ارتباطات میان فرهنگی در جامعه ایران
ارتباطات میان فرهنگی هنگامی ظهور میکند که مردمانی با فرهنگ یا پارهفرهنگهای هویتی متفاوت به ارتباط میان خود بپردازند. ( Jandt, 1995,P408) در این میان، فرد هنگامینیازمند آگاهی از راز و رمزهای ارتباطات میان فرهنگی میشود که در یک حس فرهنگی(Cultural Sense) خود را متمایز از دیگران ببیند. (Jandt, 1995,P7) و ضمنا در تلاش باشد که به مشابهت معنی درفراگرد ارتباط دست یابد. ارتباط میان قومها، نمونهای از چنین ارتباطی است. ایران ازکشورهایی است که تنوع اقوام در آن مشهود و بارز است. اصولا این دیدگاه مطرح استکه براساس شواهد تاریخی، در طول پنج هزار سال گذشته، ایران هیچگاه مسکن قومواحدی نبوده است، بلکه همیشه اقوام گوناگونی در کنار هم در این سرزمین زندگیمیکردهاند.
قوم(Ethnic) یکی از انواع اساسی پاره فرهنگها(Sub Culture) محسوب میشود (که در ارتباطات میانفرهنگی اصطلاح پاره فرهنگ به هیچ وجه مناسب نیست). قوم مشابه نژاد(race) است، با اینتفاوت که قوم در طی زمان تغییر میکند، در حالی که نژاد تقریبا ثابت است.( Stavenhagen,1986) گروههایقومی براساس مشخصه هایی همچون دین، زبان و ویژگیهای جسمی(Physical Features) از یکدیگر متمایزمیشوند.( Jandt, 1995, P12) بررسی مشخصههای اقوام ایران نشان میدهد که تقسیم مردم ایران براساسزبان و دین صورت گرفته و نژاد نقش چندانی ندارد. اگر چه ویژگیهای نژادی در بعضیموارد چون ترکمنها، هزارهها یا بربرها چشمگیر است، ولی حتی در این اقوام نیز دین وزبان عامل مهمتری است تا نژاد.
در برخی از کشورها، از میان اقوام مختلف، قومی بیشترین خاک سرزمین را دراختیار دارد و بر بقیه اقوام مسلط است، در حالی که این دیدگاه مطرح است که در ایران،برخلاف بعضی از کشورهای چند قومی، نمیتوان از اکثریت - اقلیت گفت و گو کرد، زیراهیچ گروهی به تنهایی بر همه گروهها مسلط نیست و بیشترین قسمت خاک را در اختیارندارد. با وجود تنوع قومی در ایران، مذهب شیعه و زبان فارسی به عنوان عامل وحدتملی و همبستگی ملی شناخته شدهاند. در واقع، این نگاه دیرینه و جا افتاده مبتنی برشناخت مذهب و زبان به عنوان عامل وحدت ملی، مبحثی است که تاکنون به طور جدیمورد بحث قرار نگرفته است، در حالی که تحولات جهانی شدن به ویژه طی 20 سالآینده، شرایطی را فراهم خواهد کرد که قطعا این دیدگاه دیرینه در ایران را زیر سؤالخواهد برد.
اگر به پدیده اقوام در ایران، نه از پشت پنجره پایتخت و مقر حکومتی، بلکه از پشتشیشه عینک اقوام نگاه کنیم، موضوع روشنتر خواهد شد. نخست آن که، هریک از اقوامایرانی از هویت فرهنگی خاصی برخوردارند. فرد ای. جاندت، در کتاب «ارتباطات میانفرهنگی»، در مورد هویت فرهنگی مینویسد: هرگاه اعضای یک جمعیت، به طور آگاهانهخود را یک گروه بدانند که در سلوک با یکدیگر از یک نظام مشترک نماد، معنی و هنجاربرخوردارند، دارای هویت فرهنگی مشترک هستند.
در واقع، احساس هویت ترکیبی است از همسانیها و تمایزها.( Jandt, 1995, P8) یک مسلمان اهلسنت بلوچ یا یک عرب زبان خوزستان در مواجهه با فارس زبانان شیعه هموطن خود،احساس تمایز و درمواجهه با اعضای قوم خودی احساس همسانی میکند و این هماناحساس قومیت است.
به دیدگاهها و شیوههای عمل فرهنگی که اجتماع معینی از مردم را متمایز میکنند،قومیت میگویند. اعضای گروههای قومی، از نظر فرهنگی خود را متمایز ازگروهبندیهای دیگر در جامعه میدانند ودیگران نیز آنان را همین گونه در نظر میگیرند.درجه این احساس همسانی و تفاوت، تحت تأثیر نوع دیالکتیک میان فرد و جامعه اوست.هر چه قدر قوم مداری میان اعضای این قوم و یا در میان اعضای اقوام دیگر، به ویژه اقواممسلط، بیشتر باشد، احساس تفاوت بیشتر خواهد شد.
