دانشگاه و صنعت
بیش از یک میلیون دانشجو در دانشگا ه های سراسر کشور هر یک به طور متوسط به مدت 4 سال در دانشگاه تحصیل می کنند. هزینه تحمیل شده به کشور تا مرحله فارغ التحصیلی یک دانشجو از دبستان تا مقطع لیسانس میلیون ها تومان میباشد.
مجموعا طی 30 سال گذشته ده ها میلیارد تومان از درآمد ملی و بیت المال صرف این فارغ التحصیلان شده است(هزینه سالیانه وزارتخانه های علوم و آموزش و پرورش حدود ۵ هزارمیلیارد تومان می باشد) نتیجه چه می باشد؟ پاسخ این سئوال موضوعی را مشخص می کند اگر کلیه شرکت ها و نهاد های دولتی و غیر دولتی شرط داشتن مدرک لیسانس را حذف نمایند و داشتن مدرک لیسانس تاثیری در حقوق کارکنان نداشته باشد و ملاک سنجش آموزشهای کاربردی ، سابقه کار، پژوهشهاو مطالعات قابل توجه انجام شده و شرایطی از این قبیل باشد چه خواهد شد؟ آیا در این صورت تعداد دانشجویان دانشگاههای کشور یک میلیون نفر خواهد بود؟
آیا در چنین شرایطی تحقیق و پژوهش نوآوری در تمام کشوررونق نخواهد گرفت؟ و کشور روند رشد غرورآفرین در بخش های مختلف را شاهد نخواهد بود. بخش قابل توجهی از افرادی که جهت رفتن به دانشگاه از زندگی، تفریح، و تمام توان خود مایه می گذارند به امید یافتن کار بهتر و وجه اجتماعی که در پی خواهد داشت تمایل ویژه ای به رفتن به دانشگاه دارند. در حال حاضر یکی از شرایط اصلی جهت گرفتن رتبه بالای کاری و پست سازمانی مناسب مدرک لیسانس و بالاتر است که باید مورد بررسی بیشتر قرار گیرد. پژوهش و تحقیق و تجربه و تخصص باید ملاکهای اصلی جهت ارتقاء باشند. مشخص است که در چنین شرایطی دانشجویانی که اهل مطالعه و تحقیق و پژوهش باشند جایگاه ویژه ای خواهند داشت و دانشجویانی که به علت توان بالای ذهنی و حفظی خود فقط نمرات خوبی کسب می کنند و مدرک می گیرند جایگاه مناسبی نخواهند یافت. شرکت های موفق خارجی نیروهایی با مدرک دیپلم یا لیسانس را استخدام می نمایند و در ابتدای استخدام یک آموزش 3 یا 6 ماهه کاربردی به آنها می دهند و در حین کار نیز یک یا دو سالی یک باردوره آموزشی رده بالاتر به آنها می هند و از نیروی انسانی بهترین بهره را می برند و بهره وری نیروی انسانی در ایران نگران کننده است.
مسئله مهمتر این است که از دانشجویان چه استفاده ای می شود؟ از این نیروی بسیار منسجم و پرتکاپو و تشنه تلاش و تحرک و پویایی چه بهره ای گرفته می شود؟ یک میلیون دانشجو که دارای ضریب هوشی بالاو اعتماد به نفس بارز در کشور هستند چه بهره ای گرفته می شود. یک میلیون دانشجو یعنی یک میلیون جوانی که می توانند پژوهشگر باشند و صدها هزار پروژه مهم پژوهشی دانشجویی در مقاطع لیسانس، فوق لیسانس و دکترا که برای بسیاری از درد های مبتلا اقتصادی و اجتماعی کشور بهترین راه حل ها را ارائه نمایند و فرهنگ سازی نمایند. متاسفانه اساتید دانشگاه و مسئولین دانشگاه نیز در این ضعف های بزرگ بنیادی مقصر بوده و هستند و باید به خود بیایند.دانشگاه ها باید متحول شوند تاایران اسلامی به نمونه یک کشور مترقی و توسعه یافته تبدیل شود.دانشگاهها بخ خود بیایند.
بحران سوخت در حال فرو بردن کشور در کام خود می باشد و سالانه بخش عمده ای از بدن مقدس درخت در حال رشد جمهوری اسلامی را در کام خود فرو می برد و اگر چاره اندیشی نشود در آینده ای نه چندان دور این درخت پاک در دنیای ناپاک کنونی فرتوت و خمیده خواهد شد.بحران انرژی نیز در کشور غوغا می کند و شدت مصرف انرژی در ایران قابل مقایسه با کشورهای دیگر نیست. (شدت مصرف انرژی یعنی مقدار انرژی که صرف می شود تا مقدار مشخصی درآمد ایجاد شود) در ایران انرژی بسیار زیاد هزینه می شود و درآمد کم حاصل می شود. چنین وضعیتی خطرناکی است. دانشگاهها باید بصورت منسجم ، دقیق و برنامه ریزی شده روی پروژه های پژوهشی و مطالعاتی برنامه ریزی کوتاه مدت و بلند مدت داشته باشند. حتی گاه لازم است یک موضوع بصورت مرحله ای در 5 سال به عنوان 5 پروژه دانشجویی دنباله دار تعریف و انجام گیرد تا یک نتیجه علمی و تجربی حاصل گردد.
