پیامکهای خوشبختی
«یا بخت یا اقبال!»، در پس این جمله ساده چیست و چه دنیایی را به همراه دارد که دستگاه ایدئولوژیک سرمایه در گستره وجود خود با همه تفاوتهای فرهنگی، سیاسی، مذهبی و ویژگی جغرافیایی، با تمام ناهمگونیها در روبناها در جایجای حوزه تحت سیطره خویش در تبلیغ این گزاره کمفروشی نمیکند. باری که این مفهوم ساده در خود دارد در حوزههای مختلفی به یاری نظم موجود میشتابد و به مقاومسازی و بازتولید آن در برابر تهدیدهای بنیادبرافکنی که بهعنوان جایگزینهای انسانی این نظم غیرانسانی مطرح هستند، همت میگمارد. کارکردهای سیاسی - اجتماعی
در ابتدا به کارکردهای عام سیاسی - اجتماعی رواج مفهوم «شانس و اقبال» میپردازیم. برای دستگاه ایدئولوژیک سرمایه، تبلیغ بیوقفه و مشفقانه بخت و اقبال، عاملی اساسی و تعیینکننده است و درونیساختن امید به نام بخت، از ابزارهای اصلی و پنهان بازتولید خاموش هژمونی و بازدارندهای جدی برای گسترش افکار انتقادی نسبت به نظم موجود است، چراکه بهواسطه سهلالوصول و بیدردسربودن، خوشبختی حاصل از اقبال خوش، اولین گزینهای است که مقبولیت خود را بر اذهان مستولی میسازد. مبارزه با جانشینسازی این فرآیند با راههای بدیلی که استدلالشان این است که «بدبختیها و بهواقع نابرابریها، از همین فرآیند منتج شدهاند»، به روشنی به تغییری بعید (و نه ناممکن) تبدیل میشود. مگر زمانی که این اندیشههای بدیل، توان، موقعیت و ابزار فائقآمدن بر وسایل گسترده تبلیغات سرمایهدارانه را بیابند.
دستگاه ایدئولوژیک بهظاهر ایدئولوژیزداییشده سرمایهداری جهانی در شکل عام و در شاخههای محلی خود، در پس انواع ظهور و بروزها و عملکردهای متفاوتش، اهدافی یکسان را دنبال میکند که بیتردید این عمدهسازی خوشبختیهای یکشبه و بادآورده، سهم مهمی را در این بین به خود اختصاص داده است، هدفی که دستیابی به آن، مترادف با قبولاندن ضمنی چارچوب و اصول بنیادی نظم موجود بر افکار گروههایی است که بالقوه حامل پتانسیل شوریدن علیه نظم موجود هستند. از آنجا که گستره تأثیر این ایده باید به اندازه گستره نظام سرمایهداری با تمام تنوعات آن باشد، تبلیغ این ایده نمیتواند در حوزهای خاص محصور بماند. این ایدئولوژی در بروز فرهنگی شاخصاش در قالب سینمای هالیوود و کپیهای محلی آن، خود را بر افکار عمومی جهانی تحمیل میکند و آنگاه که مثلا در اروپا به حوزه زندگی اقتصادی - اجتماعی مردم میرسد، به هیات «لاتاری» نمایان میشود و به همین ترتیب، در هر نقطه خاص با توجه به مختصات آن، به تناسب ویژگیهای اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی تجلی مییابد که البته و بیگمان برشمردن تمام آنها ناممکن است و حتی شناسایی آن، مستلزم بررسی جزءبهجزء زندگی اقتصادی - اجتماعی مردمان جوامع مختلف است.
اما آنچه میتوان با کنکاش در پس یکیک این نمودها جستوجو کرد، چیزی جز تخدیر ستمدیدگان و آسیبدیدگان از روابط تولیدی و مناسبات اقتصادی سرمایهدارانه نیست.
