نگاهی به مساله پیشگویی های قرآنی
از جمله موضوعاتی که می بایست در مبحث «قرآن شناسی»و به خصوص در جهت اثبات «معجز» بوده این آخرین و برترین کتاب آسمانی به عنوان ذکر مصداقی از اعجاز این ثقل اکبر و ودیعه بزرگ نبوی r مورد توجه، و تحلیل و ارزیابی عمیق قرار گیرد، «پیشگوییهای قرآنی» است. بی تردید، این بحث همانند دیگر مباحث قرآنی در برگیرنده مطالب فراوان، و سخنهای بی شمار و پر اهمیتی است، که در این نوشتار تنها به ذکر و بررسی مهمترین آنها (به شرحی که ملاحظه خواهید نمود) بسنده خواهد شد.
الف. مفهوم پیشگویی اگر چه واژه «پشیگویی»، معنی و مفهوم نسبتا روشنی دارد و شاید در این باره نیاز به توضیح نباشد، ولی برای آنکه تصور مشخص و روشنی از آن داشته باشیم، و بطور ناخواسته، بین این واژه و واژه های مشابه آن غلط و اشتباهی صورت نگیرد ناگزیر در آغاز گفتار به مفهوم صحیح آن اشاره می کنیم.
این کلمه در معانب مختلفی استعمال شده است، در شرح آن در کتب لغت می خوانیم: عمل و کار شخص «پیشگو = پیش گوینده»، کهانت غیب گویی و اخبار از آینده را «پیشگویی» گویند. 1
در زبان عربی و ادبیات عرب و به خصوص در آیات و روایات و واژه «عیب» و کلمه «نبا غیبی = خبرهای غیبی»از رایج ترین الفاظی هستند که در مفهوم «پیشگویی» بکار می روند. این است که مرحوم علامه شهرستانی گوید:
«الغیب فی العرف العربی اسم لمعنی یقابل الحضور و ضد الهود، کما فی القرآن (عالم الغیب و الشهاده...)»
«و الشهود، کنایه عن اتصال الحواس بالحاضر لدیها و هو المراد من الحضور ایضا فالغیب کالغایب، ما لا یتصل به الخواس، و به سمی المسافر غائبا، و خلافه حاضرا، فالنباء الغیبی بناء علی ما عرفت، هو النباء الذی لایتصل بالمحسوس لدیک فعلا، و ان کان اصله محسوسا من قبل، ثم غاب کالمسافر او بالعکس کالمولود الذی کان فی غیابه الرحم، محجوبا عن الحواس ثم ولد بعد، فصار محسوسا بین الناس»2
واژه ملاحم نیز از جمله واژه هایی است که در زبان عربی در مفهوم «پیشگوییها» بکار رفته است. نوع افراد و شخصیتهای علمی که در گذشته، در زمینه «پیشگوییها» کتابی نگاشته اند، نام کتابشان را «الملاحم» نهاده اند، مرحوم شیخ آقا بزرگ تهرانی، در کتاب نفیس خود، از بیست و چهار نوع «الملاحم» نام می برد. 3
ب. تفاوت «پیشگویی» با «پیش بینی» و «آینده نگری»
گاه دیده میشود به لحاظ عدم توجه لازم به مباحث قرآنی و کلامی، دو واژه «پیش بینی» و «آینده نگری» به جای «پیشگویی» و یا به عنوان واژه های مترادف و هم معنی با آن بکار می روند، در حالیکه با اندک دقتی، روشن خواهد شد که «پپیشگویی» با هر یک از دو واژه دیگر، تفاوت دارد، که ما اجمالا به آن اشاره مینماییم:
1. تفاوت پیشگویی با آینده نگری
آینده نگری به مساله تدبیر و سیاستگذاری نسبت به آینده بشریت اطلاق میشود، اما در پیشگوییهای قرآنی، اصلا نظر و توجهی به برنامه ریزی خاص و یا طراحی ویژه ای نسبت به آینده تاریخ جوامع بشری نیست، بلکه در آن، تنها به بیان آنچه که خواهد شد، می پردازد، نه چگونه باید باشد، و یا چه گونه اداره خواهیم نمود؟ به بیان دیگری: مقصود از «آینده نگری» قرآن این است که خداوند می فرماید: ما بشریت آینده را به شکل خاصی اداره خواهیم نمود:
٭ «وعد الله الذین آمنوا منکم و عملو الصالحات لیستخلفنهم فی الرض کما استخلف الذین من قبلهم و لیمکنن لهم دینهم الذی ارتضی لهم و لیبدلنهم من بعد خوفهم امنا...»4
٭ «و نرید ان نمن علی الذین استضعفوا فی الارض و نجعلهم ائمه و نجعلهم الوارثین و نمکن لهم فی الارض...»5
٭ «ان الارض لله یورثها من یشاء من عباده و العاقبه للمتقین»6
٭ «بل نقذف بالحق علی الباطل فیدمغه فاذا هو زاهق...»7
٭ «انا لننصر رسلنا و الذین آمنوا فی الحیوه الدنیا»8
اما هدف قرآن در مساله «پیشگویی» این است که بگوید: چه خواهد شد، و چه حوادث و وقایعی رخ خواهد داد همانند آیاتی که خبر از شکست رومیان داده اند (روم آیات 2 تا 6)، و یا آیاتی که پیروزی مسلمین در جنگ بدر و غیره را نبود داده اند (انفال آیات 7- 36 و احزاب آیه 22)، و نیز آیاتی که خبر از فتح مکه دارند (فتح آیه 27و...) و هم چنین آیات دیگری که از شکست یهودیان مدینه، دوام و بقاء نسل رسول اکرم r و یا دیگر رخ داده های تاریخی خبر داده اند، اگر چه بر اساس توحید افعالی، آنچه که واقع شده و خواهد شد، از مشیت الهی خارج نیست. 9 ولی با اندکی دقت در این دسته از آیات (آیات مربوط به پیشگوییها) به روشنی به دست میآید که مقصود در هیچ یک از آنها بیان برنامه ریزی و اعمال تدبیر خاص نسبت به آینده تاریخ بشر نیست.
