موضوع : پژوهش | مقاله

تأملی سمفونیک درباره بشریت و فضا


این مقاله که آن را به عنوان سمفونی کوتاهی در چهار موومان یا قطعه کوتاه می انگارم، با طرح این اطمینان خوش بینانه آغاز می شود که بشریت در قرن بیست ویکم، پای خود را از دایره کره خاکی فراتر خواهد نهاد و تولید و تکثیر گونه های (تکامل یافته) هوش انسانی را در سراسر منظومه شمسی و فراتر از آن آغاز خواهد کرد. قطعه دوم با ترس از این که تسلیح فضا و انهدام نظامی کره زمین از فراز فضا، به جای حالت نخست تفوق یابد، با قطعه نخست سر مخالفت دارد. در حالی که قطعه سوم اصرار برآن دارد که پول و سرمایه ای که صرف (اکتشافات) فضایی می شود، بهتر است صرف پایان بخشیدن به گرسنگی و فقر در جهان و نیز صرف پیشگیری و اصلاح تغییرات (سوء) اقلیمی شود. پرده چهارم از جامعه پژوهشگران، فضاپژوهان و فضانوردان مصرانه می خواهد که ضمن پرداختن به امر جابه جایی صلح آمیز بشر در عالم آفرینش، در عین حال نبوغ و ذوق استثنایی خویش را برای درمان و بهبود رنج گرسنگی به کار گیرند و از تغییرات سوء اقلیمی پیشگیری کنند.

 

پیشگفتار مترجم
برگزاری نخستین کارگاه آینده اندیشی در ایران توسط مؤسسه عالی آموزش و پژوهش مدیریت و برنامه ریزی و گروه آینده اندیشی مرکز تحقیقات سیاست علمی کشور، در روز چهار شنبه ۲۴ دی ماه ۱۳۸۲، بهانه ای به دست داد تا برخی از چشم اندازها و درعین حال مسئولیت هایی را که فراروی صاحب نظران و دست اندرکاران عرصه علم و فن آوری کشور است، و در بخش هایی از گفتار جیم دیتور Gim Dator استاد دانشگاه هاوایی متبلور است، به زبان پارسی برگردانم. گرچه خطاب او به پژوهشگران فضا و فضانوردی است، اما هرکس که با علم و فن آوری آشنایی داشته باشد، می تواند به سخنان وی گوش سپارد و در اندیشه فرو رود.
۱. مقدمه
ابتدا شعری را به عنوان پیش درآمدی بر آراء و اندیشه های خود مطرح می کنم که توسط والاس استیونس wallace stevens با عنوان «بشر؛ محصولی برساخته از واژگان»(۱) سروده شده است[منبع شماره ۱]:
بی فسانه جنسی چه باید باشیم،
توهم ا نسان یا سرود مرگ؟
خواجگان نواله سرگردان
زندگی عبارت است از
قضایایی درباره حیات.
انسان توهم، تنهایی ای است که در آن
رویاهای مان نقض کننده قضایایی است که می آفرینیم
با طلسم و افسون هولناک شکست ها
و با ترس از این که شکست ها و رویاها، یکی باشند
نژاد انسانی به تمامی شاعری است که
قضایای گریزان(۲) سرنوشت خویش را می سراید
به جای این که «قضایای گریزان خویش» را در قالب شعری طرح کنم، مقاله خود را در قالب تأملی سمفونیک ریخته ام که چهار قطعه یا موومان دارد. نخستین قطعه، قطعه ای است متهورانه، با عظمت، بالنده و خوش بینانه و نویدبخش. دومین قطعه، قطعه ای است سودازده و مالیخولیایی، تلخ و عبوس. سومین قطعه، قطعه ای است بلندتر، اندیشناک تر، اما با این همه بازهم سودازده و وامانده و واماندگی آور. در قطعه چهارم و پایانی، تا جایی که بتوانم به حسی از تهور و عظمت باز می گردم که در سایه بازتاب جنبه های ناخوشایند صفات انسانی به خاموشی گراییده است.

