مصائب دولت رانتی
دولتهای بعد از انقلاب اسلامی به مدد افزایش شدید در مهاجرت به شهرها، میخواستند طبقه متوسط جدیدی بنا کنند که ویژگیهای مهاجران روستایی را داشته باشند.
طبقه متوسط سنتی
از زمان تاسیس سلسله قاجاریه تا پایان انقلاب مشروط، ایران تغییرات سیاسی، اجتماعی و اقتصادی بزرگی تجربه کرد. تاسیس کشورهای غربی یکی از عوامل تغییر اساسی ایران در زمان سلسله قاجاریه بوده است. براساس گفته «یرواند آبراهامیان»، قبل از این تغییرات و تا سال 1850، ایران به چهار طبقه اجتماعی تقسیم میشد. اولین طبقه، طبقه بالایی اشراف است که از اعضای سلسله قاجاریه و اشراف منطقهای تشکیل شده بود. طبقه دوم، طبقه متوسط بود که شامل تجار شهری، مالکان زمین و فروشندگان بازار بوده است. طبقه سوم، طبقه شهرنشینان دستمزد بگیر بود که شامل کارگران روزمزد و خدمتکاران سرخانه میشدند. طبقه چهارم نیز اکثریت جمعی روستایی و دهقانان را تشکیل میدادند. شهرها به صورت تاریخی مراکز تولیدی، تجاری و اجرایی ایران بودهاند و طبقه نخبه سنتی شامل خانوادههایی میشد که ثروت آنها از زمین یا تجارت نشأت میگرفت و نمایندگان رسمی دولت مرکزی از این خانوادهها انتخاب میشدند. در شهرهای بزرگتر، این خانوادهها قدرت و تاثیر خودشان را از نسلهای قبل به ارث میبردند. روحانیون شیعه از جمله اقشاری بودند که خانوادههای قدرتمند شهرهای بزرگ را تشکیل میدادند. لایه میانی شهرها که شامل صنعتگران، کارگران روزمزد و ادارهکنندگان خدمات (سلمانیها، حمامدارها، کفاشها و اصناف) میشدند، در بازارهای سرپوشیده شهرها فعالیت میکردند. بنابراین، طبقه متوسط سنتی که در شهرها زندگی میکردند را میتوان دو گروه دانست: بازار و روحانیون.
بازار: بازاری اصطلاحی است که به طبقه ناهمگن تجار ایرانی که به صورت تاریخی در مراکز شهری سکونت داشتند، اطلاق میشود. بازارها چیزی بیش از مراکز مبادله پایاپای کالاهای سنتی و صنایع دستی بودند. بازارها مکانهایی در شهرها بودند که مبادلات ملی و بینالمللی در آنجا انجام میشد. بازارها مراکز تجاری ملی برای واردات تمام کالاهای مصرفی و بسیاری از کالاهای واسطهای که به عنوان مواد اولیه تولیدات کارخانهای استفاده میشدند، به شمار میرفتند. معمولاً هر زمان که مشکلات بازارها به حد غیر قابل تحملی میرسید، آنها در تظاهرات ضد دولتی با گروههای اجتماعی دیگر مانند روحانیون همراه میشدند. در زمان سلطنت محمدرضا شاه پهلوی بازارها از رشد اقتصادی بهره بردند، ولی به دلیل برنامههای پرسرعت مدرنیزاسیون دربار منزوی شده بودند. برخی از دانشمندان رفتار اقتصاد بازاری را دلیل توسعه نیافتگی ایران میدانند. به عقیده آنها مسائلی مانند اینکه قیمت کالاهای وارداتی معمولاً به صورت انحصاری و بالا تعیین میشده است، سیستمی از کارگزاران بهرهکش وجود داشتهاند که رقابت و آزادی انتخاب در بازارها را محدود میکردند و رشوه برای فرار کنترلهای دولت بر واردات معمول بوده است و کشور از بودجهای که برای برنامههای توسعه هزینه میکرده، به صورت نسبی عایدی ناچیز به دست میآورده است. در بیان ساده، بازار مخالف تجارت بینالملل بوده و به همین دلیل مخالفت با تجارت بینالملل، با مدرنیزاسیون و لیبرالیزاسیون نیز مخالفت داشته است.