فرهنگ سازی مصرف انرژی اهمیت ویژه دارد و در این باب دانشجویان وظایف خاص بر عهده دارند. بسیاری از پروژه های دانشجویی رشته های علوم انسانی یاید به بررسی این موضوع و رائه راه حل اختصاص یابند.
بیکاری یک معضل بزرگ است که فکر مردم و برخی مسئولین را به خود مشغول نموده است.بیکاری یعنی فقر مادی و خرد کننده شخصیت و اعتماد به نفس؛ دانشجویان و اساتید عزیزتا کنون چه کردند و چه نسخه راه گشایی پیچیده اند؟ بیکاری از یک طرف و بهره وری بسیار کم از طرف دیگر ایران بزرگ اسلامی را با مشکلات شکننده ای مواجه نموده است. آیا دانشگاه ها در رابطه با ظرفیت های اشتغال زایی در کشور مطالعه منسجم و هدایت شده و ریشه ای انجام داده اند و اگر انجام شده کدام نتیجه اثر بخش را به دنبال داشته است؟ یا مطالعات بسیار سطحی و بی ارزش بوده و یا به علت ضعف سیستم از نتایج استفاده نمی شود.
چند مثال مهم بیان می شود و سئوال اساسی اینکه دانشجویان در این عرصه های مهم، ضروری و تاثیر گذار چه نقش آفرینی نموده اند:
>چه میزان مطالعه زمین شناسی و معدنی در رابطه با سنگ های زینتی انجام شده و نتیجه مطالعات در رابطه با سنگ های قیمتی و نیمه قیمتی و رنگین چه بوده، اگر مطالعات انجام شده بود و طی 30سال گذشته کار مطالعاتی انجام می گرفت هم اکنون می دانستیم ذخیره این گونه ذخیره های الهی در دل زمین کشور پهناور ایران چه وضعیتی دارندو در کجاهای کشور قرار داند، چه نوع ماده معدنی و با چه کیفیتی وجود دارد. استفاده از آنها چه میزان فرصت شغلی در پی خواهد داشت و ارزش افزوده انها بعد از فرآوری چقدر خواهد بود.اما افسوس که مطالعات دانشجویان رشته زمین شناسی و معدن در این زمینه بسیار ضعیف و کم تعداد بوده است و ما اکنون در ابتدای راه قرار داریم.
>دانشجویان رشته های مربوط به کشاورزی چه مطالعات جامع و همه جانبه در رابطه با آمایش سرزمینی و اولویت های کشاورزی و باغداری و صنایع جانبی انجام داده اند. مزیت های بالقوه غنی و بالفعل فقیر مناطق مختلف کشوررا چگونه ارزیابی نموده اند، آیا مزایای خاص کشاورزی،باغداری و گیاهان دارویی استانهای مختلف کشور ازجمله کردستان و ایلام و خوزستان و مناطق محروم از جمله بشاگرد و جازموریان مورد مطالعه جامع قرار گرفته و پژوهشهای کاربردی انجام شده است.
>صنایع دریایی، هوایی، توسعه خطوط ریلی و صنایع جانبی پتروشیمی؛ همه اینها نیازمند مطالعه و تحقیق جامع و ریشه ای و کاربردی جهت رفع مشکلات و توسعه زیربنایی و پایدار می باشند. پژوهشهای دانشجویی جهت معضل ترافیک چه چاره ای اندیشیده اند برای تصادفات منجر به کشته و زخمی شدن ده ها هزار در سال چه راهکاری ارائه نموده اند، برای استفاده از امکانات عظیم دو دریای شمال و جنوب کشور چه راهکارهایی ارائه گردیده است.
متاسفانه ارتباط تعریف شده منسجم و صحیحی از ارتباط دانشگاه با صنعت و کشاورزی و... تعریف نشده و راهکاراجرایی موثری تدوین نگردیده است و این ضعف دانشگاه های کشور را می رساند شاید اگر دانشگاهها در بخش پژوهش های کاربردی اینقدر ضعیف عمل نمی کردند نامی از آنها در لیست ۲۰۰ دانشگاه برتر دنیا دیده می شد. پروژه های پژوهشی دانشگاه تبدیل شده به یک منبع درآمد برای استاد در درجه اول و سپس دانشجو و نتیجه نیز به دلیل غیر کاربردی بودن، کلی گویی و کپی برداری بلا استفاده در بایگانی ها گرد می خورد.
منبع: / سایت / باشگاه اندیشه
نویسنده : محمد بدخشان
نظر شما