موضوع : پژوهش | مقاله

وحدت مسلمین، مقصد مشترک رسالت و امامت


"وحدت مسلمین"‌از ارکان بزرگ و عامل اقتدار جهان اسلام و مانعی در برابر سیطره قدرت‌های استکباری در هر عصر و زمان به شمار می‌رود. وحدت اسلامی یک نیاز مقطعی نیست، که ضرورتی همیشگی است، از همین رو هم در آیات قرآن و هم در رهنمودها و سیره وروش پیامبر اکرم حضرت محمد مصطفی(ص)و امامان معصوم(ع)به تداوم فعالیت و مجاهدت در مسیر تحقق این نیاز حیاتی و محوری توصیه مکرر شده است. آنچه در پی می‌آید رهنمودهایی از حضرت امام خمینی درباره وحدت به عنوان هدف مشترک رسالت و امامت می‌باشد که ماهیت وحدت و ضرورت آن را تبیین می‌کند. ضمن گرامیداشت میلاد حضرت پیامبر اکرم(ص)و حضرت امام جعفر صادق(ع)این سخنان را به همین مناسبت مرور می‌کنیم.


توحید کلمه و عقیده، مقصد انبیا
یکی از مقاصد بزرگ شرایع و انبیای عظام، سلام الله علیهم، که علاوه بر آنکه خود مقصود مستقل است، وسیله پیشرفت مقاصد بزرگ و دخیل تام در تشکیل مدینه فاضله می‌باشد، توحید کلمه و توحید عقیده است، ‌و اجتماع در مهام امور و جلوگیری از تعدیات ظالمانه ارباب تعدی است، که مستلزم فساد بنی الانسان و خراب مدینه فاضله است. و این مقصد بزرگ، که مصلح اجتماعی و فردی است، انجام نگیرد مگر در سایه وحدت نفوس و اتحاد همم و الفت و اخوت و صداقت قلبی و صفای باطنی و ظاهری؛ و افراد جامعه به طوری شوند که نوع بنی آدم تشکیل یک شخص دهند، و جمعیت به منزله یک شخص باشد و افراد به منزله اعضا و اجزای آن باشد؛ و تمام کوششها و سعیها حول یک مقصد بزرگ الهی و یک مهم عظیم عقلی، که صلاح جمعیت و فرد است، چرخ زند. و اگر چنین مودت و اخوتی در بین یک نوع یک یا طایفه پیدا شد، غلبه کنند بر تمام طوایف و مللی که بر این طریقه نباشند. چنانچه از مراجعه به تواریخ، خصوصاً تاریخ جنگهای اسلام و فتوحات عظیمه آن، مطلب خوب روشن می‌شود، که در اوایل طلوع این قانون الهی، چون شمه‌ای از این اتحاد و وحدت در بین مسلمین بوده و مساعی آنها مشفوع به تخلیص نیات نوعاً بوده، در مدت کمی چه فتوحات بزرگی کردند، و در اندک زمانی به سلطنتهای بزرگ آن زمان، که عمده آن ایران و روم بوده، غلبه کردند و با عده کم بر لشکرهای گران و جمعیتهای بی پایان غالب شدند. و پیغمبر اسلام عقد اخوت بین مسلمین در صدر اول اجرا فرمود و به نص "انما المومنون اخوه" اخوت بین تمام مؤمنین برقرار شد.
و در کافی شریف است: عن العقرقوفی، قال سمعت أباعبدالله، علیه السلام، یقول لاصحابه "اتقوا الله و کونوا اخوه برره متحابین فی الله متواصلین متراحمین؛ تزاوروا و تلاقوا و تذاکروا أمرنا و أحیوه".
وعن أبی عبدالله، علیه السلام "قال یحق علی المسلمین الاجتهاد فی ا لتواصل و التعاون علی التعاطف و المواساه لاهل الحاجه و تعاطف بعضهم علی بعض حتی تکوانوا کما أمرکم الله عزوجل: "رحماء بینهم... الایه".
