به اندازه دانشمان صحبت کنیم
نظریههای مختلف برای جامعه اطلاعات را بهطور خلاصه بیان فرمایید.
جامعهی امروز با تغییراتی بیسابقه مواجه است و بشریت در میان دگرگونیهایی زندگی میکند که کل زندگی او را دستخوش تغییرات اساسی نمودهاند. ضرباهنگ زندگی، تجربههای روزمره و برنامههای زمانی معمول انسانها چنان دگرگون شدهاند که در هیچ برههای از تاریخ، مانند آن مشاهده نمیشود. با نگاهی به یک دههی پیش، بهراحتی میتوان سرعت گسترش فناوری اطلاعات را در تمامی ارکان جامه مانند خانه، محل کار و آموزش مشاهده کرد. در مدتی کوتاه رقمیسازی، خواه از طریق رایانه، تلویزیون یا تلفن همراه، مسائل معمولی زندگی شدهاند. این تغییرات چنان با حیات بشر آمیختهاند که هیچ کس نمیتواند حتی برای یک لحظه انتظار انسداد در وضع موجود را داشته باشد.
دگرگونیهای اجتماعی ناشی از فناوری اطلاعات از تبدیل اطلاعات به رقمهای صفر و یک آغاز گردید. در حقیقت این دیدگاهی است که آقای برک در سال 2001 مطرح کرد. این دگرگونیها با تحولات وسیع در سیستمهای ارتباطی ادامه یافتند و به سرانجامی منتهی شدند که با نامهای گوناگون شناخته میشوند. کاستول این دوران را عصر اطلاعات میخواند. عنوانی که شاید پرکاربردترین نام دوران معاصر به شمار رود. این عصر در واقع محصول توسعه گسترده فناوری ارتباطات و اطلاعات است. توسعه پرشتاب رشد فناوری اطلاعات که از سالها پیش آغاز شدهاست و همچنان ادامه دارد منجر به کاربرد وسیع آن در ابعاد گوناگون جامعه گردیده است. از اینرو فناوری اطلاعات بهعنوان عامل پرقدرت تغییرات اقتصادی و اجتماعی شناخته میشود. این دیدگاه را آقایان وینفر و تیلور در سال 2001 مطرح کردند. چنین کاربردی از زاویههای مختلف بررسی گردیده و نامهای گوناگونی را برای جوامع این عصر به همراه آوردهاست. واتیمو جامهی شفاف را مطرح میکند. فضای سایبرنتیک توسط آقای وایت لیت در سال 1997 مطرح میشود. جامعهی دانشمدار توسط آقای سنرون در سال 1998 مطرح میشود. جامعهی سایبرنتیک و جامعهی برخط توسط آقای جان در سال 1990 مطرح میشود. جامعهی رقابتی توسط آقای لیون در سال 2001 و جامعهی شبکهای توسط آقای کاستول در سال 2001 مطرح میشود و جامعهی اطلاعاتی که توسط آقای استیونسن عنوان میشود, از جمله تعاریفی است که کاربردهای وسیع فناوری اطلاعات در جوامع این عصر را نشان میدهد. لستور هرچند بهعنوان یک منتقد مفهوم جامعهی اطلاعاتی مطرح است ، اما به روشنی به توصیف تاثیرات فناوری اطلاعات در جامعه پرداخته است. براساس دستهبندی وی این تاثیرات میتواند 5 گروه فناورانه، اقتصادی، شغلی، قضایی و فرهنگی تقسیم کرد و میتوان در هر یک از ابعاد اینها وارد بحث شد. اینکه در بعد فناورانه به چه موضوعاتی اشاره میشود، در بعد اقتصادی به چه موضوعاتی اشاره میشود و همینطور در بعد شغلی و فرهنگی چگونه نگاه میشود, میتوان نگاهی داشت به این شکل که سیر تحول این اسامی که بیان شد، به چه شکل بوده و الان هم بحثی که بهعنوان آخرین بحث مطرح است، بهعنوان بحث جامعه اطلاعاتی است.
ضرورت برگزاری اجلاس جهانی چه بود؟
شاید یکی از عوامل مهمی که به آن میتوان نگاه کرد این است که اگر ما مبتنی بر اطلاعات و یا یک حدی بالاتر از اطلاعات اگر پردازش هم شده باشد، در دانش مسایل مختلف بخواهیم صحبت کنیم، نیازمند مشارکت عمومی در همهی دنیاست. اگر شما بهدنبال این مساله باشید که در جامعهی اطلاعاتی که بخش زیادی ازارتباطاتی که در دنیا ایجاد میشود، بهشکل دیجیتالی است ، طبیعتاً نمیشود که من بگویم که کشوری مثل ایران، دارای نظام دیجیتالی نباشد, اما یک کشور اروپایی دارای نظام دیجیتالی باشد. اگر آنها بخواهند در دنیا مشارکت و تعامل داشته باشند، چارهای جز این نیست که این مساله بهصورت استاندارد در بخشهای مختلف دنیا بیاید و ظهور پیدا کند. در بخشهایی توسعهنیافتگی به گونهای است که بهراحتی میتوانند هم به این موضوع فکر کنند هم فکرشان را در قالب مطالعاتی انجام بدهند و حاصل آن مطالعات را بهصورت طرحهای اجرایی استخراج کنند، آن را اجرا کنند و بعد از اجرا, ارزیابی کنند و بعد از ارزیابی، نسبت به اصلاحش قدمهای مثبتی بردارند. اگر بخواهند این حرکت را داشته باشند، هیچ چارهای جز این نیست که کشورهای مختلف دنیا با هم هماهنگ باشند. هماهنگی معنایش این است که ما هم از جهت ورودیهایی که به این سیستم داریم، دارای استانداردهای خاص باشیم. هم در زمینهی خروجی که ما میخواهیم در ابعاد متفاوتی از این سیستم داشته باشیم، دارای استانداردی باشیم ، و هم اینکه میشود به روش نظارت مستقیم به این موضوع نگاه کرد. هم میشود به شکل اشتراک رویاروی به قضیه نگاه کرد. اشتراک رویاروی یعنی همین گذاشتن اجلاسها و از نزدیک بهقول غربیها Face To Face و بهقول ما ایرانیها چهرهبهچهره با همدیگر صحبت کردن. اینها روشهای هماهنگ شدن و یکنواخت نمودن موضوعی است که در دنیا تحت عنوان جامعهی اطلاعاتی موردبحث قرار گرفته. فکر کنم که نمیشود ما وارد این عصر شویم و یا بهعبارت دیگر در این عصر باشیم که این ویژگیها را داشته باشد، اما نتوانیم تعاملات اینگونه با همدیگر داشته باشیم. بنابراین ضرورت زمانی و محیطی امروز ایجاب نمود که چنین حرکتی انجام شود.
