موضوع : پژوهش | مقاله

امنیت خلیج فارس با نفت خزر


در عصری که مقوله امنیت انرژی حساسیت ویژه ای یافته است، هر گونه دست یابی به منابع جدید انرژی می‌تواند بسیار ارزشمند تلقی شود. جهان غرب که دو بحران انرژی را پشت سر گذاشته است، منطقه پر آشوب خلیج فارس را منبع مطمئنی برای تامین نفت مورد نیاز خود نمی‌داند. منافع سیاسی غرب و به ‌ویژه آمریکا نیز در گرو کاهش وابستگی به نفت خلیج فارس است.
همچنین ورود مصرف‌کنندگان بزرگی مانند چین و هند به عرصه رقابت‌های نفتی، کار را برای آمریکا دشوارکرده است، زیرا این دو کشور به دلیل نزدیکی به بازار خلیج فارس می کوشند جایگاه خود را در این منطقه حفظ کنند و رشد شتابان آنها نیز بر این تلاش می‌افزاید؛ از همین روست که منابع نفتی دریای خزر، امروزه اهمیت ویژه‌ای یافته است. کارشناسان سیاسی، حضور نظامی آمریکا در منطقه قفقاز را نیز در همین جهت ارزیابی می کنند. بررسی مواضع ایران در این زمینه و میزان تأثیرگذاری آن مهم به ‌نظر می‌رسد. اقدام های انجام شده نشان می‌دهد که ایران در این زمینه بی‌تفاوت نبوده است، اما این اقدام ها از کمبودی به ‌نام مدیریت راهبردی رنج می‌برد، زیرا ترکیب کلی برنامه‌های ایران درباره منطقه خزر، بیانگر وجود دیدگاه‌ های کوتاه مدت در این زمینه است. در یک کلام می‌توان کل اقدام ایران را انتقال روزانه 120 هزار بشکه نفت خام ترکمنستان و قزاقستان و روسیه به خلیج فارس دانست. به این صورت که این کشورها نفت را با تانکر به بندر نکا تحویل می‌دهند و معادل آن در جزیره خارک نفت به مقاصد آنها صادر می‌شود. آشکار است که نفت صادر شده از خارک همان نیست که در نکا تحویل گرفته شده است، زیرا آن نفت پس از انتقال به پالایشگاه ‌های تهران و تبریز به مصرف داخلی می‌رسد. ترکمنستان و قزاقستان از سال ها پیش این برنامه را اجرا می کنند و روسیه نیز پیش تر به این طرح پیوسته است. در نگاه اول این برنامه که به «سوآپ نفت خزر» مشهور است، بسیار اقتصادی به نظر می‌رسد، زیرا نیاز پالایشگاه‌های داخل با کمترین هزینه انتقال تامین می‌شود و از سوی دیگر، مبالغ چشمگیری به‌ عنوان حق سوآپ از طرف‌ های قرارداد دریافت می‌شود.
اما سؤال مهم، آینده این پروژه و امکان استمرار و پیشرفت آن است. اگرچه دولت برنامه‌های خوبی در این زمینه در دست اجرا دارد، به نظر می‌رسد برنامه ‌های پیش گفته نگاه بلند مدت و راهبردی نداشته باشند.
خط لوله نکا به تبریز و تهران در حال حاضر170 هزار بشکه در روز ظرفیت دارد که در برنامه‌های اعلام شده وزارت نفت قرار است با نصب پمپاژ و ایستگاه ‌های بیشتر تا پایان امسال به 500 هزار بشکه در روز برسد.
اما آیا کشورهای طرف قرارداد هم مانند ما می‌اندیشند؟ به بیان دیگر، آیا بالا بردن ظرفیت انتقال و پمپاژ ما کافی است تا آنها هم روزانه 500 هزار بشکه به صادرات خود از طریق «سوآپ» بیفزایند؟ شواهد چیزی غیر از این را نشان می‌دهد. متوسط صادرات نفت خام از این منطقه (شوروی سابق) 8/5 میلیون بشکه در روز است و به گفته مقامات ارشد شرکت نفت «شورون» تولید قزاقستان تا سال 2015 میلادی به3 میلیون بشکه در روز می‌رسد. از سویی قزاقستان توانسته است در یک دهه اخیر به موازات رشد در تولید، از مصرف خود بکاهد. اینها همه حاکی از ظرفیت صادراتی این منطقه در آینده است، اما هرگز به معنای روی آوردن بیشتر به سمت «سوآپ خزر» نیست، زیرا در آن سوی مرزها و در جهت مقابل برنامه‌های ما، طرح‌های دیگری در دست اجراست. در حال حاضر، خط لوله CPC که «تنگیز» را به «نوروسیسک» وصل می‌کند، روزانه 560 هزار بشکه نفت خام منتقل می‌کند که قرار است این میزان به زودی به 3/1 میلیون بشکه در روز برسد. همچنین خط لوله معروف باکو- جیحان نیز به تازگی راه اندازی شد که یک میلیون بشکه در روز ظرفیت انتقال دارد.
در واقع افزایش یاد شده در تولید و صادرات نفت خام قزاقستان قرار است از طریق خط لوله CPC و در مواقع لزوم از طریق خط لوله باکو-جیحان صورت گیرد و این به معنای تحقق نیافتن برنامه ‌های ما در طرح «سوآپ نفت خزر» است. حتی موفقیت این طرح نیز به معنای استفاده از بهترین موقعیت پیش روی ما نیست. آنچه طرح و پیگیری آن ضروری است، ساخت خط لوله دریای خزر به خلیج فارس است که در شرایط کنونی، مطلوب‌ترین گزینه به نظر می‌رسد. البته این طرح بارها مطرح شده اما حمایت‌ ها تنها تئوریک بوده و عملی نشده و در واقع تمام تلاش ها برای افزایش میزان «سوآپ» بوده است. این در شرایطی است که از منظر راهبردی، ما در شرایط حساسی قرار داریم و ساخت خط لوله باکو- جیحان، وضعیت را برای ما دشوارتر خواهد کرد. به بیان دیگر، هرچه میزان وابستگی کشورهای منطقه و اقتصاد آنها به ما بیشتر باشد، می‌توان گفت که ما حاشیه امنیتی بهتری داریم. به علاوه، بر قدرت چانه ‌زنی ما در عرصه اقتصاد و سیاست بین‌الملل خواهد افزود.
در شرایطی که افزایش قیمت‌ های نفت و استمرار آن، طرح توسعه میدان نفتی دوم «تنگیز» را سودآور کرده است، ساخت و حتی مطرح کردن پروژه خط لوله خزر– خلیج فارس، گزینه‌های جدیدی را فراروی کشورهای منطقه قرار می‌دهد. در صورت تحقق یافتن و عملی شدن اتصال آسیای میانه به خلیج فارس پیچیدگی‌های سیاسی و اقتصادی خلیج فارس افزایش می‌یابد و این به نفع ماست. در واقع امنیت کشورهای آسیای میانه نیز به امنیت ما و امنیت خلیج فارس گره خورده است.


منبع: / خبرگزاری / شانا ۱۳۸۴/۰۵/۰۲

نظر شما