چه کسی باور میکند، آنکه صاحب ثروت عظیمی است، به بردن خوشبختی در «لاتاری» چشم امید دوخته باشد. او که در لاتاری هر روزه خود، پیروز مطلق است، هر روز عده زیادی میبازند تا او ببرد، بدون اینکه هیچ احتمالی از باخت درکارش باشد، پس آنچه مسلم است، این ایده برای فریب او نیست که تبلیغ میشود، که او خود مبلغ آن است، هر چند نقش مستقیمی در آن ایفا نکند. به هر حال، کارکرد اصلی این ایده، یعنی تخدیر و تسکین آنهایی که روابط و مناسبات اقتصادی برمبنای نابودی آنها استوار شده است، تنها این گونه محقق میشود: با بر افروختن چراغ امیدی واهی به تغییراتی ناگهانی که یکشبه خوشبختی را برای آنها به ارمغان خواهد آورد. دستگاه تبلیغ ایدئولوژی سرمایه چنان این ایدئولوژی را باز مینماید که انگاره مسلط اذهان بر اصیلبودن و عمومیت آن حکم کند. گویی این خوشبختی روزانه، بسیاری را نصیب میدهد، «خب، شاید امروز نوبت من باشد. » اما واقعیت آن است که اگر چنین اتفاقاتی هم پیش بیاید، جز درصدی بسیار ناچیز، از این موقعیت بهرهمند نخواهند شد که در برابر آن کل بازنده، قابل صرفنظرکردن هستند، پس باز هم نهتنها موقعیت آن کل امیدوار به تغییر ارتقا نیافته، که در مجموع بازتوزیع ثروت به سود نهادهای مسلط، موجبات تنزل بیشتر اقتصادی آنها و ارتقای بیشتر موقعیت نهادهای مسلط را فراهم آورده است.
... و اما در ایران
حسابهای قرضالحسنه
وظیفهای که در بالا تشریح شد، از دیرباز و به صورت محدود (به این معنی که هدف مستقیم اولیه سود اقتصادی بوده باشد)، در قرعهکشیهای رنگارنگ بانکها، برعهده حسابهای قرضالحسنه گذاشته شده بود. این ادعا زمانی مستند میشود که با بررسی 3 عامل موثر به تحلیل حسابهای قرضالحسنه بانکها بپردازیم؛ گروهی که منشاء وجود ذخایر قرضالحسنه بانکها هستند، ارزش جوایز قرعهکشیهای به عنوان انگیزه اصلی ایجاد چنین حسابهایی نزد صاحبان آنها در مقابل ارزش موجودی کل حسابهای قرضالحسنه و نحوه به کارگیری چنین ذخایری توسط بانکها. درباره اولین متغیر، به سادگی میتوان دریافت که حسابهای قرضالحسنه از سرمایههای کوچکی تشکیل میشوند که صاحبان آنها دل در گرو جوایز قرعهکشیها دارند و منطق سرمایه رکود سرمایهای بزرگ را در ازای احتمال کوچکی برای برد نمیپذیرد. سرمایههای کلان (اگر به سیستم بانکی سپرده شوند)، یا، به دنبال سود بیشتر، سر از بانکهای خصوصی درمیآورند یا در بانکهای دولتی به دنبال امنیت خواهند گشت. در هر دو حال، حسابهایی میزبان آنها هستند که در عوض، سود نصیب آنها کنند. پس منشاء حسابهای قرضالحسنه (با صرفنظر کردن از موارد استثنایی)، به روشنی دهکهای پایین درآمدی هستند؛ یعنی همان گروهها و طبقاتی که باید به امیدی چشم بدوزند و در سکون، به خوشبختی یکشبه خوشبین بمانند تا بتوان بهتر و بیدغدغهتر آنها را استثمار کرد. در باب ارزش موجودی حسابهای قرضالحسنه، جدول شمارهیک که منبع آن بانک مرکزی است و مقایسه آن با ارزش جوایزی که از سوی بانکها اعلام میشوند (که برای همگان دسترسپذیر هستند)، گویای مطلب است.