۲. قطعه نخست
شکی نیست که فاصله بین اواسط قرن بیستم تا پایان قرن بیست ویکم را می بایست یکی از دوران های رفیع و فاتحانه تاریخ بشریت به حساب آورد. بشریت پس از طی دورانی که توسط نیروی جاذبه کره زمین - با تمام معنای کلمه -به اسارت گرفته شده بود، اکنون می تواند قید و بندهایی را که برای مدتی بس طولانی او را اسیر ساخته بود، از پای خویش باز کند و در سیارات پیرامون، خرده سیارات (Astroids) و سکوهای فضایی مصنوعی پخش و منتشر شود و از آنجا به عالم فراتر از منظومه شمسی پای نهد.
همکارم، بن فینی Ben Finney))می گوید: «که به کارگیری فن آوری برای گسترش یافتن به جایی فراتر از زمین، با کل روند تکامل بشر، همسویی و همخوانی کامل دارد. از زمانی که میمون های بسیار ماجراجو، جنگل گرمسیری و استوایی را به قصد یافتن علفزارهای دشت آفریقا ترک گفتند، نیاکان ما در حال ابداع و اختراع فن آوری بوده اند تا با محیط های تازه سازگار شده و در سراسر کره خاک منتشر شوند. فاصله فرهنگی - فن آورانه ای بس طولانی بین کندن و درآوردن ریشه های آبدار از خاک علفزارها با استفاده از تکه چوب های حفاری، از یک سو و پرورش جلبک برای تهیه غذا و اکسیژن در مجتمع های فضایی مستقر در ماه از دیگر سو، طی شده است. و یا از زمان زورق های بادبانی تا کشتی های اقیانوس پیما راهی بس طولانی پیموده شده است. اما درست از زمانی که نیاکان ما استفاده از ابزارآلات را برای بقا و نهایتاً نشو و نما در محیط های جدید آغاز کردند، الگوهای تکامل نیز در سایه سازگاری های زیست شناختی و فرهنگی، هم پدید آمده و هم مسیر تکامل را پیموده است.
گرچه ممکن است تصور منظره سفر و زندگی در فضا برای بسیاری، غیرعادی جلوه کند، اما این چشم انداز، معرف و بازتابی است از امتداد منطقی مسیر (تحول) فن آورانه ای که نیاکان ما آن را که از بیش از ۵ میلیون سال پیش در جریان بوده، پیگیری کرده اند. [منبع شماره ۲]. من دلیلی نمی بینم که بخواهم بگویم چطور می توان یا چرا باید در برابر این انگیزه نیرومند ایستادگی کرد. به رغم این که در پیش رفتن به سوی سیارات در گذشته ای نه چندان دور گام هایی به اشتباه برداشته ایم، اما حال وقت و فرصت آن فرا رسیده است که بشریت بی باکانه گام به پیش بردارد.
همان طور که فینی [منبع شماره ۲] حتی متعصبانه تر ملاحظه می کند «اگر اولاد ما در گستره فضا و دورتر از آن منتشر شوند، نیروهایی تکاملی که اکنون بر سطح زمین ترمز کرده و متوقف شده اند، یکبار دیگر رها و آزاد می شود. به سختی می توان گفت که تکامل بشر در فضا به تولد تنها یک نوع یا گونه جدید محدود می شود. فضا یک تک محیط(۳) نیست. در آنجا محیط های بی شماری وجود دارد که محل های بی شماری را برای اکتشاف توسط انسان در وهله نخست و سپس توسط اولاد گونه های تکثیر شده، پیش روی می نهد. ما با نشر و بسط در فضا در کوران ماجرایی قرار می گیریم که تکثیر انفجارآمیز حیات هوشمند را تا جایی گسترش می دهد که تکنولوژی یا حد و حدودی ناشی از اشکال زندگی رقابت آمیز اجازه می دهد. و البته این تکنولوژی و شکل حیات خود از جایی دیگر نشات گرفته است».
من با دیدگاه فینی موافقم، همان طور که بسیاری از شما نیز با او موافق هستید و در هیجان وی درباره نقش کوچکی که در دانشگاه بین المللی علوم فضای (ISU) در کمک به حرکت بشریت به سوی آینده شگرف و نویدبخش ایفا می کنیم، سهیم هستم. من کاملاً مطمئنم که دلیل این که بشر به سطح کنونی توسعه رسیده است، این است که به کمک هوش مصنوعی و اشکال اصلاح شده ژنتیکی زندگی، که از تخیل و آفرینش خودش حاصل شده است، بتواند به فضا برود تا به کیهانی که اگر چنین نمی شد بی معنا و بی لطف می بود، هوشمندی، عظمت و مهمتر از همه نشاط ولطافت ببخشد. ما عقیده داریم و امیدواریم که همین دلیل وجودی دانشگاه بین المللی علوم فضایی است و نیز دلیل این هم هست که چرا ما به ارتباط داشتن با آن و با کل امور فضایی بشر، افتخار می کنیم، تا نوع بشر را به اوج ستارگان برکشانیم. با این فریاد بلند قهرمانانه و بی باکانه است که قطعه اول از تأمل سمفونیک من به پایان می رسد.

