ملیت یا سوسیالیزم؟
کامران محمدحسینی
گزارشی از کتاب ملیت و بلشویزم، مقالاتی از محمدامین رسولزاده و دیگران
انتشارات پردیس دانش و شیرازه کتاب - ۱۳۸۹
پیشنوشت:
این کتاب بازنشر (به شکل افست) کتاب ملیت و بولشهویزم است که در سال ۱۹۲۹ در استانبول به چاپ رسیده بود و ترجمه یک مقاله بلند درباره جنبش پرومته در آغاز بدان ضمیمه شده است.
حالا از زمان انتشار کتاب صد سال گذشته است اما هنوز مسئلهها تازه هستند. جنگ روسیه و اوکراین هنوز با مفاهیم ملیگرایانه توصیف و بازنمایی میشود و در بسیاری از کشورهای این دور و اطراف هنوز دعوای مرکز و حاشیههای قومی زنده است. مسئله حیات و جدال طبقاتی هم که گویا اصلا قرار نیست حل شود. به نظرم هنوز مرور تجربه تاریخی روسیه نکتههایی برای اندیشیدن و آموختن دارد.
انقلاب روسیه و تشکیل جمهوریهای ملی
در انقلاب اکتوبر 1917 انقلابیهای مرکز (مسکو و آن طرفها) درگیر این بودند که چگونه از سلطه فئودالها به دولت پرولتاریا پرش کنند. اما این برای همه اهالی روسیه بزرگ اولویت نخست نبود. برای ملیتهای وابسته به روسیه، انقلاب، گریزگاهی برای بر هم زدن سلطه استعماری و برقراری استقلال ملی بود. با انقلاب 1917 روسیه، جمهوریهای ملی در مناطقی همچون آذربایجان، گرجستان و اوکراین و قفقاز شمالی تشکیل شد. اما دولت مرکزی شوروی تحمل جداییطلبی این ملیتها را نداشت. این جمهوریها یکی دو سال بیشتر دوام نیاوردند و با حمله ارتش سرخ استقلال خود را از دست دادند. تعدادی از سیاستمداران این دولتها به اروپا گریختند و در شهرهای مختلف ساکن شدند. اینان در اروپا با هم ارتباط داشتند و جنبشی را علیه بلشویکها به راه انداختند و نامش را پرومته گذاشتند و مجلهای با همین نام منتشر کردند. این کتاب مجموعهای از مقالات تعدادی از نویسندگان سرشناس همین جریان است.
کدام اولویت دارد: برابری طبقاتی یا استقلال ملی؟
اختلاف کمونیستهای انقلابی روسیه و جداییطلبان ملیگرای قفقاز و اوکراین ناگزیر به عرصه مفهومپردازیهای فلسفی درباره هستی جامعه نیز کشانده میشد. اصالت با کدام است: ستیز ملیت با مرکزگرایی یا جدال طبقاتی؟ کدام یک تاریخ را خواهد ساخت؟ پاسخ به این سوال ریشه در تعریف و توصیفی دارد که از جامعه و انسان ارائه میگردد. کدام یک واقعیت دارد و کدام یک برساخته است: انسان روس/ترک/گرج یا انسان کارگر/بورژوا/فئودال؟
برای رهبران ملیِ استقلالطلب، ملیت بر سوسیالیسم اولویت داشت. نوشتههای محمد امین رسولزاده (که در زمان تشکیل جمهوری آذربایجان مدتی رهبر شورای ملی آذربایجان بود) در این کتاب به روشنی نشان میدهد که اولویت ذهنی این گروه آزادی از سلطه موسکو است نه آزادی از سلطه بورژوازی یا فئودالها. به گفته رسول زاده حرکت استقلال ملی حرکتی است فوق صنوف (طبقات) . این حرکت از منافع مشترک ملت در مقابل استیلا یا استثمار خارجی دفاع میکند. اما از نظر کمونیستها ملت وجود ندارد بلکه فقط طبقاتی وجود دارند که با هم در جنگند. «از این نقطه نظر (یعنی از نقطه نظر کمونیزم انقلابی) کارگر وطن ندارد؛ مابین ملیتپروری امپریالیزم غرب که مستملکه را استثمار میکند و ملیتپروی شرق، که برای خلاص و استقلال ممالک شرق که در حال مستملکه و نیم مستملکه اند مجادله مینماید، تفاوتی نیست» (ص 33)
رسولزاده اذعان دارد که لنین و کمونیستها از نظر اصولی هم نمیتواستند جدایی طلبی ملتها را بپذیرند به این دلیل ساده که آنها خیلی پیشتر از انقلاب گفته بودند که شعار «مدنیت ملیه» شعار بورژواها است. آنان در عوض از حرکت عمومی کارگران جهان و مدنیت بینالمللی دموکراسی صحبت میکرد. به نظر رسولزاده مرکزگرایی (سانترالیزم) در اندیشه سوسیالیستهای انقلابی نهفته بود و ملیت با آن ناسازگار بود. مگر نه اینکه از نظر سوسیالیتهای انقلابی، یعنی همانها که لنین را رهبر خود میدانند، با انقلاب کمونیستی قرار بود حاکمیت جهانی کارگران فراتر از هر خصوصیتی (ملیت یا دین یا ...) تشکیل شود.
دعوا سر منافع مادی است
ظاهرا حقیقت این است که گروهها و جمعیتها دور محور مفاهیم مشترک و عقاید (مثل مذهب، اخلاق، ملیت، هویت، فرهنگ) شکل میگیرند و اختلافشان با گروههای دیگر نیز بر سر همین مفاهیم و عقاید است. اما پشت همه این دستهبندیها رد منافع مادی را میتوان گرفت. مسئله ملیت نیز همیشه با نحوه تخصیص منابع و منابع مادی مرتبط است. مرکزگراها از واحدهای بزرگ صحبت میکنند، از مفاهیمی که همه اقوام داخل یک مرز را شامل شود؛ زیرا آنان باید منافع مادی را از بخشهای مختلف یک کشور به مرکز بکشند. در برابر، استقلالطلبان از استثمار حاشیه به دست مرکزنشینان حرف میزنند.
در این کتاب نیز برخی مقالات همین دعوا را به روشنی منعکس کردهاند. مقالهای که درباره گرجستان نوشته شده تصریح میکند که دولت مرکزی سوویت، علیرغم شعارهایش، در حقیقت یک دولت امپریال است. دولت سوویت نه تنها معادن گرجستان را به تملک خود درآورده و منافع آن را نصیب مرکز (مسکو) میکند بلکه حتی به دلیل ممنوعیت تجارت خارجی جز از طریق روسها، به ارزان شدن کالای کشاورزی و نابودی اقتصاد گرجستان دامن زده است. مقاله دیگری از کتاب که به تاریخچه جمهوری اوکراین میپردازد نیز تقریبا همین موضع را اتخاذ کرده است و از منافعی سخن میگوید که از اشغال اوکراین و استثمار آن نصیب مسکو میشود.
فهرست کتاب:
- جنبش پرومته
- نظریات و عملیات بلشویکها در مسئله ملیت
- سیاست بلشویکها در شرق
- آذربایجان در زیر استیلای سوویت
- بالشویکها در قفقاز شمالی
- گرجستان و روسیه سوویت
- اوگرانی (اوکراین)
نظر شما