موضوع : پژوهش | مقاله

سایه ناپیدای ابر شرکت‌های تجاری


رشد گسترده ابرشرکت‌های تجاری در قرن بیستم را باید یکی از ویژگی‌های این قرن دانست. این ابر شرکت‌ها در سایه حمایت دولت‌های ملی و با هدف کسب سود بیشتر، از همه توان خویش در جهت دستیابی به اهداف فراروی خود، بهره می‌گیرند. بهره‌گیری از سیاستمداران و نیروهای نظامی، استفاده از فعالیت‌های ضداخلاقی، نابودی محیط‌ زیست و برقراری ارتباطات شک برانگیز با سازمان‌های غیردولتی و مهمترین جنبه‌های عملکرد این ابر شرکت‌ها را تشکیل می‌دهند. در این میان، در سایه روابط اقتصادی آنان با رسانه‌های جمعی ما، تقریباً هرگونه انتقاد از این ابر شرکت‌ها، با سانسور و حذف روبه رو می‌گردد. ماهیت زشت و مادی گرایانه و ضداخلاقی ابر شرکت‌ها، حتی کارکنان این مؤسسات را نیز در خود هضم نموده و آنان را به افرادی مطیع، بی‌اراده و ناتوان تبدیل می‌نماید، هرچند بهای سنگین پیدایش این وضعیت را در نهایت باید همه مردم جهان ما بپردازند.


اگر بخواهیم یک ارزیابی کلی از قدرت‌های سیاسی قرن بیستم داشته باشیم، باید بگوییم که در قرن بیستم، سه تغییر مهم و با اهمیت سیاسی چشمگیر به وجود آمد که عبارتند از: رشد دموکراسی، رشد قدرت ابر شرکت‌های تجاری و در نهایت رشد تبلیغات روانی ابر شرکت‌ها به عنوان وسیله‌ای در جهت حمایت از قدرت این ابر شرکت‌ها در برابر دموکراسی.
البته در این میان، قدرت دولت‌ها نیز فزونی یافته که این امر منجر به زمینه‌سازی بهتر برای افزایش سلطه شرکت‌ها گردیده است. همان‌طور که بارها منتقدان به این حقیقت اشاره نموده اند، پراکندگی گسترده نیروهای نظامی غرب در سراسر خاک دنیا، برای دستیابی به سود و کنترل بیشتر جهان ما صورت می‌گیرد. روزنامه‌نگار آمریکایی «توماس فریدمن» در روزنامه نیویورک تایمز می‌نویسد: «دست پنهان بازار بدون یک مشت پنهان، هرگز کارایی نخواهد داشت. شرکت مک‌دونالد بدون جود مک دانل داگلاس، هرگز به شکوفایی نمی‌رسید، چرا که مک دانل داگلاس با ساخت هواپیمای جنگی اف 15 (F15) بازوی پنهان شرکت مک دونالد بوده است. همچنین باید دانست که مشت پنهانی که دنیای امروز را برای حکمرانی شرکت‌های حاضر در دره سیلیکون، آرام نگاه داشته، ارتش آمریکا، و نیروهای هوایی، دریایی و ساحلی این کشورند.»
تردید اندکی وجود دارد که تعبیر فیلسوف اجتماعی سرشناس آمریکا «جان دیوی» در مورد سیاستمداران به عنوان «بازیگران سایه جامعه به بازی گرفته شده به وسیله مدیران کسب و کارهای تجاری بزرگ» نادرست باشد.
«مارک اگبر»، «جنیفر ابوت» و «جول باکان» سه مستندساز کانادایی در فیلم سینمایی مستند خود با عنوان «ابر شرکت»، عنوان می‌کنند که این مؤسسات غول‌آسا، برای دستیابی به سود بیشتر با صرف هر هزینه ای، به هیچ حد و مرز قانونی و ساختاری‌ ، تن نمی‌دهند.
آنان می‌گویند: «خودخواهی، فعالیت‌های ضداخلاقی، سنگدلی و فریبکاری که اصول فعالیت‌های ابر شرکت‌ها را تشکیل می‌دهند، عملکرد این مؤسسات را در مسیری مخالف جامعه قرار داده است. در سایه این اقدامات، استانداردهای حقوقی و اجتماعی، به گونه‌ای تغییر می‌یابند که دیگر ارزش‌های نظیر همیاری و همدلی و نوع‌دوستی، جایگاهی در جامعه نخواهد داشت. البته آنان هیچ گناهی را هم به گردن نمی‌گیرند.»
