موضوع : پژوهش | مقاله

فناوری برتر، حس برتر


جان نایس‌بیت یکی از آینده‌شناسان معروف آمریکاست که شهرت خود را بیشتر مدیون نگارش کتاب "کلان‌روندها" در سال 1982 است. این کتاب، که اولین کار حرفه‌ای وی بود، به‌مدت بیش از دو سال در فهرست پرفروش‌ترین کتاب‌های نیویورک‌تایمز بود و اغلب اوقات در رتبه اول قرار داشت. بیش از 8 میلیون نسخه از این کتاب در سراسر جهان به فروش رفته است.

وی دانش‌آموخته دانشگاههای هاروارد، کرنل و یوتا است و به‌عنوان مشاور و مدیر ارشد در بنگاههای خصوصی و دولتی فعالیت می‌کند. جان ‌نایس‌بیت همچنین سمت‌های مدیریتی در شرکت‌های آی‌بی‌ام و کوداک داشته، معاون وزیر آموزش در دولت کندی، دستیار ویژه رئیس‌جمهور جانسون، استاد پروازی دانشگاههای هاروارد و دانشگاه ایالتی مسکو بوده و هم‌اکنون عضو هیأت علمی دانشگاه نانجینگ در چین است. این آینده‌پژوه توانا و صاحب‌نظر صاحب 15 دکترای افتخاری در رشته‌های علوم انسانی، فناوری و علم است.

این گفتگو در آستانه انتشار کتاب "فناوری برتر/حس برتر: تحول توأمان فناوری و فرهنگ" با او انجام شده،

که تازه‌ترین کار وی محسوب می‌شود. وی با آفرینش مفهوم حس برتر ( High Touch ) در برابر فناوری برتر ( High Tech ) ، از ضرورت ایجاد معنا در جوامع انسانی و به‌ویژه در سازمان‌ها و شرکت‌ها سخن می‌گوید. به نظر وی، فناوری برتر، به حایل و حجاب روابط و تعاملات گرم و صمیمی انسانی تبدیل شده، و در مقام ضرورت، دولت‌ها و سازمان‌های پیشرفته را برآن داشته تا ضمن توجه بیشتر به معنویات و حتی ارزش‌های مذهبی در سازمان‌ها و شرکت‌ها، هرآنچه را که می‌تواند حجاب تماس‌های مستقیم انسانی باشند، کنار بگذارند.

مطالعه این مقاله به همه دولتمردان و مدیران، معلمان و والدین آینده‌نگر توصیه می‌شود.


معرفی
*شما نخستین بار مفهوم حس برتر را در کتاب "کلان‌روندها" [2] معرفی کردید. به‌علاوه در کتاب "فناوری برتر، حس برتر: تحول توأمان فرهنگ و فناوری" [3] که اکنون در دست نگارش دارید، بر حس برتر به‌عنوان بازدارنده آهنگ تند تغییرات فناورانه تأکید می‌کنید. آیا ممکن است در مورد این دو مفهوم ـ فناوری برتر و حس برترـ بیشتر توضیح دهید؟
- در واقع این کتاب از تأثیر متقابل ظهور فناوری و واکنش بشر به آن سخن می‌گوید. مثلاً گاهی اوقات ما فناوری را نمی‌پذیریم. با این حال ظهور فناوری‌های نو در نهایت همیشه به دگرگونی‌های اجتماعی منجر شده است. در این مورد هیچ تردیدی نیست. اما تفاوت دنیای امروز با گذشته در این است که امروز پیشرفت فناوری به‌قدری سریع است که دگرگونی‌های اجتماعی به پای آن نمی‌رسد. بنابراین یک شکاف فزاینده میان تغییرات فناورانه و اجتماعی به‌وجود آمده که ما را به دردسر می‌اندازد.
تفاوت دنیای امروز با گذشته در این است که امروز پیشرفت فناوری به‌قدری سریع است که دگرگونی‌های اجتماعی به پای آن نمی‌رسد. بنابراین یک شکاف فزاینده مـیان تغییرات فناورانه و اجتماعی به‌وجود آمده که ما را به دردسر می‌اندازد
داستان فناوری برتر و حس برتر درست مثل داستان یین و یانگ [4] است. فناوری و معنویت یا فناوری و تحولات این‌طور نیست. آهنگ سریع پیشرفت فناوری این تعادل را برهم زده است. از این رو ما به‌طور ناخودآگاه و گاه به‌ناچار می‌کوشیم تا تعادل از دست‌ رفته را بازیابیم. در نتیجه همین رویداد، مردم احساس عقب‌ماندگی می‌کنند؛ آنها گیج و حتی در مواردی دچار حیرانی و انزوا می‌شوند.
می‌دانید نتیجه پیشرفت بی‌امان فناوری چه بوده است؟ اینکه انسان امروز به‌طور بی‌سابقه‌ای در جستجوی معناست؛ در حسرت معاشرت است؛ عطش معنویت دارد؛ عاشق روابط عمیق انسانی است؛ و تشنه فهم کامل فناوری است.
اما درست در همین احوال، فناوری بخش لاینفکی از سیر تکاملی فرهنگ و محصولات خلاق، و صد البته تصورات ما، رویاهای ما و درواقع آرمان‌های ماست. اما علم و فناوری معنای زندگی را به ما نمی‌آموزند، بنابراین ما در خانواده، جامعه، دین و معنویت، هنر و ادبیات ـ و در یک کلام آنچه من آن را " حس برتر " می‌نامم ـ فطرت انسانی خود را می‌جوییم.
من فکر می‌کنم اگر می‌خواهیم زندگی سالم، خانواده‌های سالم، کسب‌وکارهای سالم و دنیای سالمی داشته باشیم، باید به ایجاد تعادل شایسته انسانی بیش از این حساس باشیم.

