مصالح مردم و رعایت آن ها در صلح ها و صلح نامه هاى پیامبر
در جوامع کنونى، که انسان را محور قرار داده اند و همه چیز را با منافع او تبیین و تفسیر مى کنند و هر چه نافى و یا در تضاد با منافع وى باشد مردود قلمداد مى شود، بحث در مورد محدوده رعایت این مصالح در سیره نبوى مفید و درس آموز است. این نوشتار به دنبال آن است که رعایت مصالح مردم را در صلح ها و صلح نامه ها و پیمان هاى پیامبراکرم (صلى الله علیه وآله) با غیر مسلمانان بررسى کرده، نگاهى پر رنگ تر به آن داشته باشد.
تبیین واژه ها
منظور از «مصالح» همان منافع و امورى است که مسلمانان را در رسیدن به اهداف مادى یا معنوى شان یارى مى دهد.
مراد از «مردم» مسلمانان و ایمان آورندگان به پیامبراکرم (صلى الله علیه وآله) هستند، اعم از مسلمانانى که در سایه حکومت اسلامى زندگى مى کردند یا مسلمانانى که در خارج از این قلمرو (مثلا، در مکّه پیش از فتح) به سر مى بردند.
محدوده بحث، صلح نامه ها و پیمان نامه هایى است که با غیرمسلمانان منعقد شده است و بحث در محدوده کلى تر یا محدوده هاى جزئى دیگر، نوشتارهاى دیگرى را مى طلبد.
رعایت مصالح جامعه و مردم از سوى یک رهبر حکیم، امرى عقلانى و بدیهى است، به ویژه آنکه آن رهبر حکیم، پیامبراکرم (صلى الله علیه وآله) باشد که از عصمت و حکمت یکجا بهره مند بود. این نوشته به بیان مصادیقى از این مصلحت سنجى و برخى از اولویت ها در این امر مى پردازد.
تقدّم مصالح آخرت بر دنیا
قرآن کریم، که ترجمان فرهنگ اسلامى و معارف الهى است، در بیان نسبت دنیا و آخرت از لحاظ ارزش، اهمیت، برترى و جاودانگى، دنیا را غیرقابل مقایسه با آخرت معرفى مى کند و منافع و بهره هاى اخروى را بهتر و جاودانه تر از منافع دنیوى مى داند: (قُل متاعُ الدّنیا قلیلٌ و الآخرةُ خیرٌ لمن اتّقى) (نساء: 77); بگو سرمایه زندگى دنیا ناچیز است و سراى آخرت براى کسى که پرهیزگار باشد، بهتر است.
در آیه دیگرى مى فرماید: (فَما متاعُ الحیاة الدنیا فى الآخرةِ الاّ قلیلٌ) (توبه: 38)، متاع زندگى دنیا در برابر آخرت جز اندکى نیست.
همچنین مى فرماید: (بَل تؤثرونَ الحیاةَ الدّنیا و الاخرةُ خیرٌ و ابقى) (الاعلى: 16ـ17)، ولى شما زندگى دنیا را مقدّم مى دارید، در حالى که حیات آخرت بهتر و جاودانه تر است.
در آیات دیگرى از قرآن کریم، این مفاهیم تکرار شده اند.
پیامبراکرم نیز، که ترجمان عملى قرآن کریم است، نه تنها در زندگى و سیره فردى خود آخرت را بر دنیا مقدّم مى دارد، بلکه در ابعاد دیگر سیره شریفش این امر محقق است. در ترجیح و تقدّم مصالح دنیوى یا اخروى مردم، مسلّماً مصالح اخروى مقدّم است; به این معنا که اگر در رعایت مصالح اخروى و معنوى مردم چاره اى جزنفى یا محدودکردن مصالح دنیوىو مادى نباشد، قطعاً این امرانجام مى گیرد، حتى اگرخواست مردم برخلاف آن باشد. همچنین اگر اصل اسلام در خطر باشد، منافع یا مصالح دیگر مورد لحاظ قرار نمى گیرند و تمام همّت پیامبر بر حفظ اصل اسلام تعلّق مى گیرد.