و عنه علیه السلام "تواصلوا و تباروا و تراحموا، وکونوا اخوه أبراراً کما أمرکم الله عزوجل. "
(ما عقرقوفی گوید: از امام صادق(ع)شنیدم که به یارانش می‌فرمود: "تقوا بورزید و با یکدیگر همچون برادرانی خوشرفتار باشید؛ در راه خدا یاور یکدیگر باشید و به یکدیگر بپیوندید و با هم دوستی نمایید. به دیدار یکدیگر بروید و در امر ما بحث کنید و آن را زنده نگه دارید. " اصول کافی، ج 2، ص 175، "کتاب الایمان و الکفر"، "باب التراحم و التعاطف"، حدیث 1.
(- و از امام صادق(ع)روایت می‌کند که فرمود: "شایسته است که مسلمانان در پیوستن به یکدیگر و یاری کردن و محبت و مواسات با نیازمندان و مهربانی نسبت به هم بکوشند تا همچنان باشند که خداوند عزوجل از آنان خبر داده به قول خویش که "مؤمنان با یکدیگر مهربانند. "، "اصول کافی، ج 2، ص 175، "کتاب الایمان و الفکر"، "باب التراحم و التعاطف"، حدیث 14.
- امام صادق(ع)فرمودند: "با یکدیگر پیوند داشته باشید و خوشرفتاری و مهربانی نمایید و برادرانی نیکوکار باشید، همان‌گونه که خدای عزوجل فرمانتان داده است. " اصول کافی، ج 175، "کتاب الایمان و الکفر"، "باب التراحم و التعاطف"، حدیث 2. )
مسلمین مأمورند به دوستی و مواصلت و نیکویی به یکدیگر و مودت و اخوت. و معلوم است آنچه موجب ازدیاد این معانی شود، محبوب و مرغوب است؛ و آنچه این عقد مواصلت و اخوت را بگسلد و تفرقه در بین جمعیت اندازد، مبغوض صاحب شرع و مخالف مقاصد بزرگ او است. و پرواضح است که این کبیره موبقه اگر رایج شود در بین جمعیتی، موجب کینه و حسد و بغض و عداوت شده و ریشه فساد، در جمعیت بدواند، درخت نفاق و دورویی در آنها ایجاد کند، و برومند نماید، و وحدت و اتحاد جامعه را گسسته کند، پایه دیانت را سست کند و از این جهت بر فساد و قبح آن افزوده گردد.
پس بر هر مسلم غیور دینداری لازم است برای (حفظ)شخص خود از فساد و نوع اهل دین از نفاق و نگهداری حوزه مسلمین و نگهبانی وحدت جمعیت و احکام عقد اخوت، خود را از این رذیله (حفظ)کند و آنها را نهی از این عمل قبیح نماید، و اگر خدای نخواسته تاکنون دارای این عمل زشت (بوده)از آن توبه کند و درصورت امکان و عدم فساد، از صاحبش استرضا و استحلال نماید، والا برای او استغفار کرده و ترک این خطیئه را نموده، و ریشه صداقت و وحدت و اتحاد را در قلب خود کشت کرده، تا از اعضای صالحه جامعه به شمار آید، و یکی از اجزای دخیله در چرخ اسلام باشد. والله الهادی الی سبیل الرشاد.