2. تفاوت پیشگویی با پیش بینی
اگر چه در عنوان «پیش بینی» نیز توجه به آینده مطرح است، ولی اهل لغت معتقدند: با کلمه «پیشگویی» تفاوت دارد، در فرهنگ معین، چنین می خوانیم:
«پیش بینی» حدس زدن وقایع آینده است از علل و اسباب و قراین موجود، مثلا یک پزشک گاهی از دیدن احوال بیماری می تواند بگوید که او بهبود خواهد یافت و یا خواهد مرد.
در جنگی که میانه دو دولت در می گیرد، از اندازه نیروی آن دو و پافشاری سپاهیان و غیره می توان گفت: فاتح کیست؟ و مغلوب که ؟ و آن (اگر چه به معنی دریافت و گفتن حوادث قبل از وقوع آنها، و غیب گویی، آمده، ولی) در اصل با پیشگویی که از پیش گفتن وقایع آینده از طریق علوم مکنونه (آگاهی های سری) است فرق دارد... «پیش بینی» اصلا اعم است و شامل «پیشگویی» و اخبار قبل الوقت هم گویا میشود، مثلا: من باران این ماه را بواسطه شدت گرمای گذشته پیش بینی کرده بودم...» 10
با توجه به آنچه ذکر شده، می توان گفت: سه فرق اساسی بین «پیشگویی» و «پیش بینی» وجود دارد:
1. «پیش بینی» اعم از پیشگویی است: بعید نیست که علت «اعم» بودن پیش بینی این باشد که شخص «پیشگو»، آنچه را که مورد پیش گویی قرار داده و بدان دست یافته است ابراز و اظهار میکند، و آنرا با زبان و قلم برای دیگران بازگو می نماید، اما شخص «پیش بینی» ممکن است آنچه را پیش بینی نموده و به آن رسیده است اظهار ننماید و به عکس، چه بسا، پس از وقوع حادثه میگوید: «من قبل از این چنین حدس می زدم، و پیش بینی می نمودم».
2. در «پیش بینی» وجود زمینه و آماده بودن مقدمات و غیره ضرورت دارد (به شکل و نوع حقیقیش، مخصوصا پیشگوییهای قرآنی و انبیاء و امامان و اولیاء خاص الهی) از هر گونه «حدس» به دور است آنچه را که شخص «پیشگو» میگوید، با قطع و یقین میگوید، یافته های واقعی را خبر میدهد، آنچه را که با درک و شعور خاص باطنیش بدست آورده و اطلاع پیدا کرده است بازگو می نماید.
شاید همین تفاوتهای روشن موجب گردیده تا آشنایان به لغت، هیچ گاه عنوان «پیش بینیهای قرآنی» را در گفتار و نوشتار خود بکار نبرند، و خلطی بین آن و «پیشگوییهای قرآنی» بعمل نیاورند.
ج. عشق بشر به «پیشگوییها»
اخبار از غیب و پیشگویی از حوادث آینده و آگاهی به آنها، از جمله اموری است که همواره مورد توجه انسان بوده است. بشر از دیر باز به دانستن آینده مجهول علاقه داشته و می خواسته به هر طریق ممکن، دریچه ای به عالم غیب باز گشاید و از وقایعی که در آینده اتفاق می افتد، مطلع گردد. می توان گفت: این عشق، یک امر غریزی و باطنی است، که از سوی پروردگار در نهاد انسان به ودیعه و امانت نهاده شده است، زیرا به عقیده روانشناسان: «یکی از حواس باطنی بشر، حس کنجکاوی و کشف مجهولات است» 11 و روشن است فعالیت این حس منحصر به محدوده زمان حال و وضعیت موجود نمی شود، بلکه در برگیرنده زمان گذشته و آینده نیز میباشد.
واقعیات موجود در بستر تاریخ گویای این حقیقت است که جوامع بشری به گویندگان، سرایندگان، و مولفانی که در جهت آینده زندگی فردی یا اجتماعی افراد سخن گفته اند، علاقه وافری داشته و به مطالعه این جنین مکتوبات و نوشته ها تمایل بیشتری نشان داده اند، حتی پس از گسترش علوم و وقوع تحولات علمی در سطح دنیا، و از جمله در جوامع متمدن غربی باز دیده میشود که سروده های رمزی «نوستراداموس» 12 (که در آن، وضعیت آینده جهان را بصورت مبهم و معما گونه پیشگویی کرده بود) پس از انتشار در کمترین فرصت و زمان به زبانهای رایج دنیا ترجمه شده، و شرح و تفسیر فراوانی از سوی تحلیلگران و اربابان سخن و قلم بر آن نگاشته میشود، و تحت عنوان «پیشکوییهای نوستراداموس» انتشار مییابد، و بارها و بارها چاپ میگردد، و از پر آوازه ترین و پر تیراژترین کتابها به حساب میآید. تازه این در حالی است که برخی از زمامداران سیاسی غرب و سران کلیسا نسبت به آن روی خوش نشان نداده اند، و حتی او را به پای محاکمه و مجازات کشانده اند و وی را از پا فشاری بر یافته های خود و اظهار نظرهای بعدی منع نموده اند.
مترجم کتاب «پیشگوییهای علمی، نوستراداموس» می نویسد: «... این شاعر پزشک، دانشور، از مردمان زمانه خود بسیار جلوتر حرکت می کرده و از همین روی توانسته است اشکالی از آینده جهان را ترسیم کند، که بیشتر آن به حقیقت پیوسته است، پیشگوییهای نوستراداموس که در قالب شعر و به صورت دو بیتی سروده شده است از شیوه ای مبهم و دیر شناخت بهره مند است... این شیوه استتار را تنها به خاطر کیفیت مغشوش زمانه تاریک خود که در چنگال تیز دادگاه تفتیش عقاید اسیر بود به کار گرفته و کوشیده است تا حد ممکن، با استعاره های اسرار آمیز، بر روی گفتارهایش حجابی در انداخته و خود را بدین سان از اسارت در دست دادگاههای تفتیش عقاید به دور بدارد....