اجلاس تا چه اندازه در ایجاد همبستگی بین کشورها موفق بود؟
از سالها قبل روی این مساله بحث شده . اجلاسهای متفاوتی چه ITU و چه یونسکو, چه WTO و بخشهای مختلف دیگر, از دیدگاههای متفاوتی به این مطلب نگاه کردند. اجلاسهای متفاوتی در کشورهای مختلف گذاشته شد. روی مباحث مختلف و دیدگاههای متفاوتی که از بخشهای دنیا میآمد, بحث شد. هر کدام از اینها در مقاطع بالاتر جمعبندی شده و حاصل آن جمعبندی در اجلاس ژنو مطرح شد. ضمن این که در یک چنین تعامل جهانی، رسیدن به این نقطه که همهی موارد یک موضوع را قبول داشته باشند، شاید خیلی راحت نباشد. بدیهی است سهم آن کسانی بیشتر خواهد شد که از دانش بیشتری برخوردارند. یعنی جوامعی که من ذکر کردم, اسم اینها را چیزهای مختلفی گذاشتند. برحسب وضعیت تغییری که در طی این مدت برایشان اتفاق افتاده, این مطلب را انتخاب کردند. مثلا ابتدا آن را تحت عنوان جامعهی شفاف مطرح کردند و گفتند که ما باید جامعهی شفاف داشته باشیم. جامعهی شفاف یعنی اینکه شما اطلاعاتتان بهگونهای باشد که مردم بهراحتی به آن دسترسی داشته باشند و بتوانند از آن اطلاعات استفاده کنند و آن اطلاعات که از آن استفاده میکنند, اثربخش هم باشد. ابتدا تحت عنوان شفافیت مطرح میشود، بعد میبینیم که تحت عنوان جامعه برخط مطرح میشود. بعد جامعهی دانشمدار، که بر مدار دانش بگردد. این است که ما اگر میخواهیم حرکتی داشته باشیم باید قبل از آن مطالعه کرده باشیم. اگر مطالعه کردیم ، به اهل فن نشان بدهیم و بعد آن را بهعنوان برنامه یک کشو اعلام بکنیم. طبیعتاً این برنامه یک برنامهی 5 سالهی مدون مبتنی بر دانش است .
چقدر مطالعه برای تدوین برنامه چهارم صورت گرفته است؟
اکنون بودجه برنامه چهارم کشور با محاسبهی بخش خصوصی، چیزی نزدیک 700 هزار میلیارد تومان است - البته این رقم دقیق نیست. شما میتوانید مراجعه کنید و رقم دقیقش را از بودجهای که دولت تقدیم کرده به مجلس به دست بیاورید - اگر ما برای یک رقم 700 هزار میلیارد تومانی چقدر باید مطالعه کرده باشیم ؟ اگر بخواهیم یک درصد مطالعه کرده باشیم، معنایش این است که ما برای برنامه 7000 میلیارد تومان هزینه کردهایم که خروجی این برنامه برای نسل آینده باشد ، برای نسل جوان ما. اگر بگوییم 1/0 درصد هزینه کردهایم ، 9/99 درصد ما برای آن کارها و 1/0 درصد هم برای مطالعه در نظر بگیریم، میشود 700 میلیارد تومان. اگر بگوییم 01/0 درصد ما مطالعه کردهایم ، 01/0 درصد میشود 70 میلیارد تومان.حالا اگر شما بهعنوان یک جوان سراغ مسوولین کشور بروید و بگویید که : اگر ما برای این برنامه 70 میلیارد تومان یعنی 01/0 درصد مطالعه کردهایم, باید چیزی نزدیک - اگر فرض کنید ما 7000 طرح عمرانی و طرحهای متفاوت در کشور داشته باشیم، چون کلی از این بخشها، بخشهای عمرانی است و یک بخش هم جاری هست - اگر ما 7000 طرح را در کشور بخواهیم نگاه کنیم و برای طرحها 10 میلیون تومان مطالعه کرده باشیم، باید 7000 گزارش 10 میلیون تومانی داشته باشیم که بشود 70 میلیارد تومان. الان شما میتوانید بپرسید که آیا پشت برنامهی چهارم کشور ما آیا 7000 جلد سند وجود دارد یا نه؟ اگر سند وجود ندارد، خوب این ضعف ماست که باید به آن نگاه کنیم و اگر وجود دارد در جامعهی دانشمدار که ما بهعنوان برنامهی مبتنی بر دانش به مردممان ارایه کردهایم، ما 7000 جلد هم مستند داریم. متخصصین و محققین ما عموم جامعهی ما میتوانند به این طرحها مراجعه کنند و بگویند این طرحها انجام شده یا توسط خودمان انجام شده و یا با مشارکت خارجیها یا توسط کارشناسان خود سازمان مدیریت انجام شده یا اشتراک بین کارشناس سازمان مدیریت و بخشهای اجرایی کشور یا با دانشگاهها و مراکز تحقیقاتی و یا بهعنوان مثال، این مباحث بسته شده و بهعنوان یک قرارداد, خروجیاش در اختیار مردم قرار گرفته باشد. اگر ما یک چنین مطلبی نداریم، حالا ما به آن جامعه دانشمدار هم نرسیدهایم و نمیتوانیم بحث این را داشته باشیم که ما دانش را در اختیار دیگران قرار میدهیم.