وحدت، عامل قدرت
یک جامعه‌ای که یک مقصد دارد و می‌خواهد که آن مقصد را تا آخر ببرد و مقدماتش را فراهم کند و به نتیجه برسد، این جامعه را می‌شود تشبیه کرد (افراد جامعه و خود جامعه را)به قطرات و نهرها و سیل و دریا. قطره‌های باران یکی یکی وقتی که ملاحظه بکنید، هر قطره‌ای وقتی از قطره‌های دیگر جدا باشد یک برگ را هم‌تر نمی‌کند، یک قطره باران به قدر اینکه یک برگی را‌تر بکند نیست اگر هم فرض کنید که میلیونها قطره باشد، این قطره‌ها از هم جدا باشند، هیچ اتصالی با هم نداشته باشند، اگر چنانچه میلیاردها قطره وجود داشته باشد و اینها قطره قطره باشند، باز کاری از آنها بر نمی‌آید. هر قطره‌ای تا اجتماعی نباشد کاری از آن نمی‌آید، حالا اگر اتصال با هم پیدا کردند، یک وقت اتصالشان یک مقداری است، مثلاً در یک جایی که قطرات آمده اند، یک مقداری از این قطرات با هم اتصال پیدا کرده‌اند ولیکن به مقدار دیگری یا اتصال ندارند یا اتصال پیدا کرده‌اند لیکن آنها دیگر به این قطراتی که با هم متصل شده اند، اتصال نداشته باشند، آن یک جویی را، یک نهری را تشکیل می‌دهد، آن هم یک نهری را تشکیل می‌دهد یا اگر با هم اتصال پیدا نکرده باشند به همان قطره باقی می‌مانند. از این نهر یک کاری بر می‌آید اما کار اساسی نیست. از این اتصالی که بین این قطرات پیدا شده است و یک نهری از آن درست شده است، می‌شود که یک زمینی را مثلا آبیاری کنند و به او کشتی بکنند لیکن محدود است انتفاع از آن، نهر هم همین‌طور، و آن قطرات اگر باشد که هیچی. اما اگر چنانچه این نهرها به هم متصل شد و یک سیلی و رودخانه‌ای راه انداخت، قدرتش زیاد می‌شود. قطره بود آنوقت، قبل از اینکه سیل بشود، آنوقت که قطره بود، قدرتش یک قدرت قطره‌ای بود که یک برگ را نمی‌توانست تر بکند یا حرکت بدهد، حالا که اتصال پیدا کرد و یک نهری از او جود پیدا کرد، ‌این حالا به واسطه اتصال، قدرت پیدا کرد یعنی قدرتهای کوچک جمع شدند، ضعیف جمع شدند، وقتی که هم با هم شدند یک قدرت واحد پیدا شد که این قدرت واحد نسبت به آن قطره به اندازه‌ای است که عدد آن قطرات است، اینها باهم که مجتمع شدند این ضریب آن قطرات است و شاید گاهی هم قدرت بیشتر بشود لکن باز یک قدرت محدودی است، به همین اندازه‌ای که یک زمینی را می‌تواند یا اینکه اگر راه بیفتد می‌تواند یک جوی کوچکی راه بیندازد، یک خاشاکی را حرکت بدهد، اگر این جویهایی که، این نهرهایی که پیدا شده است از این قطرات، ‌با هم اتصال پیدا کنند و یک سیلی تشکیل بدهند، ‌قدرت زیاد می شود که حالا این سیل خروشنده می‌شود و ممکن است که بکند یک درختهایی را، یک بناهایی را خراب کند با آن خروش خودش و اگر اینها همه به هم اتصال پیدا بکنند و این رودخانه‌ها همه با هم اتصال پیدا کنند و به شکل یک دریا درآیند، قدرت بسیار زیاد خواهد شد که یک موجش کشتیها را می‌شکند.