به گفته خود او، پس از به پایان رساندن آن نوشتارها، بخش بیشترین آنان را در آتش سوزاند، اما باور انجام چنین کاری از یک دانشمند، ساده و آسان نیست و این شاید تنها بهانه ای برای گمراه کردن مقامات کلیسای بوده است که کارگزاران هولناک آنان، همه جا سایه وار او را دنبال میکردند....
و بالاخره اگر چه «نوستراداموس»، پس از انتشار دادن نخستین بخش از کتابش و در نزد توده مردم به نام پیشگویی قدرتمند آوازه یافت، و حتی بدنبال دعوت ملکه فرانسه از وی، در تاریخ 14 جولای 1556در پاریس ساکن، و دو بار در کاخ حکومتی با «ملکه» ملاقات نمود، و طی این ملاقاتها موفق شد تا نظرش را به خود جلب نماید، اما از سود کلیسا به «جادوگری هولناک» نام گرفت، و در فرصتی نه چندان دور به او هشدار داده شد که دادگستری پاریس، درباره تجربیات جادویی او، پژوهشهایی کرده است، و او که شامه تیزش بوی خطر را شنیده بود شتابان به شهر «سالون» بازگشت....
ناگفته نماند: «نوستراداموس» در اختر شناسی و مسایل نجومی نیز از توان علمی بالایی برخوردار بوده است، چه آنکه نوشته اند: وی تئوری «مدور بودن زمین و چرخش آن به دور خورشید» را سالها پیش از «کوپرنیک» و «گالیله» ارائه داد و از آن جا که در زمان تفلبش عقاید می زیست به زودی جان خود و خانواده اش به گونه ای مورد تهدید قرار گرفت که افراد خانواده او، در سال 1552 (در سن 19 سالگی) به بهانه ادامه تحصیل، او را از محل زندگیش «آوینیون»دور کرده و به «موپلیه» فرستادند. 13
د. امکان «پیشگویی» و «علم به غیب» 14
پس از روشن شدن مفهوم «پیشگویی» و تبیین وجه اشتراک و یا افتراق آن با دو واژه «پیش بینی» و «آینده نگری»، لازم است بررسی کنیم که آیا: «پیشگویی»و اخبار از آینده، ذاتا ممکن است یا نه ؟ آیا از دیدگاه عقل، چنین امری تحقق پذیر است؟ آیا روشهای علمی موجود امکان آنرا تایید میکنند ؟ آیا در بینش فلاسفه و روانشناسان و دیگر دانشمندان، پذیرش امکان «اخبار به غیب» امر معقولی است؟ و به خصوص، آیا به طبق آیات قرآنی و اخبار و احادیث بر جای مانده از معصومین (ع) می توان معتقد به امکان و عینیت یافتن «پیشگویی» شد یا نه؟
بی تردید و بررسی تفصیلی این موضوع، نیاز به مقاله ای مستقل و جدا گانه دارد، اما پاسخ اجمالی در این مورد این است که: از نظر عقلی، هیچ امتناعی نسبت به امکان آن وجود ندارد، بهترین دلیل و شاهد صادق بر امکان این مدعی وقوع آن است، (یعنی پیشگوییهای که تا بحال از انبیاء، امامان، و غیره بعمل آمده است) بر این اساس، ما معتقدیم: نیازی به اقامه برهان و استدلال و حتی ذکر آیات و روایات و نیز نظرات و اندیشه های موید گونه دانشمندان اسلامی و غیره نیست. ولی به جهت اتقان و استحکام بحث، ناگزیریم این مطلب را (ولو به طور فشرده) از دیدگاههای مختلف مورد بررسی قرار دهیم:
ا. دیدگاه قرآن و روایات
گروهی با تمسک به یک سلسله از آیات قرآنی و اخبار و احادیث (که علم به غیب را مختص به ذات پروردگار می دانند، و در نگاه آغازین هر گونه اخبار به غیب و پیشگویی نسبت به آینده را از غیر خدا نفی میکنند) عقیده به «امکان پیشگویی برای بشر» را «شرک» قلمداد می نمایند. در صورتی مکه با تامل در آیات شریفه قرآن و روایات معصومین (ع) روشن می شود که حقیقت مطلب چیز دیگر است، و در واقع این گروه تنها یک دسته از آیات و روایات را دیده و بدان اخذ نموده اند، و از ملاحظه دسته های دیگر چشم فرو بسته اند.
اینان در واقع مصداق آیه «نومن ببعض و نکفر ببعض» 15هستند اما با توجه به مجموعه آیات و اخبار و با در نظر داشتن آیات و اخباری که متخصص آیات مذکور هستند روشن می شود که آیات و روایاتی که علم به غیب را منحصر در ذات پروردگار دانسته و هر گونه اطلاع بر غیب را از غیر او نفی میکنند 16ناظر به علم غیب ذاتی هستند و نه مطلق آن. ولی در کنار آنها، دسته دیگری از آیات و روایات به چشم می خورند که علم به غیب تفویضی از سوی پروردگار را برای انبیاء و امامان و اولیاء خاص و صاحبان قداست نفسانی تثبیت میکنند. 17و نیز در کنار آنها دسته سومی از آیات و روایات مشاهده می شوند که حکایت دارند از تحقق علم به غیب برای افرادی از بشر در بستر تاریخ، زیرا در آنها به اخبار غیبی پیامبران و امامان (ع) و دیگر اولیاء الهی اشاره شده است.