*همه ما مفهوم "فناوری برتر" را به‌خوبی می‌شناسیم. اما وقتی شما از "حس برتر" حرف می‌زنید، ما دقیقاً نمی‌دانیم که شما به چه موضوعی اشاره می‌کنید.
- بگذارید مثالی بزنم. فناوری برتر می‌کوشد زمان را کوتاه کند و تا جایی که می‌تواند به رویدادها شتاب بدهد. اما حس برتر می‌کوشد زمان را طولانی‌تر کند. فناوری برتر از ما می‌خواهد در کمترین زمان ممکن هرچه بیشتر تولید کنیم. اما حس برتر به ما فرصت می‌دهد از ناشناخته‌ها پرده برداریم.
تجلی فناوری برتر/حس برتر در مراقبت‌های بهداشتی، فرهنگ، کسب‌وکار و رسانه‌‌های‌ عصر ما به‌خوبی نمایان است. مثلاً در مراقبت‌های بهداشتی امروز به‌خوبی می‌توانید مظاهر فناوری برتر را ببینید. فناوری برتر در پزشکی نوین با پیوند اعضا، کت‌اسکن‌ها [5] ، آزمایش‌ دی‌ان‌آ و مهندسی ژنتیک، بحث‌هایی را پیرامون اصول اخلاقی حاکم بر هر یک از این موارد ایجاد کرده است. این بحث‌ها ما را با پرسش‌هایی روبرو کرده‌اند که تا به‌حال سابقه نداشته‌اند. از سوی دیگر مشاهده می‌شود که تمایل روزافزونی به پزشکی بر پایه حس برتر ایجاد شده است. رواج تکنیک‌هایی مانند ماساژدرمانی، هومئوپاتی [6] ، طب سوزنی و توسل به دعا برای شفا، همین را به ما می‌گوید.
می‌دانید نتیجه پیشرفت بی‌امان فناوری چه بوده است؟ اینـکه انسان امـروز به‌طور بی‌سابقه‌ای در جستجوی معناست؛ در حسرت معاشرت است؛ عطش معنویت دارد؛ عاشق روابط عمیق انسانی است؛ و تشنه فهم کامل فناوری است
هرچه فناوری بیشتری را به بیمارستان‌هایمان تزریق می‌کنیم، رغبت مردم به استفاده از خدمات بیمارستانی کمتر می‌شود. این به معنای قهرکردن با فناوری و پزشکی نوین نیست، بلکه نشان می‌دهد که مردم چیز دیگری می‌خواهند. آنچه مردم می‌خواهند، قدرت درمان "حس" است. مردم در جستجوی ماهیت معنوی تولد، مرگ و کمک به همنوعان خود هستند.
حضور فرساینده فناوری در بیمارستان‌ها و جایگزینی دستان پزشکان با بازوهای مکانیکی ربات‌ها، بر شمار متقاضیان ماساژدرمانی افزوده است. شگفت‌آور است که آمریکایی‌ها سالانه 4 میلیارد دلار صرف ماساژدرمانی می‌کنند. ما از این نکته غافلیم که فناوری‌ برتر باعث شده است که رجوع زنان به ماماها و تمایل به زایمان خانگی افزایش یابد. در اواخر قرن هجدهم، پزشکان و ماماها تقریباً سهم یکسانی در زایمان‌ها داشتند. در دهه 1950 ماماها از صحنه محو شدند و امروز دوباره به اواخر قرن هجدهم بازگشته‌ایم! در سال 1995 نزدیک به 000 , 330 نفر از زنان آمریکایی برای زایمان به ماماها مراجعه کرده‌اند و این رقم همچنان رو به افزایش است.
بسیار جالب است که شما موازین اخلاقی مهندسی ژنتیک و فناوری‌های حافظ جان انسان‌ها را در کنار هم می‌بینید.
بله، اگر خاطرتان باشد سال‌ها پیش یک خانم 63 ساله باردار شد! امروز بیش از 27 روش برای حاملگی ابداع شده است. وقتی من هنوز یک پسربچه بودم و در مزارع چغندر جنوب ایالت یوتا بازی می‌کردم، تنها یک روش برای حاملگی وجود داشت. این خبر خیلی سریع به تیتر اصلی روزنامه‌ها تبدیل شد: "یک خانم 63 ساله کالیفرنیایی با استفاده از نطفه همسرش و تخمک یک زن دیگر اولین فرزند خود را به‌دنیا آورد". تا امروز در حدود یک‌صد زن بالاتر از 50 سال در کل دنیا با این روش باردار شده‌اند. اینجاست که یک پرسش مطرح می‌شود: آیا حاملگی باید محدودیت سنی داشته باشد؟ و اگر پاسخ مثبت است، چه سنی؟ 50 سالگی یا
75 سالگی؟
گاهی وقت‌ها از گوشه و کنار دنیا اعتراض‌هایی در مورد کلینیک‌های باروری می‌شنویم که به‌خاطر پول حاضر می‌شوند خانم‌های یائسه را بارور کنند. آنها کاری را انجام می‌دهند که طبیعت تاکنون برای بشر مجاز نشمرده بود.
از سوی دیگر در حوزه پزشکی ما انواع و اقسام کارهای غیرطبیعی، مانند پیوند قلب را انجام می‌دهیم تا جان بیماری را نجات دهیم یا مرگ او را اندکی به تعویق بیاندازیم. پرسشی که در همه این‌ موارد می‌تواند مطرح باشد، این است که: "فناوری تا کجا باید پیش برود و در کار طبیعت مداخله کند؟" و پرسش مهم‌تر این است که: "چه کسی در این باره تصمیم می‌گیرد؟"
شبیه‌سازی معنای جدیدی به "تناسخ" خواهد بخشید. این فناوری جدید ما را وادار می‌کند درباره "روح"هایمان و آنچه آن را "انسانیت" می‌نامیم، فکر کنیم
بی‌اغراق شبیه‌سازی دالی [7] (اولین گوسفند شبیه‌سازی‌شده) پدیده قرن بود ـ پدیده‌ای که شاید دنیای ما را تکان دهد ـ و همان‌طور که حتماً خوانده‌اید، دالی از روش‌های طبیعی نیز فرزندی به‌دنیا آورده بود. بعضی‌ها این پدیده را به اندازه شکافت اتم مهم می‌دانند. مسلماً "شبیه‌سازی" موجودات زنده، بزرگترین پرسش‌های دینی و اخلاقی را ایجاد خواهد کرد، اما به‌راستی کدام انسان با توجه به شناختی که از خود دارد حاضر به شبیه‌سازی خود خواهد شد؟ شبیه‌سازی معنای جدیدی به "تناسخ" خواهد بخشید. این فناوری جدید ما را وادار می‌کند درباره "روح"هایمان و آنچه آن را "انسانیت" می‌نامیم، فکر کنیم. پرسش‌ها یکی از پس از دیگری از راه می‌رسند. شبیه‌سازی یعنی همانندسازی آنچه وجود دارد. وانگهی مهندسی ژنتیک چیزهایی خلق کرده است که تاکنون هیچگاه وجود نداشته‌اند.