این جامعه ما هم همین طور است، یکی یکی افراد را حساب کنید، اگر صدمیلیون یکی یکی باشد یعنی صدمیلیونی باشد که هر کدام خودشانند، کاری به دیگران ندارند، این صدمیلیون جمعیت هیچ کاری از آنها نمی‌آید، هر کدام به اندازه خودشانند اما اتصال چون ندارند کاری از آنها نمی‌آید و مثل آن قطره‌ها می‌مانند که یک برگی را نمی‌توانست حرکت بدهد. یک نفر آدمی یک قدرتی دارد اما قدرتش بسیار بسیار محدود است که بخواهد یک کار اساسی را انجام بدهد، ‌از او نمی‌آید کار انجام بدهد، ‌اگر هم فرض کردیم که این یک نفر یک جا یک جمعی با او هم عقیده شدند و با هم در یک مقصدی شرکت کردند لکن سایر افرادی که در جامعه هست با این یا هم فکر نباشند و بدتر، اینکه فکر مخالف داشته باشند، اگر هم فکر نباشند و به آنها کاری نداشته باشند، این یک قدرتی است که از آن کارهای محدودی می‌آید، کارهای کمی از او می‌آید برای اینکه خودش به واسطه این اتصالی که افراد به هم پیدا کرده‌اند یک قدرتی پیدا کرده است، چون مزاحم هم ندارد از این جهت یک کارهایی را می‌تواند انجام بدهد اما اگر بنا شد که یک جمعیت دیگری باشند که با این مخالف باشند در این راهی که دارد می‌رود، اینها از این راه می‌خواهند بروند و آنها مزاحمت می‌کنند، به واسطه این مزاحمتی که واقع می‌شود، کارها خنثی می شود یعنی نه او به مقصد خودش می‌رسد و نه این جمعیت به مقصد خودشان می‌رسند. اگر این می‌‌خواست به همان مقصد جزئی خودش برسد، مزاحم باید نباشد در کار. اگر شما بخواهید از اینجا بروید تا مثلا بیرون این شهر، اگر یک مزاحمی نباشد می‌توانید بروید اما اگر مقابل شما یک مزاحمی، یک سیلی باشد، یک غول باشد، مزاحمی باشد، نمی‌توانید بروید.
این اجتماعی که ما فرض کردیم، حالا از افراد محدود واقع شد و اینها در یک مقصدی این جمعیت شرکت داشتند و خواستند یک حرکتی بکنند، اگر چنانچه در مقابلشان یک جمعیت دیگری نبود که با اینها مزاحمت کند، آن خودش یک حرکتی می‌کرد و یک نتیجه جزئی هم از آن حاصل می‌شد اما اگر یک جمعیت دیگر پیدا شد و مزاحمت با این جمعیت کرد، ‌شما فرض کنید که صدتا، ‌دویست تا جمعیت که هرکدامشان مجتمع داشته باشند، دویست تا جمعیت باشند لکن دویست تا جمعیتی که اینها همه کارهای مختلف و عقاید مختلف دارند و مزاحمت از هم می‌کنند، این طور نیست که کار به هم نداشته باشند، مزاحمت از هم می‌کنند، این دویست تا قدرت به واسطه این مزاحمت‌هایی که می‌شود، خنثی می‌شود یعنی بیکاره می‌شود، نمی‌رسند هیچ کدام به مقصد، همه ناکام خواهند شد در مقصد چه وقت ممکن است که مقصد یک جامعه‌ای جامه عمل به خودش بپوشد؟ آن وقت که این افراد این جامعه، ‌مثلا حالا ما فرض می‌کنیم افراد مسلمین، این افراد مسلمین که مثلا هشتصد میلیون، شاید حالا یک میلیارد باشد، اینکه می‌بینید که این یک میلیارد جمعیت همه‌شان زیر سلطه هستند، پیدا نمی‌کنید در این یک میلیارد جمعیت که از مسلمین تشکیل شده است (که همه مسلمند)الا اینکه هر جایش را که دست می‌گذاری می‌بینی که ابرقدرتی در آن دست دارد، اینکه یک میلیارد جمعیت اسیر یک ابرقدرت دارای مثلا دویست میلیون جمعیت، صدوپنجاه میلیون جمعیت است برای این است که آن صدوپنجاه میلیون جمعیت با هم یک اجتماعی دارند در یک مقصدی و این یک میلیارد جمعیت با هم که اجتماع ندارند، با هم مخالف هم هستند.