امین الاسلام طبرسی (ره) می نویسد:
یکی از معجزات مسیح (ع) این بود که از غیب خبر می داد و میگفت: «وانبئکم بما تاکلون و ما تدخرون فی بیوتکم» (آل عمران آیه 149): «و من به شما از آنچه می خورید و در خانه هاتان ذخیره و دلیل های امامت حضرت علی (ع) خبرهای غیبی اوست که همه با او واقع مطابقت داشته است. 18
شیخ مفید 0ره) نیز میگوید: «یکی از دلیلهای امامت علی (ع) خبرهای غیبی آن حضرت است که او وقوع یک سلسله پیش آمدها و حوادث قبل از وقوع آنها خبر داده است و پس از چندی صدق و درستی خبرهای او روشن شده است.»19
ابن ابی الحدید معتزلی نیز میگوید: ما علی (ع) را در خبرهای غیبی که از او صادر شد امتحان کردهایم و همه خبرهای او را مطابق با وقع یافته ای و...»20
بنابراین، از دیدگاه قرآن و اخبار و احادیث، پیشگویی و علم به غیب تفویضی امری است ممکن و محقق، و هیچ گونه منافاتی با انحصار علم به غیب ذاتی در پروردگار ندارد.
2. دیدگاه دانشمندان اسلامی
در میان شخصیتهای علمی عالم اسلام به چهره های بر جسته و ارزشمندی بر می خوریم که مساله «امکان پیشگویی»را (صرف نظر از تعبد در برابر آیات و روایات) مورد بررسی قرار داده، و آنرا امری مسلم گرفته اند. که ذیلا به گفتار برخی از آنها اشاره میشود.
الف. ابوعلی سینا
«اگر عارفی از غیب خبر داد و آینده درستی آن را ثابت کرده او را تصدیق کن و به او ایمان بیاور زیرا چنین آگاهی یک ریشه طبیعی دارد.»
در جای دیگر گوید: «وقتی اشتغالات روح از طریق حواس کم شد، برای روح انسان فرصتی میدهد که خود را از دست قوای طبیعی خلاص کرده و به جانب قدس پرواز میکند و صورتهایی را در آنجا می بیند، و این حالت گاهی در خواب و در حال بیماری برای انسانهای عادی نیز رخ میدهد.»
هم او گوید: «اگر به تو گفتند که فلان عارف، کاری انجام میدهد و یا به جسمی حرکت می بخشد یا خود حرکتی میکند که از توانایی دیگران بیرون است این سخن را نکار مکن زیرا برای این کار یک رشته اسباب، وجود دارد که اگر تو نیز از آن راه وارد شوی به همان مقصد می رسی.»
و بالاخره گوید: «تجربه و آزمایش به روشنی ثابت کرده است که انسان در موقع خواب می تواند با جهان خارج تماس بگیرد و اطلاعاتی کسب کند، اکنون چه مانعی دارد که انسان در موقع بیداری دارای چنین قدرتی باشد و تجربه و آزمایش نیز این حقیقت را ثابت کرده است.»21
ب. شیخ شهاب الدین سهروردی
«هر وقت شواغل حس ظاهری کاهش یافت، در این وقت نفس انسانی را دست قوای طبیعی رهایی جسته و بر یک رشته امور غیبی تسلط مییابد.»
سپس میگوید: «اگر انسان های کامل مانند پیامبران و اولیاء از غیب خبری دهند به خاطر نوشته های است که می بینند و یا امواج و صداهای دل انگیز و هولناکی است که می شنوند و یا صورتهایی است که مشاهده میکنند و با آنان سخن میگویند و سپس از غیب خبر می دهند.»22
ج. ملا صدرای شیرازی
وی در تعلیقه خود بر حکمت اشراق، امکان آگاهی از غیب را به گونه ای مشروح مورد بحث قرار داده و میگوید: «نفس بر اثر اتصال با جهان عقل و یا عالم مثال (جهان صور اشیاء)، آگاهی هایی کسب میکند» سپس مطلب را با براهین عقلی روشن می سازد. 23
3. بینش دانشمندان غربی
ممکن است گفته شود که: دانشمندان اسلامی بر اساس تعبد در برابر آیات و روایات امکان پیشگویی و اخبار از آینده را پذیرفته اند، ولی دیگر دانشمندان، به خصوص روانشناسان و آگاهان به مسائل انسان شناسی و غیره در جوامع علمی غرب آنرا غیر ممکن تلقی نموده، مورد انکار قرار داده اند. بنابراین اعتقاد به امکان پیشگویی از یک پشتوانه علمی معتبر برخوردار نیست. اما واقعیت مطلب این است که با اندک تاملی در گفتار و نوشتار بر جای مانده از سرشار ترین چهره های علمی جهان، نادرستی این پندار روشن خواهد شد. زیرا (همچنانکه خواهد آمد) نه تنها آنان منکر برخورداری انسان از چنان توان روحی (امکان پیشگویی) نبوده و نیستند بلکه به آن نیز اذعان دارند.
الف. پروفسور «سوروکین»
وی که یکی از روانشناسان معروف به شمار میآید، همانند جمعی دیگر از هم کیشانش، وجود سه شاهراه حقیقت شناسی (یعنی حس، عقل، و الهام) را به روشنی تصدیق کرده و برای ادراک عرفانی و به اصطلاح «الهام» مقام و منزلتی ویژه قائل است و صریحا میگوید:
«نمی توان این راه را تخطئه و تحقیر نمود. مگر می توان آموزش گسترده ادیان بزرگ را یکسره به تقلید کوته بینان نظام مادی ناچیز و بی حکمت شمرد و برای آن ارزشی قائل نگشت.»24
ب. البرت آنیشتین (1879-1955)
ایشان نیز همانند دانشمندان اسلامی معتقد است: «الهام، کلید و عامل پر ارج در اکتشافات علمی است.»25
ج. آلکسیس کارل
«به یقین اکتشافات علمی تنها محصول و اثر فکر آدمی نیست و نوابغ علاوه بر نیروی مطالعه و درک قضایا، از خصایص دیگری چون اشراق و تصور خلاقه برخوردارند. با اشراق چیزهایی را که بر دیگران پوشیده است می یابند و روابط مجهول بین قضایایی را که ظاهرا با هم ارتباطی ندارند می بینند و وجود گنجینه های مجهول را به فراست در می یابند. تمام مردان بزرگ از موهبت اشراق برخوردارند و بدون دلیل و تحلیل، آنچه را که دانستنش اهمیت دارد میدانند. یک مدیر واقعی احتیاج به محکهای هوشی و اوراق اطلاعاتی برای انتخاب مرئوسین خود ندارد. یک قاضی خوب بدون توجه به جزئیات مواد و تبصرههای قانون و... حکم صحیح تواند داد، یک دانشمند بزرگ خود به خود بسوی راهی که منجر به ش تازه ای خواهد شد کشانده میشود. این همان کیفیتی است که پیش از این «الهام» نامیده می شد.
