اخلاق سخن گفتن در دنیای بعد از گوگل
علی ورامینی
◾️ ما چنین هستیم که وقتی باور، عقیده، سخن و حتی کردارمان نقد میشود گویی که کلیت شخصیتمان زیر سوال رفته است و آن را حمله و توهین به خود تلقی میکنیم. این البته پیش از این است که توقع داشته باشیم ایگوی خود را ضعیف کنیم و یک گام بالاتر رویم، نه، حتی با حفظ ایگوی ورم کرده خود هم هر نقدی به باورهایمان را معدل تخریبِ ایگوی خود میدانیم. تجربۀ زیسته به من این باور را میدهد که هرچه از قدیم به اینسو آمدهایم، سطح عموم جامعه روحیه گفتوگو و نقدپذیریاش بالاتر رفته است. (به استثنائات اگر نگاه نکنیم) طبیعی است که این کلیگویی را نمیتوان بهعنوان یک فکت جامعهشناسی حساب کرد، صحبت از تجربههای شخصی است که میتواند محدود به جامعۀ آماری مخاطبان من باشد و به کل غلط. اما رواج روحیه پرسشگری و آشنایی بیشتر با زیست جهانهای متفاوت به واسطه تحولاتِ فنّاورانه ارتباطات، میتواند در این سیر تاثیرگذاشته باشد.
◾️ در سویی دیگر همین تحولات فناورانه برای بسیاری از ما تنها فرم را عوض کرده است و در همان بستر فکری پیشین با ابزاری جدید زیست میکنیم. مثلا تنها در گروهها و کانالهایی عضو میشویم که مطالبشان با آنچه ما درست میپنداریم یکی است و اکثراً مطالب مخالف خود (هرچند که مخالفان اهل استدلال باشند) دنبال نمیکنیم. یکی دیگر از بدترین عاداتی که ما با خود از بستر سنتی به بستر فناوری آوردهایم این است که مطلب به اشتراک گذاشته را که معمولاً از دیگری است و ما فقط آن را منعکس میکنیم، اول گزارهای خلل ناپذیر میدانیم و دوم آن را با کلیت شخصیت خود گره میزنیم و هر نقد و رَدّی در باب آن را رد و نقد خود میدانیم. گویی اگر کسی بگوید این مطلبی که شما به اشتراک گذاشتهاید به این دلایل غلط است، به خود ما توهین کرده است. (بگذریم که این {خود} اصلا چیست؟) اما مهمترین عادتی که ما از سنت خود به صنعت ارتباطات جدید آوردهایم، سنت حرفپرانی است.
◾️حرفپرانی یعنی چیزی بگوئیم بدون اینکه ذرهای در باب آن تأمل و تحقیق کرده باشیم. تأمل و تحقیق هر دو به یک اندازه در این که سخن ما به حرفپرانی تبدیل نشود مهم است. وقتی چیزی میشنویم ابتداً باید ببینیم که آیا موار ادعا شده در این سخن به لحاظ منطبق بودن با واقعیتهای بیرونی صحت دارد؟ اگر صحت دارد بیانش از من چه کارکرد و نتیجهای دارد؟ این را نه ما و نه احتمالاً مردمان بسیار دیگری از کشورها نداشتهاند و چون حرفپرانیهایمان در گذشته جز از یک جمع محدود فراتر نمیرفته است مشکل زیادی بهنظر بهوجود نمیآورده است. امروزه هرکداممان یک تریبون داریم که به نام گوشی و اپلیکیشنهای شبکههای اجتماعی که در سادهترین حالتش هم میتوانیم با مخاطبان بسیاری در ارتباط باشیم. جمع این تریبون و آن سنتها همین میشود که روزی دهها مطلب با نام شاملو، فوکو، مولانا، نیچه، شریعتی و … میشنویم که هیچ نسبتی با آنان که ندارند هیچ، کاملاً خلاف نظام اندیشگانی آنان است.
◾️ اگر هم کسی پیدا شود بگوید آقا و خانم این کپی پیست شما ربطی به آن خدابیامرز ندارد، حمله به ایگومان میدانیم و در بهترین حالت در خود فرو میرویم. محدود به کپیپیست همین نامها هم نیست، بیشمار لاطائلات در علوم مختلف هر روز میبینیم که با یک گوگلکردن ساده میشد به کذب بودنشان پی برد و به این دام نیفتیم. در همین سنت ما ضربالمثلی است که میگوید “ندانستن عیب نیست، نپرسیدن عیب است”. این جمله امروز در دنیای بعد از گوگل هم کاربرد دارد. اخلاق امروز به ما حکم میکند که حتی اگر قبل از به اشتراک گذاشتن مطلبی تأمل نمیکنیم لااقل یک تحقیق بسیار ساده انجام دهیم. قطعاً کسی که به تلگرام، اینستاگرام، توئیتر و … دسترسی دارد به گوگل هم دارد. هر چیزی را که میخواهد با ذوق و شوق همرسانی کند با اندکی مکث میتواند در کمتر از یک دقیقه تاریخچهای از آن به دست بیاورد تا جملۀ عاشقانه خطاب به زنی را از قول فوکو نقل نکند! یا در یک پاراگراف از کل مکشوفات عالم هستی که هزاران سال برای اندیشمندان موردِ سوال بوده است پردهبرداری نکند. این وظیفۀ هرکسی است که حتی مقداری دغدغۀ اخلاقی زیستن داشته باشد. گوگل در بسیاری از چیزها نقطه عطفی بوده است که جهان را به قبل و بعد خودش تقسیم میکند. در اینباره هم چنین است، در دوران گوگلی امروز دیگر همرسانی یاوههایی که به راحتی میشود در گوگل به یاوه بودن آن پی برد، عین بیاخلاقی است.
نظر شما