۳. قطعه دوم
به نظر می رسد در حال حاضر دیدگاه من و فینی، دیدگاهی نیست که بر برخی از فعالیت های فضایی حاکم باشد و آنها را به پیش ببرد. به نظر می رسد که ملتی که در دنیا در سفرهای دور فضایی پیشگام است، با حداکثر سرعت ممکن در سراشیب مسلح سازی فضا قرار گرفته است. یکی از هواداران تسلیح فضا [منبع شماره ۳] اخیراً چنین ادعا کرد:« باور این عقیده که فضا در آینده، جایی صلح آمیز باقی بماند، کاملاً مثل این است که مانند کبکی سر خود را در زیر برف پنهان کنیم». این واقعیت زندگی است. حقیقت مطلب این است که بشر، موجودی جنگ دوست است. این طبیعت این جانور است، و در این باره ما نمی توانیم فقط ساده اندیش باشیم.
آیا این ادعا درست است؟ آیا بشر ناگزیر موجودی کشتارگر یا کشته شونده است؟ اگر اصلاً قرار باشد فعالیتی فضایی وجود داشته باشد، آیا نظامی گری فعال در فضا غیرقابل اجتناب است؟ آیا اگر برعکس آن وانمود کنیم، ساده لوحی احمقانه به شمار می آید، یا کمتر از فریاد برآوردن در مقابل آن؟ آیا تنها سیاست معقولی که با طبیعت کشتارگر ما همخوانی داشته باشد این است که کسی ماندگار خواهد بود که در نظامی سازی فضا با تمام و کمال ممکن، پیشقدم و اول باشد؟ و اگر پاسخ به هریک از این سوالات مثبت است، آیا باید چنین جانوری را تشویق کنیم تا بذر جنگ دوستی خود و فن آوری های مخرب را در سراسر کیهان بپراکند؟ شما می گویید بلی؟ آیا شما گفتید بله؟
در اول ماه مه سال ۲۰۰۱، یکی دیگر از رهبران هژمون بزرگ جهانی ادعا کرد [منبع شماره ۴] که: «ما به چارچوب جدیدی نیاز داریم که به ما اجازه دهد سیستم دفاع موشکی خود را مهیا کنیم تا تهدیدهای مختلف دنیای امروز را دفع کنیم. برای انجام این کار باید پای خود را از موانع و محدودیت های قرارداد «محدودسازی تولید و کاربرد موشک های بالستیک» (۴)فراتر گذاریم و از آن عدول کنیم. این قرارداد، حال را به رسمیت نمی شناسد و ما را به آینده نیز رهنمون نمی شود، بلکه گذشته را تقدیس می کند. هر قراردادی که ما را از نشانه رفتن تهدیدات امروز باز دارد، یا ما را از دنبال کردن فن آوری امیدبخش برای دفاع از خویش باز دارد، ... به نفع ما نیست...».
بنابراین سیاست ها، فرایندها، کارکنان و بودجه های کشوری و لشکری که به مدتی طولانی، حداقل به لحاظ رسمی و شکلی، از هم جدا نگه داشته شده بودند و به عنوان فضا، جایی برای منافع صلح آمیز بشر، داشتند در هم ادغام می شدند، اکنون به بهانه «فضا برای منافع هرکسی که زودتر آن را مسلح کند» در هم ادغام می شود، تا پس از آن که جنگ ستارگان به پایان رسید و آخرین کلاهک هسته ای منفجر شد تا ساده اندیشی صلح آمیز را مثله کند، کسی بتواند به لاشه در حال چرخش سیاره ای رادیواکتیو زده و در حال سوختن و دودکردن اشاره کند و بگوید: ببین، من به شما گفته بودم: بشر موجودی جنگ دوست است. ما بردیم. ما تک هستیم. ما شماره یک هستیم. و با این مالیخولیا، گرچه تا حدی درست نما، قطعه دوم با افسوس و حسرت به پایان می رسد.

