غایبان بزرگ؛ تاملی در باب زیست فکری امروز ایرانیان
روزنامه ایران، سهشنبه ۱۳ آذر ۱۴۰۳، شماره ۸۶۲۱
تاملی در باب زیست فکری امروز ایرانیان / آیندگان چطور ما را قضاوت خواهند کرد؛ آیا ایران امروز را با جای خالی اندیشمندانش به خاطر خواهند آورد؟
دکتر نعمت الله فاضلی (استاد انسان شناسی)
آیندگان از ما چه خواهند گفت؟ درباره ما چطور قضاوت خواهند کرد؟ ما را با کدام اندیشمندان به یاد خواهند آورد؟ زیست فکری ایرانیان امروز را چطور توصیف خواهند کرد؟ ممکن است بپرسند که چرا جامعه آن روز (امروز) ایران، اندیشمندان بزرگی در مقیاس جهانی همچون ابوریحان، ابن سینا و فارابی نداشت؟ آیا جامعه امروز ایران اصلا نیاز به اندیشمندانی در این حد و اندازه دارد؟ چقدر در جامعه ایران امروز بسترهای سیاسی، فرهنگی و اجتماعی برای تربیت متفکران بزرگ فراهم است؟ گفتار پیش رو، حول این پرسش ها، سامان می یابد و این نکته را پیش می کشد که باید «باید»های زیادی را به جان خرید تا اندیشه های بزرگ و اندیشمندان برجسته خلق شوند.
آداب حکمت در جامعه حکیم
همه ما به این واقعیت معترفیم که اکنون در جامعه امروز ایران، دانشمندی همتراز ابوریحان، ابن سینا و فارابی نداریم؛ دانشمندانی که از یک طرف جامع الاطراف و مسلط به دانش های انسان شناسی، جامعه شناسی، زبان شناسی، ادبیات، نجوم، تاریخ، جغرافیا و... باشند و از طرف دیگر همچون ابوریحان 180 جلد کتاب و رساله نوشته باشند که هر کدام از آنها شان و وزنی جهانی دارند. به عنوان مثال، تحقیقاتی که ابوریحان در مورد هند انجام داد، هنوز هم از منابع اصلی هندشناسی است و برای هندی ها میراث بزرگی به شمار می رود که به آن افتخار می کنند. این نشان می دهد که این دانشمند چقدر نسبت به دیگر فرهنگ ها گشوده و مشتاق بود و پرسش های خود را در چشم اندازی وسیع و جهانشمول طرح می کرد. این رویکرد ابوریحان برای امروز ما درس آموز است که بدانیم؛ پرسش های بزرگ است که متفکران بزرگ می سازد.
پرسش های بزرگ و جهانشمول متفکران بزرگ می سازد
اگر می خواهیم اندیشه و اندیشمندانی در سطح ابوریحان داشته باشیم باید پرسش های بزرگ و جهانشمول داشته باشیم و خود را در سلول های انفرادی علم، زندانی نکنیم. یکی از دلایلی که ما امروز اندیشمندان بزرگ در مقیاس جهانی همچون ابوریحان نداریم این است که پرسش هایی که ابوریحان می پرسید اکنون برای دانشمندان ما شکل نمی گیرد. ابوریحان در برهه ای چنین پرسش های بزرگ و جهانی را طرح کرد که عصر اطلاعات و ارتباطات نبود و این حجم از مراکز علمی و پژوهشی وجود نداشت.
مرحوم دکتر محمدامین قانعی راد، جامعه شناس علم، در کتابی با عنوان «اخلاقیات شعوبی و روحیه علمی» به این پرسش، پاسخی قابل تامل می دهد که چرا و چطور در قرن های چهارم، پنجم و ششم، رنسانس اول علمی ایران شکل گرفت؟ او به این موضوع می پردازد که چرا ما بعد از این دوران، دانشمندانی به حد و اندازه ابوریحان نداشته ایم؟ پاسخ دکتر قانعی راد چندوجهی است؛ یک وجه آن به این موضوع اشاره دارد که برای شکل گیری اندیشه های بزرگ و اندیشمندان برجسته، نیاز به بسترهای اجتماعی، فرهنگی و سیاسی داریم که یکی از این بسترها، وجود «تسامح» و «آزادی اندیشه» در اجتماعات علمی است.