روند همواره صعودی میزان موجودی حسابهای قرض الحسنه (حتی با تعدیل تورم)، از اشتیاق بیشتر و بیشتر بانکها و موفقیت نظام بانکی در فریب گروههای هدف حکایت دارد. «پول، پول میآورد» و هرچه بیشتر به بازتولید و انباشت تمایل نشان میدهد؛ چنانکه با افزایش میزان موجودی، میزان سرمایهگذاری و تبعا، سود هم افزایش مییابد.
و اما عامل سوم، یعنی بهکارگیری این ذخایر؛ بانکها با سرمایهگذاری ذخایر در اختیارشان، به تولید ارزش اضافی و سپس اختصاص این ارزش تولیدی به عملیات خود میپردازند. این عملیات شامل اعطای تسهیلات به متقاضیان، پرداخت سود به حسابهای مشمول سود و از جمله آن جوایز هستند، البته بخشی از این سود هم (که بهواسطه وسعت سرمایهگذاری، بانکها به سرمایهگذاران بزرگی بدل شدهاند که طبعا سود کلانی هم کسب میکنند) به امور جاری بانکها مانند حقوق کارکنان، مخارج اداری و... اختصاص مییابند، اما سهم خود بانک، یعنی صاحبان آن (دولت در بانکهای دولتی، و سهامداران و باز هم دولتیها در بانکهای خصوصی) کجاست و چقدر است؟ ظاهرا نباید کسی از جواب این سوال آگاه شود، چرا که هرگز اعلام نمیشود.
باز هم از این مطالب چنین برمیآید که آنهایی که امید به برد داشتهاند، در واقع باختهاند. سودی که به آنها پرداخت نمیشود، تسهیلات، وامها و اعتبارات کلان که به آنهایی تعلق دارد که از اعتبار لازم برخوردارند، آنها جزء صاحبان بانک هم که نیستند، پس تنها جایزههاست که به آنها میرسد. همانهایی که شاید 10درصد سرمایههای اولیه مجموع آنها را هم پوشش ندهند. پس تنها چیزی که سایرین با رضایت کامل از آن میگذرند تا به این گروه برسد، اجر اخروی است، باشد که در جایی دیگر خوشبخت شوند. روندی که مورد بررسی قرار گرفت، روندی است که طی آن داراییهای کوچک آن گروه بزرگ (از دهکهای پایین درآمدی که قدرت پسانداز ناچیزی دارند)، همواره ثابت میماند در حالی که داراییهای بزرگ بهسرمایه تبدیلشده سرمایهداران دولتی و خصوصی روزبهروز زایایی بیشتری مییابد، چرا که بانکها زایایی داراییهای بخش اول را هم به سرمایههای آنها میافزایند و بدینسان، درآمد بازتوزیع میشود و صد البته به سود صاحبان سرمایه.
مسابقات sms
از آنجا که موضوع اصلی بحث بررسی حسابهای قرضالحسنه (بدون سود) بانکها نبود، با در نظر گرفتن کفایت نسبی این مباحث برای فهم موضوع، همین جا از بررسی بیشتر آن دست شسته و به سراغ آن پیکر نوتری از «لاتاری» ایرانی میرویم که این وظیفه دوگانه تخدیر و استثمار را برعهده گرفته است؛ پیکری که در واقع ایده اصلی این مقاله بر پایه آن استوار شده است.
پدیدهای که پس از ظهورش با چنان سرعتی فراگیر شد که امروز جزء تفکیکناپذیر زیست روزانه تلویزیون انحصاری و دولتی ایران شده است. همان که هر روز شاهدش هستیم، احتمالا در فرآیند آن مشارکت میجوییم اما ماهیت، چرایی و کارکرد آن را مورد سوال قرار نمیدهیم (همچون تمام پدیدههای دیگر!)