۴. قطعه سوم
اما صرف نظر از صلح آمیز یا جنگجویانه بودن مقاصد، آیا تمام برنامه های (تحقیقات) فضایی، تلف کردن پول و منابع مالی نیست؟ کارها و وظایف زیاد و بسیار ضروری تری پیش روی ماست که باید وقت، نبوغ و پول خویش را مصروف آن داریم. امروز بیش از ۴۰ درصد مردم در جنوب آسیا و صحرای آفریقا برای زنده ماندن تقلا می کنند. درآمد سرانه اینان، روزانه از یک دلار هم کمتر است [منبع شماره ۵]. یک سوم آدمیان در فقر نسبتاً رقت باری به سر می برند. در هر شهری از دنیا، در هر دقیقه از روز، جان های ارزشمندی به دلیل گرسنگی و سوءتغذیه و سوءرفتار از دست می رود. در همه جا حتی در پیشرفته ترین فرهنگ ها، در بهترین حالت، زنان حیات خود را در سایه مردان سپری می کنند. همه جا مردان و زنان به سبب رنگ پوست خود، شکل چشمان خویش، بوی نفس، شکل لباس و پنداشته های خود درباره خدا شکنجه می بینند یا کشته می شوند.
مسائل زیست محیطی - نظیر گرم شدن جهان، بالاآمدن آب دریا، کمبود آب، بیماری های جدید و تجدید شونده - حادتر می شود و در عین حال در سطح وسیعی نادیده انگاشته می شوند. افرادی که غالباً رهبران خوانده می شوند و ادعا می کنند که ارزش های خانوادگی دارند، برای فرزندان خود اهمیت و ارزش قایل اند، البته بی کمترین بهره ای از آگاهی، و کمتر از آن احساس گناه، منابع را ناباورانه و به طرزی شگفت انگیز تلف می کنند و لاجرم نسل های آینده را مجبور می کنند تا آثار آن را پس از آنها پاک کنند و یا باز آن را تکرارکنند،.
با وجود مغایرت با نظر بن فینی، به نظر می رسد که ما آدمیان از آغاز زمان، تمرینی داشته ایم؛ تمرین حرکت به محیطی جدید، انباشته کردن آن از جمعیت، استفاده و بهره کشی از آن تا حد فرسودگی و متلاشی شدن و سپس یا مردن در محل یا ادامه حرکت به سوی محیط های جدید یا ابداع فن آوری های نیرومندتر از پیش که با توسل به آن بیشتر بتوانیم مسلط شویم، استثمار کنیم، تخریب کنیم، جابه جا شویم یا بمیریم. تنها چیزی که اکنون جدید است آن است که ما اکنون این کار و تمرین را در تمام جاها، در همه عرصه ها در مقیاسی جهانی و در فواصل زمانی بیش از پیش کوتاه تر شونده انجام می دهیم.
پیتر ویتوسک(۵) [منبع شماره ۶] چنین اظهار می دارد:« تمام موجودات زنده یا ارگانیسم ها محیط خود را تغییر می دهند یا اصلاح می کنند و بشر از این مقوله مستثنی نیست. وقتی که جمعیت بشر افزایش می یابد و قدرت فن آوری توسعه پیدا می کند، قلمرو و ماهیت این تغییرات نیز خود به شدت تغییر می یابد. تا همین اواخر، مفهوم «اکوسیستم های تحت سیطره آدمیان» (۶)تصویر مزارع و مراتع را از مناظر شهری حذف و محو کرده بود، اکنون این مقوله با شدت وحدت کمتر یا بیشتری درباره تمام زمین صدق می کند. بشر بر بسیاری از اکوسیستم ها مستقیماً سیطره دارد و روی کره زمین نیز هیچ اکوسیستمی نیست که خالی از تأثیر فراگیر بشر باشد.