تفاوت جامعه دانشمحور با جامعه سنتی چیست؟
وضعیتی که ما این شکل را برایش متصور هستیم، بیشتر به یک جامعهی سنتی شبیه است تا یک جامعهی مبتنی بر دانش. لذا نگاه کشورها در حد دانششان بهموضوع است، اگر چنانچه یک نگاه دانشی باشد, میآید و برنامهها را مبتنی بر دانش نگاه میکند و چنانچه نباشد طبیعتاً در یک سطح پایینتر. اگر ما یک پله بالاتر بیاییم - من نمیخواهم بگویم مراقبت بیشتر و بالاتر از جامعهی دانش است- شاید اینها کنار همدیگر باشند ولی ما دیگر جامعهی مراقبتی هم نمیتوانیم داشته باشیم، ولی آنها دایماً همین تعاملات را با ما دارند، پیامهایی که ما برای همدیگر میفرستیم در شبکهی اطلاعاتی که ایجاد شده ارسال اطلاعات میکنیم. آنها بهخاطر توان دانشیشان میتوانند سریع تمام مباحث ما را دستهبندی کنند و ببینید که صحبتها در چه جهتی است. این صحبتها چیست و مراقبت کنند بر برخورد. چه در حوزههای سیاسی چه در حوزههای اجتماعی، چه در حوزههای اقتصادی و چه در حوزههای تکنولوژیکی. این مطلب برمیگردد به توان هرکدام از این کشورها که تا چه حد به موضوع توجه داشته باشند.
توان کشورها تا یک حدی برمیگردد به توان اقتصادیشان. مثلاً تفاوتهای اقتصادی که بهشدت بین کشورهای در حال توسعه و کشورهای توسعهیافته وجود دارد . قاعدتاً سهم اینها از جامعهی اطلاعات نمیتواند سهم یکسانی باشد. بعضیها معتقدند که این در نهایت منجر میشود به تعمیق این شکاف موجود, در کنار فرصتهایی که برای کشورهای در حال توسعه ایجاد میکند و در نهایت ما بیشتر تحت انقیاد و سلطه قرار میگیریم.
احتمال تحقق جامعهی اطلاعات در ایران چقدر است؟
این بحث پیچیدهای است و خیلی راحت نیست. این مطلب درست است که بههرحال چنانچه توسعهی اقتصادی را در بسیاری از کشورها نداشته باشیم, توانایی رقابت در جامعهی اطلاعاتی با کشورهای توسعهیافته وجود ندارد. منتهی مطلب این است که آیا این پتانسیل در آن کشورها وجود ندارد که این مساله را برای خودشان حل کنند و مشکل را به سمتی ببرند که آنها هم در مسایل اقتصادی در حدی باشند که بتوانند بسیاری از مسایل اولیهی خودشان را بهصورتی سازمان بدهند که توسعه اجتماعی و اقتصادی را بهدنبال داشته باشد؟ من فکر میکنم این مطلب، مطلب بسیار مهمی است که آنها آمدند امروز مطرح کردند. همین مثالی که الان در مورد بخش اقتصادی خودمان در برنامه پنجسالهی چهارم برای شما زدم, شاید بشود بهعنوان یک نمونه به آن نگاه کرد. یک کشوری که در بخش بودجهی دولت نزدیک 400 هزار میلیارد تومان در بخش دولت و خصوصی با هم نزدیک 700 هزار میلیارد تومان. بههرحال دارد این بحث را میکند که در یک برنامه پنجساله به این موضوع دارد نگاه میکند. 700 هزار میلیارد یعنی چیزی نزدیک 900-800 میلیارد دلار . یعنی یک کشوری توانایی دارد که در 5 سال برای کشورش برنامهی 900-800 میلیارد دلاری تهیه کند، بنابراین باید یک حدی از عقلانیت بر برنامه حاکم باشد. یکی از ویژگیهای عقلانیت این است که حداقل ما یک درصدی از این پول را صرف مطالعه میکردیم. حالا آیا در مجلس ما به این موضوع توجه شده که درصدی از این پول صرف مطالعه شده باشد؟ بهنظر من باید این را نگاه کنیم. اگر به این مطلب نگاه شد که من قدمهایی را که میخواهم بردارم، مبتنی بر مطالعه است و مبتنی بر جلسه نیست - چون بسیاری از تصمیمات کشورهای توسعهنیافته در جلساتی که دور هم مینشینید به این مباحث میرسند و در کشورشان پیاده میکنند- .در حالی که جامعهی دانشمدار میگوید که من جلسه را یکی از ابزارهای نگاه به موضوع در سطح توسعه میبینم. یعنی طوفان مغزی آدمها واگرجلسه داشته باشیم این توفان مغزی یکی از روشها است. ولی اگر ما تنها به توفان مغزی توجه کنیم آن نمیتواند توسعهیافتگی را برای کشورها داشته باشد. پس یک مطلب این است که آیا بحث دانشمداری ما را به توسعه اقتصادی میرساند؟ بله، بهنظر من کشوری که اینقدر درآمد در کشورش وجود دارد و اینقدر بودجه در کشورش وجود دارد، فضا هست که توسعه اقتصادی داشته باشد. منتهی اگر مبتنی بر عقلانیت باشد و ما بتوانیم مبتنی بر عقلانیت برای پولی که در دستمان است تصمیم بگیریم. بودجه بهخودی خود نمیتواند اعتباری را برای یک کشور بهوجود بیاورد، مگر اینکه در یک قالب مشخص باشد. اگر شما برنامه نداشته باشید، مثل این میماند که یک پدر پولداری, بچههایی داشته باشد که آن پول را در راهی خرج نکنند که موجب افزایش پول پدر بشود. طبیعتاً آن پدر هم بعد از مدتی آن پول را از دست خواهد داد و ورشکسته خواهد شد. گرچه پدر پولدار است, ولی چون بچهها در جهت درستی از این پول استفاده نکردند، این پول در جهت توسعهیافتگی آن خانواده استفاده نشده، حالا اگر شما بیایید در سطح جامعه و به بزرگی کشور به آن نگاه کنید، اگر پول داشته باشیم, ولی برنامه نداشته باشیم، لزوما به توسعه اقتصادی نخواهیم رسید. پس اگر توسعه اقتصادی را با یکی از شاخصهای منابع درآمدیمان ذکر کنیم، اینکه ما یک درآمدهایی را داریم، اگر این درآمدهایمان در کنارش برنامه نباشد، من میگویم که برنامه هم بحث دانش است. این مطلب قاعدتا میسر نخواهد شد که ما بتوانیم بدون داشتن آن اطلاعات، بدون داشتن برنامه, به وضع بهتری برسیم ضمن اینکه اطلاعات سطح خام است؛ باید پردازش بشود، تبدیل به یک وضعیت بهتری شود, حالا این هم دیدگاه متفاوتی است که آیا اطلاعات همان دانش است یا اینکه نه دانش یک سطح بالاتری از اطلاعات است. نمیخواهیم وارد بحثهای نظری موضوعی بشویم، ولی از جهت مفهومی اگر خروجی برنامه بخواهد مبتنی بر دانش باشد، باید یک حداقلی از اطلاعات در دسترس باشد. حالا چه اطلاعاتی ؟ همان اطلاعات سازمانیافته. این اطلاعات سازمانیافته به چه صورت میتواند باشد؟ میتواند بهصورت گزارش باشد ، میتواند بهشکل تصویر باشد. اینها وقتی که قوام پیدا میکند، مبتنی بر مقایسههای جهانی است. مبتنی بر یک سری مطالعات نظری است. یعنی پایههای آن مطلب را اگر داشته باشیم, طبیعتاً میتواند قوام پیدا کند. مثلاً ما در برنامهی چهارم بحث کردیم که میخواهیم توسعه مبتنی بر دانش داشته باشیم. الان من نمیدانم واقعا آن نظریهپردازی مبتنی بر دانشی که دارد مطرح میشود در برنامه توسعه کجاست؟ یعنی آن گزارشهای نظریهپردازی که انجام شده برای موضوع ، چه کسی نظریهپردازی کرده که توسعه مبتنی بر دانش میخواهیم داشته باشیم. خوب اینها سوالاتی است که در کنار آن دیدگاههایی که مطرح است باید اضافه کرد و به آن نگاه کرد و بهعنوان اشکال برنامه، به برنامه نگاه مجددی کرد. چون الان دیدگاههای کلان در آن سطح مطرحشده, فکر کنم هنوز هم فرصت است که سیاستمداران ما، رهبران کشور ما بتوانند در سند اجرایی که برای این برنامه میخواهند بیرون بیاورند, مبتنی بر مطالعه باشد. اگر ما 70 میلیارد تومان بگذاریم ، با میانگین هر پروژه 10 میلیون تومان. ما 7000 جلد سند خواهیم داشت. اگر 700 میلیارد تومان باشد، برابر با 1/0 کل بودجهمان 70 هزار جلد پشتوانهی مطالعاتی برای برنامه خواهیم داشت. خوب یک جایی باید این تصمیم گرفته شود. مجلس باید این را در نظر بگیرد که یک بودجهای گذاشته شود برای مطالعه و برای دسترسی به یک سطحی از دانش برای اجرای آن دیدگاههای کلانی که مطرح شده بود. پس اگر با این دید به موضوع نگاه کنید، این توسعه اقتصادی که مطرح میکنید، بدون یک مینیممی از توسعهی دانش میسر نیست. ببینید در مورد نفت. الان از نظر تاریخی در ذهنم نیست که چه موقع پالایشگاه آبادان تاسیس شده، ولی اگر به پالایشگاه آبادان نگاه کنید، میبینید که نزدیک 50 سال ما پالایشگاه داریم. خوب از 50 سال تا این طرف خیلی از مسایلش باید زیر و رو شده باشد. مستنداتش و مطالبی را که ما به آن نیاز داریم، به کلی قوام پیدا کرده باشد که بتواند ما را بهعنوان یک کشور بسیار خوب صنعتی در حوزه صنعت نفت در دنیا مطرح کند و یکی از سردمداران ایجاد این صنایع باشیم. حالا چرا در این حد مطرح نمیشود؟ من نمیگویم عزیزان ما که در بخش صنعت هستند، امروز حرفی برای گفتن ندارند، ولی من فکر کنم خیلی خیلی بهتر از این میتوانست باشد و حضور ما در دنیای جدید میتوانست خیلی بهتر از اینها شکل بگیرد. شاید همان نگاه که من عرض کردم ، که چون ما به حوزهی دانشی موضوع توجه نکردیم، موجب شده که ما الان نتوانیم یا به تعبیری ابنالوقت عمل کردیم. حالا اگر این مطلب را داشته باشید، طبیعتاً این مسایل برمیگردد به اینکه شما چگونه به موضوع توسعهی اقتصادی نگاه کنید. لذا یک تعامل دوسویه بین توسعهی اقتصادی و جامعهی دانشمدار هست. اگر این نباشد، آن یکی حاصل نمیشود و این به ارادهی ملتها و به ارادهی سیاستمداران کشورها بستگی دارد. اگر سیاستمداران کشورها این اراده را داشته باشند که مبتنی بر مطالعه با مردمشان حرف بزنند و هر موقع هم که مردمشان از آنها خواستند که این 50 جلد گزارش من است راجع به این مساله مطالعه کردم ، بالعکس آن طرف هم سیاستمداران ما اگر چنانچه کسانی متخصص رفتند پیششان و صحبتهایی را کردند، میتوانند بفهمند ، خوب اشکال ندارد این صحبتها پسندیده است. اما اگر میخواهید ما قضاوت خوبی داشته باشیم، لازم است که مستندات اینها را ما داشته باشیم . در چه مدلی به موضوع نگاه کردید؟ این مدل آیا مدل قابل اجراست؟ چه کسی روایی این مدل را ثابت کرده ؟اصلاً این مدل در اجتماع ایران کاربرد دارد ؟ و مسایلی از این قبیل . شما برای دیدگاهتان که میخواهید برای مردم در مسایل کلان تصمیم بگیرید، باید مستندات کافی داشته باشید. اگر مطالعه کافی ندارید، من دیدگاه شما را قبول ندارم. شاید زیردستیها هم همین فرهنگ بر آنها حاکم شود و در حقیقت رهبران یک کشور هم رهبران سیاسی اجتماعی اقتصادی هستند، هم رهبران فرهنگی هستند. یعنی تغییر فرهنگ . اگر مسوولین ما مبتنی بر دانش به موضوع نگاه کنند، مردم هم دانش برایشان عزیز میشود. اگر چنانچه مبتنی بر دانش نگاه نکنند، موضوع عزتی پیدا نمیکند . این بستگی دارد که برخورد ما با موضوع چه در سطح کارشناسان و چه در دیدگاههای مسوولین کشور به چه شکل باشد.