مسئله ساده است، مسابقات sms جورواجور تلویزیون، که مدتی است به مدد گسترش ضریب نفوذ تلفن همراه (که چندی پیش سرانه سه تلفن همراه برای هر خانواده از سوی وزارت مربوطه اعلام شد)، و همپیمانی تلویزیون و وزارت ارتباطات و فناوری اطلاعات (هردو در نقش نهادهای دولتی) گسترش نامیمونی یافته است. این گونه جدید و تثبیتیافته، به هیات نماینده تام و تمام «لاتاری» از نوع ایرانی آن بدل درآمده و نه تنها وظایف مشروحه آن را به تمامی برعهده گرفته، که به واسطه خصلت سرمایهداری (علیالخصوص نوع جهان سومی آن، یعنی با درهمتنیدگی سرمایهداران دولتی و شبهخصوصی) حتی در این نقطه هم از منطق اصلی سرمایه، یعنی کسب سود، سرسوزنی عدول نمیکند. در این بخش با ذکر چند نمونه که از لابهلای نمونههای بیشمار موجود و هر روزه انتخاب شدهاند، کارکردها و پیامدهای عمل این سازوکار را تحلیل خواهیم کرد. جدول شماره 2 با این نمونهها و با فرض ارزانترین نوع تعرفه sms یعنی تعرفه شرکت دولتی مخابرات ایران به میزان 14تومان به ازای هر sms (به زودی 23تومان) * و استخراج قیمت بازار جوایز (به صورت تقریبی و در زمان نگارش مقاله) تهیه شده است.
و اکنون، اضافه کنید به این آمار، همه مسابقات مذهبی (و... ) تابستانه تلویزیون را که برای غنیسازی اوقات فراغت در تمام دقایق روز تعبیه شدهاند! ورزشی بودن اکثر مثالهای بالا، به علت نسبت بالای این نوع در کل مسابقات است، که خود از اقبال غیرقابل مقایسه تودهها به ورزش، نسبت به سایر مقولهها ناشی میشود و صد البته که تلویزیون آن را دریافته است.
شاید نکتهای که در جدول بالا جلب توجه میکند، تفاوتی عجیب و فاحش است بین ارقام ستون ارزش پولی smsهای ارسالشده (که توسط شرکتکنندگان پرداخت میشود) و ارقام ارزش پولی جوایز که یا توسط حامی مالی و برای تبلیغ، یا بعضا توسط خود صداوسیما پرداخت میشود. (البته در موارد وجود حامی مالی، مبالغ پرداختی حامی به خود صداوسیما را هم باید در نظر گرفت).
باید از خود بپرسیم که چه کسی برنده این مسابقه است؟ اگر این نمونه محدود را به تمام روزها، تمام شبکههای تلویزیونی (و رادیویی) و سایر برنامهها گسترش دهیم، این پرسش، و پاسخ آن، بهمراتب آزاردهندهتر خواهد شد.
زاویه نگاه ما به این پدیده نسبتا نوظهور در واقع همانی است که پیشتر به شرح و بسط آن پرداختیم، در واقع باید پدیدههایی اینچنینی را به ابزار جدیدی برای تخدیر و استثمار تعبیر کنیم که امروز بیشتر از قبل مورد توجه طبقات فرادست قرار گرفته است.
در بررسی این پدیده نیز، باید به جستوجوی همان اهداف و انگیزههای سیاسی- اجتماعی و همچنین نتایج اقتصادی حاشیهای آن پرداخت. در نقطه آغازین، مخاطبان چنین برنامههای اجتماعیای، در واقع همان گروهها و طبقات اجتماعی - اقتصادی هستند که خوشبختی موعود این برنامهها، در جریان عادی زندگی آنها دستنیافتنی یا با سختی قابل توجهی دستیافتنیاند (باز هم با صرفنظر کردن از استثناها). البته نباید از نقش برخی موضوعات مورد سوال که با احساسات تودهها درگیر میشود و عدهای را فارغ از انگیزه اقتصادی، به میدان مسابقه میکشد غافل شد. ولی از سویی، این دسته موضوعات و آن گروه افراد، نسبت به کل جریان ناچیز هستند و از سوی دیگر نباید تصور کرد که انگیزه اقتصادی، هیچ جایی در پس ذهن آنها نداشته است. با در نظر گرفتن چنین مقدماتی است که باید بخش بزرگتر (و شاید نزدیک به کل) بار پرداختی از سوی مخاطبان را برعهده آن گروهها و طبقاتی دانست که در بررسی حسابهای قرضالحسنه هم به آنها اشاره کردیم؛ دهکهای پایین درآمدی با قدرت خرید پایین، یا در بهترین حالت دهکهای میانی و در واقع، همان گروههایی که بهواسطه ستمدیدگیشان از وضع موجود، باید سیستم را در مقابل نارضایی، اعتراض و شورش آنها (علیه وضع موجود) واکسینه کرد، و چه واکسنی بهتر از امید به خوشبختی، بدون دردسر قریبالوقوع درهمین چارچوب!