نکته دوم را مرحوم قانعی راد از راندال کالینز، جامعه شناس امریکایی الهام می گیرد که در کتاب «جامعه شناسی فلسفه ها» به این سوال پاسخ می دهد که «اندیشه چگونه زاده می شود؟» او معتقد است اندیشه در پرتو انرژی عاطفی شکل می گیرد که در زنجیره مناسک بین اندیشمندان خلق می شود. این زنجیره مناسک شامل گعده های علمی، روابط مرید و مرادی، گفت وگو و مباحثه علمی، به رسمیت شناختن دیگری، ارجاع دادن به دیگر اندیشمندان، نقد و نظر آثار و آرای دیگر علما و ماحصل تعاملات علمی در اجتماعات فکری است. در سایه انرژی عاطفی خلق شده از این مراودات و سلوک علمی است که اندیشه های بزرگ و اندیشمندان برجسته خلق می شوند.
متفکر در جامعه ای زاده می شود که پذیرش «دیگری» آرمان آن جامعه باشد
به قول دکتر مرتضی بهمنی، استاد پژوهشگاه مطالعات فرهنگی، اجتماعی و تمدنی وزارت علوم، تحقیقات و فناوری، ما تاسیسات دانشگاهی داریم ولی هنوز نتوانسته ایم دانش را تاسیس کنیم و موسس اندیشه شویم. البته نباید منکر تلاش ها و زحمات متفکران امروز شد و مدعی شویم که کار علمی مهم و درخور توجهی صورت نگرفته است. اما این آیندگان هستند که درباره تلاش های علمی امروز ما قضاوت خواهند کرد. ولی ما همین قدر به وضعیت علمی امروزمان آگاهیم که با اطمینان بگوییم اندیشمندی در حد و اندازه ابوریحان نداریم که همچون او موسس اندیشه شود، پرسشگری کند، ریاضت علمی بکشد و در مقیاس جهانی اعتبار مقام «دانشمندی» را داشته باشد.
جلال ستاری در یکی از کتاب هایی که در باب فرهنگ دارد به دنبال جواب این پرسش است که چرا ما در تاریخ علم مان این همه دانشگاه و آموزش عالی داریم اما نتوانستیم دانشمندان بزرگی در حد و اندازه ابوریحان تربیت کنیم؟ او در مرور تاریخ علم این سرزمین به دوره هایی اشاره می کند که ایران شاهد رشد و شکوفایی علمی است و یکی از آن دوره ها، دوره آل بویه است که درخت علم به بار می نشیند و اندیشه هایی بزرگ و اندیشمندانی برجسته به جهان علم معرفی می کند. او در بررسی های خود «به رسمیت شناختن آزادی نهاد علم به دور از انگیزه های ایدئولوژیک» را از شاخصه های فرهنگی و سیاسی دوره آل بویه می شمارد که باعث رشد و شکوفایی علم و عالمان این دوره شد. به رسمیت شناختن فکر آزادمنشانه که باید در بسترسیاسی-فرهنگی یک جامعه نهادینه شود، می تواند عالمان بزرگ خلق کند.
در جلسه ای در دانشگاه تربیت مدرس از دکتر رضا داوری شنیدم که در این رابطه می گفت: فکر کودکانه و هوس خام است اگر فکر کنید می توانید مدرسه ای بسازید که 150 نفر همچون ابوریحان و 200 نفر همچون ابن سینا خروجی داشته باشد. چراکه ابوریحان ها و ابن سیناها در «مدرسه» ساخته نمی شوند بلکه در شرایطی چنین متفکران بزرگی در مقیاس جهانی خلق می شوند که افق فکری حاکم بر جامعه اجازه طرح پرسش های بزرگ را بدهد. ابوریحان و ابن سینا نه در مدرسه، بلکه در جامعه ای زاده می شوند که مدارا و پذیرش «دیگری» آرمان آن جامعه شده باشد. بنابراین به جای ساخت مدارس ویژه، باید بسترهای سیاسی، فرهنگی و اجتماعی خلق اندیشه و اندیشمند را فراهم کرد.