در گزارشی که چندی پیش به وسیله مؤسسه «کورپوریت واچ» که به دانشگاه آکسفورد وابسته است، منتشر گردید، با دیدگاهی انتقادی به موجودیت این شرکت‌ها و تأثیرات قدرتمند و شرارت‌آمیز آنان بر جامعه، اشاره می‌شود. «کلیر فاوست» یکی از فعالان عرصه مسایل اجتماعی، به درستی ابزار تبلیغاتی ابر شرکت‌ها در حوزه «مسؤولیت اجتماعی شرکت‌ها» را برمی‌شمارد: «یک استراتژی مؤثر در جهت تقویت جایگاه عمومی شرکت‌ها در میان مردم یک جامعه، پرهیز از مقررات و قوانین و همچنین بدست آوردن مشروعیت، دستیابی به بازارهای هدف و نفوذ بر تصمیم گیرندگان اصلی جامعه است. به علاوه، مدیران این مؤسسات باید در جهت تغییر اوضاع اقتصادی به سوی خصوصی‌سازی کلیه فعالیت‌های عمومی، اقدام کنند. «مسؤولیت اجتماعی شرکت‌ها» یک مؤسسه تجاری را قادر می‌سازد که بر ناکارآمدی، فعالیت‌های داوطلبانه و راه‌حل‌های تجاری در جهت بهبود بحران‌های زیست‌محیطی و اجتماعی جامعه، اتکا نماید. با اتکا بر این مسؤولیت‌پذیری اخلاقی، مشکلات ومعضلات بوجود آمده در سایه فعالیت‌های شرکت‌ها، مرتفع گردیده و علاوه بر حفظ منافع ابر شرکت‌ها، می‌توان امیدوار بود که ریشه‌های بنیادین ناعدالتی‌های اجتماعی و زیست‌محیطی دنیا، از بین روند.»
البته باید دانست که تأکید بیش از حد بر این مسؤولیت اجتماعی، که از سوی ابر شرکت‌ها ، رسانه‌ها و گروه‌های سبز پیگیری می‌شود، افسانه‌ای خطرناک است. هر چند «سازمان‌های غیردولتی» (NGO) متعددی هم وجود دارند که به صورتی فعال به مشارکت با این ابر شرکت‌ها می‌پردازند. مثلاً چندی پیش، یک شرکت بزرگ صنعتی، بودجه‌ای را در جهت بررسی و مطالعه تغییرات آب و هوای زمین به مراکز علمی آمریکا اختصاص داد . همچنین همکاری نزدیک گروه‌های اجتماعی مشهوری نظیر«اتحاد سبز» و حتی «دوستان طبیعت» با ابر شرکت‌ها و غول‌های بزرگ تجارت و صنعت دنیا نظیر تسکوع شل، وودافون و یونیلور، جای سؤال دارد.
یک مؤسسه معتبر در زمینه تأثیرات ابر شرکت‌ها بر عرصه‌های مختلف سیاسی و اجتماعی و زیست‌محیطی چندی پیش در گزارش خود می‌نویسد: «چرا باید سازمان‌های غیردولتی، در چنین همکاری‌هایی، مشارکت داشته باشند؟»
شاید، پاسخ به این سؤال را باید در اصل دنباله‌روی از بزرگان، جستجو نمود. زیرا بسیاری از این سازمان‌های غیردولتی، امروزه مسأله همکاری و یا عدم همکاری با این ابر شرکت‌ها را حل نموده اند. چرا که بنیانگذاران و مدیران بسیاری از مؤسسات غیردولتی از خود می‌پرسند که اگر بسیاری از این مؤسسات، به این همکاری تن داده اند، چرا ما این کار را نکنیم؟
اگرچه هنوز هم در داخل این سازمان‌ها، این مباحثات ادامه دارد، این احساس وجود دارد که درست و یا نادرست، این گونه همکاری‌ها، نهادینه شده اند و دیگر، جای پرسشی در این مورد باقی نمانده است.
متأسفانه، این سازمان‌های غیردولتی (NGO)، به ندرت به طبیعت و ماهیت مخرب این ابر شرکت‌ها، اشاره‌ای می‌نمایند. در ژانویه 2002 میلادی، من نامه‌ای را به «استیفان تیندال» مدیرعامل جمعیت صلح سبز انگلستان نوشتم و با توجه به مبارزات مؤثر صلح سبز و پژوهش‌های مفید آنان، هشدار دادم که در قلب فعالیت‌های آنان، شکاف عمیقی بوجود آمده است.