دانشمندان را می توان به دو دسته تقسیم کرد: یکی منطقی و دیگری اشراقی. علوم، ترقی خود را مرهون این هر دو دسته متفکر است. در علوم ریاضی نیز که اساس و پایه کاملا منطقی دارد، معهذا اشراق سهم گرفته است... اکتشافات اشراق باید همیشه بوسیله منطق سنجیده شود و به مرحله عمل اشراق یک عامل شناسایی قوی و در عین حال خطرناکی است و تمیز آن از تو هم گاهی دشوار است. کسانی که زمام اختیار خود را فقط بدست او سپرده اند در معرض اشتباهند زیرا همیشه صادق و صائب نیست. فقط مردان بزرگ و پاکان ساده دل میتوانند با آن به کمال اوج زندگی معنوی برسند. این موهبت حقا شکفت انگیز است....
با این ترتیب گاهی شناسایی دنیای خارج از راههای دیگری بجز اعضای حسی، برای ما میسر میشود شکی نیست که فکر می تواند حتی از فواصل دور دو فرد انسانی را مستقیما بهم مربوط کند. این قضایا که مطالعه آنها در عهده علم جدید «متاپسیشیک» است باید همانطوری که هست پذیرفته شود زیرا حقایقی در بر دارد و جنبه ای از وجود انسانی را که هنوز شناخته نشده است معرفی میکند.»26
ه. همانندی یا تفاوت «پیشگویی» با «علم به غیب»
با توجه به آنچه که در ذیل عنوان اول (مفهوم پیشگوی) گفته شد، که «در زبان عربی و ادبیات عرب، به خصوص آیات و روایات، واژه «غیب» و مشتقات آن را رایج ترین کلماتی هستند که در مفهوم «پیشگویی» بکار می روند، و نیز با توجه به آنچه که در ذیل عنوان قبلی (امکان پیشگویی) بیان شد مبنی بر این که: «پیشگویی نسبت به حوادث آینده، برای بشر، ممکن است»، جای این پرسش باقی است که آیا «پیشگویی» با «علم به غیب» همانند است؟ و یا آنکه کاملا با یکدیگر فرق دارند؟، و یا نه آن و نه این، بلکه امر سومی مطرح است؟ و یک نسبت و رابطه ویژه ای بین آن دو بر قرار است؟
آنچه که از موارد کاربرد این دو واژه در نزد آگاهان به فرهنگ و لغت، نوشتار آشنایان به مفاهیم قرآنی بر می آید این است که: ضمن آنکه نمی توان، بطور کلی آن دو کلمه را جدای از هم دانست، اما به عینیت و یا همانندی آن دو نیز نمی توان تن در داد، بدین جهت می گوییم: اگر چه خبر دادن شخص «پیشگو» 27 از وقوع حوادثی در آینده، «اخبار به غیب» به حساب می آید، ولی نمی توان آنرا، «علم غیب» نامید، زیرا «پیشگویی» از مقوله «کرامت» است، اما علم غیب از مصادیق «معجزه» می باشد. بی تردید، میان معجزه و کرامت فرق است. چه زیباست فرموده است استاد شهید مطهری (ره) آنجا که نگاشته است:
«میان معجزه و کرامت فرق است. معجزه یعنی بینه و آیت الهی که برای اثبات یک ماموریت الهی صورت می گیرد و به اصطلاح مقرون و تحدی است و منظور الهی از او در کار است این است که محدود است به شرایط خاصی»، اما کرامت یک امر خارق العاده است که صرفا اثر قوت روحی و قداست نفسانی یک انسان کامل یا نیمه کامل است و برای اثبات منظور الهی خاصی نیست. این چنین امری فراوان رخ میدهد و حتی می توان گفت یک امر عادی است و مشروط به شرطی نیست...»28
بنابراین، می توان گفت: دایره «پیشگویی» از دامنه «علم غیب» وسیع تر است، زیرا (هم چنانکه در فوق اشاره شد) هر کس که از قوت روح یو قداست نفسانی برخوردار باشد، طبیعتا واجد توان «پیشگویی» خواهد بود و به چنان کرامتی نایل است، اما همان شخص، از «علم غیب» به مفهوم خاص قرآنیش بی بهره است بدین جهت معتقدیم فقط خداوند تعالی است که بطور بالذات، مستقل واجد «علم غیب» است زیرا او به تمام مخلوقات محیط است29 ولی در عین حال اشکالی ندارد که پروردگار بنا به مصلحت و استعداد و پاره ای از مخلوقات مانند انبیاء و اولیاء نیز قسمتی 30 «علم غیب» عطاء فرمایند:
چنانچه در آیه 26 و 27 سوره جن می خوانیم:
«عالم الغیب فلا یظهر علی غیبنه احد الا من ارتضی من رسول»: «عالم به غیب او است، و هیچ کس را بر اسرار غیبش آگاه نمی سازد، مگر رسولانی که آنها را برگزیده است».
و در آیه 179 سوره آل عمران نیز آمده است:
«و ما کان الله لیطلعکم علی الغیب و لکن الله یجتبی من رسله من یشاء» «چنان نبود که خدا شما را از علم غیب آگاه کند ولی خداوند از میان رسولان خود هر کسی را بخواهد بر می گزیند (و قسمتی از اسرار غیب را در اختیار او می گذارد).