بازارها همچنین یکی از محلهای اصلی اجتماعی عموم بودهاند. مبادله اطلاعات که بخشی از فعالیتهای روزمره تجارت بوده است، برای گروههایی که به افکار جامعه شکل میدادند، یکی از مهمترین گذرگاههای اخبار محسوب میشدند. با توجه به زندگی سیاسی و اجتماعی کل جامعه ایران، بازار فضایی برای شکل دادن به تعاملات اجتماعی یک شبکه متعامل بود که به عنوان پلی بین طبقات و گروههای مختلف جامعه عمل میکرد. بازار مجموعه بزرگ و پرتنوعی از مردم همچون فروشندگان دورهگرد، مغازهداران، قرض دهندگان پول و بازرگانان را در خود جای داده بود. به دلیل همین ویژگی، بازار همیشه نقش اصلی در زندگی اجتماعی و سیاسی مردم ایران بازی میکرد. در تمام جنبشهای سیاسی قرن گذشته، بازار یکی از بازیگران فعال در کنار سایر نیروهای سیاسی بوده است. تجار بازار به دلیل تامین مالی روحانیون سنتی و حمایت سیاسی از آنان، یکی از منابع قدرت در سیاست ایران بودند. از همینرو بازاریان را یکی از نیروهای محافظهکار در جامعه ایران و همپیمان روحانیون میدانستند. در اواخر دوران معاصر، بازاریها با راهاندازی اعتصابات طولانی مدت در براندازی رژیم محمدرضا پهلوی در جریان انقلاب اسلامی سال 1979 ایفای نقش کردند که این کار را با همکاری روحانیون انجام دادند.
روحانیون: روحانیون و مذهب، نقش زیادی درتحولات جامعه ایران بازی کردهاند. آنها یکی از ستونهای اصلی این جامعه به شمار میروند. در جامعه ایرانی افراد بر اساس مذهبشان قضاوت میشوند. به طور کلی روحانیون از منابع متعددی تامین مالی میشدند و در نتیجه کاملاً به دولت وابسته نبودند و بازار یکی از این منابع بوده است. رابطه بین بازار و روحانیون به صورت تدریجی توسعه یافت و موارد متعددی را شامل شد. ازدواج بین خانوادههای بازاری و خانوادههای روحانی نیز این رابطه را تحکیم کرد. در بسیاری از مواقع، تاجران سنتی و روحانیون به صورت مشترک نیروهایی را برای اعتراض علیه قدرتهای حاکم بسیج میکردند. این دو گروه نیروهای اصلی راهاندازی و مدیریت اعتراضات موفقیتآمیز علیه انحصار بریتانیا در ماجرای تنباکو در سالهای 1892- 1891 بودند. این همپیمانی در انقلاب مشروطه ایران نیز در سالهای 1911ـ1905 میلادی دوباره تجدید شد و سلسله حاکم قاجاریه را مجبور کرد تا یک مجلس قانونگذاری اولیه تشکیل دهد. این اتحاد میان بازار و روحانیون را میتوان در انقلاب اسلامی نیز مشاهده کرد. نکته مهم این است که بازار و روحانیون برای سالهای متمادی مخالف مدرنیزاسیون، غربی شدن و سکولاریزاسیون بودند. بعد از انقلاب اسلامی که روحانیون نقشهای سیاسی مهمی را گرفتند، دیگر بازار مانند گذشته اثرگذار نبود. دلیل این مساله، به وجود آمدن طبقه متوسط جدیدی بود که با ویژگیها و رفتار متفاوتی در ایران ظاهر شد.