*اشاره کردید که در حال حاضر حس برتر نقش عمده‌ای در دنیای کسب‌وکار ایفا می‌کند. من فکر می‌کنم این نقش را می‌توان به همه سازمان‌ها و حتی دولت تعمیم داد. این‌طور نیست؟
- بله، البته در کسب‌وکارها مشهودتر است. سازمان‌های مبتنی بر فناوری برتر، فضایی را برای رشد فردی پدید آورده‌اند. رشد فردی کلید موفقیت در دنیای فناوری‌های برتر است.
گور [8] یک شرکت میلیارد دلاری است. این شرکت نوعی حس برتر ـ بگویید "فضای خانوادگی" ـ را همچنان در کارخانه‌هایش حفظ کرده است. تعداد کارکنانی که در هر یک از ساختمان‌های این شرکت کار می‌کنند، به 200 نفر محدود شده‌اند. به‌علاوه هیچ‌کدام از ساختمان‌هایشان بیش از 6 طبقه ندارد. در شرکت گور، تعادلی که پیشتر درباره آن صحبت کردیم برقرار است؛ یک تعادل انسانی. وقتی در یک ساختمان تنها 200 نفر کار می‌کنند، طبیعتاً همه آنها می‌توانند یکدیگر را بشناسند و بدانند که دیگری چه‌کار می‌کند؟ حالا این رقم را با سوله‌های 5000 یا 000 , 10 نفری مقایسه کنید. در عصر صنعتی تعادل انسانی را از یاد بردیم، اما امروز در صدد احیای آن برآمده‌ایم. خاطرنشان می‌کنم که هیچ‌کدام از ساختمان‌های شرکت مایکروسافت از بلندترین درختهایش مرتفع‌تر نیستند.
شگفت اینکه هر روز بر اهمیت "محل کار" افزوده می‌شود. اخیراً مقالات و کتاب‌های متعددی در این‌باره نوشته شده است که بسیاری از مردم همچنان ترجیح می‌دهند در اداره‌ها و شرکت‌ها کار کنند تا در خانه‌هایشان. من فکر می‌کنم "کار از راه دور" [9] آن‌قدرها که بعضی می‌گویند طرفدار نخواهد یافت؛ چرا که مردم می‌خواهند با یکدیگر باشند. انسان فطرتاً موجودی اجتماعی است. روابط انسانی در محیط کار به مرور زمان عمیق‌تر و پربارتر می‌شود. از این منظر هیچ‌جایی مثل محل کار نیست.
به‌خاطر همین فطرت اجتماعی، به‌نظر می‌رسد اجتماع یا دست‌کم تلقی ما از آن روزبه‌روز اهمیت بیشتری می‌یابد.
هرچقدر فناوری‌های بیشتری به جامعه سرازیر شود، تمایل مردم به "باهم‌بودن" نیز تشدید می‌شود. مردم به سینماها، کنسرت‌ها، فروشگا‌هها، سالن‌های غذاخوری یا ادارات می‌روند تا با یکدیگر باشند. آنها در جستجوی معاشرت هستند. من اجتماع را جایی می‌دانم که "همه مردمش نام شما را می‌دانند"؛ البته این تعریف را از یک ترانه زیبا امانت گرفته‌ام.
هرچقدر فناوری‌های بیشتری به جامعه سرازیر شود، تمایل مردم به "باهم‌بودن" نیز تشدید می‌شود. مردم به سینماها، کنسرت‌ها، فروشگا‌ه‌ها، سالن‌های غذاخوری یا ادارات می‌روند تا با یکدیگر باشند. آنها در جستجوی معاشرت هستند. من اجتماع را جایی می‌دانم که "همه مردمش نام شما را مـی‌دانند"
این در مورد مشتری‌های قهوه صبحگاهی هم صدق می‌کند. کافی‌نت [10] مفهوم تقریباً جدیدی است که می‌تواند مظهری از فناوری برتر/حس برتر به‌شمار آید. در حالی که ما هنر را از طریق اینترنت در دسترس مردم گذاشته‌ایم؛ اما مردم گروه‌گروه و هر روز بیشتر به موزه‌ها هجوم می‌برند. مردم به تماشای نگارخانه‌ها می‌روند تا هنر را به‌صورت گروهی تجربه کنند.
بعد از اختراع تلویزیون و تولید تلویزیون‌های بزرگ و پیشرفته، خیلی‌ها پیش‌بینی کردند که بازار سینماها کساد می‌شود. اما این پیش‌بینی‌ها غلط از آب درآمد، چرا که مدعیان آنها معنای فناوری برتر/حس برتر را نفهمیده بودند. مردم تنها برای دیدن فیلم به سینما نمی‌روند. آنها به سینما می‌روند تا با 200 نفر دیگر بخندند یا گریه کنند. فروش بلیت سینما در سال 1996 از سال 1959 به بعد بی‌سابقه بود! جالب اینجاست که فروش سال 1997 از سال 1996 هم بیشتر بود. تایتانیک، نخستین فیلمی بود که بیش از یک میلیون دلار فروش کرد و گمان می‌کنم فروش آن به حدود 2 میلیارد دلار رسید. این‌ها شاخص‌هایی هستند که در دنیای فناوری‌های برتر نشان می‌دهند مردم از منزوی‌بودن گریزانند و می‌خواهند از خلوت خود فرار کنند. به‌همین خاطر است که مردم تشنه اجتماع هستند و در نهایت جامعه‌ای بر پایه ارزش‌های مشترک را شکل می‌دهند.
جنبه دیگری از حس برتر که در دنیای سازمان‌‌ها و شرکت‌ها به‌روشنی مشهود است، رجعت به معنویت و حتی مذهب است که تا همین اواخر نوعی "تابو" به‌شمار می‌رفت. سال گذشته یک کتاب مدیریتی به‌نام "مدیرعامل مومن" [11] منتشر شد که در فهرست پرفروش‌ترین کتاب‌های نیویورک‌تایمز قرار گرفت. عناوین مشابه دیگری هم به چشم می‌خورد: رهبری آمیخته با معنویت [12] ، مدیر درمانگر [13] و مدیریت از راه قلب [14] . تأثیر معنویت بر مدیریت همه‌جا مشهود است. تا همین اواخر این احساس حاکم بود که دین در جریان غالب کسب‌وکار جایی ندارد. امرسن [15] ، نویسنده آمریکایی، بهترین آموزه رهبری را در نوشته‌ای پیرامون اعتماد به نفس ارائه داده است: "روح شما خبر از درونتان می‌دهد. چرا که در وجود همه هست". این سخن هیچ‌گاه به اندازه امروز مصداق نداشته است.