در روایتی از امام باقر (ع) نقل شده است که آن حضرت در پاسخ «حمران بن اعین» که از محتوای آیه 26 سوره جن پرسیده بود، پس از قرائت آیه 27 همان سوره «الا من ارتضی من رسول» فرمود: «و کان و الله محمد ممن ارتضا»: «بخدا قسم که محمد از پسندیدگان او بود»، سپس امام (ع) فرمود:
و اما این که می فرماید: «خدا غیب میداند» همانا خدای عز وجل عالم است به آنچه از خلقش غایب است نسبت به آنچه در علمش تقدیر میکند، و حکم میدهد پیش از آنکه آنرا بیافریند و به فرشتگانش افاضه کند، ای حمران این علم نزد او نگهداشته شده است و نسبت به آن مشیت دارد. هرگاه بخواهد طبق آن حکم دهد (و آنرابمورد اجرا گذارد) و گاهی نسبت به آن بداء حاصلشود و به مورد اجرایش نگذارد. و اما علمی که خدای عز و جل آنرا تقدیر و حکم و امضاق فرموده: علمیست که اولا به پیغمبر r و سپس به ما رسیده است. 31
و در قرآن کریم، به آیات فراوانی راجع به پیامبران بزرگوار الهی، (از جمله حضرت عیشی، موسی و نوح (ع) و...، و خاصه رسول اکرم r بر می خوریم که حکایت از تفویض و واگذاری علم غیب از سوی پروردگار به اولیاء خاصش دارند32، و نه تنها انبیاء که امامان معصوم (ع) نیز از چنین فیض قدسی برخوردارند، چنانکه عمار ساباطی نقل میکند: از امام صادق (ع) پرسیدم: آیا امام غیب می دانی؟ آن حضرت فرمود: «لا ولکن اذا اراد ان یعلم الشی اعلمه الله ذلک»: «نه، ولی هرگاه بخواهد چیزی را بداند خدا آنرا به او بیاموزد»33
و نیز یحیی بن عبدالله بن حسن از اما باقر (ع) جنین سوال میکند: «فدایت شوم گروهی از مردم عقیده دارند که شما علم غیب دارید؟ «حضرت در پاسخ او فرمود: «لا و الله ماهی الا وراثه عن رسول الله»: «نه بخدا سوگند آنچه ما می دانیم از پیامبر خداr به ما رسیده است و از او ارث برده ایم.»34
حنان بن سدیر نطز از امام باقر (ع) نقل میکند که آن حضرت فرمود: «برای خداوند دو گونه علم هست: علم عام و علم خاص، اما علم خاص همان است که حتی فرشته مقرب و پیامبر مرسل هم از آن بی اطلاع است، ولی علم عام او چیزی است که فرشته مقرب و پیامبران فرستاده شده از سوی خداوند (انبیاء مرسل) از آن بهره مندند که تمام آنها در اختیار ما است... 35
بنابراین، علم غیب انبیاء و امامان (ع) را نباید با عم به غیب پروردگار یکی، و در عرض هم دانست، بلکه علم به غیب آن بزرگواران را باید علم غیب اعطایی از سوی پروردگار، و یادگیری و تعلم از دانای غیب نامید. دراین زمینه، گفتاری از اندیشمندان بزرگ شیعی و سنی بهره می گیریم:
الف. شیخ مفید (متوفای 413 ه-ق)
«کسی را می توان به طور مطلق دارای صفت عالم به غیب، دانست که علم او ذاتی باشد و از کسی نیاموخته باشد و علم هیچ کس جز خداوند بزرگ ذاتی نیست و از این رو شیعه معتقد است که نباید درباره امامان به طور مطلق گفته شود: عالم به غیب هستند بلکه باید توضیح داده شود که علم آنان مستفاد از امام قبل و پیامبر r و سرانجام به تعلیم الهی است. 36
ب. شیخ طوسی (متوفای 548 ه-ق)
«به عقیده شیعه، کی را می توان با جمله «عالم به غیب» توصیف کرد که همه غیب ها را بداند و علم او ذاتی باشد و هیچ کس جز خدا این چنین نیست و اما خبرهای فراوانی که دانشمندان شیعه و سنی از علی (ع) و سایر امامان (ع) نقل کردهاند همه از رسول خدا r به انان رسیده و رسول خدا r نیز از خداوند آموخته است»37
ج. رشید الدین محمد بن شهر آشوب مازندرانی (متوفای 588)
وی در متشابهات القرآن ص 311 سخنی دارد که مضمون کلام او این است:
«پیامبر و امام از غیب آگاهی دارند اما نه بهاین معنی که علم آنان ذاتی باشد بلکه خداوند بخشی از علم غیب را به آنان آموخته است، و عقیده به اینکه علم آنان ذاتی است و با علم خدا تفاوتی ندارد مستلزم شرک میباشد»38
د. کمال الدین ابن میثم بخرانی (متوفای 679)
«منظور از علم به غیبی که جز خدا نمی داند علم به غیبی است که بدون تعلیم و آ/وختن باشد و علم غیب بدون تعلیم اختصاص به خدا دارد و جز خدا هر کس که آگاهی از غیب پیدا کند به تعلیم الهی بوده است»39
ه. علامه طباطبایی (ره)
«خداوند ذاتا از غیب آگاه است و هر کس غیر از او غیب آگاه باشد به تعلیم او خواهد بود و هر جا پیامبر r آگاهی خود از غیب را انکار میکند و میگوید: علم غیب ندارم معنای آن این است که مستقلا و ذاتا عالم به غیب نیست و هر چه می دانم از جانب خدا به من آموحته شده است» 40
و. ابن ابی الحدید معتزلی (متوفای 655 ه-ق)
«ما انکار نمی کنیم که در میان افراد بشر اشخاص باشند که از غیب خبر بدهند اما میگوییم ک آگاهی آنان از غیب مستند به خداوند است، و خداوند وسیله آگاه شده آنان را از غیب فراهم می آورد»41
ادامه دارد...