قوممداری(ethnocentrism) قضاوت منفی نسبت به فرهنگ و پارهفرهنگهای دیگر براساسمعیارهای فرهنگ خودی است. به عبارت دیگر، قوم مداری باور داشتن برتری فرهنگخودی است.( Jandt, 1995, P405) در ایران، مشکل از آنجا آغاز میشود که برای پاسداری از تعریفیخاص از همبستگی ملی، آگاهانه یا ناآگاهانه شرایطی ایجاد شود که سهمی از جمعیت و یاحوزههای قدرت، به ویژه قدرت مرکزی، به نوعی قوم مداری دست زند. در این موردشواهدی موجود است. این شواهد را میتوان به دو دسته رویدادها و آمارها تقسیم کرد:
در زمینه رویدادها، نزدیکترین مورد شکایت 19 نماینده اهل سنت مجلس، در آذر1381 به کمیسیون اصل 90 است که شاکیان، معترض برخوردهای گزینشی با پذیرفتهشدگان آزمونهای استخدامی و اخراج روحانیون اهل سنت از مساجد بودهاند، و ازرویدادهای دورتر، می توان به وقایع پس ازنمایش آخرین قسمت سریال تلویزیونی امامعلی(ع) در برخی از مناطق سنی نشین - به ویژه کردستان - اشاره کرد. جایگزینی اشعارخاص روی موسیقی سنتی سیستان و بلوچستان از سوی رادیو و تلویزیون، پخش تفصیلیخبر نماز جماعت اقلیت شیعه زاهدان در قبال پخش خلاصه خبر نماز جمعه اکثریت اهلتسنن در آن شهر، نمونه هایی از رویدادهای قومگرایانه و یا عواقب آنهاست.
در مورد آمارها، اصولا این دیدگاه مطرح است که آگاهی از وضعیت اقوام در ایراندر هالهای از ابهام قرار دارد. در هیچ یک از سرشماریهای کشور، تعداد اقوام و یا متکلمان به زبانهای مختلف مورد پرسش قرار نگرفت، جز یک بار، آن هم درپرسشهای سرشماری 1365 که آن هم به رغم نهایی شدن، به دلایل خاصی که بیشتر ناشی از شرایط اوایل انقلاب و اوضاع و احوال زمان جنگ تحمیلی بود، از جمع آوریاطلاعات مربوط به آنها خودداری شد. به همین ترتیب، منابع آمارهای رسمی دربارهتوزیع جمعیت شیعه و سنی نیز تقریبا ساکت هستند. سرشماری سال 1375 میگوید،99/56 درصد جمعیت مسلمان هستند; 0/13 درصد مسیحی ; 0/05 درصد زرتشتی ;0/02 درصد کلیمی; و 0/09 درصد سایر ادیان; اما سهم پیروان مذاهب شیعه وسنی مشخص نیست.
در مورد جمعیت اهل سنت، در صورتی که مذهب جمعیت ساکن در استانهایکردستان و سیستان و بلوچستان را سنی فرض کنیم، میتوان برآوردی کرد. بنا برمصاحبهبا نخبگان مناطق مذکور، در برخی از شهرها مانند چابهار، سراوان و ایرانشهر، حدود 95درصد جمعیت اهل تسنن هستند، در حالی که این نسبت در شهرهایی مانند زاهدان بهمراتب کمتر است. از آن سو بخشی از جمعیت اهل تسنن در مناطق دیگر مانند خوزستانو فارس نیز پراکندهاند. به عنوان مثال جدول ترکیب قومی و نژادهای جهان، 7 درصدجمعیت ایران را کرد میداند.( ابوطالبی، 1378، ص 143) تخمین زده میشود که 47 درصد کردهای ایران سنیباشند.( احمدی، 1378، ص 327) در این مورد محمد حکیم پور در گزارشی تحقیقی میگوید: «برخی ازبرآوردهای منعکس در منابع رسمی دولتی، سهم اهل تسنن در ایران را حدود 7 درصد ومنابع غیررسمی 15 تا 20 درصد برآورد کردهاند.»( حکیم پور، 1377، ص 18)
در مورد توزیع زبان در جمعیت ایران، آمارها از شفافیت بیشتری برخوردارند. بهعنوان مثال، در مرداد 1370، هنگام صدور شناسنامه برای نوزادان درباره زبان 49 هزارو 558 مادر در سطح کشور سئوال مطرح شد که نتیجه حاکی از سهم حضور 53/8درصدی زبانهای غیرفارسی در ایران بود. براساس نمونهگیری مذکور، توزیع سهمهریک از زبانها (به درصد) به این شرح بود: 46/2 فارسی; 20/6 آذری ; 10 کردی;8/9 لری; 7/2 درصد گیلکی و شمالی ; 3/5 عربی ; 2/7بلوچی; 0/6 ترکمنی; 0/1ارمنی; و 0/2 سایر زبانها.( زنجانی، 1379،ص 53)
برخی منابع مکالمه کنندگان به ترکی را 24 (ابوطالبی، 1377، ص 31) و برخی 25 درصد(ابوطالبی، 1377، ص 31) ذکر کردهاند.برآورد میشود که این نسبت در آینده به دو علت افزایش یابد. نخست آن که رشد جمعیت ناشی از افزایش زاد و ولد در استانهای آذرینشین بیشتر از دیگر استانهای کشوراست (حکیم پور، 1377، 32); و دوم، کاهش تمایل به سوادآموزی فارسی در میان آذری زبان هاست. براساسآمارها، در حالی که سهم باسوادان آذربایجان شرقی، در سرشماری 1355، در رتبه سوماستانهای کشور بود، در سرشماری 1370، به رتبه بیست و سوم تنزل یافت.( حکیم پور، 1377، 32) برخیمنابع سهم ایرانیان عرب زبان را حدود 3 درصد، سهم سایر زبانها مانند لری، بلوچی،ترکمنی و ارمنی را حدود 15 درصد، و سهم جمعیت فارسی زبان را 51 درصد برآوردکردهاند.( ابوطالبی، 1378، ص 143) به این ترتیب، اگر مجموع برآوردها را با یکدیگر مقایسه کنیم، میتوانیم ترکزبانها را بین 20 تا 25 درصد، کردزبانها را بین 6 تا 9 درصد و فارس زبانها را بین 45تا 60 درصد بدانیم.
