موضوع : پژوهش | مقاله

ابن عربی و تأویل(1)


مقدمه
بحث براین است که فرایند فهم متون دینی مثل قرآن و روایات ویا کتب مقدس چگونه شکل می گیرد و نقش معارف عرفی و زبان عادی در فهم این متون چیست؟ و عقل و یافته های عقل نظری چه نقشی را در این زمینه بازی میکنند. و روش شهودی و عرفانی در این زمینه چقدر کارایی دارد. و آیا کلام حق در مرتبه وجودی خود قرار دارد و آدمی با تمام معرفت و ادارک خود در جهت تقرب به حقیقت آن کلام حرکت می کند و تمام توش و توان خویش را بکار می گیرد تا پیام آن را دریابد و رابطه خود را با ابدیت برقرار کند (1) یا خیر.
اگر از دیدگاه مفسرین اسلامی نگاه شود جواب مثبت است زیرا هیچ کس از مفسرین اسلامی چه آنهایی که موافق تفسیر به رأی و تأویل اند و چه آنهایی که مخالف اند هرگز بی معنا بودن متون را مطرح نمیکنند و هرگز نمی خواهند که فهم خود را برمکتوب دینی تحمیل نمایند، بلکه درصد چگونگی تقرب به معنای مکتوب دینی هستند. این است که حتی برخی که تأویل را برای فهم پیام الهی به عنوان امری ضروری مطرح می نمایند مانند دانشمندان جهان غرب نیستند که با طرح بحث هرمنوتیک و به پیش بردن قدم به قدم آن از متون دینی قداست زدایی نمایند تا نهایتاً بتوانند فهم متون دینی را از دست آباء کلیسا رها سازند و با این آزاد سازی خود را نیز در حکومت سیاسی شریک نمایند.
پس غایتی که مفسرین اسلامی در مباحث خود در پی آنند کاملاً با اهدافی که درغرب مطرح شده است تفاوت بنیادی دارد. گرچه برخی با طرح مباحثی چون پیش داده های تفسیری (2) و این که وقوع و پیش فرض های هر شخصی، نحوه برداشت وی از یک پدیده را رقم میزنند و کیفیت تفسیر و تأویل او را جهت می بخشند و با طرح تنوع و تکثر فهم از متون دینی و سیال بودن این تنوع و تکثر فهم از متون دینی هیچ مرجع و مفسر رسمی از دین را قبول نمی کنند و قول هیچ کسی را دارای حجیت تعبدی نمی دانند. (3)
اما اگر دلایل موافقان تفسیر به رای و تأویل و مخالفان آن را بررسی نماییم در هیچ کجا قداست را از متن نمی زدایند بلکه بحث برسر چگونگی فهم متن است. که دلایل موافقان و مخالفان تفسیر به رأی در همین مقاله بررسی خواهد شد. اما آنچه در جهان اسلام ریشه این اختلافات است همان ذوبطون بودن قرآن، انسان وجهان هستی است که ابتدا به بررسی این سه بطن می پردازیم.