وقتی که رجوع می‌کنید به ایران ملاحظه می‌کنید ایران با آنهایی که مجاورش هستند، ممالک مجاورش خوب نیست. ممالک اسلامی به این صورت درآمده و این همین طوری نیست. اینطور نیست که این ممالک اسلامی که با هم اختلافات دارند و اختلافات سرسختانه با هم دارند، گاهی هم به جنگ هم برمی‌خیزند، این من باب اتفاق شده باشد، خیر، این نقشه‌های آن ابرقدرتهاست که اینها را وادار می‌کند که به هم بپرند و اجتماع نداشته باشند، این قدرت یک میلیاردی نیاید روی کار که حوصله را بر آنها سخت کند و به همه غلبه بکند. آن باید چه بکند؟ باید این جمعیتها را، این چیزها را که مثل نهرهای مختلف مجتمعند اما آن نهر با آن نهر مجتمع نیست، اینها را متفرق بکنند از هم، او یک مسلک داشته باشد و آن هم یک مسلک داشته باشد و آن هم یک مسلک، هر کدام یک راه خاصی به خودشان داشته باشند و با دیگران مخالفت داشته باشند، دعوا و جنگ داشته باشند. این یا از خیانت سران ممالک است (ممالک اسلامی)و یا از جهل و بی‌اطلاعی‌شان هست که نتوانستند اینها با هم تفاهم کنند و همه با هم مثل یک دریایی بشکنند با موج خودشان هر چه که در مقابلشان می‌آید.

وحدت عمل، حاصل وحدت عقیده
انسان هر چه می‌خواهد برای خودش می‌خواهد. انسانی که برای خودش نخواهد، در تمام بشر چند تا دانه نمی‌تواند پیدا بشود. تا مبادی روحی و الهی در کار نباشد نمی‌شود که دوام داشته باشد. علیهذا خدای تبارک و تعالی می‌فرماید من یک موعظه به شما می‌کنم (در تمام موعظه‌هایی که همه می‌کنند می‌فرماید که من فقط یک موعظه به شما می‌کنم. موعظه کن خدای تبارک وتعالی است، آن که موعظه را رسانده رسول خدا(ص)است،
کتابی که در آن این موعظه ثبت شده است قرآن است)می‌فرماید من فقط یک موعظه می‌کنم و آن این است که برای خدا قیام کنید، هم قیام کنید، هم قیامتان برای خدا باشد. اگر بخواهی قیام شما یک قیام مثمر باشد، نتیجه داشته باشد قیامتان، منتهی به تفکیک و تجزیه و امثال ذالک نشود، تمام هم شما یک نقطه باشد و آن هم یک نقطه ماورای عالم طبیعت، یک نقیه غیر متناهی، در همه چیز همه توجه به او داشته باشید. اگر یک همچو مطلبی شد آنوقت قیام شما و نهضت شما یک نهضت اسلامی سالم، دوام‌دار (می شود)برای اینکه پشتوانه‌اش دائم است، چیزی که پشتوانه‌اش دائم است، دائم است.
من این موعظه خدای تبارک و تعالی به لسان قرآن را دارم به شما می‌رسانم. این موعظه به ما می‌فهماند به اینکه باید وحدت کلمه داشته باشیم، وجهه ما یکی باشد: الله. "ان تقوموا لله" قیام لله، دیگر نمی‌تواند که یک کسی یک طرف برود یک کسی یک طرف دیگر. اگر دیدید که در یک قیامی دسته دسته و حزب حزب و جبهه جبهه شد بدانید که خدا در کار نیست. اگر همه با هم متوجه یک نقطه باشند دعوت به وحدت کلمه است، به وحدت عقیده است وحدت عقیده وحدت کلمه می‌آورد، وحدت عمل می‌آورد. "انما اعظکم بواحده" یک موعظه، فقط یک موعظه. توی این موعظه همه چیز است. شما این یک موعظه را گوش کنید، عمل کنید، همه چیز شما در این یک موعظه هست. موعظه خداست، آن هم فقط یک موعظه. همه چیزهایی که شما تصور بکنید توی این یک کلمه هست. اینکه قرآن معجزه هست برای این چیزهاست که سه تا چهار تا کلمه تمام حیثیات بشر را اداره می‌کند. "اعظکم بواحده ان تقومو‌الله مثنی و فرادی" قیام اگر قیام لله شد همه چیز متمرکز می‌شود در همان الوهیت و این قیام شما چون یک بویی از الوهیت می‌داد تا اینجا رسیده است که قدرتهای بشری را زیر پا گذاشت، یعنی مشت غلبه کرد بر تانک، مشت غلبه کرد بر توپ، توپها و تانکهایی که در ایران آورده بودند و متمرکز کرده بودند و اینها، مشتهای جوانها و پیرها و زنهای ما در مقابلش ایستاد و گفت که دیگر اثر ندارد. چرا اثر ندارد؟ برای اینکه لله است. مگر با خدای می‌شود معارضه کرد؟ مگر مقابله می‌شود با خدا کرد؟ این کار خدایی است، لله است، برای خداست. همه این دعواهایی که اینها داشتند پیچید و کنار گذاشت.