همچنین، آمارها نشان میدهند که توزیع زبان در برنامههای درون مرزی رادیو وتلویزیون ایران به هیچ وجه متناسب با توزیع زبان در میان جمعیت نیست، برای مثال، درسال 1380، مجموع فرستندههای رادیوهای درون مرزی در ایران، 193 هزار و 343ساعت برنامه پخش کردند که 175 هزار و 288/1 ساعت آن برنامهها (90/66 درصد) بهزبان فارسی بود. فرستندههای رادیویی آذربایجان شرقی، آذربایجان غربی، اردبیل،زنجان و همدان 9 هزار و 720/38 ساعت برنامه ترکی، فرستنده خوزستان 1315ساعت برنامه عربی و فرستندههای آذربایجان غربی، ایلام، کردستان، کرمانشاه، مهاباد وخراسان 4 هزار و 843/08 ساعت برنامه کردی پخش کردند. سهم برنامهها به سایرزبانها 2 هزار و 176/5 ساعت بود.( گزارش عملکرد، 1380، صص 78و72)
در همان سال، مجموع فرستندههای درون مرزی تلویزیون در ایران، 109 هزار و677/9 ساعت برنامه پخش کردند که 104 هزار و 972/1 ساعت آن (95/86 درصد) بهزبان فارسی بود. فرستندههای آذربایجان شرقی، آذربایجان غربی، اردبیل و زنجان درمجموع 3 هزار و 733/9 ساعت برنامه ترکی، فرستندههای ایلام، کردستان، مهاباد وآذربایجان غربی 573/2 ساعت برنامه کردی و فرستنده خوزستان 183/5 ساعت برنامهعربی پخش کردند. سهم برنامهها به سایر زبانها 165/2 ساعت بود.
براساس آمار سال 1380، در حالی که 22/5 درصد جمعیت ایران ترک زبان هستند، سهمبرنامههای ترکی رادیو و تلویزیون فقط 4/45 درصد (5 برابر کمتر) است. این نسبتهابرای کردی 4 و برای عربی 7 برابر است.
در این مورد که چه سهمی از محتوای سالانه 303 هزار و 11 ساعت برنامه رادیو وتلویزیون در ایران در تأیید یا علیه ارزشهای اقوام مذهبی ایرانی است، اطلاعات دقیقیدر دست نیست، ولی شواهد حاکی از آن هستند که حداقل در بیست و یکم رمضان و سومجمادیالثانی هر سال محتوای برنامهها موافق ارزشهای مذهبی اقوام اهل تسنن ایراننیستند و میتوان انتظار داشت که سهم عمدهای از برنامههای دینی و مذهبی رادیو وتلویزیون در ایران، چه در برنامههای آموزشی و چه در برنامههای خبری و یا سرگرمی،متمرکز بر ارزشها و اعتقادهای شیعه است.
این وضعیت شرایطی را ایجاد کرده که از نوع ارتباطات افقی نیست و تنها شباهت آنبا ارتباطات افقی همان است که دردهه 1970 در ادبیات مربوط به جریان یک سویهبرنامههای تلویزیونی کشورهای پیشرفته به سوی کشورهای در حال توسعه با اصطلاح خیابان یک طرفه توصیف میشد. در حالی که به نظر میرسد تاکنون وضعیت ارتباطاتمیان فرهنگی در حوزه مذکور، در ایران از نوع ارتباطات افقی نبوده و بیشتر شکل ارتباطات عمودی را داشته است.
به نظر میرسد که ترکیب خیابان یک طرفه و ارتباط عمودی، ترکیب نادری است کهمشابه آن را میتوان فقط در جوامعی یافت که اقلیتهای فرهنگی - از جمله زبانی ومذهبی - در حصار چنین خیابان یک طرفه عمودی قرار بگیرند. بدون آن که به منابعجایگزین دسترسی داشته باشند، به این ترتیب، در چنین شرایطی، آنها را میتوان مخاطبان ناخشنود نامید; مخاطبانی که هرگاه قدرت گزینشی آنان بالا برود، میتوانانتظار داشت که به طور ارادی از مخاطب بودن خود کاملا اجتناب کنند.
ادبیات ارتباطات میان فرهنگی میگوید، یکی از موانع بزرگ اینگونه ارتباطاتوقتی است که گروهی با قدرت بیشتر، استفاده از زبان خود را بر دیگران تحمیل کنند.( Jandt, 1995, P14)
تحمیل زبان فارسی بر سایر زبانهای اقوام ایرانی و یا قوم مداری زبانی در رادیو وتلویزیون ایران پیشینهای به مراتب بیشتر از دو دهه مربوط به دوران انقلاب اسلامیدارد. در واقع منشاء آن، ترادف یکسانی زبان و مذهب با همبستگی ملی است. این امر درهمه کشورهای جهان سوم رایج نیست. به عنوان مثال، هند کشوری است که مردم آن به 20زبان اصلی سخن میگویند و از رسانههای گوناگون به زبان خود استفاده میکنند که در اینمیان زبانهای هندی، اردو، بنگالی، ملایالامی، مراتی، گجراتی، کاندایی، تلوگو و تامیلیبه عنوان زبان رسمی شناخته شده(پارتا ساراتی، 1381، صص 362و315) و طبق مقررات و قوانین رسمی کشور، هر فردی درانتخاب زبان برای فعالیتهای اداری و آموزشی خود، از میان هریک از زبانهای رسمیآزاد است. به عنوان مثال، هر شهروند مجاز است دادخواست خود را به مراجع حقوقی بههریک از زبانهای مذکور ارائه دهد.( Jandt, 1995, P12) در حالی که اگر همبستگی ملی را برخورداری ازاشتراک هویت ملی بدانیم، خواهیم دید که چنین هویتی فراتر از زبان و مذهب است.