*با این اوصاف من تصور می‌کنم عدم درک صحیح معنای حس برتر، در هنگام مواجهه با فناوری‌های جدید ما را به دردسر خواهد انداخت.
جنبه دیگری از حس برتر که در دنیای سازمان‌‌ها و شرکت‌ها به‌روشنی مشهود است، رجعت به معنویت و حتی مذهب است که تا همین اواخر نوعی "تابو" به‌شمار می‌رفت. سال گذشته یک کتاب مدیریتی به‌نام "مدیرعامل مومن" منتشر شد که در فهرست پرفروش‌ترین کتاب‌های نیویورک‌تایمز قرار گرفت. عناوین مشابه دیگری هم به چشم می‌خورد: رهبری آمیخته با معنویت، مدیر درمانگر و مدیریت از راه قلب
درست می‌گویید. خیلی وقت‌ها شاهد هستیم که فناوری، نابجا مورد استفاده قرار می‌گیرد. به‌عنوان مثال سیستم‌های پیام‌گیر تلفنی را در نظر بگیرید: "پیام شما برای ما بسیار مهم است. لطفاً به‌رغم اینکه ما شخصاً تلفن را برنمی‌داریم، گوشی را نگذارید"؛ و همین‌طور سیستم‌هایی که به شما می‌گویند برای این کار شماره یک را فشار دهید و برای آن کار شماره دو را. سال گذشته شرکت دیجیتال اکوئیپ‌منت سیستم‌های پیام‌گیر تلفنی خود را جمع‌آوری کرد، چرا که مشتریان دل خوشی از این سیستم‌ها نداشتند. این شرکت دوباره 70 نفر را برای پاسخگویی به تلفن‌ها استخدام کرد. سیستم‌های پیام‌گیر تلفنی، دشمن حس برتر هستند و دقیقاً علیه شخصی‌سازی و فردگرایی کار می‌کنند.
یکی از دلایل موفقیت فدرال اکسپرس (یک شرکت پستی معروف در آمریکا)، تحویل دستی محموله‌ها در دنیای فناوری‌های برتر الکترونیک است.
همین‌طور شرکت یوپی‌اس که برای مشتریانش رانندگان ثابت می‌فرستاد، موفقیت چشمگیری به‌دست آورد.
یکی از کاربردهای فناوری که مورد علاقه من است ـ‌ و همچنین یکی از رستوران‌های موردعلاقه من ـ رستورانی است که در نزدیکی ساختمان بورس اوراق بهادار پاریس است. در این رستوران، قوانین عرضه و تقاضا است که بهای غذا را تعیین می‌کند. وقتی مشتریان غذای خود را سفارش می‌دهند، سفارش آنها به رایانه منتقل می‌شود. بر اساس این تقاضا، فهرست قیمت‌ها بار دیگر مرتب می‌شود. درست مانند سهام که هرچه تقاضا برای آن بیشتر شود، بهای آن نیز افزایش می‌یابد، غذاهای پرتقاضای این رستوران نیز گران‌تر می‌شوند. شما مختار هستید که بهای غذا را همان اول و هنگام سفارش بپردازید و یا منتظر آینده این بازار پویا بمانید و بهای تعادلی را پرداخت کنید. رایانه‌های این رستوران با حس برتر درآمیخته‌اند.
مظهر فناوری برتر، کنفرانس از راه دور است؛ و مظهر حس برتر دست‌دادن با یک دوست. فناوری برتر یعنی روزآمدسازی ماشین‌آلات، و حس برتر یعنی آموزش مردم. منابع انسانی مزیت رقابتی دنیای جهانی‌شده امروز است. وقتی جوان بودم، ثروت یک کشور را با حجم سرمایه و منابع طبیعی‌اش می‌سنجیدند. ژاپن و به‌دنبال آن دیگر کشورهای آسیایی نشان دادند که کشورها نیازی به منابع طبیعی ندارند. امروز سرمایه یک کالای جهانی است، بنابراین تنها چیزی که رقابت‌پذیری را تضمین می‌کند، منابع انسانی است. بی‌شک منابع انسانی مزیت رقابتی را تشکیل می‌دهند، بنابراین نحوه آموزش و یادگیری نیروی انسانی عامل کلیدی رقابت‌پذیری است.
مظهر فناوری برتر، کنفرانس از راه دور است؛ و مظهر حس برتر دست‌دادن با یک دوست. فناوری برتر یعنی روزآمدسازی ماشین‌آلات، و حس برتر یعنی آموزش مردم
وقتی ما از منابع انسانی به‌عنوان مزیت رقابتی سخن می‌گوییم، توجه ویژه‌ای به زنان داریم. زنان نقش رهبری خود را گسترش داده‌اند و امروز شمار شرکت‌هایی که به همت زنان کارآفرین تأسیس می‌شوند، دو برابر شمار مربوط به مردان است. البته در طول سالیان گذشته تعداد زنان موفق در آمریکا چندان کم نبوده است. اما زنان متعلق به نسل پس از جنگ جهانی دوم ـ که دوران ازدیاد زادوولد در آمریکا بود ـ نخستین نسلی بودند که تقریباً همه آنها شاغل بودند.
توجه کنید این زنان که امروز40 تا 50 سال دارند، هرکجا که هستند موقعیت‌های رهبری و مدیریت را اشغال می‌کنند. از دیدگاه کارآفرینی، این پدیده واقعاً بااهمیت است.
در سال 1970، تنها 4 درصد کسب‌وکارها به بانوان تعلق داشت. امروز این رقم به 48 درصد رسیده است و تا سال 2000 از مرز 50 درصد خواهد گذشت. سبک رهبری بانوان با الزامات عصر اطلاعات همخوانی بیشتری دارد! در دنیای کسب‌وکار، که تا پیش از این غرق در آمار و ارقام بود، اینک سخن از الهام، حسس ششم، ایمان و معنویت است. این نیز به نوبه خود نشانگر تغییر جهت از فناوری برتر به حس برتر محسوب می‌شود.

*البته الهام، حس ششم و حتی ایمان بیشتر کیفیت‌های شخصی هستند .
- بله و به اعتقاد من آنچه که ما باید در سطحی برتر بدان بیاندیشیم، این است که قدرت از سیستم‌ها به سوی اشخاص در حرکت است. همچنین ما از "گرایش به تخصص‌" به سمت "گرایش به معلومات عمومی"، و از تخصص در طیف بسیار محدودی از موضوعات به سوی "یادگیری روش یادگیری" [16] در حرکتیم. دانستن این امر برای جوانان که فرایند یادگیری‌شان باید مادام‌العمر باشد، بسیار حائز اهمیت است. چرا که آنها باید از شغلی به شغل دیگر و از منصبی به منصب دیگر بروند و خود را با آهنگ سریع تغییرات همنوا کنند. من همیشه اعتقاد داشته‌ام که تخصص‌گرایی افراطی، ظرفیت رشد انسان را محدود می‌کند. مطالعات اخیر نشان داده است که وقتی افراد در دوره دکتری تحصیل می‌کنند، ضریب هوشی‌شان افت می‌کند. می‌دانم، باورکردنش آسان نیست!