بهطور قطع، این تنها عامل سترون و تخدیرشدن تودهها نیست بلکه همین تودهوار بودن، ناآگاهیها از منافع طبقاتی، ترس و بسیاری عوامل دیگر را نیز باید در این فرآیند دخیل دانست.
اما سویه دیگر این اتفاقات، تاثیر اقتصادی بلاواسطه آن بر بازتوزیع درآمدی و قدرتبخشیدن به نهادهایی است که خود موجد همین فرآیند سلطه ایدئولوژیک هستند. چنان که به کوتاهی البته به آن اشاره شد، تمام درآمد حاصل از این فرآیند که عموما شامل کل ارزش پولی smsهای ارسالشده، بهاضافه پرداخت مستقیم از سوی حامی مالی در ازای تبلیغ محصول یا خدمت آن است، روزانه از سمت طبقات زحمتکش در دهکهای پایین درآمدی به سوی سرمایهدار بزرگ، یعنی دولت، در جریان است (آن بخش هم که از سوی سرمایهداران خصوصی پرداخت میشود، در واقع از همان محل تامین شده است یا از هزینههای تولید «کارگران» یا از درآمد «خریداران»)؛ درآمدی که صرف بازتولید فرآیندهای سلطه هژمونیک نظم مسلط بر همان گروههایی خواهد شد که خود امکانات این سلطه را فراهم میکنند(که تنها بخش کوچکی از آن sms هاست، چرا که بخش اعظم ثروت عمومی هم در واقع توسط خود آنان تولید میشود. )
در واقع، مسابقات sms با تمام سادگی و پیشپا افتادگی، از ارزشی غیرقابل صرفنظر کردن برای گروههایی برخوردار است که در جایگاه طبقات حاکم و ذینفع در ادامه حیات نظم و مناسبات اقتصادی موجود قرار گرفتهاند. این مسابقات، علاوه بر نقش واکاویشده تخدیر و ترسیم افقهای سرابگونه در برابر دیدگان گروههای هدف، با سودآوری حاشیهای که در کنار برآوردن آن هدف دارند، تمنیات اقتصادی نهادهای ذینفع را نیز محقق میسازند و با کمی خلاقیت چنان قابل استفاده هستند که به بهترین وسیله برای بازتولید مستقیم ایدئولوژی طبقه حاکم تبدیل میشوند. البته از طریق طرح موضوعات خاص مورد نظر و کشیدن تودها به حوزههای مطلوب قدرت.
بررسی این مورد به ظاهر پیشپا افتاده و بیش از حد عادیشده، ضرورت نگاهی بلاواسطه و عمیقتر به پدیدههای مشابه، تحلیل آنها و اثراتشان بر زندگی اجتماعی را برجسته میسازد؛ آنچه امروز به همان اندازه که توجه به آن ضرورت و جدیت دارد، غفلت از آن هم عمومیت یافته است. برای خروج از بازیای که سرنوشتی چنین را رقم میزند و برهمزدن این بازی، گام اول همانا شناخت، تحلیل و فراگیر کردن نگاه انتقادی به این بازی است.
منبع: / روزنامه / کارگزاران ۱۳۸۷/۰۸/۰۱
نویسنده : آیدین اخوان
نظر شما