دکتر شاپور رواسانی در کتاب زمینههای اجتماعی هویت ملی مینویسد: در تعریف هویت ملی تکیه بر زبان، دین و تاریخ مشترک، اتکای درستی نیست ، زیرا چنیناتکایی دور شدن از واقعیتهای تاریخی و اجتماعی است. در تعریف هویت ملی باید بهمبارزات حق طلبانه و عدالت خواهانه طبقات محروم در تمام طول تاریخ توجه کرد. بهعبارت دیگر، در جامعهای که عدالت حاکم نباشد، گروه حاکم از یک سو بر حقوق دینی،سیاسی و اقتصادی گروههای دیگر خدشه وارد میکند و از سوی دیگر، در لباسنمایندگی از سوی اکثریت، چنین خدشهای را - در ابعادی گستردهتر - بر اقلیتهایقومی، زبانی و مذهبی وارد میکند. در آن شرایط، هویت ملی در همه اجزای ساختاریدچار بحران و تزلزل خواهد شد، زیرا تضاد در حرف و عمل به اعتقادهای توده لطمهمیزند. در واقع، هویت ملی برای هر فرد، مواجه شدن او با سؤالاتی اساسی است که دردل آنها مقوله زبان و مذهب نیز جای میگیرند. رواسانی بخشی از این سؤالها را اینگونهمطرح کرده است:
«هویت ملی برای هر فرد، مواجهه او با این سؤالات است که به چه جامعهای و با چهساختار مادی و معنوی تعلق دارد؟ چه روابط معنوی و مادی او را به این جامعه و اینجامعه را به او پیوند میدهد؟ و چرا او خود را بخشی و جزئی از این جامعه احساس میکند؟ و این احساس تعلق چه تعهداتی برای او و جامعه ایجاد میکند؟ و چه روابطمادی و معنوی او را از جامعه جدا و یا بیگانه میکند؟ و چه روابطی او را دور وجدا نگهمیدارد؟ گذشته مشترک او با این جامعه چیست؟ آیا او با کل این جامعه گذشته تاریخی مشترک دارد و یا با بخشی از آن؟ در این صورت کدام بخش وچرا؟ او به کدام بخش ازگذشته تاریخی تعلق دارد؟ و نسبت به کدام بخش احساس جدائی میکند؟ و چرا؟ کدام پیوند فرهنگ معنوی و یا مادی او را به کدام بخش از جامعه پیوند میدهد و از کدام بخشجدا میسازد؟ چه بخشی از فرهنگ مادی و یا معنوی از این جامعه او را میپذیرد و چهبخشی او را نفی میکند؟ او با چه بخشی از جامعه احساس تعلق و بیگانگی دارد؟ و با چهنقشی خصومت دارد؟ آیا او وظایف و تعهدات خود را در برابر جامعه انجام داده است؟و آیا جامعه حقوق او را رعایت کرده و میکند؟ آیا در روابط او با جامعه مسأله ظلم وستمهای معنوی و یا مادی مطرح بوده و یا مطرح هست؟ و او برای جامعه خود چهآیندهای را میخواهد؟» (رواسانی، 1380، صص 26و25)
این پرسشها نشان میدهد که درجه نابرابریها و تمایزها یکی از عوامل اصلی لطمهزدن به هویت ملی است. گفته میشود که مبادلات فرهنگی نابرابر میان مرکز و اقوام،موجب ایجاد تراز منفی اقلیتهای قومی در این داد و ستد در یک عرصه نابرابر خواهدشد. این امر مشابه وضعیتی است که میان شمال و جنوب توصیف شده است. تسری ایندیدگاه به حوزه مناسبات قومی ناشی از این برداشت است که در برخی از کشورهای چندقومی، گونههای مشابهی از ارزش مازاد در مبادلات فرهنگی میان مراکز قدرت و مناطق پیرامون وجود دارد. این تراز منفی در دراز مدت نتیجهای جز تعارض و بحران نخواهدداشت.