مدرنیزاسیون و طبقه متوسط جدید
ایران بعد از دوره فقدان حاکمیت مرکزی و هرج و مرج در قرن 18 با حکومت سلسله قاجاریه، دوباره یکپارچگی سیاسی خودش را به دست آورد. دوره قاجار دورهای است که در آن ایران از یک پادشاهی سنتی (که در آن قدرتهای نیمه مستقل محلی یکپارچگی سیاسی را محدود میکرد)، به یک دولت ـ ملت یکپارچه تغییر کرد. تمرکز قدرت در دوره قاجاریه مهمترین نیروی محرک مدرنیزاسیون نظامی، اداری و آموزشی بود. با این حال، این رضا شاه پهلوی بود که در سالهای 1941ـ1925، به وضعیت ملوک الطوایفی و حکمرانی قبایل پایان داد و برای اولین بار در تاریخ ایران یک دولت ـ ملت را پایهگذاری کرد. رضا شاه اولین برنامه صنعتیسازی در ایران را آغاز کرد و با ساخت تعداد زیادی راه، پل و کارخانههای دولتی، زیر ساختهای این کشور را به شدت ارتقاء داد. او راهآهن سراسری ایران را ساخت و عملیات گسترش شاخههای آن به سمت شهرهای اصلی کشور را آغاز کرد.
این تغییرات بعد از رضا شاه، در زمانی که محمدرضا به قدرت رسید (1938) نیز ادامه یافت. محمدرضا پهلوی با استفاده از افزایش درآمدهای نفتی مدرنیزاسیون اقتصاد، بسیاری از زیر ساختهای آن را شروع کرد. به دنبال این تغییرات، دولت مدرن، بوروکراسی سیاسی و سازمانهای فرهنگی نیز ایجاد شد. دولت تغییرات را در جامعه ایجاد کرد و یک طبقه متوسط جدید ساخت. این طبقه متوسط اولین گروههای جامعه ایرانی بودند که نه به دلیل خانوادههایشان، بلکه به دلیل ویژگیهای فردیشان، جزئی از طبقه متوسط جدید به شمار میرفتند. علاوه بر این، طبقه متوسط جدید به دلیل اینکه برای حفظ جایگاه خود به علوم سکولار و غیر سنتی وابسته بود نیز از بقیه طبقه متوسط متمایز میشد. مشکل طبقه متوسط جدید این بود که از دولت، مستقل نبود و طبقه متوسط وابسته به دولت به شمار میرفت. طبقه متوسط جدید کارمندان دولتی، روزنامهنگاران، مهندسان، دکترها و بقیه گروههای تحصیلکرده را در برمیگرفت. هر چه تغییرات حاصل از مدرنیزاسیون در ایران بیشتر به پیش میرفت، طبقه متوسط نیز قدرتمندتر میشد. براساس آنچه هریسون گفته است، گسترش یک طبقه یا طبقات متوسط بزرگ از متخصصین، تکنسینها، کارمندان و مدیران از بارزترین ویژگی 35 سال گذشته تاریخ اجتماعی ایران است. نکته مهمی که وجود دارد این است که به صورت همزمان درآمدهای نفتی دولتهای رانتیری، مستقل از اقتضائات اجتماعی و بینیاز از پاسخگویی و شفافیت سیاسی بودند.
