آرزوهای برباد رفته در قاره سبز
این روزها اتحادیه اروپا با بحرانهای متعددی در عرصه های اقتصادی وسیاسی دست و پنجه نرم می کند. این اتحادیه نتوانسته است با معضلات اقتصادی موجود در قاره سبز مقابله کند و از سوی دیگر در عرصه سیاست خارجی خود نتوانسته است تصمیمی مشترک و قاطع در مواجهه با مسائلی مانند بحران لیبی و... اتخاذ کند. در این میان اختلاف میان کشورهایی مانند آلمان، انگلستان و فرانسه افزایش یافته و دیگر اعضای اروپای واحد نیز در این برهه ترجیح داده اند بیشتر بازیگرانی نظاره گر و بی اثر باشند. به نظر می رسد در سال 2011 تنش میان مقامات اروپایی بر سر بحرانهای موجود در این منطقه بالا گیرد.
اوضاع اقتصادی اروپا، آرزوهای رهبران این قاره برای تشکیل اتحادیه ای قدرتمند را شکست خورده ارزیابی کرده است. بحران اقتصادی در اروپای واحد در حالی تشدید می شود که برخی سران این مجموعه قول داده بودند که سال 2010 آخرین سال وقوع بحران اقتصادی در اروپاست و از این پس می توان شاهد تحقق اروپایی به دور از هر گونه بحران اقتصادی و مالی ماند. ایالات متحده آمریکا هم اینک دست به گریبان مشکلات اقتصادی جدی است، اما این مشکلات در اروپا به مراتب جدی تر است. صندوق بین المللی پول، رشد اقتصادی امسال آمریکا را 3 درصد پیش بینی کرده، در حالی که پیش بینی این صندوق از رشد اقتصادی کشورهای حوزه یورو تنها 5/1 درصد است. از این ارقام تکان دهنده تر، شکاف عمیق اقتصادی میان کشورهای عضو است.
در شرایطی که آلمان هم اینک از رشد اقتصادی 6 درصدی بهره مند می شود، یونان در سه ماهه آخر سال میلادی گذشته 6 درصد رشد منفی داشت. در نتیجه این گسست شدید، اتحادیه اروپا در رسیدن به هدف خود برای ایجاد بازار کار مشترک میان کشورهای عضو هم با شکست رو به رو شده است. بحران امنیتی با بحران اقتصادی شرایط سختی برای کشورهای اروپایی به وجود آورده است. اروپای واحد عملکرد موثری در مبارزه با تروریسم و تهدیدات تروریستی نداشته است. اما واقعا کشورهای اروپایی چگونه می توانند در حالی که بحرانهای اقتصادی سرتاسر این مجموعه را فرا گرفته نسبت به مبارزه با بحران اقتصادی و مهار آن امیدوار باشند؟
بسیاری از شهروندان اروپایی تصور می کردند که سال 2010 تنها سال بحران اقتصادی در این قاره است اما به نظر می رسد 27 عضو اروپای واحد همچنان نتوانسته اند همفکری قابل توجهی در حل بحران اقتصادی داشته باشند. اروپا با افزایش فشار برای کاستن از شکاف سیاسی موجود از شمال به جنوب و از جناح راست به چپ در مورد نحوه هماهنگ کردن سیاست اقتصادی روبه رو است. اما به نظر می رسد این هماهنگی به راحتی تحقق نمی یابد!مدتهاست که اروپای واحد از همکاری های جمعی و اتخاذ رویکرد اقتصادی مشترک در مقابله با بحران خبر می دهد اما در عمل شاهد چنین چیزی نیستیم.
در حالی که 27 کشور عضو اتحادیه اروپا در نشست اضطراری اخیر نگران ناآرامی در لیبی بودند، بازارها نسبت به پیشرفت در
17 کشور منطقه یورو برای حل بحران بدهی آن، بدبین تر بودند. اما این تنها قسمت ماجرای بحران زدگی اروپای واحد نیست. کشورهای اروپایی در عرصه سیاست خارجی نیز هماهنگی حداقلی با یکدیگر را از دست داده اند. در این میان کشورهایی مانند ایالات متحده و فرانسه سعی دارند همگام با ایالات متحده در صدد کشورگشایی و دخالت مستقیم در امور داخلی کشورهای دیگر بر آیند اما کشورهای دیگر مانند آلمان سعی دارند بیشتر در حاشیه حرکت کرده و به صورت غیر مستقیم در امور کشورهای دیگر مداخله کنند.
