ویستک؛ روزنه آشنایی با تفکرات کارل بوشنر
" کارل گئورگ بوشنر" در هفدهم اکتبر در روستای گودلانو از توابع شهر" دارمشتات" در آلمان به دنیا آمد. او نخستین فرزند " کارولین لوئیزه" و پزشک دهکده " ارنست کارل بوشنر" بود. بوشنرقبل از آنکه به نویسندگی بپردازد یک انقلابی بود و تجربیات انقلابی او را به یک درام نویس بدل کرد.
نمایشنامه " ویستک" از آثار اوست که توسط " ناصر حسینی مهر" به روی صحنه رفته است. ماحصل گفتگو با حسینی مهر، کارگردان و بازیگر این نمایش تقدیم حضورتان میشود؛
*داستان ناتمام زندگی ویستک چیست که به اتمام نمیرسد؟
**داستان مرد ساده دل و تنگدستی است که خانوادهاش را با همه وجود دوست دارد یا داستان پدری زحمتکش است و همیشه در این اندیشه به سر میبرد که چرا مردم اطرافش اینقدر به هم ظلم میکنند، دروغ میگویند و گناه میکنند؟ این انسان شوربخت کسی نیست جز" فرانتس ویستک" قهرمان نمایش ما که زندگی خودش و خانوادهاش دائما در معرض تهدید دیگران قرار گرفته است و از دویست سال پیش که "گئورگ بوشنر" این نمایشنامه را به رشته تحریر در آورده ، تاکنون این داستان ناتمام تکرار میشود، نه تنها در زادگاه نویسنده بلکه در بسیاری از شهرهای جهان حتی در نظامهایی که ادعای پیشرفت و تمدن را دارند.
*تفاوت دراماتورژی و کارگردانی چیست؟
**دراماتورژ در تئاتر جهان وظیفهاش به جز تنظیم برنامه نمایشی برای تئاترها و انتخاب نمایشنامه مناسب برای آنها این است که باید بتواند در راستای هدفها و نظرات کارگردان در آماده سازی و تبدیل نمایشنامه کوشش کند و تا آنجا پیش برود که تغییرات یا حذفیات واضافات مهمی در متن بر مبنای شرایط فرهنگی واخلاقی هر جامعهای انجام دهد.
خوشبختانه ما در کنارمان استاد خسرو حکیم رابط را داشتیم که نزدیک به پنجاه سال سابقه تدریس نمایشنامه نویسی در دانشکدههای تئاتری ایران را دارد. اما درپاسخ به بخش دوم پرسش شما که به وظیفه و مسئولیت من مربوط میشود باید بگویم که کارگردانی یعنی هدایت همه امور هنری و تکنیکی یک گروه تئاتری برای اجرای یک نمایشنامه. یک کارگردان خوب بیتردید کسی است که با همه مکتبهای تئاتری آشنایی داشته باشد از جمله هنر بازیگری ، ساختار صحنه، موسیقی، گریم، نور، مباحث نظری و تئوریک در این بخش از هنر.
*چگونه شد" ویستک " را برای کار انتخاب کردید؟
**بوشنر در واقع آغازگر مدرنیسم درتئاتر جهان محسوب میشود و از نویسندگان ادبیات کلاسیک آلمان به شمار میآید که راه را بر مکتبهای مهم تئاتری مثل تئاتر اکسپرسیونیستی و دادائیستی باز کرد. لازم بود تماشاگران ایرانی هم با این نویسنده برجسته آلمانی و تفکراتش آشنا شوند.
*نقش یهودی با بازی آقای هوشنگ قوانلو چگونه به موضوع نمایش مربوط میشود؟
**سالهای نخست قرن نوزدهم یعنی دورانی که بوشنر در آن زندگی میکرد سالهای پیدایش و نضج نظام بورژوازی در اروپاست،نظامی که در آن پول، نقش محوری ایفا میکند و صنعتگران خرده پا هم در این بازار حضوری فعال داشتند بخصوص قشر تنگدست کولیها و یهودیها که همواره در پی اندوختن پول بودند و جالب آنکه ویستک در این نمایشنامه آلت قتاله را از آن مرد یهودی میخرد. اما براساس آنچه از زندگی و تفکرات بوشنر در دست است، او با آوردن این پرسوناژ قصد دارد ما را متوجه نکته مهمی کند؛ ناامنی وانتحار در آن دوره سیاه آلمان.
*نمایش ویستک چگونه تبدیل به یک اثر رئالیسم روانشناختی شده است؟
**خب، در آن زمان هنوز روانشناسی ، شکلی کاملا علمی و آکادمیک به خود نگرفته بود و بوشنر در نمایشنامه خودش با تصویر کردن نابسامانی روحی افرادی نظیر دکتر و سروان میخواهد مالیخولیا ، سودازدگی و روان پریشی را نشان دهد که در آن دوران رواج داشته است. جالب آنکه این افراد بیماری خودشان را به دیگران از جمله به مرد بدبختی- ویستک- نسبت میدهند تا او را بیشتر آزر دهند و تحقیر کنند. آنان رحمی به زیردستان خود ندارند و فقط میخواهند از آنها سوء استفاده کنند. از طرف دیگر همه روانپریشی ویستک ، معلول خشونت های اطرافیانش است، از انجام کارهای پست و بیفایده گرفته تا تحت آزمایشی ابلهانه قرار گرفتن زیر نظر دکتری که به ویستک اجازه خوردن چیزی را نمیدهد جز نخود و یا مورد تحقیر و سرزنش قرار گرفتن از جانب سروان که ماحصل همه این رفتارها چیزی نیست جز بیماری خبط دماغ که در قرن نوزدهم شیوع فراوانی داشته و نام دیگرش وسواس فکری است و بیمار به جایی میرسد که همه چیز را به گونهای اسرار آمیز میبیند و واکنش نشان میدهد . همه این عوامل باعث شده تا شما این نمایشنامه جذاب را یک اثر رئالیستی - روانکاوانه بنامید.
*دلیل ناشناختگی بوشنر در جامعه هنری ایران چیست؟
**تعداد اندک آثارش. فقط سه نمایشنامه و یک داستان که پس از دو قرن از نگارش آنها، تازه در چند سال اخیر ترجمه شدهاند.دلیل دیگر هم کوتاهی در اجرای بعضی آثار ارزشمند جهانی در ایران است مثل آثار بوشنر، برشت و یا هایز مولر که پس از انتشار در کتابخانهها دفن میشوند.
منبع: / روزنامه / رسالت ۱۳۹۰/۹/۱۰
گفت و گو شونده : ناصر حسینی مهر
نظر شما