براى نمونه، مى توان از «صلح حدیبیه» یاد کرد. پیامبر اکرم (صلى الله علیه وآله) در سال ششم هجرى پس از دیدن رؤیاى صادقه، به همراه 1400 یا 1600 تن از مسلمانان به قصد زیارت کعبه و انجام عمره راهى مکّه شدند. مسلمانان به دستور پیامبر اکرم هیچ سلاح جنگى به همراه نداشتند. مشرکان، که از حرکت مسلمانان خبردار شده بودند، آنان را در نزدیکى مکّه متوقف کرده1 و مصمّم بودند تا براى شکسته نشدن اقتدار خود، به هر قیمتى که شده است از ورود مسلمانان جلوگیرى کنند. 2مسلمانان بدون سلاح و بى آمادگى براى جنگى سهمگین در شرایطى سخت و خطرناک قرار گرفتند. سختى شرایط به گونه اى بود که امکان داشت برخى از مسلمانان تاب پایدارى از کف بدهند. از این رو، مسلمانان همگى تجدید پیمان کردند که این پیمان به «بیعت شجره» یا «بیعت رضوان» معروف است. 3برافروخته شدن آتش جنگ وضعیت نامعلوم و خطرناکى براى اصل اسلام در پى داشت. پیامبر اکرم (صلى الله علیه وآله) پیشنهاد صلح موقّت و برقرارى امنیت را مطرح کردند4 و حتى در نگارش صلح نامه، عقب نشینى هایى کردند; مثل حذف «بسم اللّه الرحمن الرحیم» و عنوان «رسول اللّه»5، که برخى از اصحاب آن را سرشکستگى و ذلّت مى دانستند و در مقابل آن موضع گرفتند. 6 از اعتراض مسلمانان به اصل صلح و نحوه نگارش صلح نامه معلوم مى شود که آنان این صلح و صلح نامه را بر خلاف مصالح و منافع خود مى دانستند، ولى پیامبر اکرم (صلى الله علیه وآله) حفظ اصل اسلام و مسلمانان را با اهمیت تر از خواسته هاى مسلمانان تشخیص مى دادند و همین گونه هم عمل کردند.
تقدّم مصالح حکومت اسلامى بر مصالح فردى
نکته دیگر اینکه در صلح هاى پیامبر اکرم (صلى الله علیه وآله) مصالح حکومت اسلامى بر امور دیگر ترجیح دارند. در جریان صلح حدیبیه، شاید به زعم برخى از اصحاب مسلمانان دچار سرشکستگى و متّهم به ترس از جنگ شدند، به ویژه برخى از بندهاى آن مانند بازگرداندن یک طرفه فراریان7 (که عصبانیت و جسارت برخى را هم به دنبال داشت.) 8 این ها شاید به ظاهر به نفع مسلمانان نبود، ولى پیامبر اکرم (صلى الله علیه وآله) با چشمان تیزبین خود منافع مهم ترى در نظر داشتند و در صدد تأمین منافع حکومت اسلامى، از جمله به دست آوردن فضاى امن سیاسى و اجتماعى (که شرط اول تبلیغ اسلام و جذب مردم به اسلام بود)، همچنین بیرون آوردن مسلمانان مظلوم از زیر بار شکنجه و ظلم قریشیان مشرک و مهم تر از همه، به رسمیت شناخته شدن از سوى دشمنانى بود که حتى حاضر به شنیدن نام پیامبر نبودند. البته گذشت زمان نشان داد که این مصلحت سنجى دقیق پیامبر اکرم (صلى الله علیه وآله) و ترجیح منافع حکومت اسلامى و نه منافع زودگذر وفردى، منافع آحاد مسلمانان را به دنبال داشت، به گونه اى که مشرکان قریش خود خواستار لغو ماده اى از صلح نامه که متضّمن بازگرداندن یک طرفه فراریان بود، شدند.