دکتر علی اصغر مصلح، استاد فلسفه دانشگاه علامه طباطبایی، در کتابش با عنوان «با دیگری» نوع مواجهه ما را با «دیگری» در بازه زمانی قبل از اسلام تا دوران متاخر مورد بررسی قرار داده است و در آن نشان می دهد در برهه هایی که دگرستیزی و غیریت سازی و تعصب در فضاهای آموزشی و در نهادهای علمی و فرهنگی برجسته شد، امکان تربیت شخصیت های علمی بزرگ همچون ابوریحان از بین رفت.
در جامعه ای که «تفکر نقادانه» اعتبار نداشته باشد، متفکران بزرگ تربیت نمی شوند
نمی توان با «دیگری سازی» و «دیگرستیزی» پرسش های بزرگ برای جامعه صورت بندی کرد. از نهاد دانشگاه و دانشمندان ما خواسته نمی شود که پرسش های بزرگ برای گفت وگو با جهان طرح کنند و این تراژدی بزرگی است. اغلب انتظارات از اهالی فکر و اندیشه این است که تبلیغات فکری انجام دهند؛ به جای اینکه تولید فکر کنند. با فکر تبلیغاتی، ابوریحان زاده نمی شود. در جامعه ای که «تفکر نقادانه» اعتبار نداشته باشد، متفکران بزرگ تربیت نمی شوند.ابوریحان، ریاضیدان، ستاره شناس، تقویم شناس، انسان شناس، هندشناس، تاریخ نگار، گاه نگار و طبیعی دان بود. حال اگر کسی با این قابلیت ها در جامعه امروزی ما وجود داشته باشد باید در چه دانشگاهی و در چه رشته ای درس بخواند؟ آیا هیچ دانشگاهی پذیرای چنین استعدادی می شود؟ یعنی اساسا نظام آموزشی ما به گونه ای برنامه ریزی نشده است که گنجایش پذیرش چنین افرادی با استعدادهای فراتر از معمول را داشته باشد. ابوریحان خود را در زندان یک رشته علمی محصور نکرد. ابوریحان های تاریخ زحمت می کشند و فراتر از یک رشته علمی می روند. آیا اکنون دانشگاه های ما اجازه می دهند چنین شخصیت های علمی ساخته شوند و در چند رشته علمی همزمان پرورش پیدا کنند؟ابوریحان 180 کتاب نوشت اما امروز کسی را که همه چیزدان است و بسیار می نویسد، با ژست عالمانه ای نقدش می کنیم که مگر چقدر ممکن است یک نفر حرف حساب داشته باشد و بیش از یک یا دو اثر به دردبخور بنویسد! اساسا جامعه علمی امروز، پذیرای افراد بزرگی چون ابوریحان ها و ابن سیناها نیست. در حالی که دکتر حسن اسلامی اردکانی می گوید که اتفاقا تاریخ علم، تاریخ پرنویسی است و بسیار نادرند دانشمندان بزرگی که کم نوشته باشند.
چرا در جامعه امروز ایران ابوریحان نداریم؟
اگر بخواهیم به این سوال که «چرا در جامعه امروز ایران ابوریحان نداریم»، پاسخی سرراست بدهیم باید گفت: اساسا امروزه به چنین شخصیت های علمی بزرگی احساس نیاز نمی کنیم. ما تا احساس نیاز نکنیم و افق جمعی جامعه به شخصیت های بزرگ علمی چون ابوریحان احساس نیاز نکند، بستر برای تربیت دانشمندانی به این حد و اندازه در جامعه فراهم نمی شود. جامعه ای که ابوریحان را نیاز خود بداند به نحو اصیل با او برخورد می کند؛ یعنی در کنار برگزاری مراسم بزرگداشت برای او، کتاب هایش را منتشر و در کتابفروشی ها عرضه می کند؛ روحیات و خلقیات علمی او را در دانشگاه ها و مراکز پژوهشی خود ترویج می دهد. در حالی که اکنون اگر به کتابفروشی های کشور مراجعه کنید هیچ کدام از آثار ابوریحان را نمی یابید. ما تنها به برگزاری مراسم های بزرگداشت برای متفکران بزرگ بسنده کرده ایم و همتی برای بسط منش علمی و سلوک فکری آنان نداریم.