در نامه من چنین آمده بود: «اجازه بدهید اعتراف کنم که فعالیت‌های گروه «صلح سبز» (و سایر گروه‌های فشار مشابه)، اثربخش و قابل دفاع بوده اند. برخلاف ابر شرکت‌ها که انتقادات وارد بر عملکرد آنها، بیش از محاسن آنهاست. به ویژه آنکه، ابر شرکت‌ها، در شرایطی غیردموکراتیک و با قدرتی متمرکز، در صدد چپاول قدرت مشروعیت یافته بیشتر و بیشتر، در سطح جامعه هستند.»
البته مخاطب نامه من آقای «تیندال» با نادیده گرفتن نظرات من چنین عنوان داشته بود: «ما در هر نقطه مورد نیاز، در برابر ابر شرکت‌ها، مقاومت خواهیم نمود. نظیر کاری که اینک در مقابل عملکرد شرکت «اکسون موبیل» در جهت بررسی تغییرات آب و هوای زمین و با هدف تغییر شیوه فعالیت‌های این شرکت بزرگ انجام می‌دهیم. اگرچه ما در این راه، با فشار برابر شرکت‌های سودآور، اهداف خود را پیگیری می‌نماییم، اما نمی‌توانید ما را متهم به ایجاد درگیری و زد و خورد در جامعه کنید. ما یک گروه فعال در عرصه محیط زیست هستیم و نه یک مرکز مخالف فعالیت ابر شرکت‌ها. ما در راستای دستیابی به اهدافمان، به همکاری با این ابر شرکتها می‌پردازیم. ولی در همه این اقدامات، عدم ایجاد وابستگی و اتکای مالی بر این ابر شرکت‌های تجاری، در سرلوحه فعالیت‌های ما قرار دارد.»
اما من در نامه خود، در صدد پرسش از «صلح سبز» در مورد مسأله استقلال مالی و یا چگونگی رویارویی آنان با مسائل مربوط به ابر شرکت‌ها نبوده ام. واقعیت این است که صلح سبز و سایر مؤسسات غیردولتی، شدیداً معتقدند که می‌توان ابر شرکت‌ها را به گونه‌ای اقناع نمود که جهت‌گیری عملکرد خود را کاملاً اصلاح نمایند. هرچند پرسش نمودن در مورد طبیعت مخرب و قدرت غیرمشروع این ابر شرکت‌ها، در محدوده خطوط قرمز مدیران این سازمان‌های غیردولتی قرار دارد.
یک اصل لیبرال کلاسیک: افراد خوب برای ابر شرکت‌ها کار می‌کنند
ما هم اینک می‌بینیم که اکثر گروه‌های مهم اجتماعی و زیست‌محیطی و حتی حزب سبزها، تقریباً به صورت کامل،‌ ماهیت رسانه‌ای (و نه واقعی) ابر شرکت‌های تجاری را پذیرفته اند. چرا که قریب به اتفاق اقدامات چالش برانگیز گروه‌های غیردولتی که به گونه‌ای موجودیت ابر شرکت‌ها را زیر سؤال ببرد، شدیداً از سوی رسانه‌های زیر نفوذ این مؤسسات بزرگ تجاری، سانسور و بایکوت می‌گردد. به زبان دیگر، آنان ابر شرکت‌ها را به عنوان مراکزی با قدرت غیردموکراتیک در دو حوزه صنعت رسانه و اقتصاد جهانی پذیرفته اند که به عنوان یک واقعیت غیرقابل بحث در دنیا، باید مورد پذیرش قرار گیرند.
همچنین، گاهی اوقات تعدادی از روزنامه‌نگاران مشهور، پرسش‌هایی در مورد رفتارهای ابر شرکت‌ها هر چند به صورت محدود وسربسته مطرح می‌نمایند، اما در سایه اتکای گسترده رسانه‌های جمعی بر درآمدهای تبلیغاتی پرداخت شده از سوی ابر شرکت‌ها، این انتقادات و مسائل، معمولاً اثری اندک در جامعه دارند. این نادیده‌انگاری واقعیت‌ها، حتی روزنامه‌‌نگارانی را که ما معتقدیم می‌توانند در جهت جلوگیری از تغییر آب و هوا گام بردارند، در بر گرفته است. یعنی همان کسانی که در عرصه مسائل محیط زیست، مدیریت رسانه‌های جمعی ما را بر عهده دارند.