تقدّم مصالح جمعى بر مصالح فردى
بعد دیگرى از موضوع مورد بحث را مى توان این گونه مطرح کرد که پیامبر اکرم (صلى الله علیه وآله) همیشه در برقرارى صلح ها و انعقاد صلح نامه ها و پیمان ها، مصالح جمع را بر فرد مقدّم مى دارند. بیان دو نمونه تاریخى این ادعا را به خوبى اثبات مى کند. در جریان صلح حدیبیه، توافق شد که هرگاه از سوى مکّیان شخصى فرار کرد و به مدینه آمد، مسلمانان ملزم به بازگرداندن او باشند، ولى عکس آن لازم نیست. این بند صلح نامه براى بسیارى از مسلمانان سخت مى نمود و آن را، دست کم، بر خلاف مصالح و منافع فراریان مسلمان مى دانستند، ولى پیامبر اکرم (صلى الله علیه وآله) به سبب رعایت مصالح جمعى، این بند را پذیرفتند و در عمل نیز چنین کردند. وقتى ابوبصیر (یکى از مسلمانان مکّه) از زندان مکّیان فرار کرد9 و خود را به مدینه رساند، پیامبر او را به دو فرستاده قریش تحویل داد. حتى وقتى وى توانست با کشتن یک نفر از فرستادگان و فرارى دادن دیگرى، خود را دوباره به مدینه برساند و از پیامبر درخواست ماندن در مدینه کرد، پیامبر به او سفارش کردند به جایى دیگر برود. وى نیز چنین کرد و به منطقه «عیص» رفت و کمینگاهى بر سر راه تجارى قریش ایجاد کرد. 10 البته پیامبر اکرم (صلى الله علیه وآله) پیش از این نیز چنین عملى انجام داده بودند. پیش از نگارش صلح نامه، در حضور سهیل بن عمرو، نماینده مکّیان، فرزند وى مسلمان شده بود و به اردوگاه مسلمانان آمده بود. سهیل بن عمرو او را مشاهده کرد و انعقاد صلح را مشروط به بازگرداندن وى کرد. پیامبر در جهت برقرارى صلح و تأمین منافع برتر، این شرط را نیز پذیرفت و فرزند سهیل بن عمرو را پس از امان گرفتن از دو همراه سهیل، به پدرش تحویل داد. 11 شاید به ظاهر منفعت و مصلحت فرزند سهیل یا ابوبصیر تأمین نشد، ولى مهم تر از آن مصلحت جمع و مصلحت حکومت اسلامى بود.
تأمین امنیت اجتماعى در صلح ها
با شروع دعوت پیامبر اکرم (صلى الله علیه وآله) در مکّه و طرح شعارها و معارف الهى مانند برابرى، نفى ظلم و ستم، نفى بت پرستى، پرستش خداوند یگانه، نفى تبعیض و ظلم و ستم، مشرکان منافع خود را در خطر دیدند و سرسختانه در برابر پیامبر اکرم (صلى الله علیه وآله) جبهه گیرى کردند. وقتى تطمیع پیامبر اکرم سودى نبخشید، مشرکان آزار و شکنجه ها را ده ها برابر کردند. شدت این فشار و اختناق به حدّى بود که پیامبر به گروهى از مسلمانان امر کردند که به حبشه هجرت کنند و خود نیز به مدینه هجرت کردند. پس از هجرت ایشان، مسلمانان مکّه همچنان در فشار ظلم و بیدادگرى مشرکان بودند. مسلّماً چنین فضاى خفقان و سهمگینى، هم موجب سستى برخى و هم عدم جذب عده اى به اسلام مى شد. از بین رفتن چنین فضایى از بزرگ ترین منافع و اهداف مسلمانان محسوب مى گردید. روند برقرارى صلح ها و مفاد صلح نامه ها نشان دهنده تلاش پیامبراکرم (صلى الله علیه وآله) در تأمین این منفعت اساسى و سرنوشت ساز است. یارى نرساندن به دشمنان مسلمانان در مفاد صلح با «بنى ضمره»، 12 دفاع از مظلوم، یارى رساندن به مسلمانان، عدم همراهى با مشرکان در سرکوب مسلمانان، عدم توطئه علیه مسلمانان و امنیت جانى مسلمانان از جانب یهود در پیمان عمومى پیامبر اکرم (صلى الله علیه وآله) با یهودیان، 13 و برداشته شدن ده ساله جنگ و برقرارى امنیت، ممنوعیت غارت و خیانت، آزادى مسلمانان در ابراز اسلام در مکّه و امنیت جانى و مالى مسلمانان که به مکّه مسافرت مى کنند در مفاد پیمان صلح حدیبیه14 از نمونه هاى بارز این سیاست پیامبر اکرم (صلى الله علیه وآله) در تأمین امنیت اجتماعى مسلمانان است.