تراز منفی، در واقع نمادی از نابرابری است، در حالی که براساس نظریههای مربوط بهارتباطات میان فرهنگی این گونه نابرابریها، آن چنان باید حذف شوند که حتی از بهکارگیری اصطلاح جا افتاده و قدیمی پاره فرهنگ (Subculture) نیز اجتناب و به جای آن از اصطلاحهم فرهنگی (Co- Culture) استفاده شود، زیرا اصطلاح پاره فرهنگ در درون خود حکایت از وجود یک کل و یک جزء، یک اصل و یک فرع و یک مهم و یک کم اهمیت دارد. گویی پارهفرهنگ یک فرهنگ فرعی و ثانویه است، در حالی که به کارگیری سهم فرهنگی نمایندهرابطهای دو جانبه است.( Jandt, 1995, P13) اقوام زبانی و مذهبی ایران را باید به مشارکت فرهنگی یعنیشرکت داوطلبانه، ارادی و آگاهانه آنان در ابعاد گوناگون زندگی فرهنگی جامعه، به منظورگسترش توسعه پایدار، متوازن و همه جانبه زندگی فرهنگی دعوت کرد و مراقب بود کهمقصود از شرکت داوطلبانه، حضوری است فعال، با انگیزه، و از همه مهمتر فارغ ازالزامها و تعیینهای تحمیلی.( کوثری، 1379، صص 23و22)
این دعوت نیازمند آن است که حقوق فرهنگی از سوی نظام جمهوری اسلامیکاملا پشتیبانی شود. حقوق فرهنگی عبارت است از دسترسی همه انسانها به حقاستفاده از فرآوردههای فرهنگی و حق مشارکت در امر تولید فرهنگی).( اجلالی، 1379، ص 29)
تراز منفی نمادی از نوعی استثمار یعنی استثمار درون کشوری است. رواسانی چنیناستثماری را اینگونه توصیف میکند که در برخی از جوامع، اقلیتها به ویژه اقلیتهایدینی و مذهبی و مسلکی دچار نوعی استثمار درون کشوری هستند. در این جوامع استثمارکنندگان با به کار بردن ترفندها و شیوههای مختلف فرهنگی، سیاسی و اقتصادی و حتیتوسل به زور، مانع شکلگیری و ارتقای آگاهی طبقاتی استثمار کنندگان جامعه میشوند.
درواقع، منبع قوم مداری منتج به استثمار درون کشوری قدرت است نه فرهنگ و اینهمان نکتهای است که میگوید هرجا تفاوت باشد، قدرت وجود دارد و دارندگان قدرتهستند که درباره معنای تفاوت تصمیم میگیرند.( . گل محمدی، 1380، ص 17) از آن سو، هرگاه قدرت تنزل کند،تمایل به طرد تمایزهای نابرابرانه افزایش مییابد ; و این همان سخن است که به دنبالفروپاشی هر امپراتوری قومیتها تجدید حیات کردهاند.( رکس، 1380، ص 164)
یکی از ویژگیهای جامعه اطلاعاتی افزایش روبه رشد هشیاری اطلاعاتی جهانیانخواهد بود. آگاهیهای قومی - فرهنگی بخشی از هشیاری اطلاعاتی خواهند بود کهموجب تقویت نیروهای گریز از مرکز خواهند شد. گسترش ارتباطات سبب افزایشآگاهیهای فرهنگی گروههای قومی و آشنایی با تفاوتها و اختلافهای میان قومیمیشود. هنگامی که دولت مرکزی میخواهد نفوذ فرهنگی خویش را در مناطق قومیبسط دهد، واکنش خصمانه اقلیتهای قومی شروع میشود.( سید امامی، 1376، صص 4و253)
تا دهه 1970، تک صدایی عرف متداول و معمول در عرصه فرهنگ و ارتباطات بوده است و صحنه گردان اصلی این عرصه نیز اغلب دولتها بودند. آنها در اجرایعملیات مستمر و دیرینه در زمینه عمیق کردن نفوذ و اقتدار خود در محدوده مرزهای ملیبه طریق پیگیری الگوهای یکسان فرهنگی بودند. اجرای نظام واحد تعلیم و تربیت،یکسان سازی زبانی، تاریخ سازیهای غیرواقعی، بزرگ نماییهای تاریخی،اسطورهپردازی و اسطورهیابی، تبارشناسی ملی با ریشههای کهن و با عظمت نژادی،قومی و تمدنی و به انحصار گرفتن رسانهها، به ویژه رادیو و تلویزیون، به حذف وحاشیهرانی هویت خواهیهای خرد و تحمیل ارزشهای فرهنگی نظام سیاسی وایدئولوژیکی حاکم اقدام میکردهاند. فرایند جهانی شدن در این توانایی و انحصارتغییرات مهمی ایجاد خواهد کرد که یکی از پیامدهای آن در آینده، هویت خواهیهایفرهنگی در برابر ساز و کار سنتی دولتها است.( مقصودی، 1379، صص 1و 190(
میدانیم جهانی شدن عبارت است از برقراری پیوندها و ارتباطات متقابل میان جوامع و بدون تردید، فرهنگ مهمترین جزء جهانی شدن است. زیرا فرهنگ محوریترین پیوند میان ملتها و مکانهاست.(Held, 2000,P 48)
به عبارت دیگر، انتظار میرود اقوام مذهبی و زبانی در ایران طی دو دهه آینده و درشرایط توسعه جهانی شدن بتوانند از طریق تحولات فنآوری که در پیش است، دردستیابی بر تفاهم مشترک و گریز از تمایزهای استثمارگرانه به پیوندهای فرامکانی حاضردست یابند. این پیوندها الزاما نیاز به جا به جاییهای جغرافیایی نخواهند داشت و جوامعمجازی قومی نمونههایی از چنین پیوندهایی در آیندهاند. در این مورد دیوید جی.الکینس میگوید: «جوامع قومی مجازی (Virtual ethnic communities) جوامع پراکنده جغرافیایی خواهند بود که بهعلت داشتن اشتراکهای فرهنگی از طریق فنآوریهای نوین ارتباطی نظیر مجراهایتلویزیون ماهوارهای، اینترنت و پست الکترونی، به یکدیگر مرتبط خواهند شد. انتظار میرود این ارتباط، با وجود داشتن صفت مجازی آن، فعال، پویا و زنده باشد و در صورت لزوم، به هماهنگی حتی در حد شکلگیری گروههای فشار برای دفاع از حقوق یکدیگر منتهی شود. الکینس تأکید میکند که در آینده، تشکیل گروههای قومی مجازی میتواند حاکمیت و قدرت دولتهای مسلط بر اقوام مذکور را به مقابله بخواند.( Eikins, 1997, PP139.142)
هنگامی که میخواهیم درباره تحولات 20 سال آینده در حوزه سختافزاری جهانیشدن بیندیشم، شواهد حاکی از وجود شرایطی فراتر از حد مجراهای ماهوارهای واینترنتی هستند.
