رساله در علل عقب ماندگی انسانها
بسماللهالرحمنالرحیم الحمدلله ربالعالمین و صلیالله علی سیدنا محمد و آلهالطاهرین و لعنةالله علیاعدائهم اجمعین من الآن الی یومالدین. "والبلد الطیب یخرج نباته باذن ربه والذی خبث لایخرج الا نکدا."[1]
و بعد باید دانست که غرض از خلقت این عالم تکمیل و ترقی بنی نوع آدم و رسیدن او است به اوج مقامات دنیویه و اخرویه، چه آنکه واضح است که در میانهی [مخلوقات] آنکه بر همه امتیاز و برتری دارد از حیث استعداد برای استفاده نمودن از مکونات عالم، غیر انسان نتواند بود، چه برای تحصیلات مادیه، چه برای تکمیلات روحیهی ادبیه؛ و آن لوح صافی که قابل همهگونه نقشی، و همه رقم انعکاسی تواند بود جز انسان نخواهد بود. پس چرا میبینیم که اکثر، بلکه به استثنای اقل قلیلی در بوتهی جهل و نادانی باقی مانده؛ نه از راه استکمالات مادیه بهره برده، و در دنیا صاحب رتبه و امتیازی گردیده، بلکه دست احتیاج در هر بابتی به اجانب دراز نمودهایم؛ و نه از طریق استکمالات اخرویه و اخلاقیه به جایی رسیده، و این همه در مدت یک عمر نماز و روزه و انواع عبادات کردهایم ترقی نفسی پیدا نکردهایم و صُور ایمانمان همان ایمان روز اول است اگر پستتر نگردیده باشد!
آیا سبب چیست برای عقب ماندن؟ هرگاه نقصان استعداد است، که میبینیم [استعداد ما] در کمال مرتبه است، و هرگاه اسباب قصوری دارند بالنسبه به ماها، میبینیم هیچگونه قصوری نیست از طرف آنها، مانند آب باران که بر همهی اراضی به یک نحو میبارد و درس معلم که بر شاگردان به یک نحو میخواند، معذلک یک زمین گل و لاله میآورد و آن دیگر نتیجه نیاورد؛ و یک شاگرد همدرجهی استاد شود، و دیگری به مقامی نرسد. آنچه میتواند سبب بود برای این مطلب یکی از چند چیز خواهد بود:
اول آنکه ما حس حاجت و احتیاج در خود ننمودهایم و معلوم است که عمده چیزی که قوه عاقله انسان را به حرکت میآورد در هر کاری، احساس نمودن احتیاج است به آن کار؛ و لهذا مریضی که حس مینماید الم و ناگواری مرض را، دنبال طبیب و دوا میرود، و اما کسی که تب لازم [2] گرفته ملتفت نیست از مرض، مگر اینکه میبیند جزئی کسل و بیحال است و خواب او کم میشود و غذای او دیر هضم میشود. بیحال میگوید مرا باکی نیست که در خانه طبیب روم. پس ما هم نمیدانیم که همهی "ماسوا" گدای در خانهی حق و: ازمة الامور طرا بیده و الکل مستمدة من مدده و چنان فقری سر تاپای و جودمان را به آن مبدا متعال حاصل است که هرگاه بخواهی مثلی برای او پیدا نمایی مثل تصورات و ابداعات خیال است که به محض صرف توجه متخیله، نیست و نابودند تمام این آسمان در نزد حق تعالی و قیومیت او بلا تشبیه همین سمت را دارند ولیکن ماها حس این حاجت و اضطرار خود را در جمیع آنات وجود به این قیوم مطلق و سرچشمه خیرات ننموده، لهذا ازدستآویزی به ذیل استعانت او غافل مانده و از تکمیلات بکلی عقب افتادهایم. یا ایهاالناس انتم الفقراء الیالله والله هوالغنی الحمید.[3]
سبب دوم تقلید است. به این معنی که چه در کارهای مادیه و دنیویه و چه در کیفیت تحصیلات ادبیه چه از قبیل درس خواندن باشد و چه از قبیل طاعات و عبادات دیگر باشد قوه متصرفهی ما ـ از بس به هم چشمی دیگران و تقلید این و آن پرداخته و خود در مقام تمیز نیک و بد آن بر نیامدهایم و به همان رویه پدر و مادری با دیدن فلان شخصی نافذالکلمه اکتفا نمودهایم ـ جامد شده و از کار افتاده، و در جمیع کارهامان عقل خود را جواب گفته در خانه عقل منفصل تردد مینماییم، و خود در یافت ضر و نفع و صلاح و فساد هیچ کاری را نمینماییم، و معلوم استکه خداوند متعال عقل را در مملکت وجود انسانی به منزله پیغمبر داخلی مقرر فرموده که در غیر امور تعبدیه که باید لسان چون و چرا را در آن کنار گذاشت و سر تسلیم و انقیاد در پیش نهاد و از صاحب شرع اخذ نمود زیرا که پس از اقرار به صانع و حکمت او و قضای حکمت به بعث رسول و ثبوت رسالت رسول غلط است سؤال از فلسفه احکام آن پیغمبر نمودن، ولی در غیر این قسم امور مثل آنکه میبینی مثلا پدرت تند میخورد یا فلان قسم میخوابد یا به چه کیفیت راه میرود تو نباید من غیر تامل طریقه او را مرعی داری بلکه باید در جمیع کارهای خود کمال مداقه را نموده و عقل بیچاره را دستبسته و به کلی منعزل از کار ننمایی تاملتفت شوی این کار چه نفعی دارد و چه ضرری. در تقدیر نفع مرتکب، و در صورت ضرر مرتدع گردی، خواه کسی همراه داشته باشی یا منفرد و تنها باشی، و هر گاه در مزاج ما این حالت جامد شده، و طریقه تقلید رسوخ پیدا کرد البته کار ما از ترقی باز مانده و روی سعادت نخواهیم دید. "و اذا قیل لهم تعالوا الی ما انزل الله و الی الرسول قالوا حسبنا ماوجدنا علیه آباؤنا اولو کان اباؤهم لا یعلمون شیئا و لایهتدون."[4]