تأمین امنیت و منافع اقتصادى در صلح ها
پیامدى که در پس امنیت اجتماعى مسلمانان مى آمد، امنیت اقتصادى و رونق فعالیت هاى اقتصادى مثل تجارت و شرکت در بازارهاى روز بود. به این مسئله گاهى در صلح نامه تصریح مى شد و به عنوان یکى از مفاد آن در نظر گرفته مى شد. در صلح حدیبیه، که مهم ترین صلح تاریخ زندگانى پیامبر اکرم (صلى الله علیه وآله) است، تصریح شده که اگر مسلمانان براى طلب روزى خدا به مکّه بیایند، جان و مال آنان در امنیت است. 15
مواردى دیگر از تأمین منافع اقتصادى مسلمانان در صلح نامه هاى پیامبراکرم (صلى الله علیه وآله) مشاهده مى شود; از جمله صلح نامه هایى که در آن پیامبر اکرم (صلى الله علیه وآله) اموال غیر مسلمانان متخلّف را به نفع مسلمانان بر اساس صلح نامه ضبط مى کند. در جریان صلح در غزوه «خیبر»، وقتى یهودیان شکست خوردند و مصالحه اى برقرار شد، یکى از مفاد آن مصالحه این بود که یهودیان فقط حق دارند یک تن پوش با خود بردارند و کلیه اموال و اراضى را باید باقى بگذارند. 16
پیامبر اکرم (صلى الله علیه وآله) در برخى از صلح هاى خود، طرف مصالحه را به پرداخت جزیه ملزم مى کردند که سالیانه یا ماهیانه اموالى منقول یا غیر منقول بپردازد. قطعاً آمدن این اموال به خزانه حکومت اسلامى منافع مهم اقتصادى براى مسلمانان در پى داشت. پیامبر اکرم (صلى الله علیه وآله) در صلح با مسیحیان «ایله»، آنان را به پرداخت سالیانه یک دینار براى هر مرد ملزم کردند. 17 در صلح با یهودیان «اذرح» و «جرباء» آنان را به پرداخت سالیانه 100 دینار به مسلمانان ملزم نمودند. 18 در جریان صلح با یهودیان «مقن» در صلح نامه این گونه مقرّر شد که آنان هر سال یک چهارم از محصول خرما و صید دریایى و آنچه را زنان رشته اند به مسلمانان تحویل دهند. 19 در صلح نامه پیامبراکرم (صلى الله علیه وآله) با مسیحیان «نجران»، آنان سالیانه به پرداخت دو هزار جامه، هر یک به ارزش 40 درهم ملزم شدند. 20نمونه هاى دیگرى از تعیین جزیه در صلح نامه ها یافت مى شوند.
قطعاً تتبّع بیشتر و نگاهى دقیق تر، رعایت مصالح مردم و محدوده آن را در صلح ها و صلح نامه ها در سیره نبوى بهتر نمایان مى سازد.
پى نوشت ها
1و2ـ ابوعبداللّه محمد بن عمر الواقدى، کتاب المغازى، تحقیق مارسدن جونس، چ سوم، بیروت، مؤسسة الاعلمى للمطبوعات، ج 2، ص 574 و 573 / ج 2، ص 593.
3ـ همان، ج 2، ص 3ـ6 / ابن هشام، السیرة النبویة، تحقیق مصطفى السقاءو دیگران، چ دوم، بیروت، دارالمعرفه، ج2، ص 315.
4ـ واقدى، پیشین، ج 2، ص 593.
5ـ همان، ج 2، ص 611 / ابن هشام، پیشین، ج 2، ص 317.
6ـ واقدى، پیشین، ج 2، ص 606ـ 607.
7ـ ابوجعفر محمد بن جریر طبرى، تاریخ الامم و الملوک (تاریخ الطبرى)، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، چ دوم، بیروت، روائع التراث العربى، ج 2، ص 635.
8ـ واقدى، پیشین، ج 2، ص 607.
9ـ ابن هشام، پیشین، ج 2، ص 323.
10و11ـ واقدى، پیشین، ج 2، ص 624 / ج 2، ص 607.
12ـ محمد حمیدالله، مجموعة الوثائق السیاسیة للعهد النبوى و الخلافة الراشده، چ ششم، بیروت، دارالنفائس، ص 267.
13ـ ابن هشام، پیشین، ج 1، ص 501ـ504.
14ـ على بن ابراهیم، تفسیر القمى، بیروت، مؤسسه الاعلمى للمطبوعات، 1412 ق، ج 2، ص 288.
15ـ على احمدى میانجى، مکاتیب الرسول، قم، دارالحدیث، ج 3، ص 77.
16ـ واقدى، پیشین، ج 2، ص 670 و 669 / ابن هشام، پیشین، ج 2، ص 337.
17و18ـ واقدى، پیشین، ج 3، ص 1031.
19ـ على احمدى میانجى، پیشین، ج 3، ص 100 تا 105.
20ـ همان، ج 3، ص 152ـ 156.
منبع: ماهنامه معرفت شماره 77، ویژه نامه تاریخ
نویسنده : محمد جواد واعظى
نظر شما