اجتماع بر پایه حق
دعوت کنید همه را به وحدت کلمه، خدای تبارک و تعالی امر فرموده است: "واعتصموا بحبل الله" اجتماع لکن اجتماع با تثبث به حبل الله. هر اجتماعی مطلوب نیست "واعتصموا بحبل الله" مطلوب است، همان است که "اقراء باسم ربک" اسم رب همان ریسمانی است که همه به آن باید اعتصام کنند. مردم را دعوت کنید به وحدت، دعوت کنید به انیکه گروه گروه نشوند.

حبل الله، محور وحدت
دستور همان است که آیه شریفه (می‌فرماید): "واعتصموا بحبل‌الله جمیع ولا تفرقوا. " در آیه فقط امر به اجتماع نیست، تمام دستورهای مردم عادی و رژیمهای غیر الهی این است که همه با هم باشید و دستور به اجتماع است لکن دستور خدا دستور "واعتصموا بحبل الله" است. اینکه مهم است این است که تنها این نباشد که همه با هم در یک امری مجتمع باشید و متفرق نباشید، امر این است که همه با هم اعتصام به حبل‌الله بکنید. راه، راه حق باشد و توجه به حق باشد و اعتصام به راه حق باشد. انبیا نیامده‌اند که مردم را در امور با هم مجتمع کنند، انبیا آمده‌اند که همه را در راه حق مجتمع کنند، یعنی این (راهی که)راهی است که از طبیعت شروع می‌شود تا ماوراءالطبیعه و تا آنجا که ماها نمی‌توانیم الان بفهمیم و اگر همه با هم مجتمع بشوند و این راه را بروند، دستجمعی این راه را بروند، این اداره امور دنیا را می‌کند و اداره امور آخرت را، هر دو.

توحید کلمه، مقصد وحدت
من امیدوارم که این اجتماعات ابدان منتهی بشود به اجتماع ارواح و مهم آن است. تشکیل سمینارها بسیار خوب است و دعوت به وحدت بسیار مهم است، لکن باید این سمینارها و اجتماعات بدنی در راه یک اجتماع روحانی و یک اجتماع عقلانی و یک اجتماع روحی و یک اجتماع مقصد باشد. کافی نیست که ما و شما در یک محفل جمع بشویم و در جاهای دیگر هم همین طور، لکن آن مقصدی که مقصد اسلام است و مورد امر خدای تبارک و تعالی است وهمه انبیا برای آن مقصد آمده‌اند، آن مقصد غفلت بشود. باید گفتارها، انسان را برساند به معنویات و برساند به توحید کلمه و کلمه توحید. آسان است که ما سمینار و مجامع درست کنیم و در آن مجمعها همه قشر اشخاص باشند، از روحانی، از نظامی و از انجمنهای اسلامی، این امری است که آسان است، لکن این امر برای رسیدن به مقصود کافی نیست، باید این اجتماعاتی که می‌شود دنبال او و در خود او کوشش بشود به اینکه آن وحدت حقیقی که لازمه یک امت مسلمان است و مورد توجه پیغمبران عالم است و مورد امر خدای تبارک و تعالی است، آن امر را دنبال کنیم که حاصل بشود و در طبقات متعارف ملت و ملتها این وحدت آسانتر است تا طبقات بالا، باصطلاح بالا.


منبع: / روزنامه / جمهوری اسلامی ۱۳۸۹/۱۲/۱

نظر شما