*مارشال مک‌لوهان در مطالعات اخیر خود درباره اثر رسانه‌ها و فناوری بر فرهنگ به این موضوع اشاره کرده است که معمولاً فناوری‌ جدید چیزهایی را از درون تاریخ و سنت بیرون می‌کشد و رواج می‌دهد و گاهی هم چیزهای مدرن را کهنه و منسوخ می‌کند. شما بر چند اثر مک‌لوهان که به‌تازگی تجدید چاپ شده است، مقدمه زده‌اید .
- روزگار ما، روزگار کهنه‌شدن نوها و نوشدن کهنه‌هاست! امروز تغییرات فناوری به‌قدری سریع است که نمی‌توان روزنه‌ای برای دیدن آینده باز کرد. نوآوری‌ها از جاهایی که انتظارش را نداریم، ظهور می‌کنند و پیش‌بینی‌ آنها واقعاً دشوار است. به‌ویژه زمانی که شما در عصر آمیزش فناوری‌ها به‌سرمی‌برید، فهم اینکه قرار است چه پیش بیاید، بسیار دشوار است.
وقتی ما از منابع انسانی به‌عنوان مزیت رقابتی سخن می‌گوئیم، توجه ویژه‌ای به زنان داریم. زنان نقش رهبری خود را گسترش داده‌اند و امروز شمار شرکت‌هایی که به همت زنان کارآفرین تأسیس می‌شوند، دو برابر شمار مربوط به مردان است
به‌عنوان مثال چندی پیش شرکت والت‌دیسنی دریافت که آهنگ توسعه فناوری بسیار زیاد است و همگام‌شدن با آن هزینه‌های سرسام‌آوری به شرکت تحمیل می‌کند. می‌دانید که این شرکت، شهربازی‌هایی دارد که به "دنیای آینده" [17] معروف است و شما با گردش در آنها می‌توانید یک تور تفریحی به ‌دنیای آینده را تجربه کنید. زمانی که مدیران این شرکت تصمیم گرفتند یک "دنیای آینده" جدید بسازند، پس‌روی کردند، یعنی به‌سراغ سبک‌ها، روش‌ها و الگوهای گذشته رفتند. "دنیای آینده" با ژول‌ورن آغاز می‌شود و با باخ راجرز [18] پایان می‌یابد. والت ‌دیسنی یکی از بزرگترین مروجان فناوری جدید در آمریکا به‌شمار می‌رود. امروز فعالیت‌های دیسنی بیشتر بر ‌تصویرکردن آینده متمرکز است. فناوری آن‌قدر سریع پیشرفت می‌کند که پیش‌بینی آن دشوار است. بنابراین ما با نگاه به گذشته خودمان را تعریف می‌کنیم.
آینده پس‌رونده است و اصالت خود را در گذشته جستجو می‌کند. فناوری برتر پیچیدگی زندگی را افزایش می‌دهد، اما حس برتر می‌کوشد ثانیه‌ها را بزرگ جلوه دهد. فناوری برتر یعنی بهبود کیفیت فیلم‌های قدیمی با شگردهای دیجیتالی؛ اما حس برتر یعنی فهم این نکته که چه‌وقت نباید کیفیت فیلم‌های قدیمی را دستکاری کنیم.
همه‌جا نوعی حسرت نسبت به گذشته حاکم شده است. به آگهی‌های بازرگانی سیاه‌ و سفید تلویزیون نگاهی بیاندازید. شرکت‌ها برای تبلیغ محصولاتشان از تصاویر و سبک‌های گذشته استفاده می‌کنند. مهم نیست این اتفاق را چگونه تفسیر می‌کنیم: حسرت یا یادآوری گذشته یا علاقه به داستان‌های گذشته؛ به‌هر‌حال گذشته در حال رجعت است. ما هنر و سبک‌های گذشته را بیشتر و بیشتر به‌کار می‌بریم تا نوعی واکنش عاطفی را در مردم برانگیزانیم.

*جالب اینجا است که تنها سالمندان مدام به گذشته باز نمی‌گردند. جوان‌ترها هم به گذشته باز می‌گردند، به چیزهایی که نتوانسته‌اند تجربه کنند.
- بله. اما آنچه نسل دیجیتال واقعاً بدان علاقمند است، تفاوت‌ها و وجوه تمایزها است. خالکوبی را در نظر بگیرید. خالکوبی یکی از روش‌هایی است که به کمک آن می‌توانید خودتان را متمایز کنید؛ چرا که متعلق به شما است و نه هیچ کس دیگر.
فناوری برتر یعنی اینکه بگویید: "ای وای! رایانه‌ام از کار افتاد". حس برتر یعنی اینکه گوسفندی بیاید و دفتر مشق شما را بخورد! فناوری برتر یعنی یک اردوگاه رایانه‌ای؛ و حس برتر یعنی یک لیگ کوچک بیس‌بال.
به اعتقاد من آنچه که ما باید در سطحی برتر بدان بیاندیشیم، این است که قدرت از سیستم‌ها به سوی اشخاص در حرکت است. همچنین ما از "گرایش به تخصص‌" به سمت "گرایش به معلومات عمومی"، و از تخصص در طیف بسیار محدودی از موضوعات به سوی "یادگیری روش یادگیری" در حرکتیم. دانستن این امر برای جوانان که فرایند یادگیری‌شان باید مادام‌العمر باشد، بسیار حائز اهمیت است. چرا که آنها باید از شغلی به شغل دیگر و از منصبی به منصب دیگر بروند و خود را با آهنگ سریع تغییرات همنوا کنند
بچه‌های دبیرستانی امروز از لحاظ سواد فناوری سرآمد همه بچه‌های تاریخ هستند. آنها با رایانه‌ها زندگی می‌کنند و بزرگ می‌شوند؛ بیشتر از آنکه والدین‌شان وقت خود را با تلویزیون سپری می‌کردند. آنها رایانه‌ را به‌خوبی می‌شناسند و کار با آن را بلدند. من مطمئن نیستم که آنها بتوانند دنیایی بدون رایانه را تصور کنند. وسعت فناوری عمیقاً آنها را متأثر کرده است. نسل رایانه مسأله فناوری ندارد؛ فناوری همه‌جا ریخته است. آنچه این نسل جدید می‌جوید، همان تعادل "حس برتر" است. بسیاری از این بچه‌ها واقعاً به محیط، روابط انسانی، پیامدهای اخلاقی، انتخاب‌ها و تصمیم‌گیری‌های زندگی‌شان علاقمندند . اما آیا ما به‌عنوان والدین، معلمان یا بزرگترهای آنها ابزار و امکاناتی در اختیارشان گذاشته‌ایم که دنیا را بشناسند؟ آیا در دنیایی که ناامنی بیداد می‌کند و فناوری هر روز با شتاب‌ بیشتری به پیش می‌رود، روش‌های خلاق حل مسأله را به فرزندان خود می‌آموزیم؟
نسل رایانه نسل بزرگی است. در حال حاضر 31 میلیون کودک و نوجوان 8 تا 17 ساله در آمریکا وجود دارد که بازاری به حجم سالانه 120 میلیارد دلار را می‌گردانند!
رایانه ابزار ضروری ورود به قرن بیست و یکم است و این کودکان با رایانه‌هایشان بر نسل‌های گذشته برتری دارند. آشنا بودن با فناوری و شناخت آن ـ درست همانند فطرت دوم ـ یکی از مهارت‌های قرن بیست و یکم است. با این حال شعور فناورانه برای بشر امروز کافی نیست. من معتقدم اهمیت هنر در کلاس درس کمتر از اهمیت رایانه‌ها نیست. رایانه‌ها سیستم‌هایی بسته‌اند و به همین خاطر "تفکر خلاق" را به کودکان نمی‌آموزند. رایانه به کودکان می‌آموزد که تفکرشان را محدود کنند و این جایی است که هنر باید وارد عمل شود. با حس‌کردن اشیا، "شدنی‌"ها پایانی ندارد و خیال، حد و مرزی نمی‌شناسد. طرح یک ایده و عملی‌کردن آن با دست‌های خود، تقریباً کودکان را افسون می‌کند. تکرار این عمل به کودک اعتماد به نفس و بینش می‌بخشد. اغلب والدین برای کودکانشان رایانه می‌خرند، اما با هنر چه می‌کنند؟
قوه تخیل کودکان شما به اراده شما بستگی دارد ـ شور و شوق زندگی با شعر و هنر زنده می‌ماند. راه‌حل مشکلات با خلاقیت پیدا می‌شود. پرسش اینجاست: آیا ما کودکانمان را به ابزار مناسب تجهیز کرده‌ایم تا بتوانند با یکدیگر گفتگو کنند یا تنها محیط پیرامون آنها را با سرگرمی‌های فناوری برتر انباشته‌ایم؟ چرا این نسل باید بکوشد تا خود را از ترس و وحشتی که در ورزش‌ها، فیلم‌ها و بازی‌های ویدئویی نهفته است برهاند؟ پرسش کلیدی این است.
پس از نسل رایانه، نسل "شبکه" از راه خواهد رسید. نسلی که با اینترنت بزرگ می‌شود و به همه دنیا دسترسی دارد. آنها یک نسل کاملاً متفاوت خواهند بود.