برندگان و بازندگان جامعه اطلاعات چه کسانی هستند؟
شاید در بحثهایی که سال قبل داشتیم، به یک شکلی مساله را مطرح کردیم خلق و خوی بشر نوعاً بهدنبال بهدست آوردن قدرت در این دنیا است که خلق و خوی را در انواع بشر امروز مشاهده میکنید. مثلا در مسایل ارزشی ما این بحث را مطرح میکنیم که ما منتظر رسیدن به یک جامعهای هستیم که مردم ما به همدیگر کمک کنند یا به شکل خودمانی ، مردم ما میتوانند دست در جیب همدیگر کنند و پول بردارند و هزینه کنند. شما امروز در دنیا اگر بخواهید از بانکهای جهانی استفاده کنید، سیستم بانکهای جهانی میگوید من پول را به شما قرض میدهم با بهرهی 3 درصد، 4 درصد، 2 درصد یا 5 درصد یعنی الان بهرهها در کشورهای توسعهیافته چیزی نزدیک به 5 درصد است. اگر شما بخواهید که از یک جامعهی توسعهیافته اتومبیل بخرید، تقریبا شما بدون اینکه سودی به بانک پرداخت کنید، آن اتومبیل در اختیار شما قرار میگیرد. اینها مطالبی است که در جامعهی آنها امروز وجود دارد. وقتی شما وارد آنجا میشوید، همین امکانات برای شما هم هست، اما وقتی به کشورهای توسعهنیافته میروید ، میبینید که بهرهی 30 درصد باید پرداخت کنید تا بتوانید از بانک پول بگیرید. آیا میتوانیم بگوییم آن روش، روش غلطی است و روشی که ما در جامعه داریم، روش درستی است؟ وقتی نگاه جدیدی را به مسایل داشته باشیم و همه را با دید بدبینانه نگاه نکنیم, مثلا شما امروز روی یک موضوع علمی دارید کار میکنید. مثلا برای شرکت خودتان طراحی میکنید, وقتی که میخواهید سیستم را طراحی کنید، وصل میشوید به سایتهای متفاوت و اطلاعات متفاوت در مورد مدیریت شرکت خصوصی مثلا در حوزه فناوری اطلاعات از طریق سایتهای مختلف میگیرید. تعامل با متخصصین این مساله را در دسترس قرار میدهد. این بهعنوان یک ارزش است. یکی از ارزشهای اسلامی این است که ارزش دانش به نشر آن است. آن هم آمده در این سیستم نشر این مساله را ایجاد کرده. این هم میتواند بهعنوان یک ارزش باشد. در حوزهفناوری به یک سطحی داریم دسترسی پیدا میکنیم که لازم نیست برای تعمیر بسیاری از تجهیزات منزلتان شما بخواهید بهجایی مراجعه کنید. میتوانند به سیستم یخچال شما از طریق شبکه وصل شوند. آنجا کنترل کنند که کامپیوتر میگوید این جای یخچال خراب است. میگوید اگر این کار را بکنی، درست میشود و اگر ببینید که یک حد بیشتری از اینها است میگوید که من باید کارشناس بفرستم. خوب این برای من رفاه میآورد. من میخواهم مسافرت کنم با هواپیما از یک نقطهی دنیا به نقطهی دیگر دنیا. این یک رفاهی برای مردم دنیا ایجاد میکند. یعنی ما باید یک نگاه جامعی به این موضوع داشته باشیم که آیا اگر ما در چنین فضایی بخواهیم به مساله نگاه کنیم, موجب توسعهی جوامعی که نتوانستند خودشان را از این مسیر بگذرانند هست یا نه؟ بهعبارت دیگر این است که هر کسی که در دنیای امروز میخواهد صحبت کند, به اندازهی دانشش صحبت میکند؟ دانشش دیگر قدرت اوست. حالا اگر شما میبینید آن طرف با دانشش قدرتی پیدا میکند که هم میتواند کشتار مردم را داشته باشد هم رفاه اجتماعی را برای مردم ایجاد کند یعنی یک حرکت دوسویه است. هم میتواند هواپیمای جنگی بسازد و روی سر مردم بمب بریزد، هم میتواند هواپیمای مسافربری بسازد و مردم را با سرعت از یک نقطه به نقطهی دیگر منتقل کند. یک کاربرد دوجانبه دارد. نمیتوانیم بگوییم که پشت همهی این موضوع یک نگاه بدبینانه داشته باشیم که او بهدنبال قدرت نباشد. شما اگر چنانچه قدرت نداشته باشید، نمیتوانید دیدگاه خودتان را به کسی تحمیل کنید. حالا این قدرت یک موقع است که حاصل مشارکت عمومی مردم دنیا است که یک شکلی پیدا میکند. یک موقع است که این قدرت حاصل کشورهای خاصی است. طبیعی است که آن کشورهای خاص وقتی آن قدرت دانش را پیدا کنند در برخورد با کشورهای ضعیف یک سری مباحث را تحمیل میکنند، منتهی باید ببینیم بین سودی که میرسانند به آن جوامع و بین ضرری که میتوانند برسانند, چقدر این مطلب میتواند در تعاملی که با هم دارند برای دوطرف سود داشته باشد. این یک مطلب دوسویه است. نمیشود در حوزهی ارتباط من یکجانبه به مساله ارتباط بخواهم نگاه کنم. من اگر بخواهم به مسالهی ارتباط یکجانبه نگاه کنم، با مشکل مواجه میشوم، قطعاً باید بین وابستگی و استقلال یک توازن وجود داشته باشد، حتی در پایینترین سطح ایجاد ارتباط بین زن و شوهر است. یک مرد وقتی که مجرد است، یک مقداری میتواند آزادتر عمل کند. میتواند ساعت 10 شب هم به منزل برود، ساعت 11 شب به منزل برود. با دوستانش هم برود سینما. یک استقلال عمل بیشتری دارد، اما اگر چنانچه ازدواج کرد، وابستگی ایجاد نمیشود. نمیتوانیم بگوییم که بین استقلال و وابستگی توازنی وجود ندارد. حالا که او وابسته شده به این همسر، باید سر شب به منزل برود، اگر سینما میخواهد برود، با خانوادهاش برود، چون وقتش محدود است. اگر میخواهد وقت برای تفریحی بگذارد، با خانوادهاش این وقت را بگذراند؛ این وابستگی ایجاد میکند. ما باید در تعامل ارتباطی که میخواهیم به موضوع نگاه کنیم, یک سطحی از تعریف استقلال و وابستگی را داشته باشیم.
