موضوع : پژوهش | مقاله

از پنتاگونو تا گلدکوئیست


ماجرای «پنتاگونو» برای هرکس فراموش شود، برای دهها هزار تن از مردم مشهد که صدها هزار تومان پول خود را طی آن برباد دادند و آخرش هم معلوم نشد که سرانجام آن پولها به کجا رفت و چرا به دست صاحبانش نرسید، فراموش شدنی نخواهد بود.
و پس از پنتاگونو، کارت‌بازها که باحیله‌ها و شگردهای مشابه وطنی، باز هم مردم را سرکیسه کردند، به دنبال کار خود رفتند و پس از یکی دو بگیر و ببند، هیچ نتیجه‌ای حاصل نشد. تا اینکه «گلد کوئیست» با طرح جدیدتر و ظاهر فریب‌تری وارد گود شد و طی سالهای گذشته زیر چشم ماموران قضایی و انتظامی و اطلاعاتی، میلیاردها تومان پول مردم تبدیل به ارز شد و از کشور خارج گردید، اکنون دادسرای عمومی و انقلاب تهران اعلام کرده که بیش از 10 تن طلای قاچاق متعلق به شرکت گلدکوئیست که تقلبی است در گمرکات مهرآباد کشف و توقیف شده است و دستور مسدود شدن سایت اینترنتی این شرکت نیز به مخابرات داده شده و تاکنون از سراسر کشور بیش از 5000 شکایت به شعبه سوم دادسرای رسیدگی به جرایم کارکنان دولت و رسانه‌ها رسیده است.
به نظر می‌رسد که علی‌رغم آن ضرب‌المثل مشهور، ما از یک سوراخ چندین‌بار گزیده شده‌ایم، چرا که دیروز پنتاگونو جمع‌آوری شد اما گلد کوئیست ظهور کرد، گلدکوئیست جمع شده، معلوم نیست فردا طرح دیگری با ظاهری متفاوت، ظهور نکند و مردم را سرکار نگذارد.
سوىال این است که آیا سیستم‌های نظارتی ما قادر نیستند در همان ابتدای شروع به فعالیت چنین شبکه‌هایی، سران آنها را شناسایی و مانع فعالیت آنها شوند؟
چرا باید حداقل 5 هزار نفر از مردم هریک چیزی قریب به یک میلیون تومان پول خود را از دست بدهند تازه آن وقت افتخار دستگاه قضایی ما این باشد که طلاهای وارده به ایران را در گمرک مهرآباد توقیف کرده است؟
در اطلاعیه دادسرای تهران، از مشتریان این شرکت به عنوان‌«فریب‌خوردگان» نام برده شده است، آیا سیستم قضایی ما اصولا قصد دفاع و حمایت از این فریب‌خوردگان را دارد؟ و فی‌المثل حاضر است به حمایت از اتباع ایرانی، علیه گردانندگان این شرکت در خارج از ایران اقامه دعوا کند؟
یا اینکه همه کاسه و کوزه‌ها بر سر همین 5000 فریب‌خورده خواهد شکست و آنها علاوه برخسارتی که متحمل شده‌اند به اتهام «فریب خوردن» و «اخلال در نظام اقتصادی کشور» چیزی هم بدهکار خواهند شد؟
جایگاه مسئولیت دولت به معنای عام آن درچنین مواقعی چیست؟ وظیفه پیشگیری از وقوع جرم چه می‌شود؟ آیا نهادهای فرهنگی مثل شورای عالی انقلاب فرهنگی، شورای فرهنگ عمومی، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، صدا و سیما و سایر رسانه‌ها و نهادهای آموزشی کشور در قبال این رخدادها مسئولیتی بر عهده ندارند؟
چرا باید فرهنگ دستیابی به سودهای کلان بادآورده بر مبنای شانس و تصادف آنچنان در تار و پود جامعه رسوخ کند که هرکسی برای دست یافتن به آن حاضر باشد حتی پولهای کلان به جیبهای شرکتهایی مثل گلدکوئیست و پنتاگونو بریزد؟ به راستی آیا نفس تبلیغات بانکها، موسسات، کارخانجات و شرکتهای متعدد دولتی و غیر دولتی درخصوص جوایز آنچنانی به مردم، دعوت به تحصیل مال کلان بر مبنای شانس و تصادف نیست؟ آیا شرکت در فلان مسابقه تلویزیونی و حدس زدن اعداد یک جدول در قبال دریافت جایزه یک میلیون تومانی به لحاظ ذاتی، تشویق به پولدار شدن تصادفی، بدون تحمل کار و زحمت و تلاش و سخت‌کوشی نیست؟
واگذار کردن سرنوشت زندگی به «قرعه‌کشی» چه پیامی برای فرهنگ تلاش و سازندگی درجامعه دارد؟ در چنین جامعه‌ای بذرهای شرکتهای مشابه خارجی همچون گلدکوئیست و پنتاگونو به راحتی به بار می‌نشیند و محصول می‌دهد وگرنه چرا این شر کتها در کشورهای پیشرفته غربی هیچ مجالی برای گسترش پیدا نمی‌کنند؟
بر این مبناست که باید گفت ریشه‌های رشد چنین پدیده هایی در ساختارهای فرهنگی و آموزشی ایران نهفته است و مقابله قضایی و فیزیکی با آن، فقط تاثیری موقتی خواهد داشت. اما اگر ساختار اصلاح شود، حتی اگر آن شرکتهای آزاد گذاشته شوند، باز هم زمینه‌ای برای فعالیت نخواهند داشت.


منبع: / سایت / خبرنگار ۱۳۸۳/۰۷/۱۲
نویسنده : حمید ضیایی پرور

نظر شما