دولتهای بعد از انقلاب اسلامی و طبقه متوسط
دولت اسلامی از طبقات پایینی حمایت میکرد، به همین دلیل توسعه مناطق روستایی یکی از اولویتهای آن بود. علت این حمایت این بود که همه رهبران انقلاب اسلامی، چه رهبران مذهبی و چه رهبران سکولار آن، اعتقاد داشتند که سلطنت پهلوی تعمداً به توسعه اقتصاد روستایی و کشاورزی بیتوجه بوده تا ایران را نیز مانند جوامع صنعتی و شهری اروپایی بسازد. از این منظر، ساکنان روستایی مستضعفان واقعی بودند، حمایت از مناطق روستایی به صورت همزمان با منزوی کردن طبقه شهری اتفاق افتاد. بهعنوان مثال، مدافعان تغییرات اجتماعی در روستاها، دولت موقت «مهدی بازرگان» را برای ایجاد سازمان خاصی به نام جهاد سازندگی با هدف جنگ علیه محرومیت روستایی تحت فشار قرار دادند. باید توجه کرد که 53 درصد جمعیت کل ایران در سال 1979 در روستاها زندگی میکردند. به همین دلیل توجه دلیل توجه دولت جدید به مستضعفان روستاها هم مصلحت سیاسی و هم ایدئولوژیک داشت. در زمانی که سیاست دولت بر مبنای توسعه روستاها دنبال میشد، به دلیل عدم نظارت بر زمینهای شهری و شروع جنگ ایران و عراق، مردم مجبور شدند تا از خطرات شهرهای مرزی به شهرهای مرکزی مهاجرت کنند. در سال 1977 جمعیت روستایی ایران از جمعیت شهری بیشتر بود، اما از این سال به بعد جمعیت شهری اکثریت جمعیت کل کشور شد.
به نظر میرسد که دولتهای بعد از انقلاب اسلامی به مدد افزایش شدید در مهاجرت به شهرها، تلاش کردند تا طبقه متوسط جدیدی پایهگذاری کنند که ویژگیهای مهاجران روستایی را داشته باشند. براساس گفته برخی از صاحبنظران، این دولتها تلاش کردند تا طبقه متوسط جدید را توسعه داده تا از حمایت آن بهرهمند شوند. جنگ ایران و عراق (1988ـ1980) باعث شد ایران با نرخ رشد اقتصادی منفی، کاهش تولید و درآمدهای نفت و نرخهای بالای تورم مواجه شود. این شرایط اقتصادی فرصتی برای دولت فراهم کرد تا وابستگی گروههای اجتماعی جدید به خودش را افزایش دهد. یکی از مثالهای آن دستور دولت برای توزیع کوپنهای یارانهای برای ده قلم از کالاها و خدمات ضروری است. همچنین جنگ ایران و عراق باعث اتحاد عمومی ایرانیان در حمایت از رهبری آیتالله خمینی شد و عموم ایرانیها آماده بودند تا قیمت آزادی سرزمینهای اشغال شده ایران را بپردازند و به نظام انقلابی جوان اعتماد کنند. علیرغم همه این اتفاقات، وضعیت در بعد از جنگ بسیار تغییر کرد.
بعد از جنگ ایران و عراق، در زمان ریاست جمهوری آیتالله «اکبر هاشمی رفسنجانی» در دهه 1980، دولت ایران تمایل خودش را به خصوص سازی بیشتر صنایع دولتی برای رونق دادن به اقتصاد ایران آشکار اعلام کرد. رفسنجانی از یک اقتصاد مبتنی بر بازارهای آزاد حمایت میکرد. او با دولتی که منابع مالی فراوانی داشت، سیاست لیبرالیزاسیون اقتصادی را دنبال کرد. همچنین تلاش داشت تا سرمایهگذاری کشورهای غربی را جذب کند و به وسیله خصوصیسازی از نقش دولت در اقتصاد بکاهد. هدف برنامه پنج ساله اول هاشمی رفسنجانی این بود که کنترل دولت در اقتصاد را کاهش دهد، توزیع کارهای مصرفی را به بازارها بسپارد، از بازارهای مالی بینالمللی برای تامین سرمایه استقراض کند و نظام ارزی چند نرخی را اصلاح کند.
ادامه دارد ...
تاریخ انتشار در سایت: ۱۱ مرداد ۱۳۹۶منبع: / ماهنامه / عصر اندیشه / شماره 13
نویسنده : مهناز ظهیری نژاد
نظر شما