سبب سوم آن که طریقه سعی و حرکت مجدانه را در کارهامان نداریم و البته در هر کاری تا سعی و کوشش و جد و اجتهاد مرعی داشته نشود توقع خوبی و انتفاع از ثمرات اعمالمان نباید داشت و همچنانی که خداوند متعال در کارهای دنیویه تنبلی و بیکاری را سبب برای رسیدن رزق مقرر نفرموده و لهذا اگر کسی برود در میان مسجد و بگوید میخواهم امروز میهمان خدا باشم آن روز را لامحاله به گرسنگی سر خواهد برد و اعتراضی بر خدا نباید بنماید زیرا که خدا امر فرمود که به اسباب چنگ بزن بقیهاش از من، همچنین در کارهای اخروی هم نباید تنبلی و کسالت ورزید و توقع داشت که بیجهت خداوند ما را به مقامات عالیه برساند بلکه باید به اسبابی که برای آن مقرر شده چنگ زد و از حرکت غفلت نورزید بقیهاش را از خدا خواست پس انسان عاقل آن است که هیچ یک از دو اسباب را که خدا مقرر داشته، یعنی اسباب تحصیل رزق و اسباب تحصیل آخرت معطل نگذارد بلکه جمع بین حقین نماید چنانکه طریقه اولیا همچنین بوده، مثلا حضرت زهرا علیها السلام با آن مقام عبادت که داشت معذلک هم خانهداری مینمود و هم بچهداری و هم آب کشی و هم به سایر لوازم مرغوبه از نسوان در خانه شوهران میپرداخت و اینها مانع نمیشد او را از هیچ یک از وظایف عبادیه و اخرویه مثل آنکه نمازش مثلا تعویق بیفتد به آخر وقت، یا حالت اقبالش در نماز نقصانی پذیرد و هکذا. "و ان لیس للانسان الا ما سعی". [5]
سبب چهارم اینکه در هر کاری استقامت و ثبات از برای ما نیست که اقلا تایک سال بر آن بمانیم بلکه در کارهامان چه دنیوی چه اخروی تا ترغب اثر فوری نداشته باشیم نمیپردازیم و صبر نداریم که تا یکسال بر یک عمل مواظبت نماییم تاببینیم بلکه اثر آن را دریابیم و حال آنکه بعضی از مردم خارجه (2) در کارهاشان ترقب آثار بعد از حیات خودشان را دارند و لهذا به کارهای بزرگ مثل چراغ برق و مانند آن موفق گردیدند، ولی امثال ما که هماره طالب نفع فعلی عاجل و چشممان را دوخته به راحت کنونی، و حتی حاضر برای انتفاع بردن ورثهمان هم نیستیم چه جای دیگران، لامحاله باید عقب مانده از همه طوائف باشیم هم از اهل دنیا و هم از اهل آخرت. و الحاصل عزم راسخ و اراده ثابته در کارهامان نداریم، و لهذا به ادنی شیئی از دم در رفته و از آن کار ملول میشویم، و حالت دنبال گیری و بر سر یک حال و یک عمل ماندن در ما موجود نمیشود، و لیکن آنان که اهل کارند همیشه مراقبت در اعمال خود دارند و هر شب حساب روز خود را میکشند مانند تاجران که درست حساب خرج و دخل و ضر و نفع روز گذشته را در دفتر میآورند و اگر چنین نکنند به اندک وقتی سرمایه را به زمین زنند، همچنین در اعمال آخرت هم البته شخص باید مراقب اعمال و افعال و اقوال خود باشد، و هرشب حساب آن روز را از خود باز گیرد تا بفهمد در آن روز چه بر سر خود آورده، و هر گاه این حال در او پیدا نشود البته در اعمال خیریه ثبات و دوامی از او بروز نخواهد کرد، و از اعمال شر اجتناب و احترازی نخواهد ورزید و لامحاله هم در دنیا و هم در آخرت ذلیلو زبون خواهد ماند. فاستقم کما امرت و من تاب معک. [6]
پینوشتها:
1. سوره اعراف، آیهی 58. "و زمین پاک گیاهش به اذن خدا نیکو برآید و زمین خشن ناپاک گیاهی بیرون نیاورد مگر آنکه کمثمر باشد.
2. یک نوع بیماری است.
3. سوره فاطر، آیهی 15. "ای مردم، همهی شما به خدا فقیر و محتاجید و فقط خداست که غنی و بینیاز بالذات است و ستوده صفاست".
4. سوره مائده، آیهی 104. "و چون به آنها گفته شد بیایید از حکم کتابی که خدا فرستاد و از دستور رسول او پیروی کنید، گفتند آن دینی که پدران خود را بر آن یافتیم ما را کفایت است. آیا باید از پدران خود در صورتیکه آنها خود مردمانی جاهلی بوده و به حق راه نیافته باشند، باز پیروی کنند".
5. سوره نجم، آیهی 39. "و البته انسان پاداش سعی و عمل خود را بهزودی خواهد دید".
6. سوره هود، آیهی 112. "چنان که مأموری استقامت کن و کسی که به همراهی تو به خدا رجوع کرد [و هیچ از حدود خدا] تجاوز نکنید که خدا به هر چه شما میکنید بینا و آگاه است".
نویسنده: محمد علی اراکی
منبع: / سایت / آصف ۱۳۸۴/۱۲/۱۶
نظر شما