*شما در نوشته‌های قبلی خود تأثیر جهانی فناوری را با چند تناقض‌نما (پارادوکس) توضیح داده‌اید که بسیاری از آنها از یک تناقض بنیادین نشأت می‌گیرند: هرچه اقتصاد جهانی بزرگ‌تر می‌شود، بازیگران کوچک آن قدرتمندتر می‌شوند. آیا از زمان آن نوشته تاکنون اوضاع عوض شده است؟
من همیشه اعتقاد داشته‌ام تخصص‌گرایی افراطی، ظرفیت رشد انسان را محدود می‌کند. مطالعات اخیر نشان داده است که وقتی افراد در دوره دکتری تحصیل می‌کنند، ضریب هوشی‌شان افت می‌کند. می‌دانم، باورکردنش آسان نیست!
- نه. این روند قدرت یافته است. کشورهای زیادی وجود دارند. کشورها رو به‌ تجزیه‌اند. پیامد این روند کشورهای کوچک‌تر و قدرتمندتر است و هرچه پیش‌ می‌رویم، بر تعداد آنها افزوده می‌شود.

*در عین حال ملت‌ها باید بکوشند به منظور فعالیت در یک زمینه جهانی، به سطح جدیدی از همکاری و ارتباط با یکدیگر برسند.
- دقیقاً.

*پس به‌نظر می‌رسد مفهوم تمامیت ارضی در حال تغییر است.
- همه مسائل رنگ اقتصادی به خود گرفته است. مسائل اقتصادی حتی مسائل سیاسی را هم تحت‌الشعاع قرار می‌دهد. روابط ملت‌ها بیشتر بر محور مسائل اقتصادی است تا امور سیاسی. واقعاً دنیا در حال حاضر بیشتر با اقتصاد اداره می‌شود تا با سیاست.

*با این اوصاف، آیا شما پایان مفهوم دولت‌ ـ‌ ملت را پیش‌بینی می‌کنید؟
- نه. شگفت اینکه کشورها برحسب معنای فرهنگی و نمادهای خود قوی‌تر می‌شوند. با کم‌رنگ‌شدن مرزها، این شرکت‌ها، کارآفرینان و بازیگران عرصه کسب‌وکار هستند که اقتصاد جهانی را می‌سازند ـ دولتمردان ارزش افزوده نمی‌آفرینند، آنها تجارت نمی‌کنند. بنابراین به موازات آنکه وابستگی ملت‌ها از لحاظ اقتصادی بیشتر و بیشتر می‌شود، احساس استحاله فرهنگی نیز در میان ملت‌ها تشدید می‌شود. بنابراین ملت‌ها بیشتر به هویت فرهنگی خودشان می‌چسبند.
کره مثال بسیار خوبی است. این کشور صاحب یک تاریخ مکتوب 5000 ساله است. کره 5000 سال یک کشور منزوی و تنها بود. بعد از جنگ جهانی دوم کمونیست‌ها روی کار آمدند. امروز اقتصاد آنها با اقتصاد بسیاری از کشورهای دنیا ادغام شده است، اما آنها خیلی نگران این قضیه هستند. امروز رنسانسی در علاقه به تاریخ، فرهنگ و زبان کره به‌چشم می‌خورد. تضاد اینجا است: هرچه از لحاظ اقتصادی بیشتر به یکدیگر وابسته می‌شویم، وطن ما به‌عنوان چشمه
قوه تخیل کودکان شما به اراده شما بستگی دارد ـ شور و شوق زندگی با شعر و هنر زنده مـی‌ماند. راه‌حل مشکلات با خلاقیت پیدا می‌شود. پرسش اینجاست: آیا ما کودکانـمان را به ابزار مناسب تجهیز کرده‌ایم تا بتوانند با یکدیگر گفتگو کنند یا تنها محیط پیرامون آنها را با سـرگرمی‌های فناوری برتر انباشته‌ایم؟ چرا این نسـل باید بکوشـد تا خود را از ترس و وحشتی که در ورزش‌ها، فیلم‌ها و بازی‌های ویدئویی نهفته است برهاند؟ پرسش کلیدی این است
جوشان هویت، اهمیت بیشتری می‌یابد ـ هویت فرهنگی، هنر و تاریخ همگی مصداق حس برتر هستند. نکته اینجاست که اهمیت اقتصادی دولت ـ ملت‌ها رو به زوال است.
شبکه‌ها جایگاه اقتصادی دولت ـ ملت‌ها را تصاحب می‌کنند. برخی از این شبکه‌ها بر پایه ملیت شکل می‌گیرند، مثلاً شبکه چینی‌های مقیم خارج، شبکه کره‌ای‌های مقیم خارج و شبکه هندی‌های مقیم خارج، و دیگر شبکه‌ها نیز بر پایه کسب‌وکار و شرکت‌ها شکل می‌گیرند. من در کتاب "تناقض‌نمای جهانی" [19] به شرکت آب‌ب‌ اشاره کرده‌ام که به 1300 شرکت مستقل تجزیه شد و تعداد کارکنان اداره مرکزی آن در زوریخ از 6000 نفر به کمتر از 150 نفر رسید. اما یک مثال خوب دیگر نیز برای این الگوی اقتصادی جدید وجود دارد ـ شرکتی که سال گذشته بیش از یک تریلیون دلار معامله انجام داد. من از هزاران نفر پرسیده‌ام، اما هیچ‌کس آن را نمی‌شناسد.
سال گذشته، حجم معاملات شرکت ویزا بیش از یک تریلیون دلار بود، و از آنجا که این رقم هر سال 20 درصد رشد می‌کند، تا سال آینده به دو تریلیون دلار خواهد رسید. اما واقعاً ماهیت ویزا چیست؟ ویزا یک شبکه است؛ شبکه‌ای از بانک‌های محلی. پل ارتباطی من با ویزا، بانک محلی من است. دهها هزار بانک محلی با یکدیگر شبکه‌ای را پدید آورده‌اند، به‌طوری که هر یک از ما که با یکی از آنها در ارتباط باشد، می‌تواند در همه کشورهای دنیا ـ در 14 میلیون نقطه کره زمین ـ تجارت کند. این یک الگوی جدید است، زیرا آنچه شاهد هستیم، نوع جدیدی از "عظمت" است؛ شبکه‌های عظیم و نه رایانه‌های مرکزی عظیم.
در گذشته، شرکت‌های چندملیتی بزرگ و قدیمی، همان رایانه‌های مرکزی بودند. اکنون شما نمی‌توانید در نقش یک رایانه مرکزی عظیم باقی بمانید، بلکه ناگزیر از "خودسازماندهی" [20] هستید. ویزا کاملاً خودسازماندهی شده است. البته بهترین الگوی خودسازماندهی، طبیعت است. طبیعت در مجموع با نهایت زیبایی کار می‌کند، البته تا وقتی که ما در کار آن دخالت نکنیم.

