشیعه، ج 15، ص 175. منابعـ ابن منظور، لسان العرب،، قم، ادب الحوزه، 1363.ـ استون، هانا و آبراهام استون، پاسخ به مسائل جنسى و زناشویى،ترجمه طرازاللّه اخوان، تهران، کلینى، 1371.ـ افرفار، على، صورة المراة فى الکتابات العربیة المعاصرة، مندرجدر: بولتن مرجع (4): گزیده مقالات و متون درباره فمینیسم،تهران، الهدى، 1378.ـ بستان، حسین، اسلام و جامعهشناسى خانوده، قم، پژوهشکدهحوزه و دانشگاه، 1385.ـ بنىهاشمى خمینى، محمدحسن (گردآورنده)، توضیح المسائلمراجع، قم، انتشارات اسلامى، 1378، ج 2.ـ حرّ عاملى، محمّدبن حسن، وسائل الشیعه، تحقیق و تصحیحعبدالرحیم ربانى شیرازى، بیروت، داراحیاء التراث العربى، بىتا.ـ سعداوى، نوال و هبه رئوف، نابرابرى حقوقى زنان در بوته نقد،ترجمه مهدى سرحدى، تهران، نافذ، 1382.ـ صدوق، محمدبن على، من لایحضره الفقیه، تصحیح و تعلیقعلىاکبر غفارى، قم، منشورات جماعةالمدرسین فى الحوزهالعلمیه، ط. الثانیه، 1404.ـ طباطبائى، سید محمّدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه سیدمحمّدباقر موسوى همدانى قم، انتشارات اسلامى، 1363.ـ قائمى، على، خانواده و مسائل عاطفى کودک، تهران، امیرى،1373.ـ قائمى، على، سازندگى و تربیت دختران، تهران، انجمن اولیا ومربیان جمهورى اسلامى، 1376.ـ کىنیا، مهدى، کانون خانوادگى و بزهکارى، تهران، انجمن اولیا ومربیان، 1357.ـ مجلسى، محمدباقر، بحارالانوار، بیروت، مؤسسة الوفا، 1403.ـ مصباح، محمدتقى، اخلاق در قرآن، تحقیق و نگارشمحمدحسین اسکندرى، قم، مؤسسه آموزشى و پژوهشى امامخمینى، 1377، ج 2 و 3.ـ مطهّرى، مرتضى، مجموعه آثار، تهران، صدرا، 1385، ج 19.ـ مکارم شیرازى، ناصر، رساله توضیحالمسائل، قم، مدرسةالامامعلىبن ابىطالب (ع)، 1383.ـ مکارم شیرازى، ناصر و دیگران، تفسیر نمونه، قم، دارالکتبالاسلامیه، 1363.ـ مهریزى، مهدى، زن در اندیشه اسلامى، تهران، وزارت فرهنگ وارشاد اسلامى، 1381.ـ نجفى، محمدحسن، جواهرالکلام، تحقیق محمود قوچانى،تهران، المکتبة الاسلامیه، 1404.ـ نورى، میرزا حسین، مستدرک الوسائل، بیروت، مؤسسه آلالبیتلاحیاء التراث، 1408.ـ نیسابورى، مسلمبن الحجاج، الجامع الصحیح، بیروت، درالفکر،بىتا.
منبع: ماهنامه معرفت / شماره 139
نویسنده : اسماعیل چراغى کوتیانى
نظر شما