در چهارم سپتامبر، من با سردبیر بخش محیط زیست روزنامه گاردین آقای «جان ویدال» از طریق پست الکترونیکی، این مسأله را مطرح نمودم. من به وی گفتم که در اوائل سال جاری، یکی از خوانندگان وب سایت ما، سؤالاتی را در مورد فعالیت‌ها و ماهیت شرکت‌های بزرگ در کشورهای فقیر دنیا، مطرح نموده بود که یکی از کارشناسان مسائل زیست‌محیطی چنین گفته بود: «اصولاً شرکت‌های چندملیتی، تمایلی به پایان بخشیدن به دایره بسته قحطی و مرگ ندارند. آنها تنها به دنبال افزایش سودآوری خویش هستند و سلامت مردم در میان اولویت‌های آنان، قرار ندارد.»
اما «جان ویدال»، نظری دیگر داشت. وی در پاسخ چنین عنوان نموده است: «نباید از ظرفیت گسترده موجود در نیروهای انسانی شاغل در ابر شرکت‌های بزرگ تجاری، غفلت نمود. چرا که ما شاهد حضور افراد زیادی هستیم که در برابر اقدامات خویش، احساس مسؤولیت می‌نمایند. من گفتگوهای زیادی با شرکت‌های آب نقاط مختلف داشته ام. تعدادی از این شرکت‌ها، برای سودآوری به هر اقدامی و حتی فروش مادر بزرگشان، تن می‌دهند! اما شرکت‌های مسؤولیت‌پذیری هم، کم و بیش قابل مشاهده اند.»
من و همفکرانم عمیقاً معتقدیم که با نفوذ و تأثیر زیاد ابر شرکت‌ها بر رسانه‌های مختلف، حقایق زیادی از چشم مردم، مخفی می‌نماید.
«جویل باکان» استاد برجسته حقوق دانشگاه‌های کانادا، معتقد است که مؤسسات بزرگ تجاری موسوم به «ابر شرکت» از لحاظ حقوقی، به عنوان یک فرد، شناخته می‌گردند که هویتی مشخص نیز دارند، هرچند ماهیت این افراد با انسان‌های واقعی، متفاوت است. آنچه «باکان» می‌گوید، تعریف معینی است که ویژگی‌های یک ابرشرکت را درحد یک انسان «دیوانه» مشخص می‌کند.
چندی پیش، «نوام چامسکی» در مصاحبه‌ای چنین گفته بود: «هنگامی که شما به یک ابر شرکت می‌نگرید، همانند آن است که یک برده‌دار را می‌بینید، هرچند باید تمایزهای یک فرد و یک سازمان را درک نمود.»
به عنوان مثال، برده‌داری و یا سایر گونه‌های سوء استفاده از انسان‌ها، کاری پلید و شرم‌آور است، اما اگر این کار در قالبی انسانی و دوستانه صورت گیرد، کاری دوستانه، مفید و انسان‌دوستانه تلقی خواهد شد. من معتقدم که افراد مختلف، هر یک ویژگی‌های خاصی دارند، اما در قالب نقش‌های پذیرفته شده خویش در یک سازمان، به افرادی بی‌اراده و پلید بدل می‌گردند، چراکه سازمانشان، بدین گونه است و همین ویژگی‌های پلید را در خود دارد.
بی‌تردید، هر یک از شرکت‌ها به دنبال افزایش سهم بازار خویش است تا سود بیشتری به دست آورد. به همین دلیل نیز، هر مانع و محدودیت فرا روی خویش را از سر راه برمی‌دارند. و البته مشکل اصلی هم در اینجا به وقوع می‌پیوندد، چرا که در هنگام صحبت از مسؤولیت اجتماعی، شما با انبوهی از علامت‌های سؤال روبه رو می‌شوید. البته باید از این بدبینی استقبال نمود. اما یک نکته مهم را در نظر بگیرید چرا که اگر از چند کتاب و فیلم و نشریه محدود انتقادی بگذریم، فعالیت‌های غیرقانونی و شبه قانونی و مخرب ناشی از قدرت ابر شرکت‌ها، عموماً نادیده گرفته می‌شود. همچنین نشریات قریب به اتفاق دنیا نیز تمایلی به انتشار اخبار و مقالات مربوط به عملکرد سوء ابر شرکت‌ها ندارند. البته این حقایق، جای شگفتی ندارد، هرچند مردم جهان باید بهای سنگین این سکوت و نادیده‌انگاری و سانسور حقایق را همچنان بپردازند.

منبع: / ماهنامه / سیاحت غرب / 1386 / شماره 46، اردیبهشت ۱۳۸۶/۰۲/۰۰به نقل از: www.medialens.org
نویسنده : الکس کری

نظر شما