پیامدهای جهانی فعالیت های بشر، چیزی نیست که در آینده با آن روبه رو شویم؛ این پیامدها اکنون با ماست. بسیاری از این تغییرات اکنون در جریان اند و در بسیاری از موارد هم شتاب آلود. خیلی از آنها پیش از آن که اهمیتشان معلوم شود به جریان افتاده اند. علاوه بر آن، ردگیری این پدیده به ظاهر ناجور، ما را به یک «تک علت»(۷) می رساند: - مقیاس افزایش یابنده کار بشر. اکنون نسبت، مقیاس، نوع و ترکیب تغییرات در حال وقوع اساساً از تغییراتی که در هر زمان دیگری در تاریخ رخ داده است، متفاوت است. ما اکنون زمین را بسیار سریع تر از سرعتی که آن را می فهمیم و می شناسیم، تغییر می دهیم. ما بر روی سیاره ای تحت سیطره آدمیان زندگی می کنیم و لحظه نگار رشد جمعیت بشر همراه با الزامات توسعه اقتصادی بیشتر در اکثر نقاط دنیا به ما اطمینان می دهد که سیطره ما افزایش خواهد یافت.
به معنای بسیار واقعی کلمه، دنیا در دست ماست و این که چطور آن را اداره کنیم، تعیین می کند که ریخت و ترکیب و پویایی آن و نیزسرنوشت خود ما چه خواهد بود. پس نتیجه روشن است: ما آدمیان، «سیاره خور»(۸) هستیم! آیا باید نوع خود را تشویق کنیم تا علاوه بر، این زمین کوچولوی سهل الهضم، سیاره بیشتری بخورد؟ اما شکسپیر خلاف آن را بانگ زده بود [منبع شماره ۷]:
چه آفریده ای است این بشر!
چه با شکوه در خردورزی، چه بی نهایت در دانش!
چه ستودنی و چالاک است در ریخت و در حرکت!
چه فرشته سان است در عمل!
در جلوه گری چه خدای وش!
زیبایی دنیا!
اوج و کمال حیوان!
و با این همه، باز برای من چیست این شاهزاده خاک؟
«شاهزاده خاک؟» فکر می کنم اگر امروز شکسپیر می خواست بنویسد، خوب شاید به جای آن چنین می گفت:
چه نجاستی این بشر!
چه باد به سر و ناکارآمد در خردورزی، چه محدود در دانش!
چه خودشیفته و چه خودسر است در ریخت و در حرکت!
چه خودپسندانه خویش را خدا می بیند!
اما حیوانات روی زمین با ترس از پیش روی او می رمند!
زان که زود آنها را به شاهزاده خاک فروخواهد کاست!
و کیهان را به نقطه آغاز باز خواهد گرداند!
به جایی که جهان و هستی از آن آغاز شد!
آری، شاید به جای زیستن در یک میلیون نقطه مختلف در کهکشان، آن طور که فریمن دایسون(۹) تصور کرده است [منبع شماره ۸] بهتر است ما آدمیان در مهد خویش خفه شویم، یعنی قبل از این که بتوانیم با ضایعات فسادآورخود، گیتی را پلید و ناپاک سازیم، در زمین ماندگار شویم. و با این آکورد پریشان کننده و حزن انگیز، قطعه سوم به پایان می رسد.