*آیا این بدان معناست که بسیاری از دولت‌ها باید ساختار خود را بر شبکه‌ها استوار کنند؟
- دقیقاً. در شبکه‌ها هیچ‌کس مسوول نیست. درست مثل اینترنت که در آن هیچ‌کس مسوول نیست و از پایین به بالا خودسازماندهی شده است. شبکه
همه مسائل رنگ اقتصادی به خود گرفته است. مسائل اقتصادی حتی مسائل سیاسی را هم تحت‌الشعاع قرار می‌دهد. روابط ملت‌ها بیشتر بر محور مسائل اقتصادی است تا امور سیاسی. واقعاً دنیا در حال حاضر بیشتر با اقتصاد اداره می‌شود تا با سیاست
چینی‌های مقیم خارج که در رتبه سوم اقتصاد دنیا قرار دارد و من در "کلان‌روندهای آسیا" [21] به آن اشاره کرده‌ام، خودسازماندهی شده است. در این شبکه هیچ‌کس مسوول نیست. این‌ها الگوهایی هستند که دولتمردان نباید از آنها غافل باشند. غالباً کسب‌وکارهای خصوصی در خط مقدم این‌گونه تغییرات حرکت می‌کنند؛ چرا که در پی بقا هستند. اما تحولات تدریجی فایده ندارد، حالا چه در کسب‌وکار و چه در دولت. دولتمردان نخواهند گذاشت شما تحولات عمده و چشمگیری ایجاد کنید. شما برای ایجاد تحول در هر زمینه نیازمند شالوده‌شکنی‌های برجسته و بنیادین هستید، چه بحث بر سر یک شرکت باشد، چه یک شهر و چه یک کشور.

*آیا به‌خاطر تغییر جهت قدرت، که ساخته و پرداخته فناوری و ساختار‌های شبکه‌ای است، مردم‌سالاری به یک عامل بحران‌زا تبدیل نمی‌شود؟
- به هیچ وجه. مردم‌سالاری در همه‌ جای این دنیای پهناور ریشه دوانده است. این روند آغاز شده و همچنان ادامه دارد. مردم‌سالاری یک فرایند است، نه نتیجه. مردم‌سالاری حدومرزی ندارد، یک فرایند پیوسته است.

*به‌نظر شما چالش‌های عمده پیش روی دولت‌ها کدامند؟
- مشکل اصلی این است که چگونگی برون‌رفت از وضعیت امروز را بیاموزیم و بگذاریم مردم خودشان آینده را بیافرینند. ملاحظه می‌کنید که ژاپن با این مشکل دست به گریبان است و نمی‌تواند خود را از وضعیت کنونی نجات دهد. در ژاپن نوعی سرمایه‌سالاری دولتی به‌چشم می‌خورد که آمیزه‌ای از دولت و شرکت‌های بزرگ است. البته این سیستم تا همین اواخر جواب می‌داده است. اما در اقتصاد جهانی رقابتی امروز، این سیستم جواب معکوس می‌دهد. دولت باید از دنیای تجارت خارج شود. دولت ژاپن باید تجارت را رها کند و اجازه دهد که تصمیم‌های اشخاص و شرکت‌ها ـ که بازار را تشکیل می‌دهند ـ پیشران اقتصاد باشد، نه ائتلاف شرکت‌ها و دولت. این کار برای آنها بسیار دشوار است. بنابراین وظیفه کنونی دولت‌ها این است که یاد بگیرند چگونه از این وضعیت بیرون بروند.

*موضوع دیگری که به‌نظر می‌آید رفته رفته اهمیت می‌یابد، غالباً این‌گونه تعبیر می‌شود: "اغنیا" و "فقیران" اطلاعاتی. آیا این کوته‌اندیشی نیست؟
- بهای رایانه‌ها رو به کاهش است. رایانه‌های ما بسیار ابتدایی هستند. آنها باید به "صدا" حساس شوند. به این ترتیب شما خواهید توانست با رایانه‌تان صحبت کنید.
چند سال پیش در ایالت فقیر چیاپاس در جنوب مکزیک تعدادی از لومپن‌های سرخپوست سر به شورش گذاشتند و از آنجا که به اینترنت دسترسی
تضاد اینجا است: هرچه از لحاظ اقتصادی بیشتر به یکدیگر وابسته می‌شویم، وطن ما به‌عنوان چشمه جوشان هویت، اهمیت بیشتری می‌یابد ـ هویت فرهنگی، هنر و تاریخ همگی مصداق حس برتر هستند. نکته اینجاست که اهمیت اقتصادی دولت ـ ملت‌ها رو به زوال است
داشتند، تنها در عرض چند ساعت همه مردم دنیا از موضوع باخبر شدند و چون خبر به گوش خبرگزاری‌ها رسید و به‌خاطر گزارش‌هایی که متعاقباً نوشته شد، دولت مکزیک مجبور شد پاسخگو باشد. همین‌طور زمانی که سربازان روسی به چچن حمله کردند، در عرض چند دقیقه همه مردم دنیا با خبر شدند. دقت کنید، هر دوی این مناطق بسیار فقیرند. نه چچن و نه چیاپاس، هیچ‌کدام سرزمین‌های ثروتمندی نیستند.
بنابراین تعبیر اغنیا و فقیران اطلاعاتی، تعبیری است که بدون تفکر عمیق باب شده است. درست مثل این‌که می‌گویند ثروتمندان ثروتمندتر و فقرا فقیرتر می‌شوند. این هم سخنی است که مردم بدون ذره‌ای تفکر و تأمل همیشه بر زبان می‌رانند. در اقتصاد باز و آزاد، بعضی‌ها روزبه‌روز ثروتمندتر می‌شوند، چرا که امکانات و استعدادهای بسیاری در اختیار دارند و آزاد هستند که هرچه می‌خواهند انجام دهند. خوشبختانه وضع زندگی مردم به‌ویژه در آسیا نسبت به گذشته بهتر شده است. وقتی همه آزاد هستند که هرچه می‌خواهند انجام دهند، بدانید آنها که بااستعدادترند، همواره یک گام از دیگران جلوتر خواهند بود. ما باید بیان آزادی و عدالت یکی را انتخاب کنیم. ما تجربه کرده‌ایم که عدالت، به این معنا که در صدد تقسیم عایداتمان باشیم و بکوشیم سهم همه یکسان باشد، نتیجه مطلوبی در پی ندارد. کمونیسم، سوسیالیسم و مانند آنها را به خاطر بیاورید. پس تا زمانی که سازوکار دیگری پیدا نکنیم، ثروتمندان ثروتمندتر خواهند شد. البته نه فقط آنها، بلکه اوضاع همه مردم دنیا رو به بهبود است!
به‌هرحال، تناقض‌های بسیاری وجود دارد. ما در عصر تناقض‌ها زندگی می‌کنیم. تناقض بزرگ این است که هرچند از حالا به بعد، اقتصاد جهانی در درجه اول اهمیت است، اما هنوز هیچ‌کس دقیقاً نمی‌داند این نظام چگونه کار می‌کند.