پىنوشتها
1. دهخدا، علی اکبر، لغت نامه، ذیل کلمه پیشگویی (به نقل از: تمدن اسلام، جرجی زیدان، ج 3ص 16) و: معین، دکتر محمد، فرهنگ معین، ج 1 ص 17 چاپ 1360 چاپخانه سپهر تهران، ص 917
2. سبحانی، جعفر 1402 ه-ق چاپخانه خیام تهران، مفاهیم القران، ج 3، ص 378، به نقل از «المعجزه الخالده»، السید هبه الدین الحسینی الشهرستانی چاپ دوم ربیع الاول 1371 ه-ق، چ معارف بغداد، ص 74، 75. قریب به این مضمون را می توان در سایر کتب لغوی، همانند: مفردات راغب ص 380 –381، نهایه ان اثیر، ج 3، ص 399، مقاییس، ج 4، ص 403، قاموس المحیط، فیروز آبادی، ج 1، ص 112، صحاح اللغه جوهری، ج 1، ص 196 ملاحظه نمود.
3. تهرانی، شیخ آقا بزرگ، الذریعه الی تصانیف الشیعه، ج 22، ص 190-187
4. خداوند به کسانی از شما که ایمان آورده و عمل شایسته انجام داده اند وعده داده است که آنان ار در زمین جانشین کند، چنانکه اسلامشان را نیز جانشین نمود، و دینشان را که برای ایشان پسندیده است تمکین و استقرار بخشد، و خوفشان را به امنیت تبدیل کند... (نور/55)
5. ما می خواهیم بر مستضعفان زمین، منت گذارده و آنان را پیشوایانی قرار دهیم و وارثانشان کنیم، و در زمین به آنان تمکین بخشیم... (قصص/ 5-6)
6. همانا زمین ملک خدا است و به هر کس از بندگان خویش بخواهد وامی گذارد، و سرانجام نیک از پرهیزکاران است (اعراف/ 128)
7. بلکه حق را روی باطل پرتاب می کنیم تا آن را درهم بشکند و یکباره نابود شود... (انبیاء/18)
8. ما پیامبران خویش را با کسانی که ایمان آورده اند، در زندگی دنیا یاری می کنیم (غافر/ 15)
9. «و ما تشاون الا ان یشاء الله رب العالمین»شما اراده نمی کنید مگر اینکه خداوندی که پروردگار جهانیان است بخواهد» (تکویر/ 20)
10. معین، محمد فرهنگ معین، ج 1، ص917، ج چهارم، 1360، چاپ سپهر تهران، ص 917
11. به کتاب «حس مذهبی یا بعد چهارم، روح» نوشته «تا نه کی دو که نه تن» مسیحی فرانسوی، ترجمه مهندس علیقلی بیانی، چاپ 1343، ص 35 مراجعه شود.
12. «نوستراداموس» نام لاتینی «میشل دونوسترادام» فرانسوی است. وی در 14 دسامبر سنه 1503 میلادی در ناحیه «سن رمی» فرانسه زاده شده و ظاهرا در 17 ژوئن سال 1565 در گذشت. (برای اطلاعات بیشتر از زندگی وی به کتاب پیشگوییهای «نوستراداموس» چاپ اول 1369، ترجمه پوران فرخ زاد، صفحات: 6، 7، 12، 13، 18، مراجعه شود).
13. مقدمه کتاب پیشگوییها ی نوستراداموس، چاپ اول، ترجمه پوران فرخ زاد 1369، صفحات7، 12-15
14. این که آیا علم غیب با پیشگویی عین هم هستند و یا کاملا تفاوت دارند، و یا آنکه هم وجه اشتراک دارند و هم وجه افتراق؟ بحثی است که در عنوان بعدی مورد بررسی قرار می گیرد.
15. سوره نساء آیه 150
16. همانند آیات ذیل:
«و هاده مفاتح الغیب لا یعلمها الا هو» (انعام / 59)
«قل لایعلم من فی السموات و الارض الغیب الا الله» (نمل / 65)
«انما العلم عند الله و ابلغکم ما ارسلت به» (احقاف / 23)
«قل انما العلم عند الله و انما انا نذیر مبین» (ملک / 26)
و همانند روایتی که مرحوم مجلسی درج 26، بحار الانوار، ص 102، ص 103 شماره 5 ذکر نموده که یحیی بن عبدالله بن الحسن از امام کاظم (ع) پرسید: جانم فدای تو باد، مردم گمان میکنند که شما علم بر غیب دارید؟ فرمود: سبحان الله...
17. همانند آیات:
«عالم الغیب فالیظهر علی غیبه احد الا من ارتضی من رسول...» (26، 27/ جن)
«ما کان الله لیطلعکم علی الغیب و لکن الله یجتبی من رسله من یشاء...» (179 / آل عمران)
«و ما صاحبکم بحجنون و لقد راه با لافق المبین» (22-23/ تکویر)
«ذلک من انباء الغیب نوحیه الیک...» (44/ آل عمران، 102 / یوسف)
و همانند روایاتی که مرحوم مجلسی در ج 26 بخار الانوار ص 105 تا ص 108 نقل فرموده، از جمله این که عبدالرحمن بن کثیر میگوید: از امام صادق (ع) شنیدم که فرمود: «نحن ولاه امر الله، و خزنه علم الله، و عیبه وحی الله» ما صاحبان امر و فرمان پروردگار، و گنجینه علم او و صندوق وحی الهی هستیم.
و نیز سدیر گوید: به امام صادق (ع) عرض نمودم: جانم فدایت باد شما چه هستید؟ آن حضرت فرمود: «نحن خزان الله علی علم الله، نحن تراجمه وحی الله...» ما گنجینه های پروردگار بر علم او و مترجم وحی الهی هستیم....