آینده ایران را در راستای اعلامیه اصول چگونه میبینید؟
دو نوع رویکرد میتوان نسبت به این موضوع داشت. یک رویکرد همین است که تا الان نسبت به این موضوع داشتیم که ما در جلسات متفاوتی بنشینیم و فکر کنیم که این پیچیدگی عجیب و غریبی که بر این جامعه حکمفرماست, میشود در این جلسات به یک نقطه مطلوب رساند. اگر با این دیدگاه پیش برویم، من فکر میکنم هر روز عقبتر و عقبتر خواهیم رفت، منتهی اگر این دیدگاه را بیاییم و حاکم کنیم که بگوییم برای هر موضوعی که میخواهیم به آن بپردازیم، مطالعات خوبی چه در جنبههای نظری و چه در جنبههای عملی انجام داده باشیم، حاصل آن مطالعات را ما بیاییم بهکار ببندیم. غربیها که با این روش توانستند موفق شوند. شما هر جا که با اینها وارد مذاکره میشوید، میبینید که مستندات مطالعاتشان را چه امروز به شکل PDF و چه به شکل شبکههای دیجیتالی و چه به شکل کتاب جلوی شما میگذارند. اما بر روابط ما یک چنین فضایی حاکم نیست. فکر میکنم ما با آن دیدگاه کلان که در سیاستگزاران و تصمیمگیران کشور است. اگر آن دیدگاه تغییر کند و مبتنی بر دانش و مطالعه حرف بزنند و صحبت کنند، قطعاً انقلاب عجیب و غریبی در کشور ما اتفاق میافتد. دلیلش هم این است که ما شاید اوایل انقلاب از جهت نیروی انسانی که بخواهد به این موضوع نگاه کند، مشکل داشتیم اما امروزه, چیزی بالغ بر 45 هزار یا 50 هزار فقط دانشجوی فوق لیسانس و دکتری در رشتههای متفاوت در کشورمان داریم. اگر 45 هزار را میانگین فارغالتحصیلی اینها را بخواهیم در نظر بگیریم که حدودا چیزی نزدیک بین 2 تا 3 سال است بین 15 هزار تا 20 هزار فقط در سال پایاننامه داریم که در بخشهای مختلف به آن نگاه میشود. اگر این 20 هزار پایاننامه به یکصورتی جهت پیدا کند که حداقل من نمیگویم همهی اینها، ولی 10 درصدش توسط دولت به یک شکلی حمایت بشود که بتوانند فواید خوبی داشته باشند, میشود 4 هزار. یعنی ما در سال حداقل 4 هزار مطالعهی خوب با همین پتانسیل فعلیمان داریم و حالا محققین ما، استادان ما در کشور وجود دارند و آنها هم میتوانند مزید بر این موضوعی که اشاره کردم باشند و کشورها به اینها متوجه کنند و به قشر جوانی که در کشورمان داریم، اینها یک فرصتهایی است که در آینده از بین خواهد رفت. ما یک موج جمعیتی جوانی را در کشورمان داریم. از این موج جمعیتی جوان و نیروی جوان و این پتانسیل و شادابی که اینها دارند، اگر استفاده نکنیم، حسرت خواهیم برد. اگر این رویکرد باشد، کشور متحول خواهد شد. ولی اگر این رویکرد وجود نداشته باشد، هر روز بدتر خواهیم شد و این در شرایطی است که بدون دانش ما قدرتی در دنیای جدید نخواهیم داشت.