۵. قطعه چهارم
اما نه، صبر کنید! این اندیشه های اخلاقی و این دغدغه های فلسفی، خود از نهاد ما آدمیان برمی خیزد. ما خود هستیم که درباره قدرت خویش، خواه شیطانی خواه خدایی، نگرانیم. ماییم که ایده خیر و شر را می فهمیم و ما خود می دانیم که در عین حال که کاملاً برانجام خیر و شر قادریم، کاملاً برانجام خیر تواناییم! و شما! و شما پژوهشگران و دست اندرکاران در صنعت فضا که به ویژه در انگشت گذاردن بر مسائل پیچیده و حل آنها مهارت دارید، این برج و باروی شماست. این شما بوده اید که رویا و آرزوی دیرینه بشر را - برای پرواز به ماه - تحقق بخشیدید و سخت افزار، نرم افزار و مهم تر از همه «ساز افزار» (۱۰)لازم را برای تبدیل آن رویای ناممکن به شاهکاری علی الظاهر آسان و تکراری تهیه و مهیا کردید که ما حتی زحمت تکرار دوباره آن را هم به خود نداده ایم. برو به ماه؟ آنجا باش! آن کار را انجام بده! اینها آرزوهای پدربزرگ بود. تازه چه خبر؟
به راستی که شما نبوغ های نادری در بین همنوعان خود دارید. شما صاحب رویکرد یا شیوه نگریستن، شیوه اندازه گیری، شیوه ای از سازماندهی و پیشرفت هستید که شما را قادر می سازد رویاها را جامه عمل بپوشانید. معدودی از سایر افراد می توانند چنین کنند. شاعران، نویسندگان، هنرمندان، سرگرم کنندگان، سوداگران، پزشکان، وکلا، دیوان سالاران، سیاستمداران، سربازان: تمامی اینان می توانند رویا بپردازند، همگی می توانند گلایه کنند، همگی می توانیم تخریب کنیم. تخریب- کشتار، بازی کودکانه ای است.
اما سازماندهی، ساختن، پیشرفت - آوه، به راستی استعداد و نبوغ بالنده نادری است و این نبوغ شماست. آن را خردمندانه به کار گیرید. از این رو شما را به ترسیم، طراحی و خلق برنامه هایی فرا می خوانم که درصدد باشد مشکلات انبوه اجتماعی و زیست محیطی ما را در روی زمین حل کند و نیز بشر را به سوی محیط های متنوع فضا به پیش راند.
شکی نیست که شما می توانید از عهده آن برآیید. حل معضل فقر و گرسنگی و بازطراحی فرایندهای صنعتی و مصرفی، مشکلات فن آورانه چالش انگیزی هستند، اما به هیچ وجه لاینحل و فایق نیامدنی نیستند. کمیابی واقعی غذا و ثروت در این سیاره، حقیقت ندارد! واقعاً لازم نیست که میلیون ها نفر هر روز از گرسنگی بمیرند و دو میلیون نفر دیگر گرسنه به دنیا بیایند، تا جای آنها را بگیرند. از این پس پایان بخشیدن به گرسنگی در دنیا و متوقف کردن گرم شدن جهان، از رفتن به کره ماه دشوارتر نیست یا از رفتن به کره مریخ در جستجوی آرامش و تنوع دشوارتر نخواهد بود.
من از شما مصرانه می خواهم تا به این تصویر از نقش خود در جامعه باز گردید که مدت ها پیش توسط پرسی مککی (۱۱)ندا در داده شده بود [منبع شماره ۹]: «قبایل بشر توسط «مهندس - پیامبران» (۱۲) به سوی صلح و آرامش هدایت می شوند». مهندس پیامبر! اما آیا ما استعداد و نبوغ موثر خویش را برای پایان بخشیدن به گرسنگی، فقر و تغییر (اقلیم) جهانی به کار خواهیم گرفت، ضمن این که در عین حال به کاربردهای صلح آمیز فضا دست می یابیم؟ یا به جای آن شهوت قدرت و قدرت پرستی را برخواهیم گزید؟