تا یک دهه پیش، پخش مستقیم برنامههای تلویزیونی از طریق ماهواره(Direct Broadcasting systems - DBS) قادر بود 10تا 15 کانال تلویزیونی را پوشش دهد، در حالی که تبدیل شیوه پخش(خطی) به شمارشیاین امکان را فراهم کرد که با همان ماهواره بتوان تا 150 کانال را پوشش داد. ضمن آن که صدا و تصویر نیز به مراتب از کیفیت بهتری برخوردار شد.
تحولات فنآوری، سوای افزایش سنگین حجم پیام در دسترس، امکان گزینش را تاحد زمان دریافت نیز افزایش داد. نمونه این توانایی را میتوان در تلویزیون تعاملی (interactive TV )دید. پیش از این تلویزیونهای کابلی امکان گزینشگری بیشتری در مقایسه باتلویزیونهای سنتی در اختیار مخاطبان قرار دادند، اما با به کارگیری کابلهای الیاف نوری به جای کابلهای سنتی و استفاده از شیوه رقومی با شمارشی (دیجیتال) به جایخطی(آنالوگ) و ترکیب گیرنده، تلویزیون با رایانه شرایط ایجاد تلویزیون تعاملی فراهمشد.
در آیندهای نه چندان دور، چنین نظامی وارد شبکه جهانی وب (World Wide Web) خواهد شد. آنگاه پدیدهای به وجود میآید که آن را تلویزیون جهانگستر (T.V. web )نامیدهاند. در آن شرایط مجموعه کم نظیری از ارتباطات دو سویه و افقی فراهم خواهد شد. هر فرد از ساکنان کرهزمین با داشتن یک دوربین کوچک دیجیتال خواهد توانست صدا و تصویر متحرک را بههر نقطه جهان برساند. در واقع، در آن زمان جهانیان شاهد حضور میلیونها فرستندهکوچک تلویزیونی خواهند بود.
در آن زمان جهانیان از افزایش پدیده رویت پذیری منابع قدرت نیز استفاده خواهندکرد و شرایطی فراهم خواهد شد که ارتباطات عمودی و قیم مابانه مرکز به اطراف، دچاراختلالهای جدی شود. میدانیم که قبل از رسانهها، دربارها، مجالس و اندرونیها بسته وغیرقابل دسترس عامه بودند. اینکه آنان چگونه و تا چه حد در برابر رعایای خود ظاهرشوند، تابع خواست خودشان بود. با ایجاد رسانهها به ویژه تلویزیون حد مذکور بسیارافزایش یافت و چگونگی آن نیز در اختیار مشاوران روابط عمومی منابع قدرت قرارگرفت، لیکن به تدریج اولین دسترسیهای ناخواسته اما جدی و گاهی گسترده آغاز شد.
پخش مراسم آخرین ژانویه قبل از انقلاب ایران با حضور خانواده سلطنتی ایران ورئیس جمهوری آمریکا در تهران از تلویزیون نمونه «گاف اطلاعات» و انتشار ماجرای مونیکا لوئینسکی نمونه «درز اطلاعات» بودند. به نظر میرسد که ظرف 20 سال آیندهامکانات درز اطلاعات بسیار گستردهتر از امروز باشد.
از آن سو، حجم ذخیره سازی اطلاعات نیز به طور فزایندهای در حال افزایش است.سال 1979، مقدار اطلاعات قابل ذخیره بر دیسکت معادل 1/2 مگابایت mega bites – MB)) بود، در حالیکه اکنون مقدار ذخیره اطلاعات بر لوح فشردهای Compact disk –CD)) با همان ابعاد 700 برابر بیشتر شدهاست. بیست سال دیگر قطعا ظرفیتهای فوق افزایشهای چشمگیری خواهند داشت. درآن شرایط، راه برای جست وجوی اطلاعات نیز بسیار بیشتر خواهد بود، زیرا فنآوریابرمتن(hyper text) این امکان را فراهم خواهد کرد که انسان در میان کهکشانی از اطلاعات، بدونمداخله دولتها، سیر و سفر وگزینش کند. در آن شرایط قطعا اقوام زبانی و اقوام مذهبیاز انزوا کاملا خارج خواهند شد.
اما به نظر میرسد که تا سال 1400 شمسی، عامل زبان، به عنوان یکی از سه عاملاصلی تفکیک اقوام، اهمیت خود را از دست خواهد داد، زیرا هم اکنون نیز دستگاههایاولیه ساخته شده قادر به ترجمه همزمان هستند. انتظار میرود که رشد دانش هوشمصنوعی ظرف 20 سال آینده امکان استفاده از تولیدات فرهنگی همه زبانها را برای گیرندگان مختلف فراهم کند. از آن سو، انتظار میرود عامل دین و مذهب در تفکیکاقوام اهمیت بیشتری یابد.
اصولا تا چند دهه پیش، نظریه پردازان مارکسیست و همچنین نظریه پردازان نوسازی، پیشبینی میکردند که جوامع جهان سوم به طور فزایندهای در مسیرنادینیگری(Secularism) قرار گرفتهاند، در حالی که اکنون اهمیت مداوم و حتی روزافزون دین درعرصه سیاست کشورهای جهان سوم به خوبی نمایان است.( هنیس، 1381، ص 93)
در واقع، توسعه فنآوریها باعث خواهد شد که تمایزها و اشتراکها در حوزه ادیان،مذاهب و مسلکهای سیاسی بیشتر نمود کنند و در این میان انتظار میرود ادامه روندتک صدایی، به تبعیض و تجاوز به حریم ارزشهای مذاهب دیگر، بیشترین بحران را دررابطه میان اکثریت و اقلیتهای مذهبی فراهم کند.
متأسفانه عداوتهای دیرینه میان مذاهب اسلام به ویژه شیعه و سنی یکی ازاساسیترین علل فراهم شدن شرایط سلطه بر آنها بوده است. در این مورد جف هنیس درکتاب «دین، جهانی شدن و فرهنگ سیاسی در جهان سوم» مینویسد:
در جامعه اسلامی یا امت، اگر چه عناصری همچون احساسات، هویت و باورهایمشترک، به ویژه در ارتباط با مقوله فرهنگ، مسلمانان را به یکدیگر پیوند میزند، امااختلافها میان تفاسیر سنی و شیعه موجب شدهاند تا اساسا دو دستگی وارد جوامعاسلامی شود. با این که انقلاب ایران به جریان بیداری اسلام افراطی سرعت بخشید، لیکن چون یک انقلاب شیعی محسوب میشد، پیروی از آن برای مسلمانان سنی دشوار آمد. او تأکید میکند که به هر حال جامعه اسلامی در جهان معاصر، یک جامعه فراملی کهن و پیش از جهانی شدن است. این جامعه، نمونهای از یک جامعه مدنی فراملی است که با پروراندن بذر سلطه و اعتراض در درون خود، به مقابله با فشارهای دو موج جهانی شدن و ملی شدن پرداخته است.( هنیس، 1381، ص 415(
به هر حال، کارشناسان بر این باورند که رسانهها در آینده سهم به سزایی در خلق وایجاد عرصههای ویژهای دارند که هویتها ومنازعات مذهبی و سیاسی حول آنها شکلمیگیرند.( رندال، 1381، ص 130)
مذاهب اسلامی در شرایط جهانی شدن، به ویژه در دهههای آینده باید به تفاهم،انکشاف حقیقت، استغنای حقایق پیشین، ترویج و بلوغ فکری، شناخت آراء و نظریههای دیگران و مواضع آنها، اطلاع از تفکر، مشی و منش پیروان مذاهب غیر خودی و اصولا حذف اصطلاح خودی و غیرخودی از طرز تفکر و تلقی خویش اقدام کنند. مسئله اصلیآن است که شرایط سختافزاری چنین تفاهمی فراهم شده، ولی مشکل نرمافزار است. بهعنوان مثال، هم اکنون حداقل 197 پایگاه درباره اعتقادها و ارزشهای اسلامی و مذاهباسلامی، 34 پایگاه برای تعلیم و تربیت اسلامی، 72 پایگاه برای منابع اسلامی و 32 پایگاه درباره سازمانهای اسلامی در دسترس هستند. ضمن آن که میتوان پایگاه هایی رایافت که به روابط شیعه و سنی و مقایسه مذاهب پرداختهاند.( غراب، 1379، صص 89و49)
در سالهای آینده باید مراقب بود که ساده انگاریها و عدم درک شرایط همراه با پیشبینیهای شعار گونه نادرست که در حوزه تحولات رسانهای طی دو دهه گذشته درایران به وقوع پیوست، دیگر تکرار نشوند. به عنوان مثال، اردیبهشت 1373 ،وزیر وقتارشاد اسلامی در مصاحبهای گفت: ماهواره در چنگ ماست و از این بابت نگرانینداریم.( همشهری، 1373/2/14) این در حالی بود که برآوردها حکایت ازوجود بیش از 250 هزار آنتن گیرندهتلویزیون ماهوارهای در ایران را داشت.( ارجمندی، 1378، ص 74) دو سال بعد از این مصاحبه، اولین کانالماهوارهای به زبان فارسی امواج خود را وارد ایران کرد و اکنون حداقل 7 کانالماهوارهای فارسی در حال دریافت به وسیله صدها هزار گیرنده ماهوارهای در کشوراست. از آن سو، به دلیل وضعیت کوهستانی ایران، ما هنوز نتوانستیم پوشش تلویزیونیداخل کشور خود را کامل کنیم و هنوز بسیاری از مناطق روستایی پراکنده و دور افتادهکشور، خارج از پوشش تلویزیون داخلی هستند.54 این در حالی است که به زودی گیرندههای تلویزیونی قوی قادر خواهند بود که تا 300 فرستنده ماهوارهای را از فرازایران دریافت کنند. به این ترتیب، میتوان گفت که تا سال 1400 هجری شمسی، توسعهفنآوریهای ارتباطات همراه با گسترش توجه به ارتباطات میان فرهنگی در کشورهایدیگر، باور بر رعایت قواعد آن درجهان، ضمن شکلگیری بازار بسیار متنوع پیام، قدرت گزینش گری مخاطبان را بسیار افزایش خواهد داد و قطعا این قدرت سبب خواهد شد کهمخاطبان ناخشنود ناشی از ارتباطات عمودی و یک طرفه درون کشوری، خود را درمعرض پیام هایی قرار دهند که علاوه بر مشابهت زبانی، فاقد پروپاگاندای مذهبی دیگر ودارای نگاه ارزشی به مذهب آنان باشد. اگر در ایران، از هم اکنون توجه به رعایت قواعدارتباطات میان فرهنگی توسعه نیابد، در آینده، کشور با چالش هایی مواجه خواهد شد کهمتناسب با همبستگی ملی نیستند.
فهرست منابع
ابوطالبی، علی ، حقوق قومی، اقلیتها و همگرایی، ترجمه علی اکبر کریمی مله، فصلنامهمطالعات ملی، شماره اول، پاییز 1378.
اجلالی، پرویز، سیاستگذاری و برنامه ریزی فرهنگی در ایران، تهران: آن، 1379
احمدی، حمید، قومیت و قوم گرایی در ایران، از افسانه تا واقعیت. فصلنامه مطالعاتملی، شماره 2و 3 - زمستان 1378.
ارجمندی، سید مهدی ، تأثیر رسانههای نوین بر ارزشهای فرهنگی در جهان و ایران،تهران، مرکز تحقیقات، مطالعات و سنجش برنامهای صدا و سیما، 1378.
امان الهی بهاروند، سکندر، بررسی علل گونه گونی قومی در ایران از دیدگاهانسانشناسی، فصلنامه مطالعات ملی، زمستان، 1379.
تامپسون، جان، رسانهها و مدرنیته، نظریه اجتماعی رسانهها، تهران: سروش،1380.
پارتا ساراتی، رانگا سوآمی ، روزنامه نگاری در هندوستان، ترجمه داود وحیدی، تهران:مرکز مطالعات و تحقیقات رسانهها، 1381.
حکیم پور، محمد ، نقش صدا و سیما در تحکیم وحدت ملی، تهران، مرکز مطالعات وسنجش برنامهای صدا و سیما، (1377).
رکس، جا ، اقلیتهای قومی و دولت ملی، جامعهشناسی سیاسی جوامع چند فرهنگی،ترجمه سعید ذکایی، فصلنامه مطالعات ملی، سال دوم، شماره 8، تابستان 1380.
رواسانی، شاپور، زمینههای اجتماعی هویت ملی، تهران، مرکز بازشناسی اسلام در ایران،(1380).
زنجانی، حبیب الله، محمد میرزایی، کامل شاپور و امیر هوشنگ مهریار، جمعیت،توسعه، بهداشت باروری، چاپ دوم، تهران، نشر و تبلیغ بشری، 1379.
سید امامی، کاووس، ملی گرایی قومی، در جستجوی درک بیشتر، فصلنامه مطالعات ملی،سال سوم، شماره 10، زمستان 1380.
عیوضی، محمدرحیم، جهانی شدن و هویتهای قومی، فصلنامه مطالعات ملی، سال سوم،شماره 10، زمستان 1380.
غراب، ناصرالدین ، معرفی پایگاههای اطلاع رسانی و اسلامی، تهران:خانه کتاب، 1379.
کاظمی، سید علی اصغر، بحران نوگرایی و فرهنگ سیاسی در ایران معاصر، تهران،1376.
کوثر،مسعود و سید محمد نجاتی حسینی، (به کوشش) مشارکت فرهنگی، تهران: آن،1379.
گزارش عملکرد فعالیتهای سازمان صدا و سیما در سال 1380، تهران: معاونتتحقیقات و برنامه ریزی صدا و سیمای جمهوری اسلامی، مرکز مطالعات و ارزیابی،مدیریت اطلاعات و آمار پایهای .
گل محمدی، احمد، جهانی شدن و بحران هویت، فصلنامه مطالعات ملی، سال سوم،شماره 10، زمستان 1380.
محسنی، منوچهر، جامعهشناسی جامعه اطلاعاتی، تهران: نشر دیدار، 1380.
محسنیان راد، مهدی ، ارتباطشناسی (ارتباطات انسانی، میان فردی، گروهی و جمعی)،تهران، سروش، 1369.
مقصودی، مجتبی ، فرهنگ، ارتباطات و تحولات قومی، (بررسی نظری)، فصلنامهمطالعات ملی، سال دوم، شماره 6، زمستان 1379.
همشهری ، شکایت نمایندگان اهل سنت به کمیسیون اصل 90، شماره 2925، 21 آذر1381.
همشهری، مصاحبه با آقای میرسلیم، وزیر ارشاد اسلامی، شماره14، اردیبهشت 1373.
هینس، جف دین، جهانی شدن و فرهنگ سیاسی در جهان سوم، مترجم داودیانی، تهران:پژوهشکده مطالعات راهبردی ، 1381.
Elkins, David J. (1997).Globalization Teelecommunication and VirtualEthnic Communities. International Political Review , Vol.18.No2.
Held , D.A. (2000). Globalizing World. London; The Open University.
Jandt, Fred E. (1995). Intercultural Communication. London: Sage.
Jacobson, (1998). Islam in Transition. London: Routledge.
Jordon, J. (1994). Technical Diffeculties. Boston: Bacon Press.
Stavenhangen, R.(1986). Problems of Multiethnic States Tokoyo : UnitedNations University
منبع: / سایت / ایران و جامعه اطلاعاتی ۱۳۸۳/۰۱/۲۴
نویسنده : مهدی محسنیان راد
نظر شما