*از بحث اصلی دور نشویم. دولت‌ها چگونه می‌توانند با درک مفهوم فناوری برتر/حس برتر زندگی را به کام شهروندان شیرین‌تر کنند؟
- من فکر می‌کنم حس برتر را باید به خدمات، خدمات، خدمات، و خدمات اختصاصی معنا کرد. این بدان معناست که مسوولان باید با مردم همچون انسان برخورد کنند، نه اینکه آنها را در فهرست مشکلات خود جای دهند. به‌علاوه من فکر می‌کنم دولت‌‌ها در بسیاری حوزه‌ها مخل اوضاع هستند که باید کنار بروند.
البته من زیاد به این موضوع فکر نکرده‌ام، اما اصول کار روشن است، تعمیم آنها نباید چندان دشوار باشد. به‌عنوان مثال می‌توان به اداره پست آمریکا اشاره کرد. آنها شعبه‌های خود را در سراسر کشور با حس برتر درآمیخته‌اند و محیط مشتری‌پسند و فرحبخشی پدید آورده‌اند. من فکر می‌کنم در بسیاری موارد باید به محیط ارتباطی شهروندان و مسوولان بیشتر توجه کنیم. این‌گونه محیط‌ها باید خوشایندتر باشند. شخصی‌سازی خدمات را هم نباید از یاد ببریم.

*اجازه دهید راجع به این موضوع بیشتر صحبت کنیم. به‌نظر می‌آید مسوولان به دنبال این هستند که صفحات اینترنت، پست الکترونیکی، باجه‌های اطلاعاتی و مانند آنها را جایگزین تماس مستقیم با مردم کنند. با توجه به آنچه شما گفتید، بخشی از حس برتر "مردمی‌کردن" است. به‌بیان دیگر، شاید آنچه که آنها باید بیشتر به دنبال آن باشند، تماس‌های انسانی بیشتر است!
- این موضوع واقعاً مهم است و باید بدان توجه شود. چرا که رایانه‌ها باعث می‌شوند تماس‌های انسانی کمتر شود. به ذهنم می‌رسد که اداره مالیات و سایر نهادهای دولتی باید ادارات و شعبه‌های سهل‌الوصول و دوستانه‌تری داشته باشند تا مردم بتوانند از مجرای یک رابطه دوستانه به آنها مراجعه کنند و مشورت و راهنمایی بگیرند.
من فکر می‌کنم حس برتر را باید به خدمات، خدمات، خدمات، و خدمات اختصاصی معنا کرد. این بدان معناست که مسوولان باید با مردم همچون انسان برخورد کنند، نه اینکه آنها را در فهرست مشکلات خود جای دهند. به‌علاوه من فکر می‌کنم دولت‌‌ها در بسیاری حوزه‌ها مخل اوضاع هستند که باید کنار بـروند

*شاید به نظر بیاید یکی از کاربردهای کلیدی رایانه‌ها باید تسهیل تماس‌های انسانی شهروندان و مسوولان باشد. این مسیری است که اکنون سازمان تأمین اجتماعی آمریکا در آن گام برمی‌دارد. به‌عنوان مثال، اگر شما شبکه‌ای داشته باشید که به مردم اجازه دهد وارد ادارات شوند، کافی است روبروی رایانه بنشینید تا اطلاعات وی را مطالعه کنید. یکی از نقش‌های کلیدی شبکه‌های رایانه‌ای دسترسی فوری به اطلاعات به‌عنوان پشتوانه‌ای برای تماس‌های انسانی است.
- در اغلب هتل‌های درجه یک، وقتی شما
خدمتکار را صدا می‌کنید، تلفن زنگ می‌زند و کسی پشت خط می‌گوید: "جناب آقای فلانی، بفرمایید". آنها یک صفحه رایانه‌ای در اختیار دارند که از طریق آن می‌فهمند چه کسی خدمتکار را صدا زده است. این یعنی شخصی‌سازی خدمات با استفاده از نام شما.

*پس حس برتر در مورد مسوولان دقیقاً به شخصی‌سازی تعبیر می‌شود .
- بله، همین‌طور است.
*و تماس‌های آسان‌تر و راحت‌تر...
- دقیقاً.

*بنابراین مضمون نهفته در همه این‌ها، در واقع هماهنگ‌کردن فناوری با نیاز‌های انسانی است.
- بله. در دنیای نوین امروز، همه تغییرات اجتماعی نشأت گرفته از تغییرات فناورانه است. معیار ارزیابی موفقیت و بقا در هزاره نوین، توانایی ما در درک ارتباط و برهم‌کنش اصول بشری و نیاز عاطفی به حس برتر و واقعیت‌هایی است که پیشران آنها فناوری برتر است. فناوری به‌طور همزمان به ما انسان‌ها پیام می‌دهد که حضور ما اهمیت کمتر و در بعضی مواقع اهمیت بیشتری دارد. موفقیت ما در کسب‌وکار، دولت و ارتباطات بسته به این خواهد بود که بتوانیم نیاز انسانی به حس برتر را در دنیای فناوری‌های برتر به رسمیت بشناسیم. من فکر می‌کنم ما باید یاد بگیریم که میان پیشرفت‌های فوق‌العاده و مادی فناوری و نیاز‌های معنوی فطرت انسانی‌مان تعادل برقرار کنیم.

مرجع:
http://home.interlog.com/~blake/naisbitt.htm
[1] . John Naisbitt
[2] . Megatrends
[3] . High Tech/High Touch: The Co-Evolution of Technology and Culture
[4] . Yin & Yang
فلاسفه چین باستان، یین را اصل مادینه و یانگ را اصل نرینه جهان می‌دانسته‌اند.
[5] . CAT Scan
دستگاهی که تصویری از بافت‌های نرم بدن و مغز را نشان‌ می‌دهد
[6] . Homeopathy
[7] . Dolly
[8] . Gore
[9] . Teleworking
[10] . CyberCafee
[11] . Jesus CEO
[12] . Leading with Soul
[13] . The Healing Manager
[14] . Managing from the Heart
[15] . Emers on رالف والدو امرسون
[16] . Learning How to Learn
[17] . Disney World s Tomorrow Land
[18] . Buck Rogers
[19] . Global Paradox
[20] . Self-Organizing
[21] . Megatrends Asia


منبع: / سایت / آصف ۱۳۸۳/۰۴/۳۰
نویسنده : جان نایس بی

نظر شما