نمونه این چالش را در جریان حوادث لیبی و موضع گیری اتحادیه اروپا نسبت به این حوادث مشاهده کردیم. نخست وزیر انگلیس و رئیس جمهور فرانسه در نامهای مشترک به سران اتحادیه اروپا، به آنان تاکید کردند که خود را برای هر گونه احتمالی در لیبی از جمله اعمال منطقه پرواز ممنوع آماده کنند. این نامه که استفاده مقامات لیبی از نیروی هوایی برای سرکوب معترضان را غیر قابل پذیرش خوانده، در آستانه نشست فوری سران اتحادیه اروپا در بروکسل نوشته شد. به عبارت بهتر پاریس و لندن سعی دارند در برهه فعلی رهبری سیاست خارجی اروپای واحد در شمال آفریقا را بر عهده بگیرند این در حالی است که دیگر کشورهای اروپایی حاضر به همراهی مطلق با کامرون و سارکوزی نیستند.
به نظر می رسد آرزوهای اروپای واحد بر باد رفته است. شواهد و مستندات موجود نشان می دهد که اروپا از جهات مختلف مورد آسیب قرار گرفته است. هم اکنون اروپای واحد وارد سال 2011 میلادی شده است. به راستی سران اروپای واحد در سال نوی میلادی چگونه می خواهند بحرانهای سیاسی، امنیتی و اقتصادی را در قاره خود مورد تجزیه و تحلیل قرار دهند؟آیا به راستی مقامات اروپایی همچنان می خواهند با ترفندهای رسانه ای به سانسور وضعیت نابسامان خود در حوزه های مختلف بپردازند؟در سال 2010 میلادی ما صرفا شاهد توصیف بحرانهای امنیتی-سیاسی و اقتصادی از سوی مقامات سیاسی و کارشناسان مطبوعاتی در اروپا بودیم. اما آیا این روش می تواند درسال 2011 نیز ادامه پیدا کند؟آغاز التهابات سیاسی و اقتصادی تازه در اروپای واحد نوید سال خوبی را به سران این قاره نمی دهد. واقعیت امر این است که اختلافان میان سران اروپایی از یک سو و پیچیدگی معضلات اقتصادی و سیاسی مقابل اروپای واحد از سوی دیگر سبب باقی ماندن این مجموعه در نقطه ای ثابت شده است. در این نقطه ثابت عملا قدرت مانوری برای سران اروپای واحد وجود ندارد. در این میان تفاوتی میان بازیگران بزرگ و کوچک اروپا وجود ندارد و همه آنها ناچارند صرفا به حفظ شاکله ظاهری اتحادیه اروپا اکتفا کنند.
واقعیت امر این است که اروپای واحد از اهداف و مطلوبیتهای خود فاصله گرفته است. تا زمانی که افرادی مانند مرکل و سارکوزی و کامرون وبرلوسکونی در راس معادلات سیاسی اروپای واحد قرار دارند نمی توان نسبت به بهبود این وضعیت و گام برداشتن اروپای واحد به سمت وحدتی فراگیر تصوری داشت.
همان گونه که اشاره شد اختلافات داخلی و فشارهای خارجی و مواجهه با مسائل سخت و پیچیده ای مانند بحران لیبی و شمال آفریقا و بحرانهای امنیتی و اقتصادی سبب شده است تا اروپای واحد نتواند گام موثری در مواجهه با دغدغه های اصلی و فرعی خود بردارد.
این مسئله ای است که حتی سران اروپای واحد نیز نسبت به آن اذعان دارند.
منبع: / روزنامه / رسالت ۱۳۹۰/۱/۲۱
نویسنده : وحید کوچه مشکی
نظر شما