۶. قطعه پایانی
پت همفری(۱۳) [منبع شماره ۱۰] اخیراً ترانه مدرن عامه پسندی عرضه کرده است که به عنوان قطعه پایانی، قطعه مناسبی است و براساس آن فراز و فرود سمفونیک خود را به پایان می برم. غزلیات همفری را در سایه چالشی که من مطرح کردم که ما باید یکبار دیگر مهندس - پیامبرانی شویم که بشر را قادر می سازد در وفور و فراوانی، هویت وامنیت زندگی کند و در عین حال نیز سفر صلح آمیزی به سراسر کیهان داشته باشد، مورد ملاحظه قرار دهید:
همه با هم بر کناره رودی بس بزرگ زندگی می کنیم .
همه با هم دقیقاً با یک باران شسته می شویم .
همه در این رود با هم شنا می کنیم،
پاره ا ی بر سریر قدرت، پاره ای نشسته در محنت.
می توانیم زمینی را که بر آن گام برمی داریم، پرستش کنیم،
می توانیم رویاهایی را در عمق جان بپروریم.
روح های عاشق برای ابد زنده خواهد ماند
همه رو به ساحل دیگر شنا می کنیم .
پاره ا ی بر سریر قدرت، پاره ای نشسته در محنت.

آن گاه که به آن سو رسیدیم، در می یابیم
تمام مواهبی که به ما ارزانی داشته بودند تا در آن سهیم شویم
از آغاز حیات با ما بوده است
و هیچ گاه در نیافتیم که با ما بوده اند.
می توانیم در ساحل خرد به تعادل دست یازیم
و هرگز نفهمیم که به منزل رسیده ایم .
روح های عاشق با هم زندگی می کنند.
همه رو به ساحل دیگر شنا می کنیم .
پاره ا ی بر سریر قدرت، پاره ای نشسته در محنت.
روح های عاشق برای ابد زنده خواهد ماند .
همه رو به ساحل دیگر شنا می کنیم .
پاره ا ی بر سریر قدرت، پاره ای نشسته در محنت.
اگر این بیانات برای گروهی که شامه ضعیفی دارند، مثل همین گروه، طعم بسیار شیرینی دارد، گفتار اسکار وایلد را ملاحظه کنید که زمانی چنین گفته بود ]منبع شماره ۱۱[، «ما همه غرق در منجلابیم، اما پاره ای از ما چشم به ستارگان دوخته اند»

پی نوشت ها
*some in Power, Some in Pain: A Symphonic Meditation on Humanity and Space
۱.man made out of words. 2.Eccentric propositions. 3.A single environment. 4.ABM Treaty 5.peter vitousek. 6.Human dominated ecosystems. 7.A single cause. 8.We humans are planet eaters. 9.Freeman Dyson. 10.Org ware. 11.percy Mackaye 12.perophet-engineer. 13.pat Humphries
منابع
[1]. Stevens, W.: Men Made Out of Words, in: The Treasury of American Poetry, edited by N. Sullivan, p.388. Barnes & Noble, New York, USA, 1978
[2]. Finney, B. and Jones, E. (editors): Interstellar Migration and the Human Experience, p.335. University of California Press, Berkeley, California, USA, 1985
[3]. Grossman, K.: Star Wars . May ۲۹, 2002
[4] Remarks by the President to Students and Faculty at the National Defense University, .May29,2002
[5] World Bank: World Development Report 2001, p.23. New York, USA, 2001
[6] Vitousek, P.: Human domination of Earthشs ecosystem, Science, p. 494. July 26, 1997
[7] Shakespeare, W.: Hamlet. Act Two, Scene Two, Lines 320-327
[8] Dyson, F.: Infinite in A1l Directions. Harper & Row, Boston, USA, 1988
[9] Mackaye, P.: Early 20th Century Poem about the Panama Canal. Reference unknown
[10] Humphries, P.: Swimming to the Other Side, www.npr.org/programs/atc/features/2002/may/, May/ humphries/> 29, 2002
[11] Wilde, 0.: Lady Windermereشs Fan, Act I, in Bartlett, J.: Familiar Quotations, 16th Ed, p. 566. Little, Brown and Company, Boston, USA, 1992


منبع: / هفته نامه / خردنامه / 1383 / شماره 26، مرداد ۱۳۸۳/۰۵/۰۰
نویسنده : جیم دیتور 
‎مترجم : سید حسن مرتضوی نصیری

نظر شما