18. اعلام الوری و امین الاسلام ابی علی، الفضل بن الحسن الطبرسی با تصحیح و تعلیقه علیم اکبر غفاری چاپ تیر ماه 1338، چاپخانه حیدری تهران، محرم 1379ه-ق، ص 172
19. شیخ مفید، ارشاد، ص 148
20. ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج 7، ص73
21. بوعلی سینا، حسین، اشارات، نمط هشتم و ج 3، ص 397، ص 399، ص 407، 414
22. سهروردی، شیخ شهاب الدین، حکمت الاشراق مقاله پنجم
23. سبحانی و جعفر، علم غیب آگاهی سوم، ص 63، به نقل از تعلیقه ملا صدرا بر حکمت اشراق
24. همان مدرک ص 42، 43
25. همان مدرک ص 44
26. الکسیس کارل، انسان موجود ناشناخته، چاپ پنجم، 1348، ترجمه دکتر پرویز دبیری، چاپ افست شرکت سهامی تهران ص 134 تا ص 136
27. منظور، غیر از انبیاء الهی و امامان (ع) و نیز غیر از اولیاء خاص پروردگارت که به صورت تفویضی، از علم غیب برخوردارند
28. مطهری، مرتضی، وحی و نبوت، چاپ علامه طباطبایی، چاپ پنجم، تهران، سال 1370
29. آیات ذیل، صحت این گفتار را تاکید میکنند:
٭ «و لله غیب السموات و الرض...» (نحل/ 77)
٭ «له غیب السموات و الارض...» (کهف/ 26)
٭ «ان الله یعلم غیب السموات و الارض...» (حجرات/18)
٭ «قل لا یعلم من قی السموات و الارض الغیب الا الله...» (نمل/ 65)
٭ «و عنده مفاتح الغیب لا یعلمها ال هو...» (انعام/ 59)
٭ «و ما یعزب عن ربک من مثقال ذره فی الارض و لا فی السماء...» (یونس/ 61)
٭ «لایعزب عنه مثقال ذره فی السموات و لا فی الارض...» (سبا/ 3)
٭ «عالم الغیب و الشهاده العزیز الحکیم» (تغابن/ 18)
٭ عالم الغیب و الشهاده هنو الرحمن الرحیم» (حشر/ 22)
٭ «عالم الغیب و الشهاه فتعالی عما یشرکون» (مومنون / 92)
٭ «عالم الغیب و الشهاده و هو الحکیم الخبیر» (انعام / 73)
٭ «عالم الغیب و الشهاده الکبیر المتعال» (رعد/ 9)
٭ «عالم الغیب و الشهاده العزیز الرحیم» (سجده/6)
30. این که گفته ایم: «قسمتی از علم غیب» و نگفتیم «تمام آن»برای این است که علم به برخی از امور غیبی (مخصوصا علم تفصیلی به آنها) را، خداوند منان به هیچ فردی واگذار ننموده است، چنانکه آیه 34/ لقمان علوم پنجگانه «آگاهی از قیامت، نزول باران، چگونگی جنین در رحم مادر، اموری را که انسان در آینده انجام میدهد، و محل مرگ او» (که همه آنها از امور غیبی به حساب می آیند) را مخصوص پروردگار میداند، و نه تنها لحن آیه فوق دلالت بر این انحصار دارد، بلکه روایاتی که در تفسیر آیه نیز وارد شده این حقیقت را تاکید میکند.
از جمله در حدیثی می خوانیم: «ان مفاتیح الغیب خمس لا یعلمهن الا الله و قرا هذه الایه»: «کلیدهای غیب پنج است که هیچ کس جز خدا نمی داند، سپس آیه فوق را تلاوت فرمود» (مجمع البیان ج 4، ص 324 پنج جلدی) و تفسی نمونه ج 17، ص 97، 98.
از امام صادق (ع) نیز نقل شده: «هذه الخمسه اشیاء لم یطلع علیها ملک مقرب و لا نبی مرسل و هی من صفات الله عز و جل»: این پنج چیز، اموری هستند که کسی از فرشته مقرب و پیامبر مرسل بر آنها اطلاع نیافت، و اینها از صفات پروردگار است». (تفسیر برهان ج 3، ص 280و بحار الانوار ج 26، ص 101، 102)
علی (ع) نیز ضمن خطبه 128 نهج البلاغه، در پاسخ مردی از طایفه «بنی کلب» نیز فرموده: فهذا علم الغیب الذی لایعلمه احد الا الله... «اینها علوم غیبیه ای است که غیر از خدا کسی نمی داند».
31. اصول کافی ج اول، کتاب الحجه، ترجمع حاج سید جواد مصطفوی، ص 377، 378 و جلد چهارم، ص 395، 396
32. در این زمینه، به کتاب «علم غیب آگاهی سوم نوشته استاد جعفر سبحانی مراجعه شود.
33. مصطفوی، سید جواد، ترجمه اصول کافی، ج اول ص 380
34. شیخ مفید، امالی، ص 14، مجلسی، علامه محمد تقی، بحار الانوار، ج 26، ص 102، 103
35. الحویزی، العلامه الخبیر، اسیخ عبد علی ابن جمعه العروسی (ره)، نور الثقلین، با تصحیح و تعلیقات سید هاشم رسولی محلاتی، افست اپخانه علمیه قم، ج 4، ص 107، 218
36. مجلسی، علامه محمد تقی، بحار الانوار، ج 26، ص، 104به نقل از کتاب اوائل المقالات ص 38
37. طبرسی، تفسیر مجمع البیان، ج 3، ص 261، ج 5، ص 205
38. سبحانی، جعفر، آگاهی سوم، ص 17، به نقل از متشابهات القرآن، ص 311
39. م ابن میثم، شرح نهج البلاغه، ج 1، ص 84، ج 3، ص 140
40. طباطبایی، علامه سید محمد حسین، تفسیر المیزان، ج 20، ص 131، 132
41. ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، چهار جلدی، ج 1، ص 427
منبع: / ماهنامه / معرفت / شماره 3
نویسنده : سید حسین شفیعى دارابى
نظر شما