چه دستگاههایی مسؤول ایجاد آمادگی برای اجلاس 2005 تونس هستند؟
اگر نگاهی به سندی که منتشر شده داشته باشید، این سند نیازمند این است که بخشهای مختلف کشور به این موضوع توجه کنند و من فکر میکنم که ما گزارشی به آقای مهندس جهانگرد داده بودیم و پیشنهادی کرده بودیم که طی آن 5 سیستم گوناگون پیشنهاد کرده بودیم. در بالاترین سطح سیستم که ما آن را بهعنوان سیستم 5 در نظر گرفته بودیم، گفته بودیم که این سیستم نقش فرماندهی اصلی را بازی میکند. به این معنی که جهتگیری کلی سیاستگزاری و استراتژی به عهدهی این زیرسیستم است. در سیستم 4، مطلبی که ما مطرح کردیم این است که گفتیم این زیرسیستم وظیفهی توسعه را بر عهده دارد. سیستم 4 از طریق تعامل مداوم با محیط خارجی نیازمندیهای اصلی را برای سیستم رشد و توسعه مشخص میکند. از اینرو تمرکز آن بر آینده است و ماهیت فعالیت سیستم از جنس برنامهریزی است. سیستم 3 نمایشگر بخش مدیریت تاکتیکی و نقش آن مدیریت عملیات سیستم یک است. در سیستم 2 که ما پیشنهاد دادیم، گفتیم سیستم 2 نقش سرپرستی و نظارت مستقیم بر عملکرد سیستمهای عملیاتی یعنی سیستم 1 را بر عهده دارد. فعالیتهای این سیستم را با یکدیگر هماهنگ میکند. حالا این 5 سیستمی که من عرض کردم، اگر بخواهیم که کارکرد اصلی این 5 سیستم را بدانیم چیست, سیستم 5 کارکرد اصلیاش سیاستگزاری و تعیین استراتژی کلی است. سازمانهای نمونهای که میتوانند به این موضوع نگاه کنند، میتواند مجمع تشخیص مصلحت نظام باشد، مجلس شورای اسلامی باشد, شورای عالی انقلاب فرهنگی باشد, شورای عالی اطلاعرسانی باشد. یک بخشهایی از این بیانیه برمیگردد به اینکه توسط این سیستم به آن نگاه شود. سیستم 4 کارکرد اصلیاش برنامهریزی و توسعه کلان برای سیستم, از طریق تعامل با محیط خارجی است. سازمانهایی که میشود برای اینها مثال زد، بخش سازمان مدیریت و برنامهریزی است که وظیفهی تدوین برنامهی جامع توسعه را بر عهده دارد، هیات وزیران است, بانک مرکزی است. جاهایی شبیه اینها در این تعامل شرکت دارند و سازمانهایی هستند که در چارچوب سیاستگزاریها و اهداف کلان تصویب شده در سیستم 5, بر مبنای سنجش محیط اجتماعی، اقتصادی و سیاسی, برنامه توسعهی استراتژیک کلی کشور را تنظیم میکنند. سیستم 3 کارکرد اصلیاش مدیریت تاکتیکی عملیات سیستم 1 است. اینها هم سازمانهایی هستند که برنامهریزی هدایت و نظارت بر فعالیتها و کارکردهای مختلف دولت را بر عهده دارند، چون ممکن است در سیستم 3 بخشی از سازمان مدیریت و برنامهریزی که تنظیم برنامه و بودجهی سالانهی سازمانهای مختلف را بر عهده دارد، ستادهای وزارتخانههای مختلف را دارد، شوراهای هماهنگکنندهی وزارتخانهها, مثل شورای انرژی، شورای پول و اعتبار, شورای عالی اداری و شوراهایی از این دست را بر عهده دارد. سیستم 2 کارکرد اصلیاش سرپرستی و نظارت مستقیم بر عملیات سیستم 1 است. سازمانهایی که بر عملیات ارایه خدمات و محصول نهایی برای مصرفکنندگان, نظارت میکنند. اینها هم میشود بخشی از وزارتخانهها که بر بخش عمومی و دولتی نظارت میکنند. مثل سازمان توانیر، سازمان برق، برقهای منطقهای، سازمان حمایت از مصرفکنندگان، اینها البته سازمانهای نمونه است که من راجع به آنها صحبت میکنم و سیستم 1 انجام فعالیتهای ارایه محصولات و خدمات کارکرد اصلیاش است. سازمانهایی که با هدف ارایه محصولات و خدمات به مصرفکنندگان تشکیل شدهاند و بهصورت تکقطبی یا در کنار بخش خصوصی خدمات مورد نیاز مردم را تامین میکنند. اینها شرکتهای تولیدی هستند مثل شرکت تولیدکنندهی برق که انتقال و توزیع برق را بر عهده دارد. مثلا شرکت مخابرات ایران کار مخابراتی کشور را بر عهده دارد. شرکت پخش فرآوردههای نفتی ایران که اینها در حقیقت در بخش عملیاتی در لبهی خدماترسانی به مردم هستند. بنابراین وقتی شما به این بیانیهی اصول نگاه میکنید, بیانیهی اصول متوجه بسیاری از بخشهای کشور است. ما کاری را که پیشنهاد کردیم به کشور این بود که آمدیم مجموعه آن بیانیه اصول را استخراج کردیم و در آن مساله را در 8 بخش مجدداً تقسیمبندی کردیم و در این 8 بخشی که تقسیمبندی کردیم، بخشهایی که WSIS مطرح کرده بود، مثلا تعیین راهبردهای الکترونیکی ملی, ما گفتیم ماهیت این موضوع چیست؟ گفتیم ماهیتش سیاستگزاری است. مسوولیت هر یک از زیرسیستمها خواسته شده. در رابطه با این موضوع گفتیم سیستم 5 بحث توسعهی استراتژیهای الکترونیکی ملی را دنبال میکند. در رابطه با طراحی پروژه هم گفتیم تهیهی برنامه استراتژیک ICT دولت، ارایهی بخش عمومی، ارایهی خدمات به مردم، جلب مشارکت بخش خصوصی، بازبینی قوانین موجود و ارایهی لوایح لازم برای پیادهسازی برنامه استراتژیک را ما در نظر گرفتیم. ملاحظاتی هم که در طرح عمل بیان کرده، این است که ما گفتیم تا سال 2005 با توجه به مقتضیات ملی خاص جوامع مختلف، باید توجه ویژه و مداوم به طرح عمل داشت و باید از دیدگاه سیاستگزاری به آن نگاه شود. به این شکل ما یک پیشنهادی را به مسوولینی که در این بخش میتوانند تصمیم بگیرند دادیم. حالا اینکه چقدر به این موضوع توجه شود، دیگر باید منتظر تصمیمگیری آن عزیزانی باشیم که در آن بخش هستند. این پیشنهاد گروه ما است. ما یک گروه 5 نفره هستیم که با هم در این اجلاس شرکت کردیم. بنده و آقای مهندس مجید امیدوار، آقای مهندس محمد ابویی اردکانی، آقای سیروس علیدوستی و آقای نادر نقشینه. بعد هم ما گفتیم چنانچه این مباحث انجام شود و ما به این مباحث بپردازیم، چشمانداز آیندهی جامهی اطلاعاتی یا دورنمای جامعهی اطلاعاتی در ایران چگونه خواهد بود.
