دولت و دموکراسی
موضوع : نمایه مطبوعات | شرق

دولت و دموکراسی

روزنامه شرق، سه شنبه ۹ دی ۱۳۸۲ - ۶ ذیقعده ۱۴۲۴ - ۳۰ دسامبر ۲۰۰۳

فلسفه سیاسی معاصر(دفتر یکم)
دولت و جامعه
ترجمه موسی اکرمی
ناشر: مرکز چاپ و انتشارات وزارت
امور خارجه
سال ۱۳۸۱

کتاب پیش رو در قالب ۶ مقاله به مفاهیمی چون دولت، جامعه، قرارداد اجتماعی، دموکراسی و جامعه مدنی که از مهم ترین مفاهیم حوزه های فلسفه سیاسی و جامعه شناسی سیاسی محسوب می شوند، پرداخته است. در مقاله اول _ دولت _ کوئنتین اسکینر با گفتاری در باب اندیشه  هابز پیرامون دولت بحث خود را آغاز می کند. اسکینر بر این نظر است که طرح  هابز در کتاب «درباره شهروند» یعنی پژوهشی در باب حقوق دولت و وظایف اتباع در برابر دولت ها و نه یک شخص حکمران، نشانه پایان یک مرحله مشخص در تاریخ نظریه های سیاسی و نیز آغاز مرحله مشخص دیگری است. وی هابز را مبدع دانش سیاسی می خواند و هدف مقاله  خود را بررسی شرایط تاریخی ای می داند که برای نخستین بار تحولات زبانی و مفهومی و جعل اصطلاحاتی چون دولت به وجود آمد. در مقاله دوم که «قرارداد اجتماعی به مثابه ایدئولوژی » نام دارد، داوید گوتیه از دو بعد توصیفی و دستوری به بررسی روابط اجتماعی و قراردادی و نسبت آنها با ایدئولوژی  می پردازد. گوتیه جامعه را به عنوان یک امر قراردادی و ثانوی تلقی می کند که انسان ها برای رفع برخی از حوائجشان اقدام به تاسیس آن نموده اند. پس قرارداد اجتماعی همچون یک ایدئولوژی است که انسان با آزادی اراده آن را برگزیده است.

مقاله سوم  «قرارداد اجتماعی برادرانه» نام دارد و کرول پیتمن آن را تالیف کرده است. وی در این مقاله به بررسی کاستی های قرارداد اجتماعی می پردازد. از دید وی در قرارداد اجتماعی بیش از حد به مردان توجه شده و در این میان تبعیضی نسبت به زنان روا داشته شده است. «قرارداد اجتماعی پیمان پدرسالارانه  نوینی است که حق جنسی مردان را بر زنان تثبیت می کند.» (ص۱۷۴) وی می نویسد؛ برای ایجاد جامعه ای دموکراتیک که زنان را به عنوان شهروندان کامل در بر گیرد، نیاز به ساخت شکنی از فهم های آدمیان نسبت به پیکره سیاسی (body politic) و ساختن دوباره آن ضرورت دارد.(ص ۱۷۵) به پیرامون مقاله چهارم که «تزهایی درباره نظریه  دولت» نام دارد و توسط کلاوس اوفه و فولکر رونگه نوشته شده. دو نکته جلب توجه می کند؛ یکی این که در این مقاله به جز بحثی موجز و استفاده ای مختصر از نظریه مارکسیستی دولت به سایر نظریه های دولت پرداخته نشده است. دوم این که این مقاله بیشتر با حوزه جامعه شناسی سیاسی که حوزه توصیفی است قرابت دارد تا فلسفه سیاسی که حوزه ای است دستوری یا هنجاری. از این رو قرار گرفتن این مقاله در این کتاب که فلسفه سیاسی معاصر نام دارد، جای تامل دارد. به هر روی نگارندگان در این نوشتار به بررسی دولت سرمایه داری از دریچه جامعه شناسی سیاسی مارکسیستی می پردازند و تناقضات ساختار دولت سرمایه داری را بررسی می کنند. از نظر این دو، دولت سرمایه داری ۴ مولفه مهم دارد: ۱) مالکیت خصوصی (چه مالکیت نیروی کار و چه مالکیت ابزار تولید) ۲) قدرت سیاسی به طور غیرمستقیم به حجم انباشت خصوصی وابسته است.۳) صاحبان قدرت دولتی علاقه مند به ایجاد شرایطی اند که انباشت سرمایه را به بهترین وجه حفظ کند. ۴) در نظام های دموکراتیک، یک حزب یا گروه سیاسی تنها تا آنجا می تواند بر قدرت دولتی نهادینه کنترل داشته باشد که در انتخابات عمومی، اکثریت لازم را کسب نماید. (ص ۱۸۸)

مقاله پنجم که به قلم چارلز تیلور آمده «تمسک به جامعه مدنی» نام دارد. تیلور به بیان این نکته می پردازد که در سالیان اخیر مفهوم جامعه مدنی رواجی مجدد یافته است.

وی به بررسی نسبت میان جامعه و دولت می پردازد و همچنین مفهوم جامعه مدنی در اروپای غربی و شرقی را به محک بررسی تطبیقی می گذارد. تیلور معانی مختلفی برای جامعه مدنی بر می شمرد از جمله: ۱) به معنای حداقلی، جامعه مدنی در جایی وجود دارد که انجمن ها و جمعیت های آزادی موجودند که تحت سرپرستی قدرت دولتی نیستند. ۲) به معنای حداکثری، جامعه مدنی در جایی وجود دارد که کل جامعه می تواند از طریق این انجمن ها خود را سامان دهد. ۳) به معنای مکمل معنای دوم در جایی می توانیم از جامعه مدنی سخن گوییم که مجموعه  انجمن ها و جمعیت ها می توانند به نحوی قابل توجه سیاست دولتی را تعیین کنند یا تغییر دهند. (ص ۲۰۹) مقاله آخر که «دموکراسی: از دولت شهرها تا یک نظم جهان وطنی» نام دارد و به قلم دیوید هلد نوشته شده، تحول اندیشه دموکراسی از دولت شهرها و سنت آغازین جمهوری خواهی تا لیبرالیسم و مارکسیسم شرح داده می شود و پس از بررسی تعدادی از الگوهای مهم نظم بین المللی همچون الگوی وستفالی و منشور ملل متحد، هلد الگوی دموکراسی بین المللی جهان وطنانه را طرح می کند.

نکته ای که در باب ترجمه این کتاب جلب توجه می کند یکی برابر نهادن واژه فارسی سالار گریزی به جای آنارشی (Anarchy) از جانب مترجم است که بسیار مسامحه آمیز است. در فلسفه سیاسی بهترین برگردان آنارشیسم، فقدان دولت است. چون آنارشیست ها باور به نیک سرشتی بشر دارند و وجود دولت را بالسویه می دانند. در روابط بین الملل نیز آنارشی جز فقدان اقتدار عالیه معنای دیگری ندارد و این با هرج و مرج یا به تعبیر مترجم کتاب، سالار گریزی متفاوت است.
 

نظر شما