جامعه امروز ایران چه نیازی به ابوریحان دارد؟
ابوریحان، ایران را دوست داشت. اندیشه ابوریحان در جهان ایرانی معنا داشت و حس تعلق به این جهان داشت.زنده یاد دکتر قانعی راد می گفت:«لازمه رشد علم، وجود حسی از وطن دوستی است و این امر با تفکر جهانی مغایرتی ندارد.» بدون اینکه ذره ای در وطن دوستی خللی ایجاد شود، می توان جهانی اندیشید و درباره ادیان و افکار دیگر سرزمین ها فکر کرد همچون ابوریحان که درباره هند مطالعات بسیار ارزشمندی انجام داد.
ما به ابوریحان احتیاج داریم چراکه بتوانیم از او درس بگیریم؛ درس هایی از «سنت فکر»، «سنت علم» و «سنت آگاهی» که در تاریخ این سرزمین وجود داشت و ابوریحان یکی از قله های برجسته آن بود. به ابوریحان نیاز داریم برای اینکه یاد بگیریم چطور جهانی بیندیشیم در حالی که وطن مان را دوست داریم؛ برای اینکه از او یاد بگیریم که باید ریاضت کشید تا خوانا و نویسا شد.در کتابم با عنوان «الفبای زندگی؛ خواندن و نوشتن به مثابه زیستن» شرح داده ام که رشد علم و رشد دموکراسی مستلزم «خوانا» و «نویسا» شدن جامعه است و اتفاقا «مکتب سواد ایرانی» مکتبی بود که توانست ابوریحان ها و ابن سیناها و فارابی ها را تربیت کند چون «سواد ایرانی» بینشی می ساخت که شخصیت را رشد می داد و آن را خلاق و شجاع و ریاضت کش بار می آورد. مکتب سواد ایرانی، نقابی برای پنهان کردن نقص هایمان نبود. اما امروزه به نظر می رسد «سواد ایرانی» به گرفتن مدرک و پیدا کردن شغل تنزل یافته و نقابی برای ضعف هایمان شده است. به همین دلیل، سواد امروز، مدرک های امروز و نظام آموزشی امروز دیگر قادر به خلق ابوریحان ها نیست. البته باید دید آیندگان درباره زیست فکری امروز ما چگونه قضاوت خواهند کرد و ایران امروز را با نام کدام اندیشمندان به یاد خواهند آورد.
مکتوب حاضر متن ویرایش و تلخیص شده «ایران» از سخنرانی دکتر فاضلی است که با عنوان «چرا در جامعه امروز ایران ابوریحان نداریم؟» به همت انجمن انسان شناسی ایران در محل خانه اندیشمندان علوم انسانی ارائه شده است.
برش
باید «باید»های زیادی را به جان خرید تا اندیشمندان بزرگ خلق شوند
از دکتر رضا داوری شنیدم که فکر کودکانه و هوس خام است اگر فکر کنید می توانید مدرسه ای بسازید که 150 نفر ابوریحان و 200 نفر ابن سینا خروجی داشته باشد. چراکه ابوریحان ها و ابن سیناها در «مدرسه» ساخته نمی شوند بلکه در شرایطی چنین متفکران بزرگی در مقیاس جهانی خلق می شوند که افق فکری حاکم بر جامعه اجازه طرح پرسش های بزرگ را بدهد. ابوریحان و ابن سینا نه در مدرسه، بلکه در جامعه ای زاده می شوند که مدارا و پذیرش «دیگری» روش و آرمان آن جامعه شده باشد. بنابراین به جای ساخت مدارس ویژه، باید بسترهای سیاسی، فرهنگی و اجتماعی خلق اندیشه و اندیشمند را فراهم کرد.
نظر شما