جامعه دانش محور با اهداف جمهوری اسلامی ایران هماهنگی دارد؟
این را هم ذکر کنم که در این گروه به این مطلب هم پرداختیم که در دورنمای جامعه اطلاعاتی در ایران - در صورتی که این مباحث انجام شود- جمهوری اسلامی به دلیل آموزههای دینی و سابقهی تاریخی خود, برای علم و دانش ارزش ذاتی قایل است و اعتقاد دارد که مردان و زنان آگاه و توانمند و برخوردار، جامهای بهتر و توسعهیافتهتر برای خود و فرزندانشان بنا میکنند. دولت شفاف در تعامل با مردم آگاه از حقوق و مسوولیتهای خود کارایی و اثربخشی بیشتری خواهد داشت. مردمسالاری دینی بهعنوان دستاورد مهم جمهوری اسلامی ایران در نظام سیاسی جهان با وجود جوانان و سالمندان آگاه و مسوول و حکومتی بر پایه این مسوولیت و آگاهی انتخاب و با نظارت اعتلا خواهد یافت و در صلحی جهانی و محیط زیستی سالم به نهایت اعتلا خواهد رسید. در نیل به این هدفهای والا، فناوریهای نوین همیشه مورد استفاده بوده و خواهد بود. جمهوری اسلامی ایران در مسیر توسعه اجتماعی، اقتصادی، خود به فناوریهای اطلاعات و ارتباطات بهعنوان یک فناوری متفاوت نگاه میکند. قابلیت بیبدیل این فناوری در خودکارسازی، آگاهسازی و دگرگونسازی آن را به عامل پرقدرت و در تغییر ارکان گوناگون جامعه بدل کرده است. جمهوری اسلامی ایران نیز این فناوری را وسیله و عاملی موثر در ادارهی امور حکومت، بهبود ارایهی خدمات به مردم، توانمندسازی شهروندان، مردمسالاری و توسعهی اقتصادی میداند. کاربرد فناوری ارتباطات و اطلاعات در تمامی ارکان، تحقق جامعهی اطلاعاتی را بهدنبال خواهد داشت. اولین گام در این راه، اشاعهی این فناوری در سطح کشورها و تامین زیرساخت و تسهیل دسترسی و استفادهی آحاد مردم از آن خواهد بود. این زیرساخت و دسترسی به آن به نحوی تنظیم میشود که شکاف دیجیتال کشور با کشورهای توسعهیافته به کمترین میزان برسد. در ادارهی امور حکومت, کاربرد فناوری ارتباطات و اطلاعات, منجر به کاهش سلسله مراتب افقیسازی ساختار دولت، کوچک شدن بدنهی دولت، کوتاهشدن فرآیندهای تصمیمگیری و سیاستگزاری، کاهش فشار اداری، برنامهریزی بهتر، شفافیت کامل و مشارکت بیشتر شهروندان در تصمیمسازی و تصمیمگیری خواهد شد. بخش دولتی با بخش خصوصی و تشکلهای غیردولتی همکاری نزدیکی در کاربرد و اشاعهی این فناوری در ادارهی امور حکومت خواهند داشت. این فناوری در ساخت روابطی فراگیر و همکاریهای نوین با دیگر کشورها برای نیل به هدفهای متعالی بشری از جمله صلح، اخلاق و همبستگی جهانی به خدمت در خواهد آمد. با کاربرد فناوری ارتباطات و اطلاعات بر ارایهی خدمات به مردم تحولی اساسی ایجاد خواهد شد. این تحول در پایینترین سطح به خودکارسازی فرآیندهای خدماتی اختصاص خواهد داشت. با این خودکارسازی, شهروندان به خدمات دولت فرای سازمان و مکان دسترسی خواهند یافت. در سطح بالاتر دولت خدمات نوین را طراحی و ارایه خواهد کرد که یا بر پایهی این فناوری استوار هستند یا با پشتیبانی آن به انجام خواهند رسید. چنین خدماتی بر پایه تنوع فرهنگی و قومی موجود در کشور استوار خواهد بود. کاربرد فناوری ارتباطات و اطلاعات در اشاعهی اطلاعات و دانش در سطح جامعه به توانمندی شهروندان بهویژه جوانان، زنان و اقشار آسیبپذیر منجر خواهد شد. شهروندان با دسترسی به اطلاعات و دانش مورد نیاز برای زندگی، کار و توسعهی فردی خود نقشی فعالتر در سطوح فردی، خانوادگی و ملی ایفا خواهند کرد و ظرفیتهای کشور را به نهایت بهرهوری خواهند رساند. شهروند ایرانی با آگاهی از جایگاه و نقش جهانی خود با حفظ کیان دینی و ملی و میراث فرهنگی خود، شهروندی جهانی نیز خواهد بود. با تامین کانالهای ارتباطی و تعاملی دوسویه میان مردم و دولت، شهروندان ایرانی در ادارهی امور کشور، حضوری فعالتر و بر عملکرد آن نظارتی دقیقتر و موثرتر خواهند داشت. آگاهی از مسوولیتها و حقوق شهروندی، مردمی آگاه را پدید خواهد آورد که در عین ایفای مسوولیتها، مطالبات بهجای خود را نیز پی خواهند گرفت. امکان مشارکت مردم در هر گونه تصمیمگیری اعم از سیاستگذاری و قانونگذاری جریان امور اجتماعی را به خواست و ارادهی مردم نزدیکتر خواهد کرد. کاربرد فناوری ارتباطات و اطلاعات نه تنها به افزایش کارایی در بخشهای اقتصادی موجود منجر خواهد شد, بلکه خود بهعنوان بخش مهمی از اقتصاد ریشه خواهد زد. این فناوری فعالیتهای اقتصادی موجود را رشد و تنوع خواهد بخشید و خود به زمینهای برای نیل به اقتصادی جدید مبتنی بر اطلاعات و دانش بدل خواهد شد. منبع اصلی تولید ثروت در این اقتصاد در قدرت خلق دانش جدید و کاریست که در تمامی عرصههای فعالیت انسان قرار خواهد داشت. بدین ترتیب اقتصاد کشور در عین پاسخگویی به نیازهای اساسی مردم در ریشهکنی بیکاری و فقر، جایگاهی در خور در اقتصاد جهانی نیز خواهد داشت.
منبع: / سایت / ایران و جامعه اطلاعاتی ۱۳۸۳/۰۵/۱۰
نویسنده : حسین غریبی
نظر شما