ذوبطون بودن قرآن، انسان و عالم
عرفا معتقدند که آیات آفاقی خداوند با آیات قرآنی او مطابقت کامل دارد. آیات قرآنی حق عبارت از کلمات قرآنی است و قرآن در هرعالمی دارای حقیقتی و صورتی است. یک صورت مکتوب دارد، یک صورت منطوق و یک صورت در روح القدس و نفس پیامبر دارد و یک حقیقتی هم در عالم الهی دارد. اما با همه این صورتها یک حقیقت واحده است که در همه این عوالم سریان پیدا کرده است.
و آیات آفاقی او مرکب از کلماتی آفاقی است که خود مشتمل بر جمیع موجودات از اجناس و انواع و اصناف و اشخاص می باشد. (4)
پس از نظر عرفا قرآن ظهور این بطون است چنانکه از حضرت رسول(ص) منقول است که «ان للقرآن ظهراً و بطناً و حداً و مطلعاً» و در حدیث دیگر آمده است: «ما فی القرآن آیه الا و لها ظهر و بطن و ما فیه حرف الا وله حد و لکل حد مطلع». (5)
و همه این مراتب قرآن بهم پیوسته است و هر مرتبه فوق نسبه به مادون، بطن است و آن مادون نسبت به مافوق، ظهر است.
ملاصدرا در خصوص تطبیق این هفت بطن قرآن با هفت بطن انسان می گوید: «قرآن نیز مانند انسان باطن و ظاهری دارد و باطنش نیز باطنی دیگر دارد و تا هفت بطن ذکر شده که همانند مراتب باطن انسان است». (6)
که عرفا این هفت بطن را چنین شرح داده اند.
قرآن و کتاب تدوینی حق دارای مراتبی است که اولین تعین آن در مقام حق به اسم «المتکلم» ظاهر شده است و آخرین مرتبه آن ظهور به صورت الفاظ و عبارات است. و این مرتبه غایت ظهور کلام الهی است. کما اینکه غایت ظهور انسان، ظهور به صورت لحنی است که حواس ظاهری او هریک متمیز از دیگری است. (7)
مولانا درباره هفت بطن قرآن کریم می گوید:
حرف قرآن را مدان که ظاهر است
زیر ظاهر، باطنی هم قاهر است
زیر آن باطن، یکی بطن دیگــر
خیره گردد اندر او فکـر و نظـر
بطن چهارم از بنی خود کس ندید
جــز خدای بی نظیر و بی ندید
همچنین تا هفت بطن ای بوالکرم
می شمر تو زین حدیث معتصـم (8)
ابن عربی انسان را هم مانند قرآن جامع دانسته و دلایلی را به این شرح برای آن آورده است.
الف. از حیث اسماء: غیر از انسان کامل، هر مظهری، مجلای ظهور اسم و صفتی خاص از اسماء جمال یا جلال است. اما انسان که به مفاد احادیث بر «صورت رحمن» خلقت یافته، آیینه جامع صفات الهی و مظهر اعتدال جمال و جلال ربوبی است. تفسیری که ابن عربی از «خلق بالیدین» یعنی کار دو دست در آفرینش انسان مطرح میکند نیز همین است.
ب. از حیث مراتب عالم: انسان را از آن جهت عالم صغیر نامیده اند که واجد ویژگیها و ابعاد همه نشئات سابق ولا حق بر خویش است. یعنی دارای ابعاد عوالم جماد و گیاه و حیوان و عالم مثال و همچنین عالم عقل است.
از دیدگاه ابن عربی جمیع تعینات عالم هستی و مراتب ظهورات عالم را میتوان در غالب دو اصطلاح «ظهور و بطون» و به عبارت دیگر، اجمال(جمع) و تفصیل(فرق) تفسیر و تعبیر نمود و انسان جامع، اجمال یا باطن دیگر عوالم است. (9)
چنانکه شیخ محمود شبستری می گوید:
زهرچه در جهان زیر و بالاست
مثالش در تن و جان تو پیداســت
تو آن جمعی که عین وحدت آمد
تو آن وحدت که عین کثرت آمــد
تویی تو نسـخه نقــش الهی
بجو از خویش هر چیزی که خواهی
عرفا ذوبطون بودن انسان را با «لطایف سبع» بیان می کنند و تا هفت لطیفه یا بطن برای انسان قائل شده اند و آن را در برابر هفت بطن قرآن و هفت بطن جهان قرار داده اند. چه اینکه هر سه، نوعی کتابند که معانی چند لایه دارند و ذوبطونند. یکی کتاب نفس (انسان) است، دیگری کتاب تکوین (جهان) است و سومی کتاب تدوین و تشریع الهی (قرآن) است. (10)
این است که وقتی از امام محمد باقر(ع) سئوال شد: مقصود رسول الله (ص) از ظاهر و باطن قرآن چیست؟ حضرت فرمودند: ظاهر قرآن«تنزیل» است و باطن آن «تأویل» آن است. (11)
لذا لازم است قبل از شرح تأویل و مقایسه آن با هرمنوتیک ابتدا تفسیر و انواع آن و فرق تفسیر و تأویل روشن گردد. چراکه از سویی تفسیر و تأویل قرآن کریم، برای فهم پیام الهی به عنوان امری ضروری مطرح است و از سویی دیگر تفسیر به رأی از سوی غالب مفسران پدیده ای نکوهیده است زیرا روایات زیادی از سوی پیامبر و پیشوایان دینی این شیوه تفسیر را مذموم شمرده اند. پس باید مرز میان تفسیر به رأی نکوهیده و تفسیر اجتهادی پسندیده مشخص گردد(12) تا جایگاه تأویل تبیین گردد.

تفسـیر و تأویل
تفسیر در لغت به معنی تبین و پرده برداشتن است. و غالباً در مورد الفاظ و مفردات آن به کار میرود و تفسیر بیان لفظی است که فقط یک احتمال درمورد مفهوم آن وجود دارد. در تفسیر قطع به مراد لفظ وجود دارد و گواهی به اینکه مقصود خدا از آن چیست و خبردادن از مراد وی است و تفسیر بیان آن معانی است که از وضع عبارت استفاده می شود. و رفع ابهام و روشن کردن مراد به شکلی است که با ظاهر لفظ مخالفت ندارد. (13)
اما تأویل، از ماده «أول» است که در لغت به معنی برگشت دادن و برگشتن است. راغب می گوید: تأویل، رد کردن چیزی به سوی غایت و مقصودی است که اراده شده چه از راه علم و چه از راه عمل (14) و تأویل اغلب در مورد معانی و جمل است. تأویل بیشتر در مورد کتب الهی بکار میرود و تأویل مشخص کردن مفهوم لفظ محتمل برای چند معنی بوسیله آنچه از ادله روشن می شود. و ترجیح یکی از مفاهیم محتمل برای لفظ، بدون قطع یافتن به آن می باشد. در تأویل خبردادن از حقیقت مراد خداوند است. تأویل به درایت تعلق دارد. و تأویل گردانیدن لفظ از ظاهرش به سبب دلیل و مقتضی و بیان معانی است به طریق اشاره. (15)

ادامه دارد ...

منبع: / ماهنامه / اطلاعات حکمت و معرفت / شماره 5 ۱۳۸۷/۰۰/۰۰
نویسنده